بازارسال شده از محمد حکم آبادی | از تو چه پنهون
@nis_penhon
۸:۵۱
حضرت صائب تبریزی
دنیا به اهلِ خویش ترحم نمیکندآتش امان نمیدهد آتشپرست را
برداشت شخصی | @bardasht_shakhsi
دنیا به اهلِ خویش ترحم نمیکندآتش امان نمیدهد آتشپرست را
برداشت شخصی | @bardasht_shakhsi
۱۹:۰۹
بازارسال شده از عبور
__
۱۰:۲۷
بازارسال شده از عبور
۱۰:۲۷
بازارسال شده از عبور
۱۰:۲۷
بازارسال شده از عبور
۱۰:۲۷
بازارسال شده از عبور
۱۰:۲۷
بازارسال شده از عبور
۱۰:۲۷
بازارسال شده از عبور
۱۰:۲۷
من الصنعا الی الفاشر ، یابن زاید انت القاتل ...
روبه روی سفارت کشور منفور امارات عربی
روبه روی سفارت کشور منفور امارات عربی
۱۳:۱۸
بازارسال شده از حسینیه هنر سبزوار
مدافع حرم بلالفروش
با ماشین خواهرش رفت بیرون. وقتی آمد، بوی دود میداد. خواهرش پرسید: «این چوبها برای چیه؟ این همه بلال میخوای چی کار؟»- میخواییم بفروشیم.- بفروشی؟ با کی؟- یه پسره داشت قبرها رو میشست و پول میگرفت. دستش رو گرفتم، گفتم: «این کار در شان تو نیست پایهای بریم بلال بفروشیم؟ اونم قبول کرد. چند شبه میریم بلال میفروشیم.»
برشی از کتاب «نود و نهمین نفر»
#شهید_موحدنیا | #مدافعان_حرم | #سبزوار
همراه «حسینیه هنر سبزوار» باشید
@hoseinieh_honar_sabzevar
با ماشین خواهرش رفت بیرون. وقتی آمد، بوی دود میداد. خواهرش پرسید: «این چوبها برای چیه؟ این همه بلال میخوای چی کار؟»- میخواییم بفروشیم.- بفروشی؟ با کی؟- یه پسره داشت قبرها رو میشست و پول میگرفت. دستش رو گرفتم، گفتم: «این کار در شان تو نیست پایهای بریم بلال بفروشیم؟ اونم قبول کرد. چند شبه میریم بلال میفروشیم.»
#شهید_موحدنیا | #مدافعان_حرم | #سبزوار
۷:۴۵
بازارسال شده از فقه، فلسفه و حقوق
#جهاد_علمی
۵:۱۳
بازارسال شده از راویرا ؛ محمدرضا جعفرینسب
به پیشنهاد خانوادهی محترم شهید مهدیموحدنیا، به همت بچههای پایگاه شهید شجیعی و هنرمندی آقا سیدعادلرضوی این شگفتانه توی مراسم رونمایی کتاب پخش شد. آن لحظه واقعا غافلگیر و متاثر شدم و خوب این تصویر قصهای دارد. قصهای که برمیگردد به سال ١٣٩٩. سال ٩٩ همسر شهید با ما همکاری نمیکرد برای مصاحبه و پروژه عملا متوقف شده بود. دیگر نقطه پایانِ پژوهش و پروژه را باید میگذاشتیم که همسر شهید زنگ زدند برای ادامه مصاحبه....
