بازارسال شده از بامداد؛ علیاصغر عزتیپاک
از روزی که #آیسخولوس در نمایشنامهء #ایرانیان ما را شکستخورده نشان داد و دشمن آزادی نامید، تا روزی که هالیوود فیلم #سیصد را ساخت، ما نه در واقعیت تاریخ، بلکه در روایت و تخیل غربیها زانو زدهایم. و آنان هیچگاه نگران خیالی بودن روایتهاشان از #ایران نبودهاند، و بلکه آن را عین واقعه هم جا زدهاند! اما حالا که ما تنها یکبار خواستهایم شکوه، سروری و پیروزیمان را روایت کنیم در قالب فقط یک تندیس، عدهای از خودمان میگویند تحریک است؛ خیالپردازی است؛ اغراق است!اما این صحنه حتی اگر تخیل باشد، بازنمایی قدرتی است که داشتهایم، و نادیده مانده. بنا به گفتهء صاحبنظری همچون #داوری_اردکانی و بسیاری دیگر از مُطّلعان، داستان شکست #خشایارشا در جنگ #سالامیس مقطع شکست ما در #روایت است، و نه واقعیت تاریخی. و این روایت هنوز کار میکند؛ و وظیفهء ما است که بشکنیمش؛ بیهیچ ملاحظهای! من دستاندرکاران آفرینش و برپایی این این تندیس را تحسین میکنم. زانو زدن #والِریَن رومی در برابر ارادهء ایرانیان و پادشاهشان، تصویر پرافتخاری است. این لحظهء باشکوه، این بازنمایی هنری، روایت سرافرازی ما است؛ یادآور آن ساعت که ایران زانو نزد، بلکه بهزانو درآورد. تا باد، چنین بادا!
#دوباره_زانو_خواهید_زد#شاپور_ساسانی#میدان_انقلاب
@ezzatipak
#دوباره_زانو_خواهید_زد#شاپور_ساسانی#میدان_انقلاب
@ezzatipak
۳:۳۸
بازارسال شده از Reza yazdi
۱۳:۱۰
۱۳:۱۱
بازارسال شده از علی محمد مودب
۱۵:۰۰
بازارسال شده از فاطمیون
شاعر نبود هر که دلش خون نشودلیلی نشناسد آنکه مجنون نشودیا فاطمه، یا علی مدد تا قلممشرمندهی خون فاطمیون نشود
● علی محمد مودب
@Fatemiyoun1434
● علی محمد مودب
@Fatemiyoun1434
۱۹:۴۹
۳:۰۵
بازارسال شده از از دوست داشتن (اشعار و آثار علیمحمد مودب
#به_نام_خدا. #یاـزهرا#به_اضطراب_دل_مهربان_شیرزنان#برای_مادران_شهدا#ام_البنین.در میزنند و باز دل مادر است در در میزنند و خرمن در آذر است در
در میزنند و شعله به دل میزنند باز در دل چقدر دلهره میافکنند باز
شاید خبر ز سرو جوانت رسیده است پایان اضطراب و گمانت رسیده است
شاید پلاک و چفیه برایت بیاورندخاک از زمین کرببلایت بیاورند
شاید که نامهای خبر از یار آوردعکسی به یاد آنهمه دیدار آورد
هر چند قاب دلهره مادر است در دل بد مکن عزیز به مولا در است در
دل بد مکن ولی نه مگر در نمیزدند؟شلاق شعله بر تن کوثر نمیزدند؟
در میطپید و سینه دیوار میطپید مولا دلش میانه بازار میطپید
در میشکست و قامت دلدار میشکست مادر میانه در و دیوار میشکست
مادر همیشه از غم فرزند خسته است از درد محسن است که پهلو شکسته است
در آتش است قامت نخل علی چرا؟تنهاست در هجوم جماعت ولی چرا؟
آتش کجا به حضرت کوثر اثر کند اما نه میخ در که به پیکر اثر کند ؟
زآن دم که میخ بر تن مادر نشسته است تا هست خار در دل حیدر شکسته است
زهر است صبر بر جگرش، حیدر است اوشرمنده امانت پیغمبر است او
آتش زدند خانه آرام حلم را دردا شکست جهل در شهر علم را
دل میطپد چرا؟ در آن خانه دیده است شلاق زخم بر تن پروانه دیده است
خون میخورند و تلخ به اصرار میطپند دلها به داغ آن در و دیوار میطپند
یک ذره از مشاهدههای ذر است دل یک قطره دور مانده از آن کوثر است دل
دل میطپد که یاد از آن در میآورد یاد از غم همیشه حیدر میآورد
