بازارسال شده از محمد ابراهیمی
آقای ظریف هم غیور است، هم صادق و هم امین
طرف وسط استخر سیاستورزی شیرجه زده و لوازمش را نمیپذیرد. چهارتا شعار که شنیده فریاد برآورده علیه «من» شعار ندهید، رهبرتان بهم گفته غیور! بالاخره این هم نوع جدیدی از استدلال است دیگر. مشکلی هم نیست، همه آزادند استدلال کنند. به هرحال الغریق یتشبث بکلّ حشیش؛ ولی دیگر چقدر؟
در پاسخ به دفاع از قانون اقدام راهبردی مجلس نیز همیشان گفتهاند «چطور فراموش فرمودید به کارشناس برنامه و همکارانتان در مجلس تذکر دهید مقام معظم رهبری مذاکره کنندگان را امین، غیور، صادق و شجاع دانستند». هر شاخهای ظرفیتی دارد آقای ظریف. هرچه گوگل میکنم اصل سخن رهبری نمیآید، همهاش استنادات شما به این سخن است.
وقتی منطق ارسطویی هست چرا به همین سبک ادامه ندهیم؟
رهبری گفتهاند «کسانی که دم از مذاکره با امریکا میزنند، یا از الفبای سیاست چیزی نمی دانند، یا الفبای غیرت را بلد نیستند؛ یکی از این دو تاست» (1/3/81). آقای ظریف هم که غیور است و صادق و امین. حالا پیدا کنید پرتقال فروش را. مشق منطق امروز اینکه آقای ظریف، چه چیزی ندارند از نظر رهبری؟
خدایی به غیرت کسی نباید کار داشت، آقای ظریف اصلاً نهایت غیرت و صداقت و امانت. اساساً گیردادن به صداقت و غیرت مذاکره کنندگان اشتباه است. حکَمیت اشتباه بود، ولو به جای ابوموسی، ابن عباس و مالک اشتر میرفتند برای مذاکره. درس عبرت هم وقتی گرفته میشود که معلوم گردد کار از جانب خیانت عامل ایرانی لنگ نبوده، بلکه اصل مسیر بن بست است.
سرمان هم کلاه نرود. «یکی از دوستان گفتند تصویب برجام را به رهبری نسبت دادهاند؛ خب بله، امّا شما که چشم دارید، ماشاءالله هوش دارید، همه چیز را میفهمید! آن نامهای را که من نوشتم نگاه کنید، ببینید تصویب چه جوری است؛ شرایطی ذکر شده که در این صورت این [توافق] تصویب میشود. البتّه اگر چنانچه این شرایط و این خصوصیّات اجرا نشد، اِعمال نشد، وظیفهی رهبری این نیست که بیاید وسط و بگوید برجام نباید اجرا بشود* . [البتّه]خود این، یک مقولهای است که وظیفهی رهبری در این جور مواقع اجرائی چیست. عقیدهی ما این است که در زمینههای اجرائی، رهبری نباید وارد میدان بشود و یک کاری را اجرا کند یا جلوی اجرای یک کاری را بگیرد، مگر آنجایی که به حرکت کلّی انقلاب ارتباط پیدا میکند؛ آنجا چرا، وارد میشویم، امّا در موارد دیگر نه. بنابراین نه، برجام را به آن صورتی که عمل شد و محقّق شد، بنده خیلی اعتقادی نداشتم و بارها هم به خود مسئولینِ این کار -به آقای رئیسجمهور، به وزیر محترم خارجه، به دیگران- همین را گفتهایم و موارد زیادی را به آنها تذکّر دادهایم (۹۸/۳/۱)»
نه فقط آقای ظریف، بلکه هر کسی که هنوز هم بعد از این همه ماجرا هنوز به مذاکره با امریکا امید دارد، ساده است و بیسیاست. شاید شبیه ابوموسی اشعری. ولو در کمال صداقت و امانت و غیرت. والسلام.
نوع استدلال ایشان را داشتم میگفتم. شاید رهبری به هیچ کسی از مسئولینِ پابرجای جمهوری اسلامی تا این اندازه تعریض نزده است، البته بعد از جناب روحانی. آقای ظریف، آن اردوی بازدید از توان دفاعی کشور را که رهبری بعد از جمله شما در دانشگاه تهران، پیشنهاد دادند رفتید؟ برای اطلاعاتتان مفید است.
طرف وسط استخر سیاستورزی شیرجه زده و لوازمش را نمیپذیرد. چهارتا شعار که شنیده فریاد برآورده علیه «من» شعار ندهید، رهبرتان بهم گفته غیور! بالاخره این هم نوع جدیدی از استدلال است دیگر. مشکلی هم نیست، همه آزادند استدلال کنند. به هرحال الغریق یتشبث بکلّ حشیش؛ ولی دیگر چقدر؟
در پاسخ به دفاع از قانون اقدام راهبردی مجلس نیز همیشان گفتهاند «چطور فراموش فرمودید به کارشناس برنامه و همکارانتان در مجلس تذکر دهید مقام معظم رهبری مذاکره کنندگان را امین، غیور، صادق و شجاع دانستند». هر شاخهای ظرفیتی دارد آقای ظریف. هرچه گوگل میکنم اصل سخن رهبری نمیآید، همهاش استنادات شما به این سخن است.
وقتی منطق ارسطویی هست چرا به همین سبک ادامه ندهیم؟
رهبری گفتهاند «کسانی که دم از مذاکره با امریکا میزنند، یا از الفبای سیاست چیزی نمی دانند، یا الفبای غیرت را بلد نیستند؛ یکی از این دو تاست» (1/3/81). آقای ظریف هم که غیور است و صادق و امین. حالا پیدا کنید پرتقال فروش را. مشق منطق امروز اینکه آقای ظریف، چه چیزی ندارند از نظر رهبری؟
خدایی به غیرت کسی نباید کار داشت، آقای ظریف اصلاً نهایت غیرت و صداقت و امانت. اساساً گیردادن به صداقت و غیرت مذاکره کنندگان اشتباه است. حکَمیت اشتباه بود، ولو به جای ابوموسی، ابن عباس و مالک اشتر میرفتند برای مذاکره. درس عبرت هم وقتی گرفته میشود که معلوم گردد کار از جانب خیانت عامل ایرانی لنگ نبوده، بلکه اصل مسیر بن بست است.
