انتفاضه کلمات | محمدحسین ایزی
یک لحظه فکر کردم مرتضی فرهادی هم اومده سبزوار عرفان. رفیقم ،عرفان، همه کتاب های دکتر فرهادی را خوانده. فرهادی مردم شناسیه که قدرش رو کم می دونیم. این مردِ توی عکس از روستای افچنگ آمده بود با مردم روستای شان. گوشم را چسبانده بودم بیخ دهانش تا صدای آرام و لرزانش را بشنوم. خاطراتش از تظاهرات های سال 57 را برایم میگفت. روزی ما از راهپیمایی دیدن همین هاست و شنیدن حرف های شان وگرنه شعارهای ملال آور ستاد که حالم را بد میکرد. سبزوار، ۲۲ برفی ۱۴۰۳ #دهه_فجر #الله_اکبر
@entefazeh_kalamat
از اعمالی مثل نماز گرفته تا راهپیمایی هایی مثل 22 بهمن و روز قدس، خوراک تله تکرار اند. از بس بدون خرق عادت، تکرار می شوند معنای شان از دست می رود. دیگر آدم حوصله نمی کند برود راه برود. خب که چه؟ نه شعارها خلاق است و تازه و نه نحوه برگزاری جذاب و نه غافلگیری ای در کار. از خودِ ستاد برگزاری دهه فجر گرفته تا بسیج و سپاه و مساجد و تشکل های فرهنگی کاری نمی کنند آن طور که باید. آن هم در این سالی که جزو پر حادثه ترین و تاریخ سازترین سال های انقلاب است. نه فقط برای ایران که برای جهان. حالا آقایان نه شعارهای شان به روز شده و به هنگام، نه نحوه برگزاری شان. خودتان خسته نمی شوید از این نوع برپایی جشن؟! از تقلیل دادن آن حرکت عظیم مردم به این راهپیمایی ای که چندان یاد ایام الله نیست؛ یاد شهدای انقلاب، یاد مبارزات شبانه روزی مردم بهمن، و تو چه قدر پر توقعی محمدحسین که این ها یاد طوفان الاقصی و شهدای پرواز اردیبهشت و رهبران و مردم جبهه مقاومت نمی کنند، حالا بیایند یاد صفرعلی برغمدی و تقی مشکانی و صانع زرنگ کنند؟ بیایند در کنار آقای نماینده، به آن پیرمرد و پیرزنی تریبون بدهند که خودشان در همین خیابان بیهق در همین مسجد جامع بودند و شهادت این ها را دیدند؟ بیایند به این کارگر و نوجوان و دختر و پسر دانشگاهی تریبون بدهند یا بیانیه تکراری هر ساله را بخوانند؟ به جای این که بیایید چندین غرفه و تونل زمان در مسیر راهپیمایی برپا کنید تا شاهدان انقلاب بیایند و برای مردم خاطره بگویند فقط نیروی انتظامی آورده اید که امنیت این مردمی را حفظ کنید که امنیت این انقلاب را حفظ کرده اند. این نوع تکرار، قاتل انقلاب است آقایان. قاتل شهدا، مردم، امام، و قاتل انقلاب اسلامی مردم فلسطین و جهان آزاد.