هر مادری گلی ست ز بستان فاطمه طفلیست در صفوف دبستان فاطمه
این مادران که جان دل و نور دیدهاند با شهد مهر خویش شهید آفریدهاند
ما هر چه میشویم از احساس مادر است رزق جهان ز گردش دستاس مادر است.#علی_محمد_مودب
@alimohammadmoaddab
در میزنند و شعله به دل میزنند باز در دل چقدر دلهره میافکنند باز
شاید خبر ز سرو جوانت رسیده است پایان اضطراب و گمانت رسیده است
شاید پلاک و چفیه برایت بیاورندخاک از زمین کرببلایت بیاورند
شاید که نامهای خبر از یار آوردعکسی به یاد آنهمه دیدار آورد
هر چند قاب دلهره مادر است در دل بد مکن عزیز به مولا در است در
دل بد مکن ولی نه مگر در نمیزدند؟شلاق شعله بر تن کوثر نمیزدند؟
در میطپید و سینه دیوار میطپید مولا دلش میانه بازار میطپید
در میشکست و قامت دلدار میشکست مادر میانه در و دیوار میشکست
مادر همیشه از غم فرزند خسته است از درد محسن است که پهلو شکسته است
در آتش است قامت نخل علی چرا؟تنهاست در هجوم جماعت ولی چرا؟
آتش کجا به حضرت کوثر اثر کند اما نه میخ در که به پیکر اثر کند ؟
زآن دم که میخ بر تن مادر نشسته است تا هست خار در دل حیدر شکسته است
زهر است صبر بر جگرش، حیدر است اوشرمنده امانت پیغمبر است او
آتش زدند خانه آرام حلم را دردا شکست جهل در شهر علم را
دل میطپد چرا؟ در آن خانه دیده است شلاق زخم بر تن پروانه دیده است
خون میخورند و تلخ به اصرار میطپند دلها به داغ آن در و دیوار میطپند
یک ذره از مشاهدههای ذر است دل یک قطره دور مانده از آن کوثر است دل
دل میطپد که یاد از آن در میآورد یاد از غم همیشه حیدر میآورد
هر مادری گلی ست ز بستان فاطمه طفلیست در صفوف دبستان فاطمه
این مادران که جان دل و نور دیدهاند با شهد مهر خویش شهید آفریدهاند
ما هر چه میشویم از احساس مادر است رزق جهان ز گردش دستاس مادر است.#علی_محمد_مودب
@alimohammadmoaddab
۵:۲۴
بازارسال شده از استاد عابدینی
#عکس_نوشته | بالاترین سیر و
سلوک الهی و سریعترین آنها !
کتاب «تمحیص» صفحه ۹۷
مرکزتنظیمونشرآثاراستادعابدینی
TAMHIS.IR | @ostadAbedini
سلوک الهی و سریعترین آنها !
۱۸:۲۱
بازارسال شده از دفتر موسیقی سیما
Madaraneh - AmirHossein Modarres.mp3
۰۳:۴۰-۸.۶۶ مگابایت
۶:۲۰
از دوست داشتن (اشعار و آثار علیمحمد مودب
مادرانه « ویژه روز مادر »
خواننده: امیرحسین مدرس
آهنگساز و تنظیم کننده: حسام صدفی نژاد
شاعر: امیر شفیعی
تهیه شده در مرکز موسیقی و سرود صدا و سیما @sima_music
۶:۲۱
۱۲:۴۸
1825441239736786690_68492118167360.mp3
۰۲:۲۱-۲.۱۶ مگابایت
۱۴:۴۰
بازارسال شده از علی محمد مودب
۲:۵۳
بازارسال شده از استاد عابدینی
�ت به بقیه بی تفاوت نباشیم.mp3
۰۲:۱۹-۱.۴ مگابایت
بیتفاوت بودن نسبت به اطرافیان، با روحِ دینداری سازگار نیست.
مؤمن واقعی کسی است که دیگران را پارهی وجود خودش میداند و برای رشد و هدایت آنها دغدغه دارد. اگر میخواهیم جهانی شود، اول باید این «بیتفاوتی» را در وجودمان از بین ببریم.
۱۵:۱۸
از دوست داشتن (اشعار و آثار علیمحمد مودب
گلیم خودت را به تنهایی بیرون نکش! بیتفاوت بودن نسبت به اطرافیان، با روحِ دینداری سازگار نیست. مؤمن واقعی کسی است که دیگران را پارهی وجود خودش میداند و برای رشد و هدایت آنها دغدغه دارد. اگر میخواهیم جهانی شود، اول باید این «بیتفاوتی» را در وجودمان از بین ببریم.
