۱۶ شهریور
بی پروا پرید تا پر وا کرد...چند خطی برای مجاهد حوزه نوشتافزار ایرانی اسلامی یزد
مغازهای کوچک کنار پاتوق کتاب اجاره کرده بود و به قول خودش نوشت افزار ایرانیاسلامی تولید میکرد و میفروخت. زمانی که هنوز ترکیب واژگانی نوشتافزار ایرانی اسلامی شبیه جوک بود!اواسط دهه ۹۰ بود ۸۰ درصد نوشتافزار کشور وارداتی، چه برسد که پسوند اسلامی هم کنارش بچسبد.
او اما مرغش یک پا داشت و میگفت باید این حصر فرهنگی و اقتصادی را بشکنیم.دستش خالی بود و نیاز به حمایتداشت؛ اما انگار تقدیر نانوشتهاش بود که دستهای خالیش را روی زانو بگذارد و یاعلی بگوید.
همین یاعلی گفتن هم بود که عشق را آغاز کرد و سال ۹۷ رهبری صدای او بقیه بچههای نوشت افزار در سراسر کشور را شنید و پرچم حمایت از آنها را بلند کرد.حمایت آقا سوخت موشکی بود که سد بی توجهی ها را شکست و به او و رفقایش جرات داد تا از پیله مغازه کوچک کنار پاتوق بیرون بیایند و برای راهاندازی فروشگاه بزرگ نوشتافزار ایرانی اسلامی پروا، پر وا کنند.
سال اول با قرض و بدهی، اما مصمم، زیرزمین فروشگاه را سامان دادند و مدتی بعد رفتند یک طبقه بالا. همان سال در بازار مدرسه، حدود ۱۶ تا ۲۰ هزار مشتری را در عرض حدود یک ماه جذب کردند.
این یک رکورد بی نظیر بود؛ آن هم برای فروشگاه نوپای پروا که در کوچهپس کوچههای نعیم آباد راه افتاده بود؛ البته این رکورد میتوانست خیلی بالاتر از اینها باشد؛ اگر فروشگاه گنجایش مشتری بیشتری داشت و اگر در جایی بود که پاخور بیشتری داشت.
این بود که او و همتیمیهایش تصمیم گرفتند فروشگاه بزرگتری در جایی مناسبتر اجاره کنند.فروشگاهی که سالها پیش آن را زیر سر داشت و شاید فکر نمیکرد اینقدر زود سرقفلیاش به نام او بخورد؛ البته باز هم با کلی بدهی و قرض و قوله!
حالا حسین رستگاری دهه هفتادی، معلم الهیات، که من گوشهای از یازده سال تلاشش را، آن هم به صورت ناقص روایت کردم یکی از مجاهدانیاست که سهمی راهبردی در شکستن حصر فرهنگی اقتصادی بازار نوشتافزار و خودکفایی ایران در این حوزه داشته. او در این سالها این شاخه و آن شاخه نپریده، ناامید نشده، دل به حمایتها نبسته و به آن چه که در جستنش بوده رسیدهاست؛ البته با شناختی که از او دارم این رسیدن، ابتدای حرکتش است.
پ ن: این روزها حسین و رفقایش مثل سال گذشته نمایشگاه نوشتافزارشان برپاست؛ حمایتشان کنید تا پرچمشان بالا بماند.بلوار شهید صدوقی، حدفاصل میدان باغ ملی و شهید باهنر، جنب فرهنگسرای شهرداری.#علی_اصغر_مرتضایی_راد@noghtewirgool
مغازهای کوچک کنار پاتوق کتاب اجاره کرده بود و به قول خودش نوشت افزار ایرانیاسلامی تولید میکرد و میفروخت. زمانی که هنوز ترکیب واژگانی نوشتافزار ایرانی اسلامی شبیه جوک بود!اواسط دهه ۹۰ بود ۸۰ درصد نوشتافزار کشور وارداتی، چه برسد که پسوند اسلامی هم کنارش بچسبد.