سبزوار، ۲۲ برفی ۱۴۰۳
#دهه_فجر#الله_اکبر
۲۰:۴۳
انتفاضه کلمات | محمدحسین ایزی
یک لحظه فکر کردم مرتضی فرهادی هم اومده سبزوار عرفان. رفیقم ،عرفان، همه کتاب های دکتر فرهادی را خوانده. فرهادی مردم شناسیه که قدرش رو کم می دونیم. این مردِ توی عکس از روستای افچنگ آمده بود با مردم روستای شان. گوشم را چسبانده بودم بیخ دهانش تا صدای آرام و لرزانش را بشنوم. خاطراتش از تظاهرات های سال 57 را برایم میگفت. روزی ما از راهپیمایی دیدن همین هاست و شنیدن حرف های شان وگرنه شعارهای ملال آور ستاد که حالم را بد میکرد. سبزوار، ۲۲ برفی ۱۴۰۳ #دهه_فجر #الله_اکبر
@entefazeh_kalamat
۲۰:۴۳
انتفاضه کلمات | محمدحسین ایزی
یک لحظه فکر کردم مرتضی فرهادی هم اومده سبزوار عرفان. رفیقم ،عرفان، همه کتاب های دکتر فرهادی را خوانده. فرهادی مردم شناسیه که قدرش رو کم می دونیم. این مردِ توی عکس از روستای افچنگ آمده بود با مردم روستای شان. گوشم را چسبانده بودم بیخ دهانش تا صدای آرام و لرزانش را بشنوم. خاطراتش از تظاهرات های سال 57 را برایم میگفت. روزی ما از راهپیمایی دیدن همین هاست و شنیدن حرف های شان وگرنه شعارهای ملال آور ستاد که حالم را بد میکرد. سبزوار، ۲۲ برفی ۱۴۰۳ #دهه_فجر #الله_اکبر
@entefazeh_kalamat
۲۰:۴۳
بازارسال شده از نقطه ویرگول؛ علیاصغر مرتضاییراد
قصه حجاب سالهاست که پای ثابت بحرانهای نظام و دغدغههای ما حزباللهیها بوده؛ برای حل مسئله حجاب، همهمان کارهایی کردهایم؛ اما خیلی وقتها بدون فکر، برنامهریزی دقیق و به صورت کاملا اَجَق وَجَق و کاریکاتوری؛برای همین هم خیلی از اقداماتمان نتیجه عکس داده؛باور نمیکنید بروید کف خیابان تا باور کنید.
یکی از کارهای خوبی که در این سالها باید میکردیم و نکردیم روایت کشف حجاب رضاخانی است؛ روایتی که آنقدر نشده که کار از قیام علیه بیحجابی اجباری به شورش علیه حجاب اجباری رسیده!
مدتی پیش در یکی از دیدارهای رمضانیه، یکی از فعالین فرهنگی خدمت آقا میرسد و مجموعهای از خاطرات قیام گوهرشاد را تقدیم آقا میکند.آقا میفرمایند:«کاش این کار زودتر اتفاق میافتاد. چون خیلیها دیگر نیستند.»بعد هم میگویند:«این کارها خوب است، اما تاریخنگاری صِرفکفایت نمیکند.باید فیلم ساخته شود.»
حالا یک تیم خوش ذوق جوان شهرستانی حرف بر زمین مانده آقا را سر دست گرفتهاند و با بضاعت اندکشان، از همان خاطرات شفاهی یک پویانمایی جذاب ساختهاند.اسمش را شاید شنیده باشیم؛"ساعت جادویی"؛ ولی بعید میدانم دیده باشیم؛ چون به بیماری مهلک نهیازمنکرزدگی و امربهمعروفگریزی مبتلاییم!اگر کار بدی در سینما یا تلویزیون ساخته شود همه داد میزنیم (که البته کار غلطی نیست)، ولی اگر کار خوبی تولید شود حمایتش نمیکنیم!البته خدا را شکر "ساعت جادویی" با وجود تمام امربهمعروف نکردنها و حمایت نکردنهای ما تاکنون ۸ میلیارد فروخته و بالای سر خیلی از فیلمهای منکراتی سینما قرار گرفته، ولی با این وجود کار پویانمایی است و خرجش خیلی سنگینتر از دخلش.
"ساعت جادویی" احتمالا ۱۰ روز دیگر روی پرده سینماست، و تمدید این زمان تا پایان اسفندماه بستگی به حمایت ما دارد؛ هنوز برای امر به معروف دیر نشده، همین امشب با خانواده برویم و این پویانمایی را ببینیم؛ دیگران را هم ترغیب کنیم؛ حتی اگر زورمان میرسد مدارس، مجموعههای فرهنگی و مساجد را هم فعال کنیم؛نگذاریم "ساعت جادویی" در خط مقدم حجاب تنها بماند و شهید بشود.#علی_اصغر_مرتضایی_راد@noghtewirgool
۸:۱۸
تاریخ زنده علیه تاریخ مرده
۵ اسفند ۱۴٠۳ ، سبزوار
#انا_علی_العهد#کتاب_عکس#شهید_آوردند
۹:۱۸
۹:۱۸
۹:۱۸
بازارسال شده از کبوتر بله
AUD-20250219-WA0000.mp3
۰۵:۱۸-۹.۸۶ مگابایت
@Media_celebrity
۱۷:۰۷
بازارسال شده از سیمافکر
۱۹:۵۷
بازارسال شده از غربآل
🟢 رامی نسور، مدیر بنیانگذار بنیاد طیبه، نخستین سازمانی در ایالات متحده است که برنامه آموزش از راه دور در زمینه علوم اسلامی را به زندانیان ارائه مینماید. وی در بیشتر روزها به اداره پست منطقهای خود مراجعه میکند و صندوق پستیاش را پر از نامههای زندانیان از اقصی نقاط کشور مییابد که جویای هدایت روحانی و منابع آموزشی اسلامی او هستند.