یادداشت سال ١٣٩٩ خانم نصیری فر، محقق کتاب: «« خیلی سعی کردم همسر شهید را متقاعد کنم که مصاحبهها رو ادامه بدیم اما هر بار بهانهای ردیف میکرد و مصاحبه نمیداد. کلافه شده بودم. هر بار گذرم به مزارشهدا میافتاد، سر مزار همسرش مینشستم و میگفتم: "شاید من لیاقت ندارم!" یک روز که توی خانه مشغول کارهام بودم، همسر شهید موحدنیا زنگم زد! جواب دادم. بعد از سرسلامتی گفت: «انشالله از پسفردا تشریف بیارید برای مصاحبه...» هنوز توی برهوت ذهنم گم بودم که خودش گفت:«حقیقت تا الان میترسیدم وسط مصاحبه حالم بد بشه، حالا که خود مهدی آقا گفته، ادامه میدم!» بین حرفش پریدم و پرسیدم:« چیشد؟ مهدی آقا؟!» مکث کرد: «بله، دیشب خواب دیدم مهدی آقا آمدند خانه و همکار شما هم بود!» حرفش را ادامه داد:«توی خوابم مهدی آقا به ایشون گفتند:«چرا کتاب ما رو نمینویسی؟!» ایشون هم خندیدن:«خب خانومتون مصاحبه نمیدن! چیکار کنم؟!» مهدی آقا اخماشو گره کرد رو به من: «خانوم چرا مصاحبه نمیدی؟!» بهش گفتم:« خب مهدی، میترسم حالم بد بشه و» حرفم رو قطع کرد. گفت:« ما رفتیم جونمون رو دادیم، شما حتی نمیخوای یه مصاحبه بدی؟! نگران نباش، خودم هواتو دارم...» الان هم بهتون زنگ زدم که خبر بدم تشریف بیارید...» هیچ وقت حضور شهدا رو به اين وضوح توی زندگیم حس نکرده بودم... »»
@ravira
یادداشت سال ١٣٩٩ خانم نصیری فر، محقق کتاب: «« خیلی سعی کردم همسر شهید را متقاعد کنم که مصاحبهها رو ادامه بدیم اما هر بار بهانهای ردیف میکرد و مصاحبه نمیداد. کلافه شده بودم. هر بار گذرم به مزارشهدا میافتاد، سر مزار همسرش مینشستم و میگفتم: "شاید من لیاقت ندارم!" یک روز که توی خانه مشغول کارهام بودم، همسر شهید موحدنیا زنگم زد! جواب دادم. بعد از سرسلامتی گفت: «انشالله از پسفردا تشریف بیارید برای مصاحبه...» هنوز توی برهوت ذهنم گم بودم که خودش گفت:«حقیقت تا الان میترسیدم وسط مصاحبه حالم بد بشه، حالا که خود مهدی آقا گفته، ادامه میدم!» بین حرفش پریدم و پرسیدم:« چیشد؟ مهدی آقا؟!» مکث کرد: «بله، دیشب خواب دیدم مهدی آقا آمدند خانه و همکار شما هم بود!» حرفش را ادامه داد:«توی خوابم مهدی آقا به ایشون گفتند:«چرا کتاب ما رو نمینویسی؟!» ایشون هم خندیدن:«خب خانومتون مصاحبه نمیدن! چیکار کنم؟!» مهدی آقا اخماشو گره کرد رو به من: «خانوم چرا مصاحبه نمیدی؟!» بهش گفتم:« خب مهدی، میترسم حالم بد بشه و» حرفم رو قطع کرد. گفت:« ما رفتیم جونمون رو دادیم، شما حتی نمیخوای یه مصاحبه بدی؟! نگران نباش، خودم هواتو دارم...» الان هم بهتون زنگ زدم که خبر بدم تشریف بیارید...» هیچ وقت حضور شهدا رو به اين وضوح توی زندگیم حس نکرده بودم... »»
۱۵:۳۶
بازارسال شده از راویرا ؛ محمدرضا جعفرینسب
۱۵:۳۶
بازارسال شده از حدیث ولایت
چون از قله سخن نگفتهایم
در کوهپایه مشغولیم
عجیب هست امافقط عجیب نیست… دردناک و جگرسوز است...
اینکه در دانشگاه جانمان، آنجا که باید حصار فهم، ایمان و بصیرت باشد و ماذنه فریاد حقایق عرشی، دانشجویان زبان به اعتراض گشایند نسبت به جملهای که ریشهاش نه در اعماق کتب فلسفه و نه در ژرفای دریای عرفان که در سطوح و سطور اولیه فقه امامیه است.در حد فتوایی واضح و روشن.که از دوران کودکی آموختهایم.