او اما مرغش یک پا داشت و میگفت باید این حصر فرهنگی و اقتصادی را بشکنیم.دستش خالی بود و نیاز به حمایتداشت؛ اما انگار تقدیر نانوشتهاش بود که دستهای خالیش را روی زانو بگذارد و یاعلی بگوید.
همین یاعلی گفتن هم بود که عشق را آغاز کرد و سال ۹۷ رهبری صدای او بقیه بچههای نوشت افزار در سراسر کشور را شنید و پرچم حمایت از آنها را بلند کرد.حمایت آقا سوخت موشکی بود که سد بی توجهی ها را شکست و به او و رفقایش جرات داد تا از پیله مغازه کوچک کنار پاتوق بیرون بیایند و برای راهاندازی فروشگاه بزرگ نوشتافزار ایرانی اسلامی پروا، پر وا کنند.
سال اول با قرض و بدهی، اما مصمم، زیرزمین فروشگاه را سامان دادند و مدتی بعد رفتند یک طبقه بالا. همان سال در بازار مدرسه، حدود ۱۶ تا ۲۰ هزار مشتری را در عرض حدود یک ماه جذب کردند.
این یک رکورد بی نظیر بود؛ آن هم برای فروشگاه نوپای پروا که در کوچهپس کوچههای نعیم آباد راه افتاده بود؛ البته این رکورد میتوانست خیلی بالاتر از اینها باشد؛ اگر فروشگاه گنجایش مشتری بیشتری داشت و اگر در جایی بود که پاخور بیشتری داشت.
این بود که او و همتیمیهایش تصمیم گرفتند فروشگاه بزرگتری در جایی مناسبتر اجاره کنند.فروشگاهی که سالها پیش آن را زیر سر داشت و شاید فکر نمیکرد اینقدر زود سرقفلیاش به نام او بخورد؛ البته باز هم با کلی بدهی و قرض و قوله!
حالا حسین رستگاری دهه هفتادی، معلم الهیات، که من گوشهای از یازده سال تلاشش را، آن هم به صورت ناقص روایت کردم یکی از مجاهدانیاست که سهمی راهبردی در شکستن حصر فرهنگی اقتصادی بازار نوشتافزار و خودکفایی ایران در این حوزه داشته. او در این سالها این شاخه و آن شاخه نپریده، ناامید نشده، دل به حمایتها نبسته و به آن چه که در جستنش بوده رسیدهاست؛ البته با شناختی که از او دارم این رسیدن، ابتدای حرکتش است.
پ ن: این روزها حسین و رفقایش مثل سال گذشته نمایشگاه نوشتافزارشان برپاست؛ حمایتشان کنید تا پرچمشان بالا بماند.بلوار شهید صدوقی، حدفاصل میدان باغ ملی و شهید باهنر، جنب فرهنگسرای شهرداری.#علی_اصغر_مرتضایی_راد@noghtewirgool
۱۸:۵۷
۴ مهر
موشک سوخت میخواهد..."در باب خوابزدگی و بهانهتراشی انقلابیها برای راهانداختن موج مطالبه عمومی اقدام قاطع"
شب را با رویای موشکباران به رختخواب میرویم و صبح با کابوس شهادت عزیزانمان از خواب میپریم.هر روز با همین کابوس از خواب میپریم ولی بیدار نمیشویم.غزه را با خاک یکسان کردند، بیدار نشدیم!مهمان عزیزمان رو جلوی چشممان ترور کردند، بیدار نشدیم!فرماندهان حزبالله را یک به یک ترور کردند، بیدار نشدیم!لبنان را شخم زدند، بیدار نشدیم!زبانم لال، خاک بر دهانم، شاید فردا اگر سید را هم بزنند این قدر خوابمان سنگین شده باشد که با مشقت غَلتی زیر لحاف بزنیم و روی دنده چپ استوری کنیم:"آه از غمی که تازه شود با غمی دگر!!!"
غرق خوابیم و اگر کسی بخواهد بیدارمان کند با چشمان نیمهباز اخمی کرده و با صدای دورگه خوابزده میگوییم: "هیس؛ اگر آقا صلاح بداند خودش کار را یکسره میکند! اصلا تو قواعد جنگ را میفهمی یا فرماندهان میدان! با سروصدای بیخودی تمرکز فرماندهان میدان را به هم نزن!"انگار نه انگار که همین آقا بعد از عین الاسد گفت: "فریاد انتقام ملت ایران، سوخت حقیقی موشکهایی بود که پایگاه آمریکایی را زیر و رو کرد."انگار حواسمان نیست که سکوت مرگبار ما ممکن است دست و دل فرماندهان میدان را برای فشار دادن دکمه پرتاب موشک بلرزاند و دیپلماتها و نظامیهای کت شلواری شده را برای تئوریزه کردن تله تنش گستاخ کند.
البته که مطالبه واقعی خونخواهی و انتقام با نقنق و خودتحقیری مجازی زمین تا آسمان توفیر دارد؛ ولی کشندهتر از نقنق و گل به خودی، افتادن در تله سکوت به خاطر ترس از خوردن برچسب نقنقو است.اگر لحظهای خواب را بر چشمانمان حرام کنیم میبینیم که سکوت و نقنق دو روی سکه تخدیرند و فاصله آنها با مطالبه واقعی انتقام، از نرمی رختخواب است تا سختی میدان تبیین و مطالبه.پس قبل از اینکه دشمن زیر زمختی لگدهایش از خواب بیدارمان کند نرمی لحاف را با سختی میدان تاخت بزنیم؛موشکها منتظر سوخت هستند...#علی_اصغر_مرتضایی_راد
@noghtewirgool
شب را با رویای موشکباران به رختخواب میرویم و صبح با کابوس شهادت عزیزانمان از خواب میپریم.هر روز با همین کابوس از خواب میپریم ولی بیدار نمیشویم.غزه را با خاک یکسان کردند، بیدار نشدیم!مهمان عزیزمان رو جلوی چشممان ترور کردند، بیدار نشدیم!فرماندهان حزبالله را یک به یک ترور کردند، بیدار نشدیم!لبنان را شخم زدند، بیدار نشدیم!زبانم لال، خاک بر دهانم، شاید فردا اگر سید را هم بزنند این قدر خوابمان سنگین شده باشد که با مشقت غَلتی زیر لحاف بزنیم و روی دنده چپ استوری کنیم:"آه از غمی که تازه شود با غمی دگر!!!"
غرق خوابیم و اگر کسی بخواهد بیدارمان کند با چشمان نیمهباز اخمی کرده و با صدای دورگه خوابزده میگوییم: "هیس؛ اگر آقا صلاح بداند خودش کار را یکسره میکند! اصلا تو قواعد جنگ را میفهمی یا فرماندهان میدان! با سروصدای بیخودی تمرکز فرماندهان میدان را به هم نزن!"انگار نه انگار که همین آقا بعد از عین الاسد گفت: "فریاد انتقام ملت ایران، سوخت حقیقی موشکهایی بود که پایگاه آمریکایی را زیر و رو کرد."انگار حواسمان نیست که سکوت مرگبار ما ممکن است دست و دل فرماندهان میدان را برای فشار دادن دکمه پرتاب موشک بلرزاند و دیپلماتها و نظامیهای کت شلواری شده را برای تئوریزه کردن تله تنش گستاخ کند.
البته که مطالبه واقعی خونخواهی و انتقام با نقنق و خودتحقیری مجازی زمین تا آسمان توفیر دارد؛ ولی کشندهتر از نقنق و گل به خودی، افتادن در تله سکوت به خاطر ترس از خوردن برچسب نقنقو است.اگر لحظهای خواب را بر چشمانمان حرام کنیم میبینیم که سکوت و نقنق دو روی سکه تخدیرند و فاصله آنها با مطالبه واقعی انتقام، از نرمی رختخواب است تا سختی میدان تبیین و مطالبه.پس قبل از اینکه دشمن زیر زمختی لگدهایش از خواب بیدارمان کند نرمی لحاف را با سختی میدان تاخت بزنیم؛موشکها منتظر سوخت هستند...#علی_اصغر_مرتضایی_راد
@noghtewirgool
۷:۲۷
۱۷:۱۵
۵ مهر
بازارسال شده از یزد قهرمان
۸:۲۳
۷ مهر
بازارسال شده از علی اصغر مرتضاییراد
اَللّهُمَّ اِنّا نَشْکوُ اِلَیْکَ فَقْدَ نَبِیِّنا صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَالِهِوَغَیْبَهَ وَلِیِّنا وَکَثْرَهَ عَدُوِّنا وَقِلَّهَ عَدَدِنا وَشِدّهَ الْفِتَنِ بِنا وَتَظاهُرَالزَّمانِ عَلَیْنا فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَالِهِ وَاَعِنّا عَلى ذلِکَ بِفَتْحٍ مِنْکَتُعَجِّلُهُ وَبِضُرٍّ تَکْشِفُهُ وَنَصْرٍ تُعِزُّهُ وَسُلْطانِ حَقٍّ تُظْهِرُهُ وَرَحْمَهٍمِنْکَ تَجَلِّلُناها وَعافِیَهٍ مِنْکَ تُلْبِسُناها بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ#شهید_سید_حسن_نصرالله
۱۱:۵۵
بازارسال شده از علی اصغر مرتضاییراد
پندار ما این است که ما ماندهایم و او رفته است،اما حقیقت آن است که زمان ما را با خود برده است و او مانده است.#شهید_سید_حسن_نصرالله
۱۲:۲۵
بازارسال شده از علی اصغر مرتضاییراد
امشب ساعت ۲۰:۳۰در میدان امیرچخماقدور هم جمع میشویم؛در فراق سید زار زار گریه میکنیم و اشک حماسی میریزیم؛بغض و کینه انقلابیمان را به قول حضرت روح الله در سینه حبس میکنیم و به فریاد انتقام و خونخواهی تبدیل می کنیم؛و به فرمان امام خامنهای عزیز برای جهاد لبیک میگوییم و آماده جهاد میشویم.حالا یا موشکها از غلاف بیرون خواهند آمد، یا دروازههای مرز به روی ما باز خواهند شد، یا هر دو...#شهید_سید_حسن_نصرالله@mortezaeirad_ir
۱۳:۰۹
۸ مهر
۱۴:۰۷
۱۴:۰۷
۹ مهر
۹:۳۶
۱۰ مهر
۲۳:۲۳
۲۳:۲۳
۱۱ مهر
۶:۰۱
بازارسال شده از نقطه ویرگول؛ علیاصغر مرتضاییراد
۶:۰۲
بازارسال شده از یزد قهرمان
۱۸:۰۸
حضور رهبر انقلاب در نماز جمعه این هفته تهران، دقیقا در راستای شکستن راهبرد ارعاب رژیم منحوس میتونه تفسیر بشه
با اینکه این مسئله با توجه به تهدیدات رسمی اسرائیل بسیار خطرناک هست اما رهبر انقلاب شجاعانه این مسئله رو انتخاب کردند تا بتوانند این راهبرد ترس و ارعاب دشمن رو بهم بزنند.
حضور میلیونی مردم در این نماز جمعه، در شکست این راهبرد دشمن بسیار موثر و اثرگذار است. کسانی که میتوانند نماز جمعه این هفته تهران را از دست ندهند.
شاید این نمازجمعه، پرمعناترین نماز جمعه پس از انقلاب باشد...
با اینکه این مسئله با توجه به تهدیدات رسمی اسرائیل بسیار خطرناک هست اما رهبر انقلاب شجاعانه این مسئله رو انتخاب کردند تا بتوانند این راهبرد ترس و ارعاب دشمن رو بهم بزنند.
حضور میلیونی مردم در این نماز جمعه، در شکست این راهبرد دشمن بسیار موثر و اثرگذار است. کسانی که میتوانند نماز جمعه این هفته تهران را از دست ندهند.
شاید این نمازجمعه، پرمعناترین نماز جمعه پس از انقلاب باشد...
۱۸:۴۰
۱۲ مهر
۱۳:۴۴
بازارسال شده از علی اصغر مرتضاییراد
۱۳:۵۶
۱۶ مهر
بازارسال شده از علی اصغر مرتضاییراد
۱۵:۰۲
۲۲ مهر
۷:۱۰