🟠 اسلام در زندانهای ایالات متحده، سریعترین رشد را در میان ادیان دارد. به گفته نسور، سازمان او به بیش از 13 هزار نفر خدمات ارائه کرده و برآورد میشود که حدود 90 درصد از این افراد به اسلام مشرف شدهاند که عمدتاً در دوران زندان بوده است. نسور بر این باور است که محدودیتهای فیزیکی و معنوی موجود در زندانها، موجب گرایش افراد به اسلام میشود، چرا که در این دین، آزادی معنوی را تجربه میکنند.
🟡 به گفتهٔ نسور: «دلیلش این است که نوعی تسلیم در دین اسلام نهفته است؛ تسلیم شدن به یک نظام مشخص، انجام پنج نوبت نماز در روز، و پیروی از یک روش معین. در نتیجه، افراد احساس میکنند که دیگر در حصار محدودیتها گرفتار نیستند.»
۱۲:۲۴
بازارسال شده از حسینیه هنر سبزوار
بعدِ پیروزی انقلاب، در دبیرستان اسرار سبزوار، «ریاضی و فیزیک» میخواند. آن روزها دانشآموزان، بیشتر از درس خواندن، کارهای سیاسی میکردند. یکسری از دانشآموزان، حزب مجاهدین بودند و یکسری، حزباللهی. این دو حزب، نماز جماعتشان جدا از هم بود.حزباللهیها میدیدند سپهرار میآید در نماز جماعت آنها. بهش گفتند: «تو دیگه چرا؟»- این نمازو قبل ندارم ولی دوس دارم جزو سیاهی لشکر شما باشم، تا مقابل حزب مجاهدین کم نباشین.زمان هر چه پیش میرفت سپهرار دلتنگ رفقایش میشد؛ رفقایی که جایی در جنوب بودند و اسلحه دست گرفته بودند علیه صدامیها. بهروز که شهید شد، سپهرار خودش را رساند گرگان تا هر چه میتواند نزدیکِ بهروز شمالی باشد. بهروز هم کلاسیاش بود. آبان سال 61 شهید شد و در بجنورد و بعد گرگان، تشییعش کردند. سپهرار دیگر آن آدم قبل نبود. رفت بیت آیت الله علوی سبزواری.- میخوام شیعه بشم حاج آقا.- نامت رو بذار مهدی. پدر و مادرش به شدت مخالفت کردند؛ به خصوص مادرش. مادرش میگفت: «ما به مهدی موعود اعتقادی نداریم».مهدی همان سال یعنی شصتویک، از طرف بسیج رفت جبهه و شد امدادگر. بعد «آرپیجی» دست گرفت و در عملیات والفجر مقدماتی مبارزه کرد.بیستویک اسفند آن سال توی فکه بودند. دشمن، آنها را به آتش و توپ بسته بود. مهدی درگیر جنگ بود و تا به خودش آمد بدنش را غرق خون دید؛ خون از پاها و شانههایش راه گرفته بود به همه تنش. پیکرش را که آوردند سبزوار، آیتالله علوی خودش پیش قدم شد و مثل یک پدر، برای مهدی مراسم تشییع گرفت و تا توانست، به یاد مهدی مراسمات را ادامه داد. جهانآراء؛ مادر مهدی، که دلش پر میزد برای پسرش، قلم به دست گرفت و با زبان شعر با مهدیاش نجوا کرد: نام مهدی گشت زیب نام تووین شهادت شهد شد در کام تو
منبع:1. اسناد دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی سبزوار.2. سایت باستارگان.