«مَن أطاعَ الخمینی فقد أطاعَ الله.»
نیازی نیست علم سیاست و ولایت و وصایت و فقاهت داشته باشیم. این سخن، از بدیهیات نظام مرجعیت است؛ در حد رساله عملیه، که اطاعت از فتوای مرجع تقلید، همان اطاعت از فرمان خداست حتی اگر مرجع، لغزشی سهوی داشته باشد؛ چرا که تقلید، تکلیف الهی است و وفاداری به آن، وفاداری به همان حکم الهی.
تکرار میکنم این کلام، سطح مسئله ولایت را هم لمس نمیکند؛ ولایت فقیه قلهای بس فراتر دارد. اطاعت، تنها آغاز راه است؛ پله اول، حرکت در کوهپایه، اوج این قله را شهید صدر فریاد زد:
«در خمینی ذوب شوید»؛ خوب شد این جمله را سر در دانشگاه نزدید. چون اطاعت در گرو دوئیت معنا پیدا میکند حال آنکه ذوب شده، هویت خود را از دستدهد و در هست حقیقت ذوب کننده، نیست میشود.سخن در ولایت خمینی سلوک ذیل شخصیت او، رهایی از خود دروغین و پیوستن به خود حقیقی ذیل مرام اوست، این قله را با پیادهراه اطاعت چطور میتوان مقایسه کرد؟
در حد شهید صدر نیستیم قبول، زبان سادهتر را شهید بغداد گوشزد کرد. آن مردی که پیمانش با ولایت را با خون خویش امضا کرد، سوگند خورد سهباره و از ژرفای جان:
«والله والله والله، یکی از شؤون عاقبتبخیری، ارتباط قلبی با ولی امر است.»ارتباط قلبی کجااطاعت عملی کجا!!!ارتباط قلبی یعنی جانت را نثار کنی، اندیشهات را به امانت بسپاری و در میدان عمل، خود را در مسیر او تازه پیدا کنی.
و خاک بر سر ما مدعیان پوچ غور در دریای مکتب امام که تا این حد خورشید تابان خمینی، پشت ابر سایرین مغفول مانده. اینکه چنین حقیقتی تا حد اطاعت فروکاسته شود، و با این حال همچنان اعتراضنامه از دل دانشگاهی بیرون آید یعنی فریاد حقمان را در گلو فروخوردهایم و توان گفتگو را از دست دادهایم. وای بر ما که چنین تراثی را این چنین مسکوت باقی گذاشتهایم.
#عصر_روح_الله
۱۲:۱۷
بازارسال شده از مدرسه راوی
توحید روح الله
تا حالا خوب و بد را برای خودت تعریف کرده ای؟ آدم های خوب و بد را چطور؟ در دنیای برخی، آدمِ خوب، آدمی است که کسی با او مخالف نباشد. همه او را تحسین کنند و تمجید. اصلا روز مرگ این آدم ها، روزی است که کسی بر علیه آنها باشند. میترسند که روزی بگوید فلان حرفت اشتباه بود. باید با هر سازی بجنبانند و باد این و آن، شاخه ی زبانشان را بر اینور و آنور بچرخاند. در داستان ما، آدم های خوب، همیشه خوب باقی میمانند. یک نفر اما نزدیک به 50 سال قبل زد زیرِ همه چیز این میز. تعریفی دوباره از خوب و بد ارائه کرد. مرز ها را به هم زد. گفت که من میخواهم بدترین زمان شما خوبان باشم. میخواهم درختی باشم استوار، که خودم را با خط کش الله متر کنم نه با افکار آدم خوب ها. نه او سرباز کسی بود و نه کسی سرباز او . همه را سرباز الله میخواند. آن هم نه سرباز. بلکه سربازی که واقعا سر ببازد. معتقد بود انسان باید برای الله هزینه کند. خرد میکرد هر سازی را که به جز برای الله بنوازد. اما الان. تکه ای در ایران اسلامی. در دانشگاهی اسلامی به نام حضرت صادق (ع). جمله ای را زده اند بر سر درش. " من اطاع الخمینی فقد اطاع الله ". دو روز بعدش اما کارکنان دانشگاه؟ نه! دانشجویان این دانشگاه، این جمله را کشیدند پایین. در کانال هایشان پر کردند که آهای تند رو های الحادی ... . خمینی را کرده اید خدای خودتان؟ چرا حرف کفر آمیز خودتان را فرو کرده اید در چشم ملت؟ اگر اسلام را در خمینی خلاصه کرده اید، مهر بر دهان زده ، دانشگاه آدم خوب ها را خراب نکنید. آری. تاریخ در حال تکرار است. آدم خوب ها دوباره روی کار آمده اند. ایندفعه اما با یک تفاوت. جامعه شده است متر و معیار آدم خوب ها. معتقدند حرف را، جامعه ی فرضی آنها وزن میکند. درست مانند زمانی که به روح الله گفتند: مردم نماز و روزه میفهمند. اسلام سیاسی و از این قبیل خزعبلات را نگهدار برای خودت. روح الله آن زمان، همین را گفت. روح الله این زمان هم همین را میگوید: اصلاح کنید دید خود از جامعه را. مردم را در بی حجابان کوچه بخشی خلاصه کرده اید؟ باشد. بی حجاب را چطور تحلیل میکیند؟ بلا دین؟ مردم ایران عزیز، فراتر از آن چیزی هستند که در افکار آدم خوب ها تقلیل داده شده است. من، مردم را در تشییع روح الله دیدم. در تشییع سر، بازِ خدایِ روح الله دیدم. اشتباه نکنید. ما مسلمانیم به اسلام روح الله نه خود روح الله. روح الله یک شخص نیست. روح الله ، روح الله خمینی نیست. روح الله. مکتب آدم های بد است در جمع آدم های خوب. روح الله یک ایدئولوژی است. ذهن آدم های خوب، او را به شخصی مادی تقلیل داده است. "من اطاع روح الله الخمینی فقد اطاع الله" دنبال توحید حقیقی است. توحید روح الله به غیر از توحید ابوبکر بغدادی است. به غیر از توحید بن سلمان است. به غیر از توحید بن زاید است. آری، ما موحدیم، به توحید روح الله ...
دوشنبه | ۳ آذر ۱۴۰۴ |











مدرسهروایتگری راوی
شما هم روایت کنید؛ ارسال به شناسه@ravi_addmin#راوی_باش
https://ble.ir/ravischool
تا حالا خوب و بد را برای خودت تعریف کرده ای؟ آدم های خوب و بد را چطور؟ در دنیای برخی، آدمِ خوب، آدمی است که کسی با او مخالف نباشد. همه او را تحسین کنند و تمجید. اصلا روز مرگ این آدم ها، روزی است که کسی بر علیه آنها باشند. میترسند که روزی بگوید فلان حرفت اشتباه بود. باید با هر سازی بجنبانند و باد این و آن، شاخه ی زبانشان را بر اینور و آنور بچرخاند. در داستان ما، آدم های خوب، همیشه خوب باقی میمانند. یک نفر اما نزدیک به 50 سال قبل زد زیرِ همه چیز این میز. تعریفی دوباره از خوب و بد ارائه کرد. مرز ها را به هم زد. گفت که من میخواهم بدترین زمان شما خوبان باشم. میخواهم درختی باشم استوار، که خودم را با خط کش الله متر کنم نه با افکار آدم خوب ها. نه او سرباز کسی بود و نه کسی سرباز او . همه را سرباز الله میخواند. آن هم نه سرباز. بلکه سربازی که واقعا سر ببازد. معتقد بود انسان باید برای الله هزینه کند. خرد میکرد هر سازی را که به جز برای الله بنوازد. اما الان. تکه ای در ایران اسلامی. در دانشگاهی اسلامی به نام حضرت صادق (ع). جمله ای را زده اند بر سر درش. " من اطاع الخمینی فقد اطاع الله ". دو روز بعدش اما کارکنان دانشگاه؟ نه! دانشجویان این دانشگاه، این جمله را کشیدند پایین. در کانال هایشان پر کردند که آهای تند رو های الحادی ... . خمینی را کرده اید خدای خودتان؟ چرا حرف کفر آمیز خودتان را فرو کرده اید در چشم ملت؟ اگر اسلام را در خمینی خلاصه کرده اید، مهر بر دهان زده ، دانشگاه آدم خوب ها را خراب نکنید. آری. تاریخ در حال تکرار است. آدم خوب ها دوباره روی کار آمده اند. ایندفعه اما با یک تفاوت. جامعه شده است متر و معیار آدم خوب ها. معتقدند حرف را، جامعه ی فرضی آنها وزن میکند. درست مانند زمانی که به روح الله گفتند: مردم نماز و روزه میفهمند. اسلام سیاسی و از این قبیل خزعبلات را نگهدار برای خودت. روح الله آن زمان، همین را گفت. روح الله این زمان هم همین را میگوید: اصلاح کنید دید خود از جامعه را. مردم را در بی حجابان کوچه بخشی خلاصه کرده اید؟ باشد. بی حجاب را چطور تحلیل میکیند؟ بلا دین؟ مردم ایران عزیز، فراتر از آن چیزی هستند که در افکار آدم خوب ها تقلیل داده شده است. من، مردم را در تشییع روح الله دیدم. در تشییع سر، بازِ خدایِ روح الله دیدم. اشتباه نکنید. ما مسلمانیم به اسلام روح الله نه خود روح الله. روح الله یک شخص نیست. روح الله ، روح الله خمینی نیست. روح الله. مکتب آدم های بد است در جمع آدم های خوب. روح الله یک ایدئولوژی است. ذهن آدم های خوب، او را به شخصی مادی تقلیل داده است. "من اطاع روح الله الخمینی فقد اطاع الله" دنبال توحید حقیقی است. توحید روح الله به غیر از توحید ابوبکر بغدادی است. به غیر از توحید بن سلمان است. به غیر از توحید بن زاید است. آری، ما موحدیم، به توحید روح الله ...
دوشنبه | ۳ آذر ۱۴۰۴ |
۱:۱۱
کاش باران بودی…تا همه نگران نیامدنت میشدند مهدی جان!
۲۰:۱۶
این ۱۹ کشور عبارتاند از: ایران، افغانستان، میانمار، چاد، جمهوری کنگو، گینه استوایی، اریتره، هائیتی، لیبی، سومالی، سودان، یمن، بوروندی، کوبا، لائوس، سیرالئون، توگو، ترکمنستان و ونزوئلا.
پ.ن: استاد منطقمان میگفت. پشت ایجاد یک دوگانه و تضاد دیالکتیک، منطقی نهفته است. باید منطق آن را درک. مثلا چرا جهان اول و دوم و سوم وجود دارد؟ چون جهان بینی، متناظر بر نزدیکی به من تعریف میشود. و این من، استکبار است. امام خمینی (ره)، دلیل مذبوحانه این دوگانه که پیشرفت کشور های جهان سومی بود را کنار زد و دوگانه ای حقیقی بیان نمود. مستضعف و مستکبر. دوگانه ای که در آن اهل سنت و شیعه و یا ایرانی و غیر ایرانی مطرح نیست. بلکه جدال بین حق و باطل است. معیار اقتصاد خوب و زندگی مرفح در چند گانه ی استکبار، یک دستاویز بیشتر نیست. به قول استادمان، تو کاسه لیس استکبار باش، جهان اولی هستی حتی اگر سوریه جولانی باشی...
برداشت شخصی | @bardasht_shakhsi
۱۴:۲۵
بازارسال شده از «جوهر»
معتقدم پاییز امسال سر زا رفت!