سرمان هم کلاه نرود. «یکی از دوستان گفتند تصویب برجام را به رهبری نسبت دادهاند؛ خب بله، امّا شما که چشم دارید، ماشاءالله هوش دارید، همه چیز را میفهمید! آن نامهای را که من نوشتم نگاه کنید، ببینید تصویب چه جوری است؛ شرایطی ذکر شده که در این صورت این [توافق] تصویب میشود. البتّه اگر چنانچه این شرایط و این خصوصیّات اجرا نشد، اِعمال نشد، وظیفهی رهبری این نیست که بیاید وسط و بگوید برجام نباید اجرا بشود* . [البتّه]خود این، یک مقولهای است که وظیفهی رهبری در این جور مواقع اجرائی چیست. عقیدهی ما این است که در زمینههای اجرائی، رهبری نباید وارد میدان بشود و یک کاری را اجرا کند یا جلوی اجرای یک کاری را بگیرد، مگر آنجایی که به حرکت کلّی انقلاب ارتباط پیدا میکند؛ آنجا چرا، وارد میشویم، امّا در موارد دیگر نه. بنابراین نه، برجام را به آن صورتی که عمل شد و محقّق شد، بنده خیلی اعتقادی نداشتم و بارها هم به خود مسئولینِ این کار -به آقای رئیسجمهور، به وزیر محترم خارجه، به دیگران- همین را گفتهایم و موارد زیادی را به آنها تذکّر دادهایم (۹۸/۳/۱)»
نه فقط آقای ظریف، بلکه هر کسی که هنوز هم بعد از این همه ماجرا هنوز به مذاکره با امریکا امید دارد، ساده است و بیسیاست. شاید شبیه ابوموسی اشعری. ولو در کمال صداقت و امانت و غیرت. والسلام.
نوع استدلال ایشان را داشتم میگفتم. شاید رهبری به هیچ کسی از مسئولینِ پابرجای جمهوری اسلامی تا این اندازه تعریض نزده است، البته بعد از جناب روحانی. آقای ظریف، آن اردوی بازدید از توان دفاعی کشور را که رهبری بعد از جمله شما در دانشگاه تهران، پیشنهاد دادند رفتید؟ برای اطلاعاتتان مفید است.
۲۰:۱۹
راهکار اعتراض رسمی در جمهوری اسلامی، باید به وجود بیاید
هر حاکمیتی هر روز هزاران حکم میراند و صدهاهزار راضی و ناراضی از افعالش ایجاد میشود. اگر راهی رسمی برای اعتراض و پلکانی برای رساندن حرف به کرسی تعریف نشده باشد، ناچار فشار همه این ها یک جا جمع می شود. اگر همه راهها را ببندید سرانجام منفجر میشود و فنر درمیرود. اما اگر فقط یکی دو راه را باز بگذارید؛ مثلاً واقعاً انتخابات تعیین کننده و مردمی داشته باشید، سرجمع همه اینها می ریزد به همان یک جا.
این طراحی، به وضوح، نابهینه است.
نتیجه میشود مشارکت کم «اعتراضی». بدون این که بشود هر ماجرا را از دیگری جدا کرد. اصلا پیام عدم مشارکت را درست گرفت، و اصلا فهمید که کجا را باید اصلاح کنیم.
نتیجه می شود آرایی به نامزد ضعیف، ولی از روی «مخالفت» و اعتراض.
و نتیجه می شود قماری بیدلیل برای حاکمیت، بر سر بزرگترین پیچ تعیین کلّ سیاستهای کشور، به ثمنِ بخسِ قرار ندادنِ راهی برای اعتراض.
هیچ وقت فکر کرده اید چرا نامزدها همه وقتی وارد فرایند انتخابات میشوند، به سمت «معترضین» غش می کنند؟ مگر ضدّ نظامها بیشترند؟ مگر بی حجابها، یا اغتشاشگران 78، یا شکست خوردگان انتخابات 88 یا... بیشترند که همیشه در هر مناظرهای نامزدها باید هوایشان را داشته باشند؟
دلیلش این است که آنها «تجمیع» شده اند. به خاطر همین عدم امکان دیگری برای اعتراض رسمی، و جدا شدن هر طیف معترض از دیگری به تبع مسئله مورد اعتراضش. وگرنه میشد در هر زمینی، هر نامزد برای رأیش هم که شده حساب و کتاب کند و یک طرف را بگیرد، محکم و شفاف.
هیچ وقت فکر کرده اید چرا این ضد نظامها اصرار دارند که اکثریتند در حالی که اینگونه نیستند؟
به خاطر اینکه کلّ سبد رای خودشان، و سبد عدم مشارکت را به نام خود می زنند، درحالی که اینگونه نیست. حتی سبد رای خودشان هم مال خودشان نیست. بخش زیادی از آن مربوط به تسویه حساب با طرف مقابل اینها و حاکمیتی است که طرفی را توصیه می کند، اما رای دهنده به آن اعتراض دارد و جای دیگری را پیدا نکرده که دیده شود.
جمهوری اسلامی باید فکری برای قالب اعتراض رسمی بکند.
محمد خلیلی
----------------------------------------------------------- مرکز راهبری برهانبله | ایتا
هر حاکمیتی هر روز هزاران حکم میراند و صدهاهزار راضی و ناراضی از افعالش ایجاد میشود. اگر راهی رسمی برای اعتراض و پلکانی برای رساندن حرف به کرسی تعریف نشده باشد، ناچار فشار همه این ها یک جا جمع می شود. اگر همه راهها را ببندید سرانجام منفجر میشود و فنر درمیرود. اما اگر فقط یکی دو راه را باز بگذارید؛ مثلاً واقعاً انتخابات تعیین کننده و مردمی داشته باشید، سرجمع همه اینها می ریزد به همان یک جا.
این طراحی، به وضوح، نابهینه است.