۸:۳۵
بازارسال شده از حسینیه هنر سبزوار
۸:۳۵
بازارسال شده از محسن قنبریان
• برخورد موضعیِ گشت ارشاد سوژه های رسانه ای می ساخت تا در ۱۴۰۱ بهانه ای برای کشف حجاب عده ای فراهم کرد که به تجمعات و اغتشاشاتی انجامید.این نیروی اجتماعی پاندولِ رفته به سمت برخوردهای سلبی و انتظامی را به سمت مقابل هل داد که گشت ارشاد تعطیل و عملا در ساحات غیر انتظامی هم حجاب اهمال شد!• اینبار افزایش کشف حجاب حتی به شکل جمعی و در مراسمات و مکانهای رسمی و کشیده شدن به برهنگی در لایوها و برخی کنسرتها و... در کنار عدم ابلاغ قانون توسط مقامات، پاندول را به سمت حجاب خواهی کشید!اینبار زنان محجبه در زیر برف و سرما در مشهد و تهران و... تجمعات تشکیل داده و از مراجع تقلید تا دستگاه های قانونی عمل به قانون منع کشف حجاب را خواستند! • احتمالا اجرای قانون و جریمه ها و... نیز -بخصوص اگر با سوژه سازی یا برساخت رسانه ای همراه شود- دوباره پاندول را به طرف مقابل بکشد؛ چنانچه در همین حالا از طیف های مقابل هم تقاضای تجمع مخالفین حجاب شنیده می شود! و هکذا...
• حکمرانی را صرفا به نظام سلسله مراتبی دولتی تقلیل دادن و انتظار بیش از حد از تقنین و اجرای دولتی داشتن یک سوی مشکل است.فقدان پیوست اجتماعی موثر در چنین قوانینی و بی بهره گی از مهارت فن آوری های اجتماعیِ نهاد های مدنی برای تحقق یک ارزش سوی دیگر مشکل می باشد.
• در این شرایط درصد قابل توجهی از کنشگران و نخبگان بین ابلاغ یک قانون ناقص یا اهمال و امضای وضع موجود مخیّر می شوند!نه آن قانون -به فرض ابلاغ- در سیستم اجرای دولتی (آن هم یک دولت غیر همراه)، کامل محقق می شود و نه اجرای کامل آن لزوماً به تمام شدن مساله کشف حجاب می انجامد!از آن سو عدم ابلاغ قانون -ولو معیوب- از سوی مقامات و اهمال وضع پوشش و رشد فزاینده کشف حجاب و... هم هیچ توجیهی ندارد! آنچه مسلم است این است که تعطیل حکم خداوند برای حکومت اسلامی برازنده نیست.
• چند پیشنهاد عملی:۱. همین قانون مصوب مجلس، ابلاغ و فصول اول آن که ناظر به وظایف دستگاه های دولتی است (بیش از ۸۰درصد قانون) در موعد مقرر اجرا شود. بدعت عدم ابلاغ قانون به نفع هیچ دولتی نیست.
۲. برای بندهای خاص و احیانا چالش دار درباره اصناف و اطیاف که رئیس جمهور مقابله با مردم می داند(!)، در دستور العمل های اجرایی، تاخیر اجرای معین معلوم شود. • این موارد حداکثر چند ماده از فصل۵ قانون مثل ماده۴۰،۴۷،۴۹،۵۲ می باشد نه بیشتر.• آن تاخیر اجرای موقت باید همزمان به تصحیح احتمالی این بندها پرداخته و مهمتر از آن، پیوست نگاری اجتماعی برای منع کشف حجاب را موجب شود.• اگر دبیرخانه شورای امنیت ملی میتواند ابلاغ کل قانون را جلوگیری کند؛ مجامعی مثل شورای سران می تواند این تاخیر اجرایی برخی مواد قانون را -که خلاف خود قانون است- بر عهده بگیرد!• توجه شود: پرداختن به مقدمات (فصول اول قانون) نباید موجب اهمال همه ذی المقدمه و منع کشف حجاب (موضوع فصل۵) گردد.