۲۰:۴۸
"میگفت: نه دلم میخواهد جنگ زمینی باشد که مردم درگیر بشوند و نه پهپادی و موشکی. چون اینطور دیگر کاری از دستم بی نمی آید. "لبخندی زد. نگاهی به دستان مشت شده از سرما یا شاید هم حسرت انداخت و ادامه داد: نمیدانم آن بنده خدا را چطور توصیف کنم. یک دلتنگ؟ یک خودخواه؟ یک دلسوز؟ آها، یادم آمد. یک بسیجی. این قشنگ تر است. یک بسیجی اما بسیجی تر . درست همان چیزی که آقا میخواهد. همان سوال همیشگی آخر مصاحبه را اینبار آقا سبحان گفت. " خاطره ی دیگه ای ندارید؟؟؟ ..." و تمام. یک مصاحبه ی دیگر هم تمام شد و باز داغی برایم تازه. این داغ یک ماهی میشود که شده است روتین شب های من. شب های ضبط. ضبط مستندی فعلا بدون اسم. ورق های پروژه اما پر شده از اسم ها و تیتر هایی که خواندش ساعت ها طول میکشد. سحر ۲۳ خرداد ، میدون کتاب ، آتش نشان صورت پر خاکستر ، قرارگاه امیر المومنین ع ، آب و دون بسیجی ها ، توزیع غذای شبانه، حسین فصیحی فقط خرج، علی رضایی فقط خرید ، مردم : همین چند دقیقه پیش ماشین ما رو گشتید ... تمام این تیتر ها با حسرت تمام میشوند. با صورتی سرد اما لبخندی عمیق. لبخندی که ریشه در ۲۸۸ ساعت دارد. ساعت هایی که بعضی ها زندگی کردند. انگاری آنها را از درون قبر هایشان بیرون کشیده بودند. از تاریکی محض. از خاکی سرد و بدون درد. در آن ۱۲ روز زندگی، آنها از درد به خودشان میپیچیدند . لذت درد کشیدن آن دوران را از همان آخرین جملات آقا سید میشد درد کرد. آری، من هم دردم میکرد وقتی از زمانی میگفت که دیگر فرصتی برای داشتن دغدغه نبود. فرصتی برای بالا آوردن یک کار عظیم نبود. همه یِ کارِ عظیمِ آن دوازده روز شده بود یک سینی شربت که بسیجی جلوی پمپ بنزین پخش میکند. بدون هیچ گفتمان سازی . بدون هیچ دم و دستگاهی. در یک جمله اینکه " همه چیز بقیة الله بود ". در میان دست یخ کرده و سیم یخ کرده تر که به سختی میشد جمعش کرد خلاصه، دلم داغ بود. به رسم هر شب پایه ها را جمع و جور کردیم و گذاشتیم ور دلمان تا یک نسکافه ای بزنیم ، شاید داغ دلمان در میان سرمای هوا دوباره قایم شود تا شبی دیگر. دور اول نبات را که چرخاندم در نسکافه، آقا سبحان تیر آخر را زد: " من هر شب بیشتر دلم برای دوران جنگ تنگ میشه. همون جمله شهید آوینی که میگه : زنده ترین روز های زندگی یک مرد روزهاییه که با مبارزه میگذرونه. " درد میکند. اینکه زنده زنده خاکت کنند درد میکند. منم همینطور آقا سبحان. منم همینطور ...
●○●○●○●○●○●○●○●○●○●○●
پ.ن : چند شبی است که با چندی از دوستان دفتر راوی در حال تولید مستندی از روایت جنگ در دانشگاه هستیم.دعا کنید کار بقیة الله بشه و مورد توجه بقیة الله الاعظم (عج).۲. متن آخر کانال آقا سبحان رو هم بخونید ...
برداشت شخصی | @bardasht_shakhsi
●○●○●○●○●○●○●○●○●○●○●
پ.ن : چند شبی است که با چندی از دوستان دفتر راوی در حال تولید مستندی از روایت جنگ در دانشگاه هستیم.دعا کنید کار بقیة الله بشه و مورد توجه بقیة الله الاعظم (عج).۲. متن آخر کانال آقا سبحان رو هم بخونید ...
برداشت شخصی | @bardasht_shakhsi
۲۲:۱۱