نتیجه میشود مشارکت کم «اعتراضی». بدون این که بشود هر ماجرا را از دیگری جدا کرد. اصلا پیام عدم مشارکت را درست گرفت، و اصلا فهمید که کجا را باید اصلاح کنیم.
نتیجه می شود آرایی به نامزد ضعیف، ولی از روی «مخالفت» و اعتراض.
و نتیجه می شود قماری بیدلیل برای حاکمیت، بر سر بزرگترین پیچ تعیین کلّ سیاستهای کشور، به ثمنِ بخسِ قرار ندادنِ راهی برای اعتراض.
هیچ وقت فکر کرده اید چرا نامزدها همه وقتی وارد فرایند انتخابات میشوند، به سمت «معترضین» غش می کنند؟ مگر ضدّ نظامها بیشترند؟ مگر بی حجابها، یا اغتشاشگران 78، یا شکست خوردگان انتخابات 88 یا... بیشترند که همیشه در هر مناظرهای نامزدها باید هوایشان را داشته باشند؟
دلیلش این است که آنها «تجمیع» شده اند. به خاطر همین عدم امکان دیگری برای اعتراض رسمی، و جدا شدن هر طیف معترض از دیگری به تبع مسئله مورد اعتراضش. وگرنه میشد در هر زمینی، هر نامزد برای رأیش هم که شده حساب و کتاب کند و یک طرف را بگیرد، محکم و شفاف.
هیچ وقت فکر کرده اید چرا این ضد نظامها اصرار دارند که اکثریتند در حالی که اینگونه نیستند؟
به خاطر اینکه کلّ سبد رای خودشان، و سبد عدم مشارکت را به نام خود می زنند، درحالی که اینگونه نیست. حتی سبد رای خودشان هم مال خودشان نیست. بخش زیادی از آن مربوط به تسویه حساب با طرف مقابل اینها و حاکمیتی است که طرفی را توصیه می کند، اما رای دهنده به آن اعتراض دارد و جای دیگری را پیدا نکرده که دیده شود.
جمهوری اسلامی باید فکری برای قالب اعتراض رسمی بکند.
محمد خلیلی
----------------------------------------------------------- مرکز راهبری برهانبله | ایتا
۷:۳۷
بازارسال شده از هیأت اصحاب الحسین (ع)
۱۴:۳۷
فرمان راهبردیِ راهبران میانی حزب اللهی صادر شد!؟
بخش اول
1- بعد از شکست انتخاباتی اخیر جریان حزب اللهی، به شدت نیاز به یک «گفتمان وحدتبخش» برای این جریان حس میشود. جریانی که در انتخاباتی ناگهانی، شکست خورده و بعد از امید به اثرگذاریِ راهکار نرمش قهرمانانه، محاسباتش به هم ریخته است.جریانی که هم باید جریان بماند و هم مؤثر و درصحنه.
2- اکنون دورانی است که در نبود یک گفتمان غالب از جانب راهبران میانی، اساساً «جریان بودن» این جریان تهدید میشود. این طبیعتِ شرایط عبرت نگرفتن از «نرمش قهرمانانه» است که سادهترین مسائل را هم بسیار پیچیده جلوه میدهد. چنان تحلیلهایی از هر یک از افراد جریان حزباللهی (و البته غیرحزباللهی) شنیده و خواهید شنید، که روزی سرانجام به تأمل بیافتید آیا واقعاً دیگر جریانی از این دسته آدمها وجود دارد؟ در چنین دورانی نیاز به راهبران میانی و تولید و پمپاژ راهبرد درست و مناسب و واحد، بسیار زیاد خواهد بود.
3- متاسفانه در دوران دولت یازدهم و دوازدهم نیز قسمت زیادی از این نقش را -حداقل به صورت فعال-، نه کسانی از لایه میانی بلکه خودِ رهبری عالی نظام بر عهده گرفت. راهبردی که با کلیدواژه «نرمش قهرمانانه» شناخته میگردد، توسط ایشان ارائه گشت و لوازم متناسب با خود را نیز برای جریان حزباللهی آورد. در نرمش قهرمانانه، هدف از یک عقبنشینی تاکتیکی در مسئله هستهای، عبرت گرفتنِ ملت است تا خود به چشم خویشتن ببینند با وجود همه تلاشها، مسیری جز مقاومت حاصلی نخواهد داشت. طبعاً در نسبت با این حرکت تاریخی، نقشها مشخص میشود و مثلاً اصلیترین فعالیت جریان حزب اللهی میشود «جهاد تبیین»، تا اثر این تجربه تاریخی را به حداکثر برسانند و ملت، نتیجه آن را در وقایعی همچون انتخابات بعدی نشان دهد. این گفتمان غالب، سازنده یک جریان شد که با کم و زیادش، تصویر نسبتاً واحدی از شرایط داشت و به اقتضاء هر کسی نیز نقش آفرینیها را میشد تعریف کرد. میفهمید دارد صبر میکند، چرا صبر میکند، مطلوبش چیست و... .
4- راهبردهایی همچون «همه به دولتِ سرِ کار کمک کنیم»، «انتخابات بازنده ندارد»، «برنده مشارکتکنندگاناند» و... که بعد از انتخابات تاکنون از سوی رهبری اعلام شده، اساساً از سنخ راهبرد میانی نیست. رهبر عالی، رهبر تمام مردم است و رای مردم را تنفیذ کرده است. طبعاً چنین خطوطی را باید اعلام کند، که اولاً عمدتاً ثابت و همیشگی برای همة انتخاباتها است و ثانیاً برای همة جریانها وظایف و تصویرهای مشترک را اعلام میکند. خطّ رهبری میانی، راهبرد کنشِ جریان حزباللهی در هر زمان است که متناسب با اقتضائات همان زمان تعریف شده و لذا طبیعتاً هیچ کدام از آن دو ویژگی را ندارد.
