رویکرد تاریخی قرآن برای تعلیم و تربیت دینی/ج ۱۰ - قسمت دوم
نبوت یعنی تنظیمگری اجتماعی نقش محبت به امام در نظم جامعه و احساس مسئولیت اجتماعی چه کسانی به درد امام میخورند
استاد #علیرضا_پناهیان در حسینیۀ امابیها(س)
نبوت یعنی تنظیمگری اجتماعی
علامه طباطبایی میفرماید براساس قرآن کریم اولین باری که بشر بهتفصیل متوجه منافع و مصالح اجتماعی شد و در صدد حفظ آنها برآمد -یعنی اولین باری که انسان اجتماعی شد- زمانی بود که برای اولین بار پیغمبری در میان بشر مبعوث شد. نبوت یعنی تنظیمگری اجتماعی. آیۀ «كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَ مُنْذِرِينَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ» (بقره،۲۱۳) خبر میدهد انسانها در قدیمیترین عهدشان، امت واحده و بیاختلاف بودند، سپس بهخاطر غریزۀ استخدام -من خیاطی بلدم، شما نجاری، دیگری قصابی بلد است و ...، ما بهخاطر تفاوتهایی که داریم همدیگر را استخدام میکنیم و به یگدیگر مزد میدهیم، تعبیر دیگرش نظام تسخیری است- اختلاف در بین افراد پیدا شد. اختلاف به مشاجره و نزاع انجامید، لذا خداوند انبیا را برانگیخت تا به وسیلۀ آنها اختلافها را برطرف کند. نگاه علامه به نبوت در مرحله اول، ایجاد نظم اجتماعی است. مهمترین قسم قرآن نیز دربارۀ پذیرش قضاوت پیامبر(ص) در اختلافات اجتماعی است که نشانۀ ایمان است.
نقش محبت به امام در نظم جامعه و احساس مسئولیت اجتماعی
کسانی که به امامت نگاه اجتماعی ندارند و اعتقاد به امامت را کافی میدانند، اصلا نفهمیدند امامت یعنی چه؟ و امام چه کار میکند؟ جامعه باید نظم داشته باشد. چگونه باید نظم در جامعه ایجاد شود؟ جوامع معمولاً بوسیله قانون یا فریب دادن و تبلیغات غیرانسانی، یا با زور مستقیم مثل دیکتاتوری یا بوسیله زور غیرمستقیم مثل دموکراسی که دیکتاتوری پنهان است، به دنبال نظم اجتماعی هستند؛ اما نظمی که اسلام میخواهد پیاده کند، با خودکنترلی جامعه است. اسم این سیستم اجتماعی امر به معروف و نهی از منکر است.
خودمان چطور همدیگر را کنترل کنیم؟! اینجا وجود کسی به نام «امام» لازم میشود. جامعۀ «امت-امام» که افراد احساس مسئولیت دارند با عشق مولا شکل میگیرد، مثل اربعین که همه به عشق امام حسین(ع)، ایثارگرانه با هم زندگی میکنند. محبت امام تنظیمگر اجتماع و انگیزهبخش مسئولیت اجتماعی است. با وجود عشق امام، نیازی به فریب یا تطمیع مردم نیست. این مدل تمدن و جامعۀ اسلامی است.
امام با دیکتاتوری و بروکراسی غیرانسانی تنظیمگری اجتماعی نمیکند که به محض اینکه کسی کار خلافی کرد، تنبیه شود یا اگر کار خوبی کرد تشویق شود. امامان ما این روشها را به کار نمیبردند، به همین دلیل گفتند علیبنابیطالب(ع) مدیریت ندارد، در مورد پیغمبر هم میگفتند ایشان اُذن است، یعنی هرکس هرچیز بگوید، ایشان گوش میدهد.
چه کسانی به درد امام میخورند
امام دستور نمیدهد بلکه اشاره میکند. دینداری فردی که بویی از بصیرت اجتماعی ندارد، میگوید صبر کنیم تا امام زمان(عج) بیاید و با دستورش تکلیفمان را روشن کند و ما اطاعت کنیم. در حالی که امام حسین(ع) شب عاشورا نگفت بمانید بلکه فرمود بروید، اما اصحاب با توجه به بصیرتی که داشتند، فهمیدند که باید بمانند. امام زمان(عج) چنین جامعهای میخواهد. کدام مردم به درد امام نمیخورند؟ منفعلها، کدام مردم به درد امام میخورند؟ فعالها.
آیۀ ۷۶ سورۀ نحل این دو گروه را معرفی میکند:«وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً رَجُلَيْنِ أَحَدُهُما أَبْكَمُ لا يَقْدِرُ عَلى شَيْءٍ وَ هُوَ كَلٌّ عَلى مَوْلاهُ أَيْنَما يُوَجِّهْهُ لا يَأْتِ بِخَيْرٍ هَلْ يَسْتَوي هُوَ وَ مَنْ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ هُوَ عَلى صِراطٍ مُسْتَقيم» خدا مثالى مىزند، دو نفر که يكيشان لال است كه به هيچچيز توانايى ندارد و سربار مولاى خويش است كه هرجا او را بفرستد، سودى نياورد. آیا او با كسى كه به عدالت فرمان دهد و به راه راست میرود، برابر است؟!
صوت: @Panahian_mp3
حسینیۀ امابیها(س) - ۱۴۰۳.۰۴.۲۵
@Panahian_text
نبوت یعنی تنظیمگری اجتماعی نقش محبت به امام در نظم جامعه و احساس مسئولیت اجتماعی چه کسانی به درد امام میخورند
استاد #علیرضا_پناهیان در حسینیۀ امابیها(س)
نبوت یعنی تنظیمگری اجتماعی
علامه طباطبایی میفرماید براساس قرآن کریم اولین باری که بشر بهتفصیل متوجه منافع و مصالح اجتماعی شد و در صدد حفظ آنها برآمد -یعنی اولین باری که انسان اجتماعی شد- زمانی بود که برای اولین بار پیغمبری در میان بشر مبعوث شد. نبوت یعنی تنظیمگری اجتماعی. آیۀ «كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَ مُنْذِرِينَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ» (بقره،۲۱۳) خبر میدهد انسانها در قدیمیترین عهدشان، امت واحده و بیاختلاف بودند، سپس بهخاطر غریزۀ استخدام -من خیاطی بلدم، شما نجاری، دیگری قصابی بلد است و ...، ما بهخاطر تفاوتهایی که داریم همدیگر را استخدام میکنیم و به یگدیگر مزد میدهیم، تعبیر دیگرش نظام تسخیری است- اختلاف در بین افراد پیدا شد. اختلاف به مشاجره و نزاع انجامید، لذا خداوند انبیا را برانگیخت تا به وسیلۀ آنها اختلافها را برطرف کند. نگاه علامه به نبوت در مرحله اول، ایجاد نظم اجتماعی است. مهمترین قسم قرآن نیز دربارۀ پذیرش قضاوت پیامبر(ص) در اختلافات اجتماعی است که نشانۀ ایمان است.
نقش محبت به امام در نظم جامعه و احساس مسئولیت اجتماعی
کسانی که به امامت نگاه اجتماعی ندارند و اعتقاد به امامت را کافی میدانند، اصلا نفهمیدند امامت یعنی چه؟ و امام چه کار میکند؟ جامعه باید نظم داشته باشد. چگونه باید نظم در جامعه ایجاد شود؟ جوامع معمولاً بوسیله قانون یا فریب دادن و تبلیغات غیرانسانی، یا با زور مستقیم مثل دیکتاتوری یا بوسیله زور غیرمستقیم مثل دموکراسی که دیکتاتوری پنهان است، به دنبال نظم اجتماعی هستند؛ اما نظمی که اسلام میخواهد پیاده کند، با خودکنترلی جامعه است. اسم این سیستم اجتماعی امر به معروف و نهی از منکر است.
خودمان چطور همدیگر را کنترل کنیم؟! اینجا وجود کسی به نام «امام» لازم میشود. جامعۀ «امت-امام» که افراد احساس مسئولیت دارند با عشق مولا شکل میگیرد، مثل اربعین که همه به عشق امام حسین(ع)، ایثارگرانه با هم زندگی میکنند. محبت امام تنظیمگر اجتماع و انگیزهبخش مسئولیت اجتماعی است. با وجود عشق امام، نیازی به فریب یا تطمیع مردم نیست. این مدل تمدن و جامعۀ اسلامی است.
امام با دیکتاتوری و بروکراسی غیرانسانی تنظیمگری اجتماعی نمیکند که به محض اینکه کسی کار خلافی کرد، تنبیه شود یا اگر کار خوبی کرد تشویق شود. امامان ما این روشها را به کار نمیبردند، به همین دلیل گفتند علیبنابیطالب(ع) مدیریت ندارد، در مورد پیغمبر هم میگفتند ایشان اُذن است، یعنی هرکس هرچیز بگوید، ایشان گوش میدهد.
چه کسانی به درد امام میخورند
امام دستور نمیدهد بلکه اشاره میکند. دینداری فردی که بویی از بصیرت اجتماعی ندارد، میگوید صبر کنیم تا امام زمان(عج) بیاید و با دستورش تکلیفمان را روشن کند و ما اطاعت کنیم. در حالی که امام حسین(ع) شب عاشورا نگفت بمانید بلکه فرمود بروید، اما اصحاب با توجه به بصیرتی که داشتند، فهمیدند که باید بمانند. امام زمان(عج) چنین جامعهای میخواهد. کدام مردم به درد امام نمیخورند؟ منفعلها، کدام مردم به درد امام میخورند؟ فعالها.
آیۀ ۷۶ سورۀ نحل این دو گروه را معرفی میکند:«وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً رَجُلَيْنِ أَحَدُهُما أَبْكَمُ لا يَقْدِرُ عَلى شَيْءٍ وَ هُوَ كَلٌّ عَلى مَوْلاهُ أَيْنَما يُوَجِّهْهُ لا يَأْتِ بِخَيْرٍ هَلْ يَسْتَوي هُوَ وَ مَنْ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ هُوَ عَلى صِراطٍ مُسْتَقيم» خدا مثالى مىزند، دو نفر که يكيشان لال است كه به هيچچيز توانايى ندارد و سربار مولاى خويش است كه هرجا او را بفرستد، سودى نياورد. آیا او با كسى كه به عدالت فرمان دهد و به راه راست میرود، برابر است؟!