۳.مطالبه گران حجاب سهم جدی ای از نیروی خود را برای تعریف و تحقق فن آوری های مکمل اجتماعی و تدابیر عملی (نه صرفا کار فرهنگی) به کار بندند؛ چیزی که تقریبا در قانون مصوب علیرغم تفاصیل زیاد وجود ندارد.ساکتین بین دوگانه فوق الذکر قابل تجمیع در این کنش جدید هستند. شورای انقلاب فرهنگی یا شورای فرهنگ عمومی میتواند دبیرخانه این هم افزایی اجتماعی گردد.
۴. اجماع سازی بین عناصر حاکمیت سر چنین قدر متیقنی، واجبی فوری است. تشتت یا تکثر موجود درون حاکمیت در اینباره عملا به بدنه های اجتماعی تابع (یا متبوع) کشیده و انسجام اجتماعی را آسیب زده است.چنین هماهنگ سازی ای بین قوای مختلف به حسب قانون اساسی در درجه اول برعهده نهاد رهبری است(بند۷ اصل ۱۱۰)؛ بیت ایشان و بعد شورای سران باید این مهم را در اولویت خویش قرار دهد.
#حجاب#حکمرانی_فرهنگی#انسجام_اجتماعی
۶:۱۴
«جهان خوردم و کارها راندم و عاقبت کار آدمی مرگ است».حسنک تنها
۱۶:۳۸
بازارسال شده از حسینیه هنر سبزوار
#قصه_های_شهر#دیار_سربداران
۷:۵۶
بازارسال شده از جدال
افزایش چهل و پنج درصدی حداقل دستمزد کارگران به هیچ وجه ترمیم کننده سفرههای متلاشیشدهی شانزده میلیونی کارگر ایرانی نیست. مشکل افت شدید قدرت خرید اکثریت جامعه همچنان پابرجاست و این موضوع هم رکود بازار داخلی ایران را ادامه خواهد داد و هم امنیت ایران را به شدت مقابل کمپین فشار حداکثری ترامپ آسیب پذیر خواهد کرد. از اینرو ماههای آینده از منظر امکان شورشهای نان همچنان بسیار نگران کنندهاست.
اما تمکین دولت به همین چهل و پنج درصد که سیزده درصد بیشتر از رقمی است که در هفتههای گذشته برایش اعلام آمادگی کرده بود یک دستاورد اگرچه ناکافی ولی بسیار مهم است. مهم از این جهت که این رقم محصول خرد جوهری دولت یا شخص میدری (که البته از صولت مرتضوی ضدکارگر به صورت محسوسی مترقی تر است) نبود. بلکه به گمان من محصول فشار اجتماعی و به ویژه فشار کارزار همین تشکلهای اندک و نحیف کارگری بود. کارزاری که اگرچه به مطالبه اعلامی هفتاد درصدش نرسید اما برای اولین توانست مساله حداقل دستمزد را تا حد توانش اجتماعی کند.
این کارزار نشان داد تنها راه عقب راندن نظم نئولیبرال و الیگارشی موجود تلاش و مبارزه جمعی جامعه کارگری ایران بواسطه تشکلهای مستقل است. همان چانهزنی جمعی که حق مسلم مصرح در قانون کار جمهوری اسلامی است.
یکی از مهمترین قدمهایی که امروز هر ایرانی برای عدالت اجتماعی و مبارزه با فساد میتواند بردارد دفاع از این حق تشکلهاست.
اما تمکین دولت به همین چهل و پنج درصد که سیزده درصد بیشتر از رقمی است که در هفتههای گذشته برایش اعلام آمادگی کرده بود یک دستاورد اگرچه ناکافی ولی بسیار مهم است. مهم از این جهت که این رقم محصول خرد جوهری دولت یا شخص میدری (که البته از صولت مرتضوی ضدکارگر به صورت محسوسی مترقی تر است) نبود. بلکه به گمان من محصول فشار اجتماعی و به ویژه فشار کارزار همین تشکلهای اندک و نحیف کارگری بود. کارزاری که اگرچه به مطالبه اعلامی هفتاد درصدش نرسید اما برای اولین توانست مساله حداقل دستمزد را تا حد توانش اجتماعی کند.