5- اما احتمالاً در این سخنرانی، راهبرد میانی نیز صادر شد و باز رهبری در غیاب کنشگرانِ فعال و هوشمند و مورد پذیرشِ میانی، راهبرد را مشخص نموده: #عقبنشینی_ممنوعقرار است مقاومت کنیم تا تجربه نرمش قهرمانانه، ادامه نیابد و «به فاجعه منجر نگردد». برعکس دوران روحانی، وجه المصالحهای جدید متناسب با نتیجه انتخابات (بر اساس تحلیل رایج) قرار نیست فدا شود و با همین اوضاع دولت، باید مقاومت کنیم. دلیلش این است که عقبنشینی، «به هزینهاش نمیارزد». یا جواب میگیریم و میتوانیم ایده مقاومت را تبدیل به ایده کلّ ملتمان -ازجمله خودمان- کنیم، یا فاجعه رخ میدهد.
محمد خلیلی
----------------------------------------------------------- مرکز راهبری برهانبله | ایتا
بخش اول
1- بعد از شکست انتخاباتی اخیر جریان حزب اللهی، به شدت نیاز به یک «گفتمان وحدتبخش» برای این جریان حس میشود. جریانی که در انتخاباتی ناگهانی، شکست خورده و بعد از امید به اثرگذاریِ راهکار نرمش قهرمانانه، محاسباتش به هم ریخته است.جریانی که هم باید جریان بماند و هم مؤثر و درصحنه.
2- اکنون دورانی است که در نبود یک گفتمان غالب از جانب راهبران میانی، اساساً «جریان بودن» این جریان تهدید میشود. این طبیعتِ شرایط عبرت نگرفتن از «نرمش قهرمانانه» است که سادهترین مسائل را هم بسیار پیچیده جلوه میدهد. چنان تحلیلهایی از هر یک از افراد جریان حزباللهی (و البته غیرحزباللهی) شنیده و خواهید شنید، که روزی سرانجام به تأمل بیافتید آیا واقعاً دیگر جریانی از این دسته آدمها وجود دارد؟ در چنین دورانی نیاز به راهبران میانی و تولید و پمپاژ راهبرد درست و مناسب و واحد، بسیار زیاد خواهد بود.
3- متاسفانه در دوران دولت یازدهم و دوازدهم نیز قسمت زیادی از این نقش را -حداقل به صورت فعال-، نه کسانی از لایه میانی بلکه خودِ رهبری عالی نظام بر عهده گرفت. راهبردی که با کلیدواژه «نرمش قهرمانانه» شناخته میگردد، توسط ایشان ارائه گشت و لوازم متناسب با خود را نیز برای جریان حزباللهی آورد. در نرمش قهرمانانه، هدف از یک عقبنشینی تاکتیکی در مسئله هستهای، عبرت گرفتنِ ملت است تا خود به چشم خویشتن ببینند با وجود همه تلاشها، مسیری جز مقاومت حاصلی نخواهد داشت. طبعاً در نسبت با این حرکت تاریخی، نقشها مشخص میشود و مثلاً اصلیترین فعالیت جریان حزب اللهی میشود «جهاد تبیین»، تا اثر این تجربه تاریخی را به حداکثر برسانند و ملت، نتیجه آن را در وقایعی همچون انتخابات بعدی نشان دهد. این گفتمان غالب، سازنده یک جریان شد که با کم و زیادش، تصویر نسبتاً واحدی از شرایط داشت و به اقتضاء هر کسی نیز نقش آفرینیها را میشد تعریف کرد. میفهمید دارد صبر میکند، چرا صبر میکند، مطلوبش چیست و... .
4- راهبردهایی همچون «همه به دولتِ سرِ کار کمک کنیم»، «انتخابات بازنده ندارد»، «برنده مشارکتکنندگاناند» و... که بعد از انتخابات تاکنون از سوی رهبری اعلام شده، اساساً از سنخ راهبرد میانی نیست. رهبر عالی، رهبر تمام مردم است و رای مردم را تنفیذ کرده است. طبعاً چنین خطوطی را باید اعلام کند، که اولاً عمدتاً ثابت و همیشگی برای همة انتخاباتها است و ثانیاً برای همة جریانها وظایف و تصویرهای مشترک را اعلام میکند. خطّ رهبری میانی، راهبرد کنشِ جریان حزباللهی در هر زمان است که متناسب با اقتضائات همان زمان تعریف شده و لذا طبیعتاً هیچ کدام از آن دو ویژگی را ندارد.
5- اما احتمالاً در این سخنرانی، راهبرد میانی نیز صادر شد و باز رهبری در غیاب کنشگرانِ فعال و هوشمند و مورد پذیرشِ میانی، راهبرد را مشخص نموده: #عقبنشینی_ممنوعقرار است مقاومت کنیم تا تجربه نرمش قهرمانانه، ادامه نیابد و «به فاجعه منجر نگردد». برعکس دوران روحانی، وجه المصالحهای جدید متناسب با نتیجه انتخابات (بر اساس تحلیل رایج) قرار نیست فدا شود و با همین اوضاع دولت، باید مقاومت کنیم. دلیلش این است که عقبنشینی، «به هزینهاش نمیارزد». یا جواب میگیریم و میتوانیم ایده مقاومت را تبدیل به ایده کلّ ملتمان -ازجمله خودمان- کنیم، یا فاجعه رخ میدهد.
محمد خلیلی
----------------------------------------------------------- مرکز راهبری برهانبله | ایتا
۱۵:۵۰
فرمان راهبردیِ راهبران میانی حزب اللهی صادر شد!؟
بخش دوم
رهبری مسئول تعیین و نظارت بر جهتگیریهای کلان است و جریان حزباللهی باید نقش خود را برای کمک به او تعریف نماید. این یعنی باید خود را به آب و آتش بزنیم و در حوادث سیاسیِ بعدی، احتمالاً بسیار شدیدتر از قبل کنش کنیم. «فشار بیاوریم برای #مقاومت و #ممنوعیت_عقبنشینی».این یعنی هیچ امتیازی در ادامه به صورت تاکتیکی داده نمیشود؟ یا هیچ کمکاری و عقبگرد طبیعی در اثر نگاههای اشتباه مسئولین یا ناکارآمدی آنها اتفاق نمیافتد؟ چرا، همه اینها ممکن است. چنانکه همیشه هم بوده. اما قرار نیست اتفاق #جدیدی مثلاً «عقب نشینیِ غیرتاکتیکی» به خاطر رأی مردم، ذرهای در جهتگیریهای کلان جمهوری اسلامی وارد شود. حداکثرش همان عقب نشینیِ تاکتیکی است، چنان که در پیام قطعنامه و جام زهر امام(ره) بود و در عقب انداختنِ دستیابی به هستهای رخ داد. هنوز آقای خامنهای نمیخواهد قبول کند که تجربه دولت روحانی و دولتِ بدتر از روحانی هرچه هم که تکرار شود، ذرهای «عقب نشینی غیرتاکتیکی» را به این ملت و این نظام تحمیل کند؛ و ما باید کمکش کنیم.پس هرگونه خطّ تحلیلی که لازمهاش وقوع یا ضرورت عقبنشینی است را بریزیم دور. محکم و مصمّمتر از قبل، از این لشکر شکست خورده و غیرمنسجم، سپاهی بسازیم فعالتر از 8سال پیشَش. چنان که در جنگ اُحد، از لشکر شکستخورده و مجروحین جنگی سپاهی فراهم شد مؤثر و کارآمد: الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيمَانًا وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيل (آل عمران: 173). به نظرتان کار سختی است؟ به نیافتادن در #فاجعهی_خشم_الهی میارزد.
6- خط محتوایی چیست؟ اینکه خدا ترسناک است. از غضب الهی باید ترسید و ترساند. از اینکه سنتهای تاریخ، شوخی ندارد. لَا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْءٍ ...#وَيُحَذِّرُكُمُ_اللَّهُ_نَفْسَهُ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ (28آل عمران). بیچاره میشویم و تحقیر. همه چیزمان را از دست میدهیم. #خشم_خدا_ترسناک_است .آماده شویم، زیرساخت رسانه ای و مدنی و تشکیلاتی و ... درست کنیم و در وقایع آینده، هربار مصداق این تحلیل را پیدا کنیم و نشان دهیم و فشار بیاوریم و جلوی عقبنشینی را بگیریم.
7- طبعا راهکار طرف مقابل در این شرایط، ایجاد انفعال برای تعمیق و امتداد شکست حزب الله است: دمیدن تحلیلهای متفاوت و غیرجریانی به این جمعیت. تاکید بر جدایی ملت از آنها. توهم مرگ همیشگی آنان در سیاست و قدرت. و... از این قبیل. نباید تسلیم این صحنه آراییها شد. این خودش به تنهایی مثنوی هفتادمن کاغذ است.
محمد خلیلی
----------------------------------------------------------- مرکز راهبری برهانبله | ایتا
بخش دوم
رهبری مسئول تعیین و نظارت بر جهتگیریهای کلان است و جریان حزباللهی باید نقش خود را برای کمک به او تعریف نماید. این یعنی باید خود را به آب و آتش بزنیم و در حوادث سیاسیِ بعدی، احتمالاً بسیار شدیدتر از قبل کنش کنیم. «فشار بیاوریم برای #مقاومت و #ممنوعیت_عقبنشینی».این یعنی هیچ امتیازی در ادامه به صورت تاکتیکی داده نمیشود؟ یا هیچ کمکاری و عقبگرد طبیعی در اثر نگاههای اشتباه مسئولین یا ناکارآمدی آنها اتفاق نمیافتد؟ چرا، همه اینها ممکن است. چنانکه همیشه هم بوده. اما قرار نیست اتفاق #جدیدی مثلاً «عقب نشینیِ غیرتاکتیکی» به خاطر رأی مردم، ذرهای در جهتگیریهای کلان جمهوری اسلامی وارد شود. حداکثرش همان عقب نشینیِ تاکتیکی است، چنان که در پیام قطعنامه و جام زهر امام(ره) بود و در عقب انداختنِ دستیابی به هستهای رخ داد. هنوز آقای خامنهای نمیخواهد قبول کند که تجربه دولت روحانی و دولتِ بدتر از روحانی هرچه هم که تکرار شود، ذرهای «عقب نشینی غیرتاکتیکی» را به این ملت و این نظام تحمیل کند؛ و ما باید کمکش کنیم.پس هرگونه خطّ تحلیلی که لازمهاش وقوع یا ضرورت عقبنشینی است را بریزیم دور. محکم و مصمّمتر از قبل، از این لشکر شکست خورده و غیرمنسجم، سپاهی بسازیم فعالتر از 8سال پیشَش. چنان که در جنگ اُحد، از لشکر شکستخورده و مجروحین جنگی سپاهی فراهم شد مؤثر و کارآمد: الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيمَانًا وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيل (آل عمران: 173). به نظرتان کار سختی است؟ به نیافتادن در #فاجعهی_خشم_الهی میارزد.
6- خط محتوایی چیست؟ اینکه خدا ترسناک است. از غضب الهی باید ترسید و ترساند. از اینکه سنتهای تاریخ، شوخی ندارد. لَا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْءٍ ...#وَيُحَذِّرُكُمُ_اللَّهُ_نَفْسَهُ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ (28آل عمران). بیچاره میشویم و تحقیر. همه چیزمان را از دست میدهیم. #خشم_خدا_ترسناک_است .آماده شویم، زیرساخت رسانه ای و مدنی و تشکیلاتی و ... درست کنیم و در وقایع آینده، هربار مصداق این تحلیل را پیدا کنیم و نشان دهیم و فشار بیاوریم و جلوی عقبنشینی را بگیریم.
7- طبعا راهکار طرف مقابل در این شرایط، ایجاد انفعال برای تعمیق و امتداد شکست حزب الله است: دمیدن تحلیلهای متفاوت و غیرجریانی به این جمعیت. تاکید بر جدایی ملت از آنها. توهم مرگ همیشگی آنان در سیاست و قدرت. و... از این قبیل. نباید تسلیم این صحنه آراییها شد. این خودش به تنهایی مثنوی هفتادمن کاغذ است.
محمد خلیلی
----------------------------------------------------------- مرکز راهبری برهانبله | ایتا
۱۵:۵۱
۴:۵۲
بازارسال شده از بینات | هادی انصاری
کدام وحدت، کدام وفاق؟
این روزها مد شده همه از وحدت بگویند و وفاق. وفاق شده سکه رایج سپهر سیاسی. بازی ای که شاید بازیگر نقش اولش پزشکیان است اما بازیگردانان ظریفی در پس صحنه دارد. بازی ای که با اضافه شدن امثال قالیباف و چهره های شاخص جریان اصول گرایی می رود تا به صحنه اصلی بازی قدرت تبدیل شود. طبعا قربانی این بازی، جریان خالص انقلابی است. همان ها که ابایی ندارند از اینکه حرفهای تیز و تند انقلابی را در مجلس و غیر آن فریاد بزنند. همان ها که خط قرمزشان فتنه ها بوده است و آرمانشان هنوز بوی همان آرمانهای 57ی میدهد. رابطه با آمریکا و پروژه نرمال سازی ایران در بازی جهانی را بر نمی تابند و در فتنه ی فیلترینگ و حجاب و FATF و برجام1و2و3و... به فتنه گران سواری نمیدهند. جبهه مستضعفین آرمان خارجیشان، و تکیه به توان داخل و حل مشکلات مردم با تکیه به قوت خود، نگاه داخلیشان است. اصولگراییِ سیاست زده و جریانِ لیبرالِ دلباخته غرب دو لبه ی قیچی شده اند برای یک جراحی سخت. جراحی ای برای هضم و کم کم حذف جریان انقلابیِ خالص از سیاست و بلکه جامعه ایرانی. ادبیاتش را هم کم کم به کار می برند، تندرو، افراطی، بی عقل و... .
منبری هایشان میگویند علی ع هم اهل وحدت و وفاق بود.مگر نه اینکه در دوره 3 خلیفه همراهی و وفاق کرد!!؟؟ نمی گویند که او تا آنجا که میشد بیعت نکرد. برای اینکه وفاق نکند با منافقان امت دختر پیامبر را فدا کرد. کاری کرد که تا همیشه ی تاریخ سندی درست کند بر اینکه من اهل زد و بند با این جماعت نبودم. بهترین و ارزشمندترین داراییم را دادم تا مردم بیدار شوند، چه کنم که نشدند!؟
می گویند: مگر نداریم که رسول الله فرمود «يدُ اللّٰهِ علىٰ الجَماعَةِ، والشّيطانُ معَ مَن خالَفَ الجَماعَةَ يَركُض1»؟ «دست خدا بر سر جماعت است، و شيطان همراه كسى است كه با جماعت مسلمانان ناسازگارى كند.» مگر نشنیده اید که رسول خدا فرمود: «الجَماعةُ رَحمَةٌ والفُرْقَةُ عَذاب2» مگر نگفت «مَن خَرجَ مِن الجَماعةِ قَيْدَ شِبْرٍ فَقد خَلَعَ رِبْقَةَ الإسلامِ مِن عُنُقِهِ.3» «هر كس يك وجب از جماعت جدا شود، حلقۀ اسلام را از گردن خود گشوده است.»نمی گویند که اینها را جبهه مقابل علم کرد برای زدن علی. پاسخ مولا این بود که حدیث رسول خدا را کامل نقل کنید: او در پاسخ به سوال «وقد سُئلَ: ما جَماعةُ اُمّتِكَ؟» فرمود «مَن كانَ علىٰ الحقِّ وإنْ كانوا عَشرَةً.»4. «جماعت امّت تو چيست؟ - آنان كه بر حق باشند هر چند ده نفر باشند» رسول خدا فرمود «مَنْ فَارَقَ جَمَاعَةَ الْمُسْلِمِينَ فَقَدْ خَلَعَ رِبْقَةَ الْإِسْلَامِ مِنْ عُنُقِهِ قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا جَمَاعَةُ الْمُسْلِمِينَ قَالَ جَمَاعَةُ أَهْلِ الْحَقِّ وَ إِنْ قَلُّوا.»5 «...رسول خدا فرمود: جماعت امّت من، همان اهل حقّند هر چند شمارشان اندك باشد»و خود امیرالمومنین اینطور فرمود «الإمامُ عليٌّ عليه السلام - وقد سُئلَ عن تفسيرِ السُّنّةِ والبِدْعةِ والجَماعةِ والفُرْقةِ -: السُّنَّةُ - واللّٰهِ - سُنّةُ محمّدٍ صلى الله عليه و آله، والبِدعَةُ ما فارَقَها، والجَماعةُ - واللّٰهِ - مُجامَعَةُ أهلِ الحقِّ وإنْ قَلُّوا، والفُرْقةُ مُجامَعَةُ أهلِالباطلِ وإنْ كَثُروا.»6 «امام على عليه السلام - در پاسخ به پرسش از معناى سنّت، بدعت، جماعت و تفرقه - فرمود: - به خدا سوگند - سنّت همان سنّت محمّد صلى الله عليه و آله است و بدعت، آنچه از آن جدا باشد و به خدا قسم جماعت، همدست شدن با اهل حق است هر چند اندك باشند و تفرقه همدستى با اهل باطل است هر چند بسيار باشند»
می گویند هارون هم در غیبت موسی با سامری امت وحدت کرد! نمی گویند که او ایستادگی کرد تا آنجا که نزدیک بود به قتل برسد7. وقتی امر، دائر مدارِ شهادت و از بین رفتن کل جریان، یا وفاق مقطعی تا اتمام وعده ی 30 شبه ی موسی و بازگشت او شد، دومی را برگزید.
وحدت همواره محوری لازم دارد.اگر این محور، سیاستهای ظریفانه ی سیاست مدارانی باشد که پروژه ی سالهای طولانیشان از معاهده 598 تا امروز عادی سازی رفتار ایران و هضم این بازیگر نامتعارف در نظم و انتظامات جهانی بوده است، آنچه واجب است جدایی از این وحدت است.
پ.ن -------------------------1- كنز العمّال: 10312- نهج الفصاحة، ص: 433 ؛ كنز العمّال: 202423- الكافي (ط - الإسلامية)، ج1، ص: 405 ؛ كنز العمّال: 10354- معاني الأخبار: 2/154.5- الأمالي( للصدوق)، النص، ص: 3336- كتاب سليم بن قيس الهلالي، ج2، ص: 964؛ كنز العمّال: 1644؛ بحار الأنوار: 23/266/27- قالَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُوني وَ كادُوا يَقْتُلُونَني (اعراف:150)
---------------------------------------------بینات - حرفهای روشن قرآنی برای امروز بله | ایتا
این روزها مد شده همه از وحدت بگویند و وفاق. وفاق شده سکه رایج سپهر سیاسی. بازی ای که شاید بازیگر نقش اولش پزشکیان است اما بازیگردانان ظریفی در پس صحنه دارد. بازی ای که با اضافه شدن امثال قالیباف و چهره های شاخص جریان اصول گرایی می رود تا به صحنه اصلی بازی قدرت تبدیل شود. طبعا قربانی این بازی، جریان خالص انقلابی است. همان ها که ابایی ندارند از اینکه حرفهای تیز و تند انقلابی را در مجلس و غیر آن فریاد بزنند. همان ها که خط قرمزشان فتنه ها بوده است و آرمانشان هنوز بوی همان آرمانهای 57ی میدهد. رابطه با آمریکا و پروژه نرمال سازی ایران در بازی جهانی را بر نمی تابند و در فتنه ی فیلترینگ و حجاب و FATF و برجام1و2و3و... به فتنه گران سواری نمیدهند. جبهه مستضعفین آرمان خارجیشان، و تکیه به توان داخل و حل مشکلات مردم با تکیه به قوت خود، نگاه داخلیشان است. اصولگراییِ سیاست زده و جریانِ لیبرالِ دلباخته غرب دو لبه ی قیچی شده اند برای یک جراحی سخت. جراحی ای برای هضم و کم کم حذف جریان انقلابیِ خالص از سیاست و بلکه جامعه ایرانی. ادبیاتش را هم کم کم به کار می برند، تندرو، افراطی، بی عقل و... .
منبری هایشان میگویند علی ع هم اهل وحدت و وفاق بود.مگر نه اینکه در دوره 3 خلیفه همراهی و وفاق کرد!!؟؟ نمی گویند که او تا آنجا که میشد بیعت نکرد. برای اینکه وفاق نکند با منافقان امت دختر پیامبر را فدا کرد. کاری کرد که تا همیشه ی تاریخ سندی درست کند بر اینکه من اهل زد و بند با این جماعت نبودم. بهترین و ارزشمندترین داراییم را دادم تا مردم بیدار شوند، چه کنم که نشدند!؟
می گویند: مگر نداریم که رسول الله فرمود «يدُ اللّٰهِ علىٰ الجَماعَةِ، والشّيطانُ معَ مَن خالَفَ الجَماعَةَ يَركُض1»؟ «دست خدا بر سر جماعت است، و شيطان همراه كسى است كه با جماعت مسلمانان ناسازگارى كند.» مگر نشنیده اید که رسول خدا فرمود: «الجَماعةُ رَحمَةٌ والفُرْقَةُ عَذاب2» مگر نگفت «مَن خَرجَ مِن الجَماعةِ قَيْدَ شِبْرٍ فَقد خَلَعَ رِبْقَةَ الإسلامِ مِن عُنُقِهِ.3» «هر كس يك وجب از جماعت جدا شود، حلقۀ اسلام را از گردن خود گشوده است.»نمی گویند که اینها را جبهه مقابل علم کرد برای زدن علی. پاسخ مولا این بود که حدیث رسول خدا را کامل نقل کنید: او در پاسخ به سوال «وقد سُئلَ: ما جَماعةُ اُمّتِكَ؟» فرمود «مَن كانَ علىٰ الحقِّ وإنْ كانوا عَشرَةً.»4. «جماعت امّت تو چيست؟ - آنان كه بر حق باشند هر چند ده نفر باشند» رسول خدا فرمود «مَنْ فَارَقَ جَمَاعَةَ الْمُسْلِمِينَ فَقَدْ خَلَعَ رِبْقَةَ الْإِسْلَامِ مِنْ عُنُقِهِ قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا جَمَاعَةُ الْمُسْلِمِينَ قَالَ جَمَاعَةُ أَهْلِ الْحَقِّ وَ إِنْ قَلُّوا.»5 «...رسول خدا فرمود: جماعت امّت من، همان اهل حقّند هر چند شمارشان اندك باشد»و خود امیرالمومنین اینطور فرمود «الإمامُ عليٌّ عليه السلام - وقد سُئلَ عن تفسيرِ السُّنّةِ والبِدْعةِ والجَماعةِ والفُرْقةِ -: السُّنَّةُ - واللّٰهِ - سُنّةُ محمّدٍ صلى الله عليه و آله، والبِدعَةُ ما فارَقَها، والجَماعةُ - واللّٰهِ - مُجامَعَةُ أهلِ الحقِّ وإنْ قَلُّوا، والفُرْقةُ مُجامَعَةُ أهلِالباطلِ وإنْ كَثُروا.»6 «امام على عليه السلام - در پاسخ به پرسش از معناى سنّت، بدعت، جماعت و تفرقه - فرمود: - به خدا سوگند - سنّت همان سنّت محمّد صلى الله عليه و آله است و بدعت، آنچه از آن جدا باشد و به خدا قسم جماعت، همدست شدن با اهل حق است هر چند اندك باشند و تفرقه همدستى با اهل باطل است هر چند بسيار باشند»
می گویند هارون هم در غیبت موسی با سامری امت وحدت کرد! نمی گویند که او ایستادگی کرد تا آنجا که نزدیک بود به قتل برسد7. وقتی امر، دائر مدارِ شهادت و از بین رفتن کل جریان، یا وفاق مقطعی تا اتمام وعده ی 30 شبه ی موسی و بازگشت او شد، دومی را برگزید.
وحدت همواره محوری لازم دارد.اگر این محور، سیاستهای ظریفانه ی سیاست مدارانی باشد که پروژه ی سالهای طولانیشان از معاهده 598 تا امروز عادی سازی رفتار ایران و هضم این بازیگر نامتعارف در نظم و انتظامات جهانی بوده است، آنچه واجب است جدایی از این وحدت است.
پ.ن -------------------------1- كنز العمّال: 10312- نهج الفصاحة، ص: 433 ؛ كنز العمّال: 202423- الكافي (ط - الإسلامية)، ج1، ص: 405 ؛ كنز العمّال: 10354- معاني الأخبار: 2/154.5- الأمالي( للصدوق)، النص، ص: 3336- كتاب سليم بن قيس الهلالي، ج2، ص: 964؛ كنز العمّال: 1644؛ بحار الأنوار: 23/266/27- قالَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُوني وَ كادُوا يَقْتُلُونَني (اعراف:150)
---------------------------------------------بینات - حرفهای روشن قرآنی برای امروز بله | ایتا
۲۱:۳۸
بازارسال شده از کسب و کار اسلامی کاردینو
۲۰:۲۰
۱۵:۵۳
بازارسال شده از قرآن و حکمرانی
۸:۲۷
بازارسال شده از قرآن و حکمرانی
۱۷:۰۵
بازارسال شده از حکمرانی و اقتصاد | مرکز راهبری برهان
۳:۵۴
بازارسال شده از Khana_ITT
۱۱:۴۹
حکم جهاد یعنی چه؟
«حکم قطعی شرعی این است که بر همه واجب است تلاش کنند، کمک کنند و فلسطین را به مسلمانها، به صاحبان اصلیاش برگردانند؛ مسجدالاقصی را برگردانند. اینجا یک حرکت الهی دارد انجام میگیرد؛ مردم فلسطین و غزّه که دارند به معنای واقعی کلمه مجاهدت میکنند، در واقع دارند جهاد فیسبیلالله میکنند. آن کسانی که به اینها کمک میکنند، کمک به جهاد فیسبیلالله میکنند» (4/7/1403).حکم جهاد به این بیان، یعنی «کمک به همین درگیریِ کنونی فلسطین و لبنان با رژیم اشغالگر قدس» واجب است. دیگر نمی شود هرکاری را که میکنیم به این بهانه که برای نظام اسلامی مفید است، برای این حکم هم فاکتور کنیم.مشغول چه کاری هستیم کاری که می کنیم برای چه افقی است و در چه افقی منفعتش عاید مقاومت می شود؟ اگر مربوط به بازه این درگیری نیست، فعلاً رهایش کنیم. واجب است .کار اقتصادی می کنی به هرحال حداقلی از نان زن و بچه را در این بازه کوتاه فعلی باید داد.
درس می خوانی اگر مسئلهی اکنون ایران مثل مشکل اقتصادی و موشکیاش را حل میکنی لازم هستی.
مشغول کاری غیر از اینهایی فعلاً هرچه اضافه است را حذف کن؛ و هرجا هستی حداقل «از همان جا که هستی» تلاشت را معطوف کن به این جنگ. این جنگ، «جنگ وجودی است». هر هزینه ای هم که بدهیم، اگر رژیم شکست بخورد می ارزد. هر هزینه ای هم که دریغ کنیم، اگر رژیم شکست نخورَد از دستمان خواهد رفت. پول جمع کنید؛ پول بدهید؛ خون بدهید؛ تخصص هایی مانند درمانگری و پزشکی و... تان را برسانید. مهندسی کنید. تبیین کنید. طراحی کنید. هرکار می توانید بکنید تا رژیم جلو نیاید. حکم، حکم جهاد است برای «کمک به این مبارزه مردم فلسطین». محمد خلیلی؛ عضو مرکز راهبری برهان
_[• مرکز راهبری برهان •]•⌈↝ @mrborhan
«حکم قطعی شرعی این است که بر همه واجب است تلاش کنند، کمک کنند و فلسطین را به مسلمانها، به صاحبان اصلیاش برگردانند؛ مسجدالاقصی را برگردانند. اینجا یک حرکت الهی دارد انجام میگیرد؛ مردم فلسطین و غزّه که دارند به معنای واقعی کلمه مجاهدت میکنند، در واقع دارند جهاد فیسبیلالله میکنند. آن کسانی که به اینها کمک میکنند، کمک به جهاد فیسبیلالله میکنند» (4/7/1403).حکم جهاد به این بیان، یعنی «کمک به همین درگیریِ کنونی فلسطین و لبنان با رژیم اشغالگر قدس» واجب است. دیگر نمی شود هرکاری را که میکنیم به این بهانه که برای نظام اسلامی مفید است، برای این حکم هم فاکتور کنیم.مشغول چه کاری هستیم کاری که می کنیم برای چه افقی است و در چه افقی منفعتش عاید مقاومت می شود؟ اگر مربوط به بازه این درگیری نیست، فعلاً رهایش کنیم. واجب است .کار اقتصادی می کنی به هرحال حداقلی از نان زن و بچه را در این بازه کوتاه فعلی باید داد.
درس می خوانی اگر مسئلهی اکنون ایران مثل مشکل اقتصادی و موشکیاش را حل میکنی لازم هستی.
مشغول کاری غیر از اینهایی فعلاً هرچه اضافه است را حذف کن؛ و هرجا هستی حداقل «از همان جا که هستی» تلاشت را معطوف کن به این جنگ. این جنگ، «جنگ وجودی است». هر هزینه ای هم که بدهیم، اگر رژیم شکست بخورد می ارزد. هر هزینه ای هم که دریغ کنیم، اگر رژیم شکست نخورَد از دستمان خواهد رفت. پول جمع کنید؛ پول بدهید؛ خون بدهید؛ تخصص هایی مانند درمانگری و پزشکی و... تان را برسانید. مهندسی کنید. تبیین کنید. طراحی کنید. هرکار می توانید بکنید تا رژیم جلو نیاید. حکم، حکم جهاد است برای «کمک به این مبارزه مردم فلسطین». محمد خلیلی؛ عضو مرکز راهبری برهان
_[• مرکز راهبری برهان •]•⌈↝ @mrborhan
۶:۳۹
۱۸:۵۰
۴:۱۱
۱۵:۳۷
۶:۴۳
۱۸:۳۷
۵:۵۵