مرکزتنظیمونشرآثاراستادعابدینی
TAMHIS.IR | @ostadAbedini
صاحبدلی به مدرسه آمد ز خانقاهبشکست عهدِ صحبتِ اهلِ طریق را
گفتم میانِ عالم و عابد چه فرق بودتا اختیار کردی از آن این فریق را؟
گفت: آن گلیمِ خویش به در میبرد ز موجوین جهد میکند که بگیرد غَریق را
#سعدی
@alimohammadmoaddab
گفتم میانِ عالم و عابد چه فرق بودتا اختیار کردی از آن این فریق را؟
گفت: آن گلیمِ خویش به در میبرد ز موجوین جهد میکند که بگیرد غَریق را
#سعدی
@alimohammadmoaddab
۱۵:۲۱
بازارسال شده از شهرستان ادب
شب شعر و موسیقی ویژه شب یلدا
.با حضور شاعران فارسیزبان (ایران و افغانستان) .#چهارشنبه_های_شعر#شهرستان_ادب#خانه_ادبیات_افغانستان
۲۶ آذر ۱۴۰۴ ساعت ۱۶ الی ١٩ .نشانی: خیابان طالقانی، خیابان ملکالشعرا بهار، بنبست گوهر، پلاک ۴، خانه بهار
@shahrestanadab
.با حضور شاعران فارسیزبان (ایران و افغانستان) .#چهارشنبه_های_شعر#شهرستان_ادب#خانه_ادبیات_افغانستان
۲۶ آذر ۱۴۰۴ ساعت ۱۶ الی ١٩ .نشانی: خیابان طالقانی، خیابان ملکالشعرا بهار، بنبست گوهر، پلاک ۴، خانه بهار
@shahrestanadab
۱۹:۵۲
#ساقی
جامی که برد از دلم آزار به من دادآن لحظه که آن یار کم آزار مرا یافت
امروز نه هوش است و نه گوش است و نه گفتارکان اصل هر اندیشه و گفتار مرا یافت
#مولوی
@alimohammadmoaddab
جامی که برد از دلم آزار به من دادآن لحظه که آن یار کم آزار مرا یافت
امروز نه هوش است و نه گوش است و نه گفتارکان اصل هر اندیشه و گفتار مرا یافت
#مولوی
@alimohammadmoaddab
۴:۴۲
بازارسال شده از از دوست داشتن (اشعار و آثار علیمحمد مودب
#یا_رحیم#برف
دوباره آمدهای تا سیاهمان نکنند که ناامیدی و غم، چپ نگاهمان نکنند
به کوهسار ردای شکوه پوشاندی که خلق، مسخرۀ تکیهگاهمان نکنند
درختها را تور عروسی آوردی که هرزهها مَثَلِ اشک و آهمان نکنند
دوباره آمدی ای برفِ برفبازیها که بچههامان یاد گناهمان نکنند
که غنچههامان از بارش تو باز شوندکه بادهای مصیبت، تباهمان نکنند
دوباره آمدی ای فرصتِ سپید, ای برف!که ناامیدی و غفلت سیاهمان نکنند
#علیمحمد_مودب@alimohammadmoaddab
دوباره آمدهای تا سیاهمان نکنند که ناامیدی و غم، چپ نگاهمان نکنند
به کوهسار ردای شکوه پوشاندی که خلق، مسخرۀ تکیهگاهمان نکنند
درختها را تور عروسی آوردی که هرزهها مَثَلِ اشک و آهمان نکنند
دوباره آمدی ای برفِ برفبازیها که بچههامان یاد گناهمان نکنند
که غنچههامان از بارش تو باز شوندکه بادهای مصیبت، تباهمان نکنند
دوباره آمدی ای فرصتِ سپید, ای برف!که ناامیدی و غفلت سیاهمان نکنند
#علیمحمد_مودب@alimohammadmoaddab
۱۰:۵۲
#یا_رحیم#برف
دوباره آمدهای تا سیاهمان نکنند که ناامیدی و غم، چپ نگاهمان نکنند
به کوهسار ردای شکوه پوشاندی که خلق، مسخرۀ تکیهگاهمان نکنند
درختها را تور عروسی آوردی که هرزهها مَثَلِ اشک و آهمان نکنند
دوباره آمدی ای برفِ برفبازیها که بچههامان یاد گناهمان نکنند
که غنچههامان از بارش تو باز شوندکه بادهای مصیبت، تباهمان نکنند
دوباره آمدی ای فرصتِ سپید, ای برف!که ناامیدی و غفلت سیاهمان نکنند
#علیمحمد_مودب@alimohammadmoaddab
دوباره آمدهای تا سیاهمان نکنند که ناامیدی و غم، چپ نگاهمان نکنند
به کوهسار ردای شکوه پوشاندی که خلق، مسخرۀ تکیهگاهمان نکنند
درختها را تور عروسی آوردی که هرزهها مَثَلِ اشک و آهمان نکنند
دوباره آمدی ای برفِ برفبازیها که بچههامان یاد گناهمان نکنند
که غنچههامان از بارش تو باز شوندکه بادهای مصیبت، تباهمان نکنند
دوباره آمدی ای فرصتِ سپید, ای برف!که ناامیدی و غفلت سیاهمان نکنند
#علیمحمد_مودب@alimohammadmoaddab
۱۹:۲۷