صوت: @Panahian_mp3
حسینیۀ امابیها(س) - ۱۴۰۳.۰۴.۲۵
@Panahian_text
۱۷:۲۱
رویکرد تاریخی قرآن برای تعلیم و تربیت دینی/ج ۱۱ - قسمت اول
امام؛ هماهنگکنندۀ جامعه تصور غلط و رایج دربارۀ رابطۀ امام و جامعه درک زندگی اجتماعی، لازمۀ درک امامت و سیاست
استاد #علیرضا_پناهیان در حسینیۀ امابیها(س)
امام؛ هماهنگکنندۀ جامعه
براساس سخن امام باقر(ع) که فرمود: «وَ لَمْ يُنَادَ بِشَيْءٍ كَمَا نُودِيَ بِالْوَلَايَة» (اصول کافی، ج۲، ص۱۸)؛ هیچ امری در دین به اندازۀ امامت و ولایت مهم نیست، امامت میبایست با رویکرد اجتماعی آموزش داده شود، اما با رویکرد اعتقادی آموزش داده میشود. بر این اساس تو باید معتقد باشی که امام از جانب خدا منصوب است، فضایل خاصی را از جانب خدا دریافت کرده، خودش هم شایستگیهایی دارد و واجبالاتباع است.
در رویکرد اجتماعی آموزش امامت ابتدا باید در انسان احساس نیاز به امام ایجاد شود. این احساس از اینجا شروع میشود که ما یک جامعه انسانی میخواهیم و زندگی انسانها را کنار همدیگر تعریف میکنیم، بعد کمکم از طریق حیات اجتماعی به امر امامت میرسیم. طبق روایت «كُلُّكُمْ رَاعٍ وَ كُلُّكُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِه» (جامع الاخبار، ص۱۱۹)؛ همۀ مردم مسئولاند و اینهمه مسئول، یک عنصر هماهنگکننده نیاز دارند که همان امام است.
به عنوان مثال میتوان گفت ساختار امامت شبیه رهبری ارکستر است؛ هرکس باید دستگاه و ساز خودش را آماده کند و مهارت خودش را داشته باشد. او اینها را هماهنگ میکند. بنابراین آهنگ را مردم باید بنوازند و امام آنها را هدایت میکند.
تصور غلط و رایج دربارۀ رابطۀ امام و جامعه
تصور خیلیها این است که بدون اینکه لازم باشد مردم حرکت و تلاش داشته، احساس تکلیف کرده و تکلیفشان را تشخیص بدهند و بین نیروها تجمیع ایجاد کنند؛ امام زمان(عج) میآید و همه چیز را درست میکند.
کسی که هیچ تأثیری بر جامعه و دیگران ندارد و سربار مولای خودش است و هیچ کاری از او برنمیآید «لا يَقْدِرُ عَلى شَيْءٍ وَ هُوَ كَلٌّ عَلى مَوْلاه»؛ آیا این آدم شبیه کسی است که برای عدالت تلاش میکند؟ «یأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ هُوَ عَلى صِراطٍ مُسْتَقيمٍ» (نحل،۷۶). خدا به دنبال آمر به عدل میگردد؛ ولی ما دنبال امیر عدل میگردیم که عدل را بدون دردسر برای همگان پیاده کند.
درک زندگی اجتماعی، لازمۀ درک امامت و سیاست
اگر این انتظار را داشته باشیم که امام بیاید و نجاتمان بدهد ولی ما هیچ احساس مسئولیتی نکنیم، اتفاق صدر اسلام که حق امیرالمؤمنین(ع) را غصب کردند، تکرار میشود. رسولخدا(ص) فرمود: «مَثلُ الْامامِ مَثَلُ الْکعْبَةِ اذ تُوْتی وَ لَا تَأْتِی» (کفایه الاثر، ص۱۹۹)، مثل امام مثل کعبه است، مردم باید سراغ کعبه بروند، کعبه سراغ مردم نمیرود. عاشورا روز رسوا شدن مردمی است که خودجوش بلند نشدند تا با بصیرت همدیگر را جمع کنند و به یاری حسین(ع) بروند. خدا خباثت آن مردم را ظاهر کرد و به دست همان مردم، امام حسین(ع) به شهادت رسید تا به ما نشان بدهد سقوط مردم به کجا خواهد رسید.
بدون درک زندگی اجتماعی، نهتنها امامت بلکه سیاست را هم نمیشود فهمید. در یک نظرسنجی بسیاری از مردم معتقد بودهاند که دین از سیاست جداست. سیاست بدون دین به لیبرال دموکراسی منتهی میشود که در آن پدرخواندههای سیاسی در بستهبندی جدیدی به نام حزب، بر جامعه مسلط خواهند بود.
چرا امام بسیار مهم است؟ چون زندگی اجتماعی مهم است. کسی که نفهمد زندگی اجتماعی چیست و چرا مهم است، هیچوقت نمیفهمد امامت چیست و چرا مهم است.
صوت: @Panahian_mp3
حسینیۀ امابیها(س) - ۱۴۰۳.۰۴.۲۶
@Panahian_text
امام؛ هماهنگکنندۀ جامعه تصور غلط و رایج دربارۀ رابطۀ امام و جامعه درک زندگی اجتماعی، لازمۀ درک امامت و سیاست
استاد #علیرضا_پناهیان در حسینیۀ امابیها(س)
امام؛ هماهنگکنندۀ جامعه
براساس سخن امام باقر(ع) که فرمود: «وَ لَمْ يُنَادَ بِشَيْءٍ كَمَا نُودِيَ بِالْوَلَايَة» (اصول کافی، ج۲، ص۱۸)؛ هیچ امری در دین به اندازۀ امامت و ولایت مهم نیست، امامت میبایست با رویکرد اجتماعی آموزش داده شود، اما با رویکرد اعتقادی آموزش داده میشود. بر این اساس تو باید معتقد باشی که امام از جانب خدا منصوب است، فضایل خاصی را از جانب خدا دریافت کرده، خودش هم شایستگیهایی دارد و واجبالاتباع است.
در رویکرد اجتماعی آموزش امامت ابتدا باید در انسان احساس نیاز به امام ایجاد شود. این احساس از اینجا شروع میشود که ما یک جامعه انسانی میخواهیم و زندگی انسانها را کنار همدیگر تعریف میکنیم، بعد کمکم از طریق حیات اجتماعی به امر امامت میرسیم. طبق روایت «كُلُّكُمْ رَاعٍ وَ كُلُّكُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِه» (جامع الاخبار، ص۱۱۹)؛ همۀ مردم مسئولاند و اینهمه مسئول، یک عنصر هماهنگکننده نیاز دارند که همان امام است.
به عنوان مثال میتوان گفت ساختار امامت شبیه رهبری ارکستر است؛ هرکس باید دستگاه و ساز خودش را آماده کند و مهارت خودش را داشته باشد. او اینها را هماهنگ میکند. بنابراین آهنگ را مردم باید بنوازند و امام آنها را هدایت میکند.
تصور غلط و رایج دربارۀ رابطۀ امام و جامعه
تصور خیلیها این است که بدون اینکه لازم باشد مردم حرکت و تلاش داشته، احساس تکلیف کرده و تکلیفشان را تشخیص بدهند و بین نیروها تجمیع ایجاد کنند؛ امام زمان(عج) میآید و همه چیز را درست میکند.
کسی که هیچ تأثیری بر جامعه و دیگران ندارد و سربار مولای خودش است و هیچ کاری از او برنمیآید «لا يَقْدِرُ عَلى شَيْءٍ وَ هُوَ كَلٌّ عَلى مَوْلاه»؛ آیا این آدم شبیه کسی است که برای عدالت تلاش میکند؟ «یأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ هُوَ عَلى صِراطٍ مُسْتَقيمٍ» (نحل،۷۶). خدا به دنبال آمر به عدل میگردد؛ ولی ما دنبال امیر عدل میگردیم که عدل را بدون دردسر برای همگان پیاده کند.
درک زندگی اجتماعی، لازمۀ درک امامت و سیاست
اگر این انتظار را داشته باشیم که امام بیاید و نجاتمان بدهد ولی ما هیچ احساس مسئولیتی نکنیم، اتفاق صدر اسلام که حق امیرالمؤمنین(ع) را غصب کردند، تکرار میشود. رسولخدا(ص) فرمود: «مَثلُ الْامامِ مَثَلُ الْکعْبَةِ اذ تُوْتی وَ لَا تَأْتِی» (کفایه الاثر، ص۱۹۹)، مثل امام مثل کعبه است، مردم باید سراغ کعبه بروند، کعبه سراغ مردم نمیرود. عاشورا روز رسوا شدن مردمی است که خودجوش بلند نشدند تا با بصیرت همدیگر را جمع کنند و به یاری حسین(ع) بروند. خدا خباثت آن مردم را ظاهر کرد و به دست همان مردم، امام حسین(ع) به شهادت رسید تا به ما نشان بدهد سقوط مردم به کجا خواهد رسید.
بدون درک زندگی اجتماعی، نهتنها امامت بلکه سیاست را هم نمیشود فهمید. در یک نظرسنجی بسیاری از مردم معتقد بودهاند که دین از سیاست جداست. سیاست بدون دین به لیبرال دموکراسی منتهی میشود که در آن پدرخواندههای سیاسی در بستهبندی جدیدی به نام حزب، بر جامعه مسلط خواهند بود.
چرا امام بسیار مهم است؟ چون زندگی اجتماعی مهم است. کسی که نفهمد زندگی اجتماعی چیست و چرا مهم است، هیچوقت نمیفهمد امامت چیست و چرا مهم است.
صوت: @Panahian_mp3
حسینیۀ امابیها(س) - ۱۴۰۳.۰۴.۲۶
@Panahian_text
۶:۲۵
رویکرد تاریخی قرآن برای تعلیم و تربیت دینی/ج ۱۱ - قسمت دوم
آگاهی از چگونگی امامت، شرط پذیرش امام انجام مسئولیت اجتماعی؛ انتظار امام از مردم چگونگی ادارۀ کشور توسط مردم
استاد #علیرضا_پناهیان در حسینیۀ امابیها(س)
آگاهی از چگونگی امامت، شرط پذیرش امام
وقتی ندانیم امام چگونه امامت میکند، اگر الآن هم امیرالمؤمنین(ع) بیاید بر ما امامت کند، خیلی از ما نمیتوانیم آن را بپذیریم. مردمانی امامت را میپذیرند که نظم بین آنها، مبتنی بر ایثار و امر به معروف و نهی از منکر است، نه قانون؛ تشویقها و تنبیههای آنها مبتنی بر محبت و تعاون جمعی است، نه قانون. خاصیت قانون این است که هرجا قانون باشد یک کنترلکننده، ضابط و مدیر قدرت پیدا میکند. خدا قدرت را بین مردم پخش میکند و میگوید خودتان همدیگر را کنترل کنید و مواظب خودتان باشید.
انجام مسئولیت اجتماعی؛ انتظار امام از مردم
جامعۀ «انسانی» امام میخواهد؛ مثل جامعۀ اربعینی. امام به درد جامعۀ گرگ و گوسفندها نمیخورد. در چنان جامعهای به امیرالمومنین(ع) میگویند تو مدیریت بلد نیستی. امام منتظر بود آنها به مسئولیت اجتماعیشان عمل کنند. برخی به امام میگفتند: نصیحت نکن! تنبیه کن! امیرالمؤمنین(ع) نمیخواست پا روی تقوا بگذارد و برای ادارۀ جامعه مثل سلاطین و دیکتاتورها از شمشیر استفاده کند.
مقام معظم رهبری مدام میفرماید: باید مردم به صحنه بیایند، کاری کنید خود مردم کارها را اداره کنند؛ اما باز هم مسئولین کارها را اداره میکنند. بعضی میگویند نمیشود کار را به دست مردم داد. اما در اربعین که بیش از 20 میلیون نفر حاضر هستند کار، مردمی است، پس میشود. کانون ادارۀ جامعه توسط مردم «مسجد» است. مسجد محل آشنا شدن مؤمنین با همدیگر و شکل گرفتن انواع تعاونیها و محل حل مسائل اجتماعی میتواند باشد.
چگونگی ادارۀ کشور توسط مردم
مقام معظم رهبری فرمودند: مردمسالاری فقط به شرکت کردن در انتخابات نیست، مردم باید در همۀ امور حتی در زمینههای اقتصادی ادارهکننده باشند. ایشان همچنین فرمودند: بسیج مظهر مردمسالاری دینی است؛ یعنی یک عناصری بسیجیوار وسط میدان بیایند و کار را به دست بگیرند. ادارۀ کشور توسط مردم به حلقههای میانی احتیاج دارد. حلقههای میانی، مسائل و مشکلات هر منطقه را پیدا میکنند، استعدادهای مردم را شناسایی و سازماندهی میکنند، آنوقت با نیروی مردمی و کمک دولت مسائل را حل میکنند.
این کار، کار خود مردم است که حلقههای میانی و عناصر برجسته از بین مردم باید آن را انجام دهند و نه دولت و رهبری و نهادهای دیگر. طرح «محله مردمسالار» که توسط برخی از پایگاههای بسیج اجرا شد، همین است. دولت بدون مردم، شکستخورده است. باید مردم را زنده کنیم. برای تحقق این هدف باید قوانین کشور متحول شود. هرجا این طرح اجرا شود سیاستبازی از بین میرود و دیگر فرق نمیکند شهردار، فرماندار، قاضی و ... اصلاحطلب باشد یا اصولگرا.
صوت: @Panahian_mp3
حسینیۀ امابیها(س) - ۱۴۰۳.۰۴.۲۶
@Panahian_text
آگاهی از چگونگی امامت، شرط پذیرش امام انجام مسئولیت اجتماعی؛ انتظار امام از مردم چگونگی ادارۀ کشور توسط مردم
استاد #علیرضا_پناهیان در حسینیۀ امابیها(س)
آگاهی از چگونگی امامت، شرط پذیرش امام
وقتی ندانیم امام چگونه امامت میکند، اگر الآن هم امیرالمؤمنین(ع) بیاید بر ما امامت کند، خیلی از ما نمیتوانیم آن را بپذیریم. مردمانی امامت را میپذیرند که نظم بین آنها، مبتنی بر ایثار و امر به معروف و نهی از منکر است، نه قانون؛ تشویقها و تنبیههای آنها مبتنی بر محبت و تعاون جمعی است، نه قانون. خاصیت قانون این است که هرجا قانون باشد یک کنترلکننده، ضابط و مدیر قدرت پیدا میکند. خدا قدرت را بین مردم پخش میکند و میگوید خودتان همدیگر را کنترل کنید و مواظب خودتان باشید.
انجام مسئولیت اجتماعی؛ انتظار امام از مردم
جامعۀ «انسانی» امام میخواهد؛ مثل جامعۀ اربعینی. امام به درد جامعۀ گرگ و گوسفندها نمیخورد. در چنان جامعهای به امیرالمومنین(ع) میگویند تو مدیریت بلد نیستی. امام منتظر بود آنها به مسئولیت اجتماعیشان عمل کنند. برخی به امام میگفتند: نصیحت نکن! تنبیه کن! امیرالمؤمنین(ع) نمیخواست پا روی تقوا بگذارد و برای ادارۀ جامعه مثل سلاطین و دیکتاتورها از شمشیر استفاده کند.
مقام معظم رهبری مدام میفرماید: باید مردم به صحنه بیایند، کاری کنید خود مردم کارها را اداره کنند؛ اما باز هم مسئولین کارها را اداره میکنند. بعضی میگویند نمیشود کار را به دست مردم داد. اما در اربعین که بیش از 20 میلیون نفر حاضر هستند کار، مردمی است، پس میشود. کانون ادارۀ جامعه توسط مردم «مسجد» است. مسجد محل آشنا شدن مؤمنین با همدیگر و شکل گرفتن انواع تعاونیها و محل حل مسائل اجتماعی میتواند باشد.
چگونگی ادارۀ کشور توسط مردم
مقام معظم رهبری فرمودند: مردمسالاری فقط به شرکت کردن در انتخابات نیست، مردم باید در همۀ امور حتی در زمینههای اقتصادی ادارهکننده باشند. ایشان همچنین فرمودند: بسیج مظهر مردمسالاری دینی است؛ یعنی یک عناصری بسیجیوار وسط میدان بیایند و کار را به دست بگیرند. ادارۀ کشور توسط مردم به حلقههای میانی احتیاج دارد. حلقههای میانی، مسائل و مشکلات هر منطقه را پیدا میکنند، استعدادهای مردم را شناسایی و سازماندهی میکنند، آنوقت با نیروی مردمی و کمک دولت مسائل را حل میکنند.
این کار، کار خود مردم است که حلقههای میانی و عناصر برجسته از بین مردم باید آن را انجام دهند و نه دولت و رهبری و نهادهای دیگر. طرح «محله مردمسالار» که توسط برخی از پایگاههای بسیج اجرا شد، همین است. دولت بدون مردم، شکستخورده است. باید مردم را زنده کنیم. برای تحقق این هدف باید قوانین کشور متحول شود. هرجا این طرح اجرا شود سیاستبازی از بین میرود و دیگر فرق نمیکند شهردار، فرماندار، قاضی و ... اصلاحطلب باشد یا اصولگرا.
صوت: @Panahian_mp3
حسینیۀ امابیها(س) - ۱۴۰۳.۰۴.۲۶
@Panahian_text
۱۰:۳۵
سلسله درسهای مهدویت با موضوع تربیت نسل مهدوی، ج ۱ - قسمت اول
اعتقاد به رسول خدا(ص)؛ مسئله اصلی در دین حقیقت ایمان به رسول خدا(ص)، همان ایمان به خداست! ضرورت ارتباط با شخص پیامبر اکرم(ص) و تسلیم ایشان بودن
استاد #علیرضا_پناهیان در فاطمیۀ بزرگ تهران
اعتقاد به رسول خدا(ص)؛ مسئله اصلی در دین
درگیری اصلی در طول تاریخ اسلام در مورد اثبات وجود خدا و ضرورت دینداری و همچنین معاد نمیباشد. معمولاً کسی با دین مشکل نداشته و طبیعتاً دین همیشه بوده است. مسئله اصلی بر سر عظمت وجودی پیامبر خداست.
عظمت و بزرگی رسول خدا مختصّ به زمان خودش و فقط برای مردم زمان پیامبر (ص) نیست، همۀ انبیاء منتظر او بودند و با روح او سخن میگفتند و با توجه به نصّ صریح قرآن، برای ایمان به آخرین پیامبر از مردم تعهد میگرفتند. ما باید با پیامبر(ص) ارتباط قلبی برقرار کنیم. در واقع همۀ محبتی که ما نسبت به فرزندان پیامبر(ص) و امامان خود داریم، به خاطر نور مقدس وجودی ایشان است. همۀ ما میدانیم اولیاء خدا همۀ شعاع نور مقدس پیامبر(ص) هستند. ما میتوانیم محبّت و اعتقاد به پیامبر(ص) را به عنوان یک راز و یک مسئله مهم در دین مطرح کنیم.
حقیقت ایمان به رسول خدا(ص)، همان ایمان به خداست!
ملاک ایمان آوردن به خدا، ایمان آوردن به رسول خدا(ص) ست. لذا باید با شخص حضرت ختمی مرتبت ارتباط برقرار کرد. اطاعت از پیامبر اکرم(ص) در واقع شاخصی است برای اینکه بگوییم خدا را باور کردهایم. در قرآن کریم آمده است که اگر پیامبر را اطاعتش کنی ولی هنگام اطاعت تهِ دلت ناراحتیای باشد، خداوند قسم خورده که تو ایمان نداری(سوره نساء، آیه 65). حقیقت و باطن ایمان به رسول خدا، ایمان به خداست. چطور بفهمیم راست میگوییم و ایمان به خدا داریم؟ شاخصش ایمان به رسول خداست.
ضرورت ارتباط با شخص پیامبر اکرم(ص) و تسلیم ایشان بودن
چطور باید به این باور و ایمان قلبی برسیم؟ با دیدن معجزات پیامبر؟ دیدن نمیخواهد، شنیدن نامِ او و خواندن تاریخ او باید این اتفاق را در دلِ ما رقم بزند. روحِ پیامبر اکرم(ص) بزرگ است و عظمت دارد و خداوند فرزندان آن حضرت را سراغ ما فرستاده، برای ارتباط گرفتن با خود آن شخصیت با عظمت. آنها رسولان رسولِ خدا هستند.
پس ارتباط برقرار کردن با شخصِ رسول خدا و باور کردن عظمت شخصیت او موضوعیت دارد. تفسیر مسلمان شدن بر اساس آیات قرآن، تسلیم امر رسول خدا(ص) شدن است. «فلاَ وَ رَبِّکَ لاَ یُؤْمِنُونَ حَتَّیَ یُحَکِّمُوکَ فِیمَا شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لاَ یَجِدُواْ فِی أَنفُسِهِمْ حَرَجًا مِّمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُواْ تَسْلِیمًا؛ به پروردگارت سوگند که آنها مؤمن نخواهند بود، مگر اینکه در اختلافات خود، تو را به داوری طلبند؛ و سپس از داوری تو، در دل خود احساس ناراحتی نکنند؛ و کاملاً تسلیم باشند(سوره نساء، آیه ۶۵)؛ تسلیم بشوند به امر تو، چه تسلیم شدنی! به این میگویند مسلمان حقیقی. پس باید به شخص پیامبر(ص) ایمان آورد و او را تصدیق کرد. باید او را تصدیق کنیم که خدا با او سخن میگفت و نزد خدا بسیار عزیز بود.
صوت: @Panahian_mp3
فاطمیۀ بزرگ تهران - ۱۴۰۳/۰۶/۳۰ هیئت محبین مولا امیرالمؤمنین(ع)
@Panahian_text
اعتقاد به رسول خدا(ص)؛ مسئله اصلی در دین حقیقت ایمان به رسول خدا(ص)، همان ایمان به خداست! ضرورت ارتباط با شخص پیامبر اکرم(ص) و تسلیم ایشان بودن
استاد #علیرضا_پناهیان در فاطمیۀ بزرگ تهران
اعتقاد به رسول خدا(ص)؛ مسئله اصلی در دین
درگیری اصلی در طول تاریخ اسلام در مورد اثبات وجود خدا و ضرورت دینداری و همچنین معاد نمیباشد. معمولاً کسی با دین مشکل نداشته و طبیعتاً دین همیشه بوده است. مسئله اصلی بر سر عظمت وجودی پیامبر خداست.
عظمت و بزرگی رسول خدا مختصّ به زمان خودش و فقط برای مردم زمان پیامبر (ص) نیست، همۀ انبیاء منتظر او بودند و با روح او سخن میگفتند و با توجه به نصّ صریح قرآن، برای ایمان به آخرین پیامبر از مردم تعهد میگرفتند. ما باید با پیامبر(ص) ارتباط قلبی برقرار کنیم. در واقع همۀ محبتی که ما نسبت به فرزندان پیامبر(ص) و امامان خود داریم، به خاطر نور مقدس وجودی ایشان است. همۀ ما میدانیم اولیاء خدا همۀ شعاع نور مقدس پیامبر(ص) هستند. ما میتوانیم محبّت و اعتقاد به پیامبر(ص) را به عنوان یک راز و یک مسئله مهم در دین مطرح کنیم.
حقیقت ایمان به رسول خدا(ص)، همان ایمان به خداست!
ملاک ایمان آوردن به خدا، ایمان آوردن به رسول خدا(ص) ست. لذا باید با شخص حضرت ختمی مرتبت ارتباط برقرار کرد. اطاعت از پیامبر اکرم(ص) در واقع شاخصی است برای اینکه بگوییم خدا را باور کردهایم. در قرآن کریم آمده است که اگر پیامبر را اطاعتش کنی ولی هنگام اطاعت تهِ دلت ناراحتیای باشد، خداوند قسم خورده که تو ایمان نداری(سوره نساء، آیه 65). حقیقت و باطن ایمان به رسول خدا، ایمان به خداست. چطور بفهمیم راست میگوییم و ایمان به خدا داریم؟ شاخصش ایمان به رسول خداست.
ضرورت ارتباط با شخص پیامبر اکرم(ص) و تسلیم ایشان بودن
چطور باید به این باور و ایمان قلبی برسیم؟ با دیدن معجزات پیامبر؟ دیدن نمیخواهد، شنیدن نامِ او و خواندن تاریخ او باید این اتفاق را در دلِ ما رقم بزند. روحِ پیامبر اکرم(ص) بزرگ است و عظمت دارد و خداوند فرزندان آن حضرت را سراغ ما فرستاده، برای ارتباط گرفتن با خود آن شخصیت با عظمت. آنها رسولان رسولِ خدا هستند.
پس ارتباط برقرار کردن با شخصِ رسول خدا و باور کردن عظمت شخصیت او موضوعیت دارد. تفسیر مسلمان شدن بر اساس آیات قرآن، تسلیم امر رسول خدا(ص) شدن است. «فلاَ وَ رَبِّکَ لاَ یُؤْمِنُونَ حَتَّیَ یُحَکِّمُوکَ فِیمَا شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لاَ یَجِدُواْ فِی أَنفُسِهِمْ حَرَجًا مِّمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُواْ تَسْلِیمًا؛ به پروردگارت سوگند که آنها مؤمن نخواهند بود، مگر اینکه در اختلافات خود، تو را به داوری طلبند؛ و سپس از داوری تو، در دل خود احساس ناراحتی نکنند؛ و کاملاً تسلیم باشند(سوره نساء، آیه ۶۵)؛ تسلیم بشوند به امر تو، چه تسلیم شدنی! به این میگویند مسلمان حقیقی. پس باید به شخص پیامبر(ص) ایمان آورد و او را تصدیق کرد. باید او را تصدیق کنیم که خدا با او سخن میگفت و نزد خدا بسیار عزیز بود.
صوت: @Panahian_mp3
فاطمیۀ بزرگ تهران - ۱۴۰۳/۰۶/۳۰ هیئت محبین مولا امیرالمؤمنین(ع)
@Panahian_text
۱۰:۴۷
سلسله درسهای مهدویت با موضوع تربیت نسل مهدوی، ج ۱ - قسمت دوم
پدیدۀ نفاق، بعد از زمان رسول خدا(ص) هم باقی ماند انواع نفاق در زمان رسول خدا(ص)
استاد #علیرضا_پناهیان در فاطمیۀ بزرگ تهران
پدیدۀ نفاق، بعد از زمان رسول خدا(ص) هم باقی ماند
پیامبر اکرم(ص) وقتی عَلَم به دست میگیرند و رسالتشان را ابلاغ میکنند، جامعه را تحت تأثیر قرار میدهند و در مقابلش، نیروهایی مقاومت میکنند. تمام قدرتطلبها و تمام ضعفای ملحقشده به آن قدرتطلبها، جلوی پیامبر میایستند.
پیامبر اکرم(ص) در چند سال مشرکین و کافران را تضعیف کرده و از این مرحله عبور کردند، تا شرایط به پدیدهای به نام نفاق رسید. براساس حدیث شریفی از پیامبر(ص) که فرمودند: " إنّي لا أتَخَوَّفُ على اُمَّتي مُؤمِنا و لا مُشرِكا، أمّا المُؤمنُ فيَحجُرُهُ إيمانُهُ ، و أمّا المُشرِكُ فيَقمَعُهُ كُفرُهُ، و لكن أتَخَوَّفُ علَيكُم مُنافِقا عالِمَ اللِّسانِ ؛ يَقولُ ما تَعرِفونَ ، و يَعمَلُ ما تُنكِرونَ (كنز العمّال، حدیث ۲۹۰۴۶)؛ من براى امّت خود از مؤمن و مشرك نمى ترسم؛ زيرا مؤمن را ايمانش مانع [از لطمه زدن به جامعه اسلامى] مىشود و مشرك را نيز همان كفرش سركوب مىكند. اما ترس من براى شما از منافق زبانبازى است كه حرفهايى مىزند كه شما بدان اعتقاد داريد و كارهايى مىكند كه شما به آنها اعتقاد نداريد. " پیامبر میفرمایند از منافق برای امتم میترسم. پدیدۀ نفاق در زمان رسول خدا باقی ماند. بعد از ایشان هم پدیدۀ نفاق بلاهای زیادی بر سر اولیاء خدا و فرزندان حضرت رسول(ص) آورد.
در زمان ظهور امام زمان(عج)، عالم پُر از نور، آبادانی و عدل و داد میشود. ایشان همۀ خوبیها را در عالم میپراکند، زیرا دوران نفاق به پایان میرسد و تذلّ بها النّفاق و أهله(فرازی از دعای افتتاح) محقق میشود.
حضرت رسول(ص) با آن عظمت و نفوذِ خودشان شرک را در هم کوبیدند و امت اسلامی را ساخته و پرداخته کردند. ولی همۀ ما میدانیم نفاق باقی ماند و بعد از ایشان، چه ضربههایی زد. نفاق سر از بدن اباعبدالله الحسین(ع) جدا میکند و خانوادهاش را به اسارت میبرد. این نفاق پدیدهای است که باید آن را دقیق شناخت.
انواع نفاق در زمان رسول خدا(ص)
نفاق در مقابل رسول خدا(ص) چند مرحله داشت.
مرحلۀ اول نفاق تخریبگر، کسانی بودند که مخالف شکلگیری امت اسلام بودند، امثال عبدالله بن اُبی که مسجد ضرار را ساختند. آنها اصلاً نمیخواستند امت اسلامی شکل بگیرد و تظاهر به اسلام میکردند. این نفاق، یک مرحله از نفاق بود.
مرحلۀ دوم نفاق، نفاق تسلیمشونده است، نفاقی که زورش نرسید و تسلیم شد، مثل ابوسفیان که تسلیم شد و دیگر نمیتوانست تخریب کند.
مرحلۀ سوم نفاق تصاحبکننده است، نفاقی که نه تخریب کرد و نه تسلیم شد، بلکه نقشه کشید که جانشینی بعد از پیامبر را تصاحب کند. این نفاق، ضربه زد.
ما امروز باید دربارۀ این سه نوع نفاق صحبت کنیم، چون بناست امتی باشیم که موجبات ذلت نفاق را در زمان ظهور فراهم کنیم.
صوت: @Panahian_mp3
فاطمیۀ بزرگ تهران - ۱۴۰۳/۰۶/۳۰ هیئت محبین مولا امیرالمؤمنین(ع)
@Panahian_text
پدیدۀ نفاق، بعد از زمان رسول خدا(ص) هم باقی ماند انواع نفاق در زمان رسول خدا(ص)
استاد #علیرضا_پناهیان در فاطمیۀ بزرگ تهران
پدیدۀ نفاق، بعد از زمان رسول خدا(ص) هم باقی ماند
پیامبر اکرم(ص) وقتی عَلَم به دست میگیرند و رسالتشان را ابلاغ میکنند، جامعه را تحت تأثیر قرار میدهند و در مقابلش، نیروهایی مقاومت میکنند. تمام قدرتطلبها و تمام ضعفای ملحقشده به آن قدرتطلبها، جلوی پیامبر میایستند.
پیامبر اکرم(ص) در چند سال مشرکین و کافران را تضعیف کرده و از این مرحله عبور کردند، تا شرایط به پدیدهای به نام نفاق رسید. براساس حدیث شریفی از پیامبر(ص) که فرمودند: " إنّي لا أتَخَوَّفُ على اُمَّتي مُؤمِنا و لا مُشرِكا، أمّا المُؤمنُ فيَحجُرُهُ إيمانُهُ ، و أمّا المُشرِكُ فيَقمَعُهُ كُفرُهُ، و لكن أتَخَوَّفُ علَيكُم مُنافِقا عالِمَ اللِّسانِ ؛ يَقولُ ما تَعرِفونَ ، و يَعمَلُ ما تُنكِرونَ (كنز العمّال، حدیث ۲۹۰۴۶)؛ من براى امّت خود از مؤمن و مشرك نمى ترسم؛ زيرا مؤمن را ايمانش مانع [از لطمه زدن به جامعه اسلامى] مىشود و مشرك را نيز همان كفرش سركوب مىكند. اما ترس من براى شما از منافق زبانبازى است كه حرفهايى مىزند كه شما بدان اعتقاد داريد و كارهايى مىكند كه شما به آنها اعتقاد نداريد. " پیامبر میفرمایند از منافق برای امتم میترسم. پدیدۀ نفاق در زمان رسول خدا باقی ماند. بعد از ایشان هم پدیدۀ نفاق بلاهای زیادی بر سر اولیاء خدا و فرزندان حضرت رسول(ص) آورد.
در زمان ظهور امام زمان(عج)، عالم پُر از نور، آبادانی و عدل و داد میشود. ایشان همۀ خوبیها را در عالم میپراکند، زیرا دوران نفاق به پایان میرسد و تذلّ بها النّفاق و أهله(فرازی از دعای افتتاح) محقق میشود.
حضرت رسول(ص) با آن عظمت و نفوذِ خودشان شرک را در هم کوبیدند و امت اسلامی را ساخته و پرداخته کردند. ولی همۀ ما میدانیم نفاق باقی ماند و بعد از ایشان، چه ضربههایی زد. نفاق سر از بدن اباعبدالله الحسین(ع) جدا میکند و خانوادهاش را به اسارت میبرد. این نفاق پدیدهای است که باید آن را دقیق شناخت.
انواع نفاق در زمان رسول خدا(ص)
نفاق در مقابل رسول خدا(ص) چند مرحله داشت.
مرحلۀ اول نفاق تخریبگر، کسانی بودند که مخالف شکلگیری امت اسلام بودند، امثال عبدالله بن اُبی که مسجد ضرار را ساختند. آنها اصلاً نمیخواستند امت اسلامی شکل بگیرد و تظاهر به اسلام میکردند. این نفاق، یک مرحله از نفاق بود.
مرحلۀ دوم نفاق، نفاق تسلیمشونده است، نفاقی که زورش نرسید و تسلیم شد، مثل ابوسفیان که تسلیم شد و دیگر نمیتوانست تخریب کند.
مرحلۀ سوم نفاق تصاحبکننده است، نفاقی که نه تخریب کرد و نه تسلیم شد، بلکه نقشه کشید که جانشینی بعد از پیامبر را تصاحب کند. این نفاق، ضربه زد.
ما امروز باید دربارۀ این سه نوع نفاق صحبت کنیم، چون بناست امتی باشیم که موجبات ذلت نفاق را در زمان ظهور فراهم کنیم.
صوت: @Panahian_mp3
فاطمیۀ بزرگ تهران - ۱۴۰۳/۰۶/۳۰ هیئت محبین مولا امیرالمؤمنین(ع)
@Panahian_text
۶:۲۸
سلسله درسهای مهدویت با موضوع تربیت نسل مهدوی، ج ۱ - قسمت سوم
نفاقشناسی؛ از ضروریات زمینهسازی ظهور اهمیت شناخت سادهلوحی و نفاق
استاد #علیرضا_پناهیان در فاطمیۀ بزرگ تهران
نفاقشناسی؛ از ضروریات زمینهسازی ظهور
چرا امیرالمؤمنین علی(ع) سربسته باید بگوید، همانگونه که رسول خدا(ص) پای رکاب خودش منافق داشت، من هم پای رکاب خودم منافق دارم؟ نفاق در زمان امام زمان (عج) ذلیل میشود، یعنی چی؟ یعنی ما باید نفاق را بشناسیم!
سه نوع نفاقی که در زمان رسول خدا(ص) نام بردیم الان هم در جامعه خودمان هم هست و هر سه را برای مقدمهسازی ظهور باید بشناسیم، چون ظهور یعنی ذلت منافق و نفاق. ما باید از انواع این نفاقها تبری بجوییم و آنها را بشناسیم، آنوقت لایق ظهور شویم.
برای اینکه نفاق را بهتر بشناسیم من از کلام امیرالمؤمنین علی(ع) کمک میگیرم. ایشان میفرماید: « قَطَعَ ظَهْرِي رَجُلاَنِ مِنَ اَلدُّنْيَا رَجُلٌ عَلِيمُ اَللِّسَانِ فَاسِقٌ وَ رَجُلٌ جَاهِلُ اَلْقَلْبِ نَاسِكٌ هَذَا يَصُدُّ بِلِسَانِهِ عَنْ فِسْقِهِ وَ هَذَا بِنُسُكِهِ عَنْ جَهْلِهِ فَاتَّقُوا اَلْفَاسِقَ مِنَ اَلْعُلَمَاءِ وَ اَلْجَاهِلَ مِنَ اَلْمُتَعَبِّدِينَ أُولَئِكَ فِتْنَةُ كُلِّ مَفْتُونٍ فَإِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَقُولُ يَا عَلِيُّ هَلاَكُ أُمَّتِي عَلَى يَدَيْ كُلِّ مُنَافِقٍ عَلِيمِ اَللِّسَانِ(خصال، جلد۱، ص۶۹)» دو گروه کمر من را شکستند. یکی؛ منافقِ علیم اللسان، منافقی که بلد است دیگران را فریب دهد. دوم؛ متنسک احمق. یعنی دینداری که خودش منافق نیست ولی آدم سادهلوحی است. اینها دوقلوهای چسبان هستند. افراد سادهلوح به منافقان میدان میدهند و منافقان، سادهلوحان را فریب میدهند. بعد لشکرشان زیاد میشود و در چنین شرایطی مؤمن بابصیرت را مظلوم قرار میدهند.
اهمیت شناخت سادهلوحی و نفاق
ما به راحتی نمیتوانیم به آدمها «منافق» نمیتوانیم بگوییم ولی میتوانیم سادهلوح بگوییم. ما در آخرالزمان نباید مؤمن سادهلوح باشیم، بلکه باید نفاق را بشناسیم و منافقشناس باشیم. گاهی از اوقات رهبر انقلاب و حضرت امام (ره)، بعضیها را صریحاً خطاب کردند که شما سادهلوح هستید. من تعبیرهای از بزرگان نظام سراغ دارم که به بعضی از سیاسیونی که واقعاً در حق این کشور خیانت کردند، میفرمود شما سادهاندیش هستید. این بهترین تعبیر است. سادهاندیش کسی است که گولِ نفاق را میخورد و وجود نفاق در برخی از افراد را باور نمیکند.
این پدیده در جامعه ما هست و تا ظهور رخ ندهد، ما با چنین پدیدهای درگیر هستیم. ما باید خودمان را از سادهلوحی و نفاق خلاص کنیم. هم سادهلوحی را بشناسیم و هم نفاق را.
صوت: @panahian_mp3
فاطمیۀ بزرگ تهران - ۱۴۰۳/۰۶/۳۰ هیئت محبین مولا امیرالمؤمنین(ع)
@Panahian_text
نفاقشناسی؛ از ضروریات زمینهسازی ظهور اهمیت شناخت سادهلوحی و نفاق
استاد #علیرضا_پناهیان در فاطمیۀ بزرگ تهران
نفاقشناسی؛ از ضروریات زمینهسازی ظهور
چرا امیرالمؤمنین علی(ع) سربسته باید بگوید، همانگونه که رسول خدا(ص) پای رکاب خودش منافق داشت، من هم پای رکاب خودم منافق دارم؟ نفاق در زمان امام زمان (عج) ذلیل میشود، یعنی چی؟ یعنی ما باید نفاق را بشناسیم!
سه نوع نفاقی که در زمان رسول خدا(ص) نام بردیم الان هم در جامعه خودمان هم هست و هر سه را برای مقدمهسازی ظهور باید بشناسیم، چون ظهور یعنی ذلت منافق و نفاق. ما باید از انواع این نفاقها تبری بجوییم و آنها را بشناسیم، آنوقت لایق ظهور شویم.
برای اینکه نفاق را بهتر بشناسیم من از کلام امیرالمؤمنین علی(ع) کمک میگیرم. ایشان میفرماید: « قَطَعَ ظَهْرِي رَجُلاَنِ مِنَ اَلدُّنْيَا رَجُلٌ عَلِيمُ اَللِّسَانِ فَاسِقٌ وَ رَجُلٌ جَاهِلُ اَلْقَلْبِ نَاسِكٌ هَذَا يَصُدُّ بِلِسَانِهِ عَنْ فِسْقِهِ وَ هَذَا بِنُسُكِهِ عَنْ جَهْلِهِ فَاتَّقُوا اَلْفَاسِقَ مِنَ اَلْعُلَمَاءِ وَ اَلْجَاهِلَ مِنَ اَلْمُتَعَبِّدِينَ أُولَئِكَ فِتْنَةُ كُلِّ مَفْتُونٍ فَإِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَقُولُ يَا عَلِيُّ هَلاَكُ أُمَّتِي عَلَى يَدَيْ كُلِّ مُنَافِقٍ عَلِيمِ اَللِّسَانِ(خصال، جلد۱، ص۶۹)» دو گروه کمر من را شکستند. یکی؛ منافقِ علیم اللسان، منافقی که بلد است دیگران را فریب دهد. دوم؛ متنسک احمق. یعنی دینداری که خودش منافق نیست ولی آدم سادهلوحی است. اینها دوقلوهای چسبان هستند. افراد سادهلوح به منافقان میدان میدهند و منافقان، سادهلوحان را فریب میدهند. بعد لشکرشان زیاد میشود و در چنین شرایطی مؤمن بابصیرت را مظلوم قرار میدهند.
اهمیت شناخت سادهلوحی و نفاق
ما به راحتی نمیتوانیم به آدمها «منافق» نمیتوانیم بگوییم ولی میتوانیم سادهلوح بگوییم. ما در آخرالزمان نباید مؤمن سادهلوح باشیم، بلکه باید نفاق را بشناسیم و منافقشناس باشیم. گاهی از اوقات رهبر انقلاب و حضرت امام (ره)، بعضیها را صریحاً خطاب کردند که شما سادهلوح هستید. من تعبیرهای از بزرگان نظام سراغ دارم که به بعضی از سیاسیونی که واقعاً در حق این کشور خیانت کردند، میفرمود شما سادهاندیش هستید. این بهترین تعبیر است. سادهاندیش کسی است که گولِ نفاق را میخورد و وجود نفاق در برخی از افراد را باور نمیکند.
این پدیده در جامعه ما هست و تا ظهور رخ ندهد، ما با چنین پدیدهای درگیر هستیم. ما باید خودمان را از سادهلوحی و نفاق خلاص کنیم. هم سادهلوحی را بشناسیم و هم نفاق را.
صوت: @panahian_mp3
فاطمیۀ بزرگ تهران - ۱۴۰۳/۰۶/۳۰ هیئت محبین مولا امیرالمؤمنین(ع)
@Panahian_text
۸:۲۸
سلسله درسهای مهدویت با موضوع تربیت نسل مهدوی، جلسۀ ۲ - بخش ۱
امام زمان را باید با شهود قلبی و ایمان باطن پذیرفت امتحان آخرالزمان؛ امتحان بر سر نفاق
استاد #علیرضا_پناهیان در فاطمیۀ بزرگ تهران
امام زمان را باید با شهود قلبی و ایمان باطن پذیرفت
در حال حاضر زندگی ما یک زندگی عادی براساس علم، تجربه، استدلال و عقلانیت میباشد ولی وقتی ظهور حضرت ولی عصر(عج) اتفاق میافتد، ما باید به شهود قلبی برسیم و ایمان قلبی پیدا کنیم. یعنی وقتی حضرت را میبینیم، باورکنیم ایشان همان کسی هستند که باید میآمدند و ما منتظرش بودهایم. امام زمان(عج) را که دیدیم، باید بشناسیم و قلب ما باید گواهی دهد، مثل سلمان و ابوذر، که وقتی حضرت رسول(ص) را دیدند بدون بحث و جدل، ایمان آوردند و اگر ما هم در آن زمان باشیم، باید بفهمیم ایشان امام زمان هستند.
باید ایمان قلبی خود را قبل از ظهور طوری تقویت کنیم که بتوانیم امام زمان(عج) را تصدیق کنیم. در روایتی امام صادق(ع) در مورد آیه شریفه یَوْمَ یَأْتِی بَعْضُ آیاتِ رَبِّکَ لا یَنْفَعُ نَفْساً إِیمانُها لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ (انعام، ۱۵۸) فرمودهاند: الْآیَاتُ هُمُ الْأَئِمَّةُ وَ الْآیَةُ الْمُنْتَظَرَةُ هُوَ الْقَائِمُ ع، فَیَوْمَئِذٍ لَا یَنْفَعُ نَفْساً إِیمَانُهَا لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ، مِنْ قَبْلِ قِیَامِهِ بِالسَّیْفِ، وَ إِنْ آمَنَتْ بِمَنْ تَقَدَّمَهُ مِنْ آبَائِهِ ع(کمالالدین شیخ صدوق، ج۱، ص ۱۸). ایمانتان را قبل از ظهور افزایش دهید. چون امتحانهای هنگام ظهور، امتحانهایی است که هرکس دوام نمیآورد و ایمانی که بعد از ظهور ایجاد شود، فایدهای نخواهد داشت.
امتحان آخرالزمان؛ امتحان بر سر نفاق
نکتۀ بعدی این است که در زمان ظهور نه تنها ابلیس بالاترین دشمنیها را میکند، بلکه ایادی ابلیس هم بالاترین زورشان را میزنند برای اینکه اسلام و امت اسلامی و ایمان مؤمنان و خودِ مؤمنان را نابودکنند و نفاق، بالاترین فتنههای خودش را رو خواهد کرد. اصلاً فلسفۀ فتنههای آخرالزمان، برای از بین بردن نفاق است. نفاق هم نهایت تلاشش را میکند و با چهرههای مختلفی جلو میآید که بعضیها هم مدعی محبت اهلبیت(ع) هستند ولی فتنه میکنند. البته به ما امیدی هم دادند، علامتی که بتوانیم منافق را بشناسیم و آن علامت این است که منافق، با دشمنان، دوستی کرده و با دوستان، دشمنی میکند. ما در معرض چنین امتحانهایی خواهیم بود و باید ارتباط قلبیمان را با امام زمان(ع) محکم کنیم. ما هنوز در معرض جدی چنین امتحاناتی قرار نگرفتهایم!
ما عقلاً برایمان ثابت شده که خدا باید پیغمبری بفرستد، ولی وقتی پیامبری آمد، تمام وجود ما به چالش کشیده میشود. هرکس ذرهای شیشهخرده داشته باشد، نمیتواند بپذیرد که علی بن ابیطالب(ع) وصیّ بلافصل پیغمبر است. بسیاری از مردم آن زمان هم نتوانستند ایمان بیاورند در حالیکه پای رکاب پیغمبر(ص) جهاد کرده بودند و ایشان را قبول داشتند ولی نتوانستند امیرالمؤمنین(ع) را قبول کنند!
صوت: @panahian_mp3
فاطمیۀ بزرگ تهران - ۱۴۰۳/۰۷/۰۶ هیئت محبین مولا امیرالمؤمنین(ع)
@Panahian_text
امام زمان را باید با شهود قلبی و ایمان باطن پذیرفت امتحان آخرالزمان؛ امتحان بر سر نفاق
استاد #علیرضا_پناهیان در فاطمیۀ بزرگ تهران
امام زمان را باید با شهود قلبی و ایمان باطن پذیرفت
در حال حاضر زندگی ما یک زندگی عادی براساس علم، تجربه، استدلال و عقلانیت میباشد ولی وقتی ظهور حضرت ولی عصر(عج) اتفاق میافتد، ما باید به شهود قلبی برسیم و ایمان قلبی پیدا کنیم. یعنی وقتی حضرت را میبینیم، باورکنیم ایشان همان کسی هستند که باید میآمدند و ما منتظرش بودهایم. امام زمان(عج) را که دیدیم، باید بشناسیم و قلب ما باید گواهی دهد، مثل سلمان و ابوذر، که وقتی حضرت رسول(ص) را دیدند بدون بحث و جدل، ایمان آوردند و اگر ما هم در آن زمان باشیم، باید بفهمیم ایشان امام زمان هستند.
باید ایمان قلبی خود را قبل از ظهور طوری تقویت کنیم که بتوانیم امام زمان(عج) را تصدیق کنیم. در روایتی امام صادق(ع) در مورد آیه شریفه یَوْمَ یَأْتِی بَعْضُ آیاتِ رَبِّکَ لا یَنْفَعُ نَفْساً إِیمانُها لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ (انعام، ۱۵۸) فرمودهاند: الْآیَاتُ هُمُ الْأَئِمَّةُ وَ الْآیَةُ الْمُنْتَظَرَةُ هُوَ الْقَائِمُ ع، فَیَوْمَئِذٍ لَا یَنْفَعُ نَفْساً إِیمَانُهَا لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ، مِنْ قَبْلِ قِیَامِهِ بِالسَّیْفِ، وَ إِنْ آمَنَتْ بِمَنْ تَقَدَّمَهُ مِنْ آبَائِهِ ع(کمالالدین شیخ صدوق، ج۱، ص ۱۸). ایمانتان را قبل از ظهور افزایش دهید. چون امتحانهای هنگام ظهور، امتحانهایی است که هرکس دوام نمیآورد و ایمانی که بعد از ظهور ایجاد شود، فایدهای نخواهد داشت.
امتحان آخرالزمان؛ امتحان بر سر نفاق
نکتۀ بعدی این است که در زمان ظهور نه تنها ابلیس بالاترین دشمنیها را میکند، بلکه ایادی ابلیس هم بالاترین زورشان را میزنند برای اینکه اسلام و امت اسلامی و ایمان مؤمنان و خودِ مؤمنان را نابودکنند و نفاق، بالاترین فتنههای خودش را رو خواهد کرد. اصلاً فلسفۀ فتنههای آخرالزمان، برای از بین بردن نفاق است. نفاق هم نهایت تلاشش را میکند و با چهرههای مختلفی جلو میآید که بعضیها هم مدعی محبت اهلبیت(ع) هستند ولی فتنه میکنند. البته به ما امیدی هم دادند، علامتی که بتوانیم منافق را بشناسیم و آن علامت این است که منافق، با دشمنان، دوستی کرده و با دوستان، دشمنی میکند. ما در معرض چنین امتحانهایی خواهیم بود و باید ارتباط قلبیمان را با امام زمان(ع) محکم کنیم. ما هنوز در معرض جدی چنین امتحاناتی قرار نگرفتهایم!
ما عقلاً برایمان ثابت شده که خدا باید پیغمبری بفرستد، ولی وقتی پیامبری آمد، تمام وجود ما به چالش کشیده میشود. هرکس ذرهای شیشهخرده داشته باشد، نمیتواند بپذیرد که علی بن ابیطالب(ع) وصیّ بلافصل پیغمبر است. بسیاری از مردم آن زمان هم نتوانستند ایمان بیاورند در حالیکه پای رکاب پیغمبر(ص) جهاد کرده بودند و ایشان را قبول داشتند ولی نتوانستند امیرالمؤمنین(ع) را قبول کنند!
صوت: @panahian_mp3
فاطمیۀ بزرگ تهران - ۱۴۰۳/۰۷/۰۶ هیئت محبین مولا امیرالمؤمنین(ع)
@Panahian_text
۱۴:۱۲
سلسله درسهای مهدویت با موضوع تربیت نسل مهدوی، جلسۀ ۲ - بخش ۲
اطاعت از حضرت رسول(ص) و امام باید قلبی باشد دوستان و یاران امام زمان(عج) را با قلبت بشناس
استاد #علیرضا_پناهیان در فاطمیۀ بزرگ تهران
اطاعت از حضرت رسول(ص) و امام باید قلبی باشد
در آیات قرآن تعبیر «فاتقوا الله و أطیعونِ» به کار رفته که شعار پیامبران است و یازده مرتبه تکرار شده است؛ به این معنا که از خدا بترسید، تقوای خدا را داشته باشید و از من(پیامبر) اطاعت کنید.
در جایی این آیه را خواندم، یک نفر اعتراض کرد و گفت چرا پیغمبر میگوید از من اطاعت کنید؟ چرا نمیگوید که از خدا اطاعت کنید! اگر پیغمبری بگوید از من اطاعت کنید، مردم بدشان میآید! گفتم اتفاقاً کفار هم همین را میگفتند. از دست من ناراحت شد گفت: کفار چیه؟ هر آدمی باشد بدش میآید!
او خودش را تصور کرده بود که یک نفر بیاید به او بگوید از من اطاعت کن. میگفت من هفتاد سال است پای منبرها بزرگ شدم، این چه طرز حرف زدنی است؟ کسی تا به حال این طور نگفته! گفتم این ترجمۀ قرآن است، من که تفسیر نکردم! میگفت آدم زورش میآید. گفتم کفار هم زورشان میآمد، حرفشان در قرآن آمده است. میگفتند «یُریدُ أن یتفضّلَ علیکم(مؤمنون، ۲۴)»، او میخواهد بر شما برتری بجوید. اگر چه خدا او را انتخاب کرده ولی متأسفانه خود ایشان باید بگویند من برتر هستم. ای کاش پیامبر هیچ چیزی نمیگفت و مثلاً چند نفر از ملائکه میآمدند و میگفتند ای مردم از او اطاعت کنید، او برتر است! کار راحتتر میشد. ولی او خودش باید بگوید. واقعاً کار سختی است. یک پیغمبر بیاید بگوید: من خودم را معرفی میکنم. از رسول خدا(ص) پرسیدند شاهدت کیست؟ خدا فرمود: بگو شاهدت من هستم. خدایا اینطور بگوید که آنها نمیپذیرند! ما هم باید برای امام زمان(عج) این پذیرش را پیدا کنیم و روح خودمان را صیقل دهیم. چطوری؟ از کتابها و بحثهای عقلی بیرون بیاییم و تأثیر این بحثهای عقلی را در قلبمان ببینیم که در دلمان چه باقی گذاشته است؟
دوستان و یاران امام زمان(عج) را با قلبت بشناس
یک مرحله سختتر این است که در زمان غیبت یا در محضر حضرت، یاران حضرت را هم باید با قلبت بشناسی و ایمان بیاوری. چطور دربارۀ محبت اهلبیت(ع) فرمودند: محبت به دوستان ما هم واجب است. محک ایمان به رسول خدا(ص)، ایمان به علی بن ابیطالب(ع) بود. ابن عباس میگفت که ما منافقین را زمان پیغمبر اینطور میشناختیم که هرکس محبت به امیرالمؤمنین علی(ع) نداشت، میفهمیدیم منافق است.
اگر قلبتان را به قلب مقدس حضرت ولی عصر(عج) نزدیک کنید، یارانش را هم میشناسید. این ارتباطها چشمی نیست، این ارتباطها ارتباطهای قلبی است. قلب را باید بیدار کرد. امام صادق(ع) میفرمایند: إنّما شِيعَتُنا أصحابُ الأربَعةِ الأعيُنِ: عَينانِ فِي الرَّأسِ، و عَينانِ فِي القَلبِ، ألاَ و الخلائقُ كُلُّهُم كذلكَ إلاّ أنَّ اللّه َ عَزَّ و جلَّ فَتَحَ أبصارَكُم و أعمى أبصارَهُم.(كافي، ج۸، ص۲۱۵)؛ شيعيان ما داراى چهار چشم هستند: دو چشم در سر و دو چشم در دل. بدانيد كه همه مردمان چنيناند جز اين كه خداوند عزّ و جلّ چشمان شما را باز و بينا كرده و چشمهاى آنان را كور ساخته است. با چشم قلب باید امام را دید و شناخت.
صوت: @panahian_mp3
فاطمیۀ بزرگ تهران - ۱۴۰۳/۰۷/۰۶ هیئت محبین مولا امیرالمؤمنین(ع)
@Panahian_text
اطاعت از حضرت رسول(ص) و امام باید قلبی باشد دوستان و یاران امام زمان(عج) را با قلبت بشناس
استاد #علیرضا_پناهیان در فاطمیۀ بزرگ تهران
اطاعت از حضرت رسول(ص) و امام باید قلبی باشد
در آیات قرآن تعبیر «فاتقوا الله و أطیعونِ» به کار رفته که شعار پیامبران است و یازده مرتبه تکرار شده است؛ به این معنا که از خدا بترسید، تقوای خدا را داشته باشید و از من(پیامبر) اطاعت کنید.
در جایی این آیه را خواندم، یک نفر اعتراض کرد و گفت چرا پیغمبر میگوید از من اطاعت کنید؟ چرا نمیگوید که از خدا اطاعت کنید! اگر پیغمبری بگوید از من اطاعت کنید، مردم بدشان میآید! گفتم اتفاقاً کفار هم همین را میگفتند. از دست من ناراحت شد گفت: کفار چیه؟ هر آدمی باشد بدش میآید!
او خودش را تصور کرده بود که یک نفر بیاید به او بگوید از من اطاعت کن. میگفت من هفتاد سال است پای منبرها بزرگ شدم، این چه طرز حرف زدنی است؟ کسی تا به حال این طور نگفته! گفتم این ترجمۀ قرآن است، من که تفسیر نکردم! میگفت آدم زورش میآید. گفتم کفار هم زورشان میآمد، حرفشان در قرآن آمده است. میگفتند «یُریدُ أن یتفضّلَ علیکم(مؤمنون، ۲۴)»، او میخواهد بر شما برتری بجوید. اگر چه خدا او را انتخاب کرده ولی متأسفانه خود ایشان باید بگویند من برتر هستم. ای کاش پیامبر هیچ چیزی نمیگفت و مثلاً چند نفر از ملائکه میآمدند و میگفتند ای مردم از او اطاعت کنید، او برتر است! کار راحتتر میشد. ولی او خودش باید بگوید. واقعاً کار سختی است. یک پیغمبر بیاید بگوید: من خودم را معرفی میکنم. از رسول خدا(ص) پرسیدند شاهدت کیست؟ خدا فرمود: بگو شاهدت من هستم. خدایا اینطور بگوید که آنها نمیپذیرند! ما هم باید برای امام زمان(عج) این پذیرش را پیدا کنیم و روح خودمان را صیقل دهیم. چطوری؟ از کتابها و بحثهای عقلی بیرون بیاییم و تأثیر این بحثهای عقلی را در قلبمان ببینیم که در دلمان چه باقی گذاشته است؟
دوستان و یاران امام زمان(عج) را با قلبت بشناس
یک مرحله سختتر این است که در زمان غیبت یا در محضر حضرت، یاران حضرت را هم باید با قلبت بشناسی و ایمان بیاوری. چطور دربارۀ محبت اهلبیت(ع) فرمودند: محبت به دوستان ما هم واجب است. محک ایمان به رسول خدا(ص)، ایمان به علی بن ابیطالب(ع) بود. ابن عباس میگفت که ما منافقین را زمان پیغمبر اینطور میشناختیم که هرکس محبت به امیرالمؤمنین علی(ع) نداشت، میفهمیدیم منافق است.
اگر قلبتان را به قلب مقدس حضرت ولی عصر(عج) نزدیک کنید، یارانش را هم میشناسید. این ارتباطها چشمی نیست، این ارتباطها ارتباطهای قلبی است. قلب را باید بیدار کرد. امام صادق(ع) میفرمایند: إنّما شِيعَتُنا أصحابُ الأربَعةِ الأعيُنِ: عَينانِ فِي الرَّأسِ، و عَينانِ فِي القَلبِ، ألاَ و الخلائقُ كُلُّهُم كذلكَ إلاّ أنَّ اللّه َ عَزَّ و جلَّ فَتَحَ أبصارَكُم و أعمى أبصارَهُم.(كافي، ج۸، ص۲۱۵)؛ شيعيان ما داراى چهار چشم هستند: دو چشم در سر و دو چشم در دل. بدانيد كه همه مردمان چنيناند جز اين كه خداوند عزّ و جلّ چشمان شما را باز و بينا كرده و چشمهاى آنان را كور ساخته است. با چشم قلب باید امام را دید و شناخت.
صوت: @panahian_mp3
فاطمیۀ بزرگ تهران - ۱۴۰۳/۰۷/۰۶ هیئت محبین مولا امیرالمؤمنین(ع)
@Panahian_text
۱۴:۱۲
سلسله درسهای مهدویت با موضوع تربیت نسل مهدوی، جلسۀ ۲ - بخش ۳
چه کار کنیم که امام زمانی شویم؟ ارتباط با حضرت حجت چه فوایدی دارد؟
استاد #علیرضا_پناهیان در فاطمیۀ بزرگ تهران
چه کار کنیم که امام زمانی شویم؟
امام زمانی شویم یعنی، ۱- خودمان را برای ظهور آماده کنیم، ۲- اگر آقا را دیدیم شک نکنیم، ۳- با این قلب، دوستان حقیقی و نایبش را بشناسیم. ۴- آن قدر قلبمان با خودِ حضرت مرتبط باشد، که منویّات حضرت را همین الآن متوجه شویم!
معرفت قلبی داشتن نه تنها هنگام ظهور دست ما را میگیرد و یاران حضرت را به ما معرفی میکند، بلکه پیامهای ایشان را هم به ما میرساند. مرحوم حاج آقای دولابی (اعلی الله مقامه الشریف)، میفرماید یک دفعهای میبینی در چهار گوشۀ عالم، چهار نفر یک حرفی میزنند و یک چیز میگویند. اصلاً از همدیگر هم خبر ندارند. اینها پیامی از حضرت در قلبشان دریافت کردند و همه یک دفعهای دارند به این موضوع میپردازند. اگر کسی معرفت به امام داشته باشد، امام حیّ است، مأمور هدایت است! دست میگیرد و دل میبرد.
امام حسین(ع) شب عاشورا به یارانشان فرمودند بروید، آنها با قلبشان فهمیدند باید بمانند. فهمیدن اینکه باید بمانید، سخت است. حالا امام زمان(عج) در همان خیمه است ولی سکوت کرده. آیا نمیخواهی با قلبت دریافت کنی که حضرت چه چیزی از تو چه میخواهد؟ بعضیها با امام زمان(عج) زندگی نمیکنند.
اگر با امام حیّ ارتباط داشته باشی، میفهمی این آقا چقدر قدرت دارد؟ همه چیز پیش ایشان است. ایشان وارث حسین(ع) است و همان کار اباعبدالله الحسین(ع) را با دلها میکند. ایشان وارث فاطمۀ زهرا(س) است. پیامبر اکرم به حضرت زهرا(س) فرمودند: أبْشِري يا فاطمةُ، فإنّ المهديَّ منكِ (كنز العمّال: حدیث ۳۴۲۰۸)؛ بشارت باد تو را اى فاطمه(س) كه مهدى(عج) از توست». چنین امامی که اثر نفَس رسول خدا را دارند، خودش را دربارۀ ما متعهد میداند، نه بیتفاوت! با چنین امامی میتوان رابطه قلبی برقرار کرد.
ارتباط با حضرت حجت چه فوایدی دارد؟
اولین فایدهاش این است که قبل از ظهور دچار فتنهها و بلاهای سنگین که سرمنشأش تردید در قلبَت است، نمیشوی. دوم اینکه دوستان حضرت را، چه قبل از ظهور چه بعد از ظهور میشناسی. سوم اینکه از حضرت دستور دریافت میکنی. چهارمین فایدهاش این است که منافق را میشناسی. نفاق را میشناسی. جبهۀ باطل را تشخیص میدهی.
خداوند متعال به پیامبرش میفرماید: «إِذَا رَأَيْتَهُمْ تُعْجِبُكَ أَجْسَامُهُمْ وَ إِنْ يَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ»(سوره منافقون، آیه ۴)؛ ای پیامبر! هنگامی که آن منافقان را مشاهده کنی، ظاهر و وجود جسمانی آنها (به دلیل آراستگی و فریبنده بودن) تو را به شگفت آورد و اگر سخن گویند (بس خوشگفتار و چرب زباناند)، به سخنهاشان گوش فرا خواهی داد. اینها ظاهرشان تو را به شگفتی وادار میکند. نفاقشناسی کار سادهای نیست! اگر یک کمی شُل باشیم، این نفاق هم دلت را نبرد، نفاق بعدی دلت را خواهد برد. مدل بعدی نفاق دلت را نبرد، مدل دیگری میآید و دلت را میبرد. کار نفاق همین است.
صوت: @panahian_mp3
فاطمیۀ بزرگ تهران - ۱۴۰۳/۰۷/۰۶ هیئت محبین مولا امیرالمؤمنین(ع)
@Panahian_text
چه کار کنیم که امام زمانی شویم؟ ارتباط با حضرت حجت چه فوایدی دارد؟
استاد #علیرضا_پناهیان در فاطمیۀ بزرگ تهران
چه کار کنیم که امام زمانی شویم؟
امام زمانی شویم یعنی، ۱- خودمان را برای ظهور آماده کنیم، ۲- اگر آقا را دیدیم شک نکنیم، ۳- با این قلب، دوستان حقیقی و نایبش را بشناسیم. ۴- آن قدر قلبمان با خودِ حضرت مرتبط باشد، که منویّات حضرت را همین الآن متوجه شویم!
معرفت قلبی داشتن نه تنها هنگام ظهور دست ما را میگیرد و یاران حضرت را به ما معرفی میکند، بلکه پیامهای ایشان را هم به ما میرساند. مرحوم حاج آقای دولابی (اعلی الله مقامه الشریف)، میفرماید یک دفعهای میبینی در چهار گوشۀ عالم، چهار نفر یک حرفی میزنند و یک چیز میگویند. اصلاً از همدیگر هم خبر ندارند. اینها پیامی از حضرت در قلبشان دریافت کردند و همه یک دفعهای دارند به این موضوع میپردازند. اگر کسی معرفت به امام داشته باشد، امام حیّ است، مأمور هدایت است! دست میگیرد و دل میبرد.
امام حسین(ع) شب عاشورا به یارانشان فرمودند بروید، آنها با قلبشان فهمیدند باید بمانند. فهمیدن اینکه باید بمانید، سخت است. حالا امام زمان(عج) در همان خیمه است ولی سکوت کرده. آیا نمیخواهی با قلبت دریافت کنی که حضرت چه چیزی از تو چه میخواهد؟ بعضیها با امام زمان(عج) زندگی نمیکنند.
اگر با امام حیّ ارتباط داشته باشی، میفهمی این آقا چقدر قدرت دارد؟ همه چیز پیش ایشان است. ایشان وارث حسین(ع) است و همان کار اباعبدالله الحسین(ع) را با دلها میکند. ایشان وارث فاطمۀ زهرا(س) است. پیامبر اکرم به حضرت زهرا(س) فرمودند: أبْشِري يا فاطمةُ، فإنّ المهديَّ منكِ (كنز العمّال: حدیث ۳۴۲۰۸)؛ بشارت باد تو را اى فاطمه(س) كه مهدى(عج) از توست». چنین امامی که اثر نفَس رسول خدا را دارند، خودش را دربارۀ ما متعهد میداند، نه بیتفاوت! با چنین امامی میتوان رابطه قلبی برقرار کرد.
ارتباط با حضرت حجت چه فوایدی دارد؟
اولین فایدهاش این است که قبل از ظهور دچار فتنهها و بلاهای سنگین که سرمنشأش تردید در قلبَت است، نمیشوی. دوم اینکه دوستان حضرت را، چه قبل از ظهور چه بعد از ظهور میشناسی. سوم اینکه از حضرت دستور دریافت میکنی. چهارمین فایدهاش این است که منافق را میشناسی. نفاق را میشناسی. جبهۀ باطل را تشخیص میدهی.
خداوند متعال به پیامبرش میفرماید: «إِذَا رَأَيْتَهُمْ تُعْجِبُكَ أَجْسَامُهُمْ وَ إِنْ يَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ»(سوره منافقون، آیه ۴)؛ ای پیامبر! هنگامی که آن منافقان را مشاهده کنی، ظاهر و وجود جسمانی آنها (به دلیل آراستگی و فریبنده بودن) تو را به شگفت آورد و اگر سخن گویند (بس خوشگفتار و چرب زباناند)، به سخنهاشان گوش فرا خواهی داد. اینها ظاهرشان تو را به شگفتی وادار میکند. نفاقشناسی کار سادهای نیست! اگر یک کمی شُل باشیم، این نفاق هم دلت را نبرد، نفاق بعدی دلت را خواهد برد. مدل بعدی نفاق دلت را نبرد، مدل دیگری میآید و دلت را میبرد. کار نفاق همین است.
صوت: @panahian_mp3
فاطمیۀ بزرگ تهران - ۱۴۰۳/۰۷/۰۶ هیئت محبین مولا امیرالمؤمنین(ع)
@Panahian_text
۱۴:۱۲
سلسله درسهای مهدویت با موضوع تربیت نسل مهدوی، جلسۀ ۳ - بخش ۱
صفای باطن؛ عامل تعیینکنندۀ حیات بشر عامل تعیینکننده در حکومت حضرت ولیّعصر(عج)، صفای باطن (ایمان) است
استاد #علیرضا_پناهیان در فاطمیۀ بزرگ تهران
صفای باطن؛ عامل تعیینکنندۀ حیات بشر
ما میخواهیم به سوی جهانی حرکت کنیم که در آن جهان؛ محور و مبنای زندگی صفای باطن باشد نه چیز دیگر؛ و صفای باطن تعیینکنندۀ اول و آخر در حیات بشر باشد. گاهی از اوقات جای صفای باطن، علم میگذاریم. علم خوب است، ولی نمیتواند به جای صفای باطن به کار گرفته شود. گاهی به جای صفای باطن، قانون میگذاریم. قانون خوب است و به جای خودش خیلی گرهگشایی میکند و نظم ایجاد میکند؛ اما اگر به جای صفای باطن قانون بگذاریم، خوب نیست. امور دیگری، مثل جبرهای طبیعی یا جبرهای اقتصادی، معیشتی و جبرهای طبقاتی هم نمیتواند جای صفای باطن را بگیرد.
خدا همۀ عوامل مؤثر در حیات بشر را با احکام خودش تضعیف میکند، مثلاً میفرماید فرقی بین طبقات اجتماعی نیست، فقیر و غنی یکی هستند. چرا؟ چون فقر یا ثروت نباید تعیینکننده باشند. هر کدام از اینها تعیینکننده باشند، یک نوع نظام اجتماعی را درست میکنند. مثلاً اهالی یک قبیله حرفهای پسر رئیس قبیله را میشنوند و چون پسر رئیس قبیله است، تمکین میکنند و بالاخره نظمی در قبیله ایجاد میشود. هر کدام از اینها تعیینکننده باشند، تنظیمگری میکنند و برای برقراری نظم در حد محدود خودشان، قدرتی دارند. هر عاملی تعیینکننده باشد، تنظیمکنندهگیای هم به همراه دارد. اگر تعیینکنندهترین عامل، صفای باطن باشد، علم کمک میکند که قساوت قلب را از بین ببرد، علم این کار را میکند که ما را در خطِ اصلی خودمان قرار دهد. قانون نظم ایجاد میکند و برای کسانی که میخواهند صفای باطن پیدا کرده و رشد کنند، قانون این کار را انجام میدهد. ولی نه اینکه علم یا قانون تکیهگاه اول و آخر ما باشد. از نظر اسلام عامل تعیینکننده، صفای باطن است. صفای باطن را میتوان به ایمان تعبیر کرد، یعنی ایمان باید تعیینکننده باشد.
عامل تعیینکننده در حکومت حضرت ولیّعصر(عج)، صفای باطن (ایمان) است
خداوند متعال انسان را خلق نکرده که با قانون، زندگیاش سامان پیدا کند، انسان را خلق نکرده که با ثروت زندگیاش نظم پیدا کند. خدا نمیخواهد این موارد عامل تعیینکننده در حیات انسان باشند. پس تعیینکنندهترین عامل چیست؟ صفای باطن، عشق، محبت، حالِ خوش و در نهایت ایمان. در زمان ظهور و در واقع عامل تعیینکننده در حکومت حضرت ولی عصر(عج)، صفای باطن و همان ایمان است.
مردم چرا حرف ایشان را گوش میدهند؟ چون صفای باطن دارند. مردم چطور ایشان را باور میکنند؟ با صفای باطنشان. چه میشود مردم حاضر میشوند پای رکاب حضرت از همه چیز بگذرند؟ به خاطر صفای باطن.
خدا میگوید من این زندگی را برای بشر میپسندم، انسان هر نوع زندگی دیگری داشته باشد، زندگیاش پیش نمیرود. عامل تعیینکننده باید صفای باطن باشد. اگر صفای باطن باشد، علاقۀ پاکی در انسان ایجاد میکند. اگر صفای باطن باشد، انگیزههای انسان را جلا و صفا میدهد. اگر صفای باطن باشد آدم بر اساس انگیزهای بسیار ناب و نورانی و مخلصانه کار میکرد. خدا میخواهد یک روزی زمین تحت حکمرانیِ عامل تعیینکنندۀ صفای باطن باشد.
صوت: @panahian_mp3
فاطمیۀ بزرگ تهران - ۱۴۰۳/۰۷/۰۷ هیئت محبین مولا امیرالمؤمنین(ع)
@Panahian_text
صفای باطن؛ عامل تعیینکنندۀ حیات بشر عامل تعیینکننده در حکومت حضرت ولیّعصر(عج)، صفای باطن (ایمان) است
استاد #علیرضا_پناهیان در فاطمیۀ بزرگ تهران
صفای باطن؛ عامل تعیینکنندۀ حیات بشر
ما میخواهیم به سوی جهانی حرکت کنیم که در آن جهان؛ محور و مبنای زندگی صفای باطن باشد نه چیز دیگر؛ و صفای باطن تعیینکنندۀ اول و آخر در حیات بشر باشد. گاهی از اوقات جای صفای باطن، علم میگذاریم. علم خوب است، ولی نمیتواند به جای صفای باطن به کار گرفته شود. گاهی به جای صفای باطن، قانون میگذاریم. قانون خوب است و به جای خودش خیلی گرهگشایی میکند و نظم ایجاد میکند؛ اما اگر به جای صفای باطن قانون بگذاریم، خوب نیست. امور دیگری، مثل جبرهای طبیعی یا جبرهای اقتصادی، معیشتی و جبرهای طبقاتی هم نمیتواند جای صفای باطن را بگیرد.
خدا همۀ عوامل مؤثر در حیات بشر را با احکام خودش تضعیف میکند، مