thumbnail
#مناسبتی
خرج حسینی شدن ماها را خدیجه داد .undefined
من الدنیا الی العقبی...اغیثینی یا خدیجه الکبری...🥺

undefined وفات بانوی خوبی ها، ام المومنین، حضرت خدیجه علیها السلام تسلیت باد ...
@meshkatpl

۲۰:۱۴

thumbnail
undefinedشمع تولدت که خودکشی کرد
تولدتان مبارک سردار دلها
undefined التماس دعای فرج وشهادت #سردار_دل_ها #کتابخانه_عمومی_مشکات_لامرد

۴:۳۹

thumbnail
#مناسبتی
سـلام بـر تـو ای اولیـن شاهـزاده خاندان پیـامبر،سـلام بـر تـو ای آقـازاده مولایـمان علـی،ای عطـر یاس سجـاده مادرمـان‌ فاطـمه،ای مِهر برادرانـه حسـین،ای قـرار بی‌قـراری های زیـنب،ای ستـاره امیـد شب‌های تـار ما،ای بخشنـده‌ای که میبخشـی، پیـش از آنـکه از تـو درخواست شـود،و مـن، بـرای میـلاد کریـمی چون تو، هدیـه‌ای ارزشمنـدتر از تمام قلـبِ خـود نیافتم،پس ای مهربـان‌ امام حسـن من، تمام قلب کوچـکم‌ تا ابـد تقدیـم دستـان کریمانه توundefinedundefined
@meshkatpl

۱۸:۴۴

بازارسال شده از کتابخانه‌های عمومی استان فارس
thumbnail
undefinedدومین دوره جشنواره مردمی نذر کتاب فارس
undefinedمدیرکل کتابخانه های عمومی استان فارس عنوان کرد: در کمتر از یک ماه از آغاز جشنواره، ۱۰ هزار جلد کتاب به کتابخانه های عمومی فارس اهدا شد.با توجه به نزدیک شدن به عید نوروز و سنت خانه تکانی شهروندان ایرانی برای این ایام، قطعا منابع و کتاب های بسیاری در خانه های شهروندان خواهد بود که می توانند این آثار را به نزدیک ترین کتابخانه عمومی اهدا کنند، یا با ارسال عدد ۱ به شماره ۱۰۰۰۴۵۰۲۷ در این پویش مشارکت کنند.undefined دومین جشنواره مردمی نذر کتاب با شعار «به کتاب هایت جانی تازه بده» تا پایان خردادماه ۱۴۰۴ ادامه دارد.
undefinedB2n.ir/b63943undefined @Farsplundefinedبا ما همراه باشید:ایتا | سروش | آپارات

۱۰:۰۱

بازارسال شده از شبکه مجازی کتابخوانان
thumbnail
#کارتون_کتاب
undefinedبا ما همراه باشید:undefined بله | ایتا | روبیکا | شاد
undefined@vnmplib

۸:۳۰

thumbnail
#مناسبتی
بعد از افطار، دوباره به نماز ایستاد!آن‌شب مرتب نماز می‌خواند،و حال عجیبی داشت. ام‌کلثوم دخترش به ایشان گفت:پدر؛ این چه حالی است که امشب در شما می‌بینم؟!فرمود: وَ اللَّهِ مَا کَذَبتُ وَ لَا کُذِبتُ
وَ إِنَّهَا اللَّیلَهُ الَّتِی وُعِدتُ
به خدا قسم! هرگز دروغ نگفتم؛و کسی به من دروغ نگفت!!و امشب همان شبی استکه به من وعده داده شده است...!و بعد دعا کرد و فرمود:" خداوندا؛ مرگ را بر علی مبارک کن "بعد فرمود: دخترم؛صبحِ امشب پدرت شهید خواهد شد...
| منتهی‌الامال،ج۱،ص۱۷۲

@meshkatpl

۱۷:۵۷

بازارسال شده از جشنواره مردمی نذر کتاب فارس
«فاش می‌گویم و از گفتۀ خود دلشادم»من غلام علی‌ام از دو جهان آزادم
من از آن روز که نام علی آمد به لبم«هر دم آید غمی از نو به مبارکبادم»
بِعلیٍ بِعلیٍ بِعلیٍ بعلی«چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم»
وسط معرکه شمشیر که می‌گردانی«زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم»
لحظۀ مرگ به چشمم اثری از غم نیست«آری از بس که به دیدار عزیزت شادم»
بعد ایوان نجف هرچه که در عالم بود«به هوای سر کوی تو برفت از یادم»
گریه‌ام را بنگر رزق نجف را بنویس«ورنه این سیل دمادم ببرد بنیادم»
سال نو شما مبارکundefinedانشاالله در سایه سار مهر و محبت #امیرالمومنین(ع) سال خوبی داشته باشید...

۱۲:۲۰

بازارسال شده از کتابخانه مشکات لامرد
#گذری_بر_نهج_البلاغه
پیش از شهادت میفرمود:
بعد از آنکه جای مرا خالی دیدید،‌و دیگری بر جای من نشست؛مرا خواهید شناخت....
نهج‌البلاغه،خطبه۱۴۹
@meshkatpl

۹:۰۵

undefined اطلاعیه ساعت فعالیت کتابخانه‌های عمومی استان فارس در ایام عید نوروز از ۵ فروردین تا ۱۴ فروردین
undefined با عنایت به همزمانی ایام عید نوروز و ماه مبارک رمضان ساعت فعالیت کتابخانه‌ های عمومی استان فارس از فردا سه شنبه ۵فروردین تا ۱۴ فروردین سال ۱۴۰۴ به صورت زیر خواهد بود:
undefined شنبه تا چهارشنبه از ۸ لغایت ۱۸
undefined پنجشنبه از ۸ لغایت ۱۳
@meshkatpl

۱۶:۳۶

بازارسال شده از شبکه مجازی کتابخوانان
thumbnail
#کارتون_کتاب
undefinedبا ما همراه باشید:undefined بله | ایتا | روبیکا | شاد
undefined@vnmplib

۶:۱۲

بازارسال شده از شبکه مجازی کتابخوانان
thumbnail
#کارتون_کتاب
undefinedبا ما همراه باشید:undefined بله | ایتا | روبیکا | شاد
undefined@vnmplib

۷:۵۲

thumbnail
#حرف_دل
کاش همیشه به یاد تو بمونم ...
#کتابخانه_مشکات_لامرد undefined undefined بله undefined سامانه مدیریت کتابخانه های عمومی (سامان)

۹:۳۴

ساعت کار کتابخانه عمومی مشکات به شرح ذیل اعلام می گردد:
undefined شنبه تا چهارشنبه از ساعت ۷:۳۰ الی ۱۹:۳۰
undefined پنج شنبه از ساعت ۸ الی ۱۳:۳۰

۱۹:۰۱

بازارسال شده از رادیو کتاب / کتابخانه و فروشگاه
thumbnail
undefined رمان نویسنده مطرح روسیه درباره حاج قاسم رونمایی می‌شود
undefined مراسم رونمایی از رمان روسی «شغال‌ها حریف شیر نمی‌شوند» برگرفته از زندگی سردار شهید حاج قاسم سلیمانی اثر نویسنده مشهور روسیه «آلگ روی» چهارشنبه (۲۰ فروردین‌) در خانه کتاب مسکو برگزار می‌شود.
undefined این کتاب، توسط انتشارات معتبر «وچه» در ابتدای سال جاری میلادی منتشر و به بازار کتاب روسیه عرضه شد. «آلگ روی» نویسنده بیش از ۹۰ رمان برای بزرگسالان و از چهره‌های محبوب و پرطرفدار روسیه است. این نویسنده در سال‌های اخیر از نظر کل تیراژ سالانه کتاب‌هایی که منتشر می‌کند، جزء پنج نفر برتر روسیه بوده و در صدر فهرست نویسندگان کتاب‌های داستانی قرار دارد.
.رادیو کتاب | کتابخانه و فروشگاه در:undefined بله | کانال واتس‌اپگروه واتس‌اپundefined @djlib.

۲۲:۵۸

1_10055016225.mp3

۰۳:۲۵-۱.۱۹ مگابایت
undefined روایت #آوینی | عصر قیام
undefined#سالگرد_شهادت راویِ انسانِ #عصرِ_قیام، شهید آوینی
undefinedدشمن ما وابسته به سلاح‌هاي جور واجوري است كه به قيمت نوكري‌اش به او داده‌اند، اما مؤ‌من #وابسته_نيست. هر نوع وابستگي مؤ‌من را از وصول به حق باز مي‌دارد و همچون غل و زنجيري كه بر دست و پاي زندانيان مي‌بستند، او را به زمين مي‌چسباند و #قدرت_قيام را از او مي‌گيرد. مؤ‌من اگر وابستگي داشته باشد نمي‌تواند قيام كند و عصر ما عصر قيام است.
undefinedدشمن مرتباً با هواپيما حمله‌ور مي‌شود و از سلاح‌هاي شيميايي هم استفاده مي‌كند...
undefined#قدس مظهر جراحتي است كه بر قلب امت اسلام وارد شده است و اين جراحت را جز به‌ #خون نمي‌توان شست. امروز وعده‌هاي قرآن بيش از پيش به تحقق نهايي خويش نزديك شده است و امت اسلام دريافته است كه چگونه بايد براي آزادي قدس اقدام كند...
#شهید_آوینی#قیام#قدس#غزه
@meshkatpl

۴:۴۳

بازارسال شده از کتابخانه مشکات لامرد
thumbnail
#تلنگر
و چگونه در بند خاک بماند؟! آنكه پرواز آموخته استو راه كربلا می شناسد،و چگونه از جان نگذرد؟! آنكس كه می داند،جان، بهای ديدار است ..
• شهيد سیدمرتضی آوینی •
#جانفدا #قهرمان_من
#کتابخانه_مشکات_لامرد undefined undefined بله undefined سامانه مدیریت کتابخانه های عمومی (سامان)

۵:۰۳

بازارسال شده از کتابخانه مشکات لامرد
thumbnail
undefinedیک #هدیه_۲۵ ثانیه ای بسیار #ارزشمند از طرف سید مرتضی آوینی برای همه ما
undefinedهدیه ای که پس از دیدن و شنیدنش، خود #آرامشی غیرقابل وصف را به ما هدیه می دهد! با هم ببینیم.
‎‎‌‌‎‎undefinedundefinedundefinedundefined

۵:۰۴

بازارسال شده از شبکه مجازی کتابخوانان
thumbnail
#کارتون_کتاب
undefinedبا ما همراه باشید:undefined بله | ایتا | روبیکا | شاد
undefined@vnmplib

۵:۴۸

بازارسال شده از رادیو کتاب / کتابخانه و فروشگاه
thumbnail
undefined `طنزهای شیرین عمران صلاحی از برخی شاعران و نويسندگان خاطره انگیز معاصر`
undefined<img style=" />undefinedمعینیک روز جلو دانشگاه، دکتر رضا براهنی را دیدم.گفت: یک نفر آمد زیر گوشم گفت: معین ششصد تومن. خیلی خوشحال شدم و تعجب کردم. فرهنگ شش جلدی معین، هر جلدش می شد صد تومن. به طرف گفتم می خواهم. با هم وارد پاساژی شدیم. در گوشه ای دور از چشم، نوار کاست معین خواننده را از جیبش در آورد و یواشکی به من داد.
undefinedانبر دست با احمد شاملو در انتشارات ابتکار نشسته بودیم که یکی وارد شد و پرسید: انبر دست دارید؟شاملو گفت: جلد چندمش را می خواهید؟!
undefinedمقدمهاحمدرضا احمدی می گفت: این روزها کتاب های شعر فروش خوبی ندارد. این دفعه می خواهم از" علی دایی " یا " هدیه تهرانی" خواهش کنم برای کتاب هایم مقدمه بنویسند.
undefinedاشتباهدر سفر سوئد خیلی ها من و سید علی صالحی را با هم اشتباه می گرفتند. وقتی صالحی شعر می خواند از من تعریف می کردند، وقتی من طنز می خواندم، به او فحش می دادند!
undefinedشعر و داستاناز محمد علی سپانلو پرسیدند: زمانی داستان هم می نوشتی، چرا دیگر داستان نمی نویسی؟گفت: من اگر ۱۵ صفحه شعر بنویسم، می گویند یک شعر بلند نوشته ام، اما اگر ۱۵ صفحه داستان بنویسم، می گویند یک داستان کوتاه نوشته ای!
undefinedساختارشمس لنگرودی می گفت داشتیم برای خودمان شعرمان را می گفتیم که " ساختار گرایی " مد شد. مدت ها زحمت کشیدیم و ساختار گرایی کردیم. این دفعه گفتند در شعر باید " ساختار شکنی " کرد.
undefinedفهم شعردکتر رضا براهنی می گفت: در زمان شاه ما می خواستیم طوری شعر بگوییم که مردم بفهمند، اما ساواک نفهمد. کار بر عکس می شد، یعنی مردم نمی فهمیدند و ساواک می فهمید!
undefinedاستادمفتون امینی می گفت: روزی با غلامحسین نصیری پور به کوهنوردی رفته بودم. بین راه نصیری پور مرتب مرا" استاد " خطاب می کرد.من هم سینه را جلو می دادم و خودم را می گرفتم. به اولین قهوه خانه که رسیدیم، دیدم دوستمان به قهوه چی هم" استاد" می گوید. معلوم شد " استاد " تکیه کلام اوست.
undefinedایدزدر کافه ای جوانی شاعر به آقای شکرچیان گفت: چرا این طور که من شعر می گویم،شعر نمی گویید؟شکرچیان گفت: اگر آدمی تا پنجاه سالگی ایدز نگیرد، دیگر نمی گیرد!
undefinedبیماری خسرو شاهانی در خانه بستری بود. آخرین روزهای عمرش به دیدن اش رفتم. خیلی خوشحال شد و گفت:بیماری من چون سبب پرسش او شدمی میرم از این غم که چرا بهترم امروز!
undefinedکجا؟یک شب در انجمن ادبی صائب، استاد عباس فرات به من گفت: کجا داری می روی؟گفتم: استاد، من همین جا ایستاده ام و جایی نمی روم.استاد اشاره ای به قد بلند من کرد و گفت: داری به آسمان می روی و خودت خبر نداری؟

undefinedخودم هستمیک روز دو خانم زیبا در خیابان نادری قدم می زدند. نصرت رحمانی که پشت سرشان بود، داد زد: آقای نصرت رحمانی!خانم ها برگشتند و او را نگاه کردند.نصرت گفت: خودم هستم!
undefinedدرشاعری در انجمنی شعری خواند. استاد فرات گفت: «در انجمن را محکم ببندید.»آن شاعر گفت: «خیر، در باز باشد که باز هم مردم بیایند.»فرات گفت:«نخیر آقا، باید در را محکم بست، تا این ها هم که هستند، در نروند.»
undefinedحال‌گیری لطیف پدرام شاعر نوپرداز افغانی که کاندیدای ریاست جمهوری افغانستان هم شده بود، زمانی که در ایران بود، یک شب به خانه ما تلفن زد و گفت: «زنگ‌زدم حالتان را بگیرم!» (حال گرفتن در زبان افغانی‌ها یعنی احوال پرسی.)
undefinedحیفخسرو شاهانی به یکی می‌گفت: «این صلاحی خیلی آدم خوبی است، ولی حیف که شعر نو می‌گوید!»
undefinedویرایش
یکی از همکاران ما خانمی است که ویراستاری می‌کند. اخیراً این خانم دماغش را عمل کرده است. همکاران به شوخی می‌گویند: «این دفعه دماغ خودش را ویراستاری کرده!»
undefinedشمس و مولوی و حافظ«شمس لنگرودی» و «حافظ موسوی» و «شهاب مقربین» نشر «آهنگ دیگر» را می‌چرخاندند. روزی شخصی به دفتر انتشارات تلفن می‌زند و این مکالمه صورت می‌گیرد:
- آقای حافظ ؟!- بفرمایید، من شمس هستم.- من با آقای حافظ کار داشتم. - حافظ رفته پیش مولوی!شخص تلفن‌کننده که فکر می‌کند، او را سرکار گذاشته‌اند، تلفن را قطع می‌کند. در حالی که شمس لنگرودی درست گفته بود: حافظ موسوی رفته بود پیش دوستش علیشاه مولوی!........رادیو کتاب | کتابخانه و فروشگاه در:undefined بله | کانال واتس‌اپگروه واتس‌اپundefined @djlib.

۱۲:۰۸

#داستان
دعای مورچه
تا حالا توی هواپیما مورچه ندیده بودم.
مورچه چندصد قدم روی لبه پنجره راه رفت تا محل مناسبی پیدا کند و بیرون را تماشا کند.
پرسید: می‌دونی بزرگترین آرزوی گوسفند چیه؟
با تعجب گفتم: نه!
گفت: این‌که بالاخره یه روز بشینه جلوی وانت!
خندیدم.
دوباره پرسید:
می‌دونی بزرگترین دعای مورچه چیه؟
هواپیما تیک‌آف کرد و من چسبیدم به صندلی و بیدار شدم.
یکی دو دقیقه طول کشید که هواپیما به ارتفاع مناسب برسد و چراغ کمربندها را خاموش کنند.
روی صندلی بغلی یک کلاغ نشسته بود و روی صندلی کنارش یک خرس.
کلاغ مهماندار را صدا کرد و آب خواست. برایش آب آوردند و او آب را با بی‌تربیتی ریخت روی مهماندار.
خرس با ناراحتی گفت: چرا این‌کار را کردی؟
کلاغ با نُنُری خاصی گفت: دلم می‌خواد.
با خودم گفتم که با پشت دست بزنم توی دهنش. ولی منصرف شدم.
خرس که دید کسی با کلاغ برخوردی نکرد، مهماندار را صدا زد و آب خواست.
او هم آب را روی مهماندار ریخت و بلافاصله ماموران حراست هواپیما آمدند و چهار دست و پایش را گرفتند و در هواپیما را باز کردند که پرتش کنند بیرون.
زد زیر گریه و آه و ناله و التماس.
دلم برایش سوخت که داشت با آن هیکل و هیبت گریه می‌کرد.
بالاخره با وساطت یکی دو مسافر ولش کردند. آمد و نشست.
خرس با چشم اشک‌آلود به کلاغ نگاهی کرد و گفت: چرا تو رو پرت نکردن بیرون؟
کلاغ بادی به غبغب انداخت و گفت:
چون من بال دارم!
رفتم توی فکر. انگار راست گفت.
کلاغ ادامه داد: قبل از پُررو بازی باید ببینی بال داری یا نه؟
و خندید. مورچه هم خندید و از من پرسید:
نگفتی، می‌دونی دعای همیشگی مورچه چیه؟
گفتم: نه والا!
گفت: دعای همیشگی ما مورچه‌ها اینه که بال داشته باشیم.
با صدای سر مهماندار بیدار شدم که اعلام کرد در حال فرود هستیم.
باران باریده بود. منتظر تاکسی بودم که یک مورچه بال‌دار را دیدم که کنار خیابان در حال قدم زدن است.
چند صد قدم رفت و ایستاد تا تیک‌آف کند و بپرد.
بال‌هایش به‌هم زد و پرواز کرد.
خوشحال شدم که بالاخره مورچه‌ای را دیدم که دعایش مستجاب شده بود.
پروازش کمتر از یک ثانیه طول کشید.
پِغ!
تمام شد. رفت زیر لاستیک ماشین و خلاص!
از دیشب تا حالا دارم فکر می‌کنم که دعا کنم بال در بیاورم یا نه!


#مهدی_میرعظیمی
شیراز
۲ فروردین ۱۴۰۴
@meshkatpl

۱۶:۳۴