این کارزار نشان داد تنها راه عقب راندن نظم نئولیبرال و الیگارشی موجود تلاش و مبارزه جمعی جامعه کارگری ایران بواسطه تشکلهای مستقل است. همان چانهزنی جمعی که حق مسلم مصرح در قانون کار جمهوری اسلامی است.
یکی از مهمترین قدمهایی که امروز هر ایرانی برای عدالت اجتماعی و مبارزه با فساد میتواند بردارد دفاع از این حق تشکلهاست.
۱۸:۵۱
بازارسال شده از سید یاسر جبرائیلی
این جدول را ببینید. فلسفه این ردیفها میدانید چیست؟ در این ردیفها فیالمثل اگر برای کارگر «حق» مسکن گذاشتهاند، یعنی کارگر «حق» دارد که از محل حقوقی که میگیرد، بتواند جایی برای سکونت اختیار کند. آیا با ۹۰۰ هزار تومان در ماه، کارگر میتواند مسکن تهیه کند؟@syjebraily
۱۹:۱۷
بازارسال شده از مجموعه گرا
۲۱:۱۳
۱۷:۰۰
نجات از چهارشنبه
1نیروی انتظامی نمی تواند ما را نجات بدهد. راه نجات پناه بردن به هنر و آموزش است. همه حیوانات به طور غریزی زندگی شان پیش می رود ولی انسان تنها موجودی ست که از ابتدای تولد نیازمندترین موجود است و اگر کسی جورش را نکشد یک روز هم دوام نمی آورد. برخلاف دیگر حیوانات که خودشان از همان اول روی پای شان می ایستند و وارد زندگی می شوند.2آخرین چهارشنبه هرسال شده است آخرین روز زندگی بعضی مردم ما. چرا در تمام این سال ها نهاد آموزش هیچ وقت به دانش آموزان و دانشجویان درباره چهارشنبه سوری و ترقه و ... آموزشی نداده؟ آموزش؛ نه دو برگ کاغذ و دعوت یک ساعته آتشنشانی به مدرسه. 3چرا نهاد هنر هیچ اثر هنری درخوری هر ساله نمی سازد که عمق فاجعه بودن چهارشنبه سوری را نشان دهد؟! اگر آن نوجوانی که ترقه هوا می کند عمیقا درک کند که با کشتن و مصدوم کردن دیگران چه بلایی سر زندگی او و خانواده اش می آورد هیچ وقت طرف این کار نمی رود. اصلا این ها را ول کن. جایگزین ترقه بازی رو کنید تا جوان ها سمت این چیزها نروند. می دانید چرا جوان ها این طور خشن اند؟ چون عاطفه نیست. چه چیزی عاطفه را کشته؟
@entefazeh_kalamat
1نیروی انتظامی نمی تواند ما را نجات بدهد. راه نجات پناه بردن به هنر و آموزش است. همه حیوانات به طور غریزی زندگی شان پیش می رود ولی انسان تنها موجودی ست که از ابتدای تولد نیازمندترین موجود است و اگر کسی جورش را نکشد یک روز هم دوام نمی آورد. برخلاف دیگر حیوانات که خودشان از همان اول روی پای شان می ایستند و وارد زندگی می شوند.2آخرین چهارشنبه هرسال شده است آخرین روز زندگی بعضی مردم ما. چرا در تمام این سال ها نهاد آموزش هیچ وقت به دانش آموزان و دانشجویان درباره چهارشنبه سوری و ترقه و ... آموزشی نداده؟ آموزش؛ نه دو برگ کاغذ و دعوت یک ساعته آتشنشانی به مدرسه. 3چرا نهاد هنر هیچ اثر هنری درخوری هر ساله نمی سازد که عمق فاجعه بودن چهارشنبه سوری را نشان دهد؟! اگر آن نوجوانی که ترقه هوا می کند عمیقا درک کند که با کشتن و مصدوم کردن دیگران چه بلایی سر زندگی او و خانواده اش می آورد هیچ وقت طرف این کار نمی رود. اصلا این ها را ول کن. جایگزین ترقه بازی رو کنید تا جوان ها سمت این چیزها نروند. می دانید چرا جوان ها این طور خشن اند؟ چون عاطفه نیست. چه چیزی عاطفه را کشته؟
۶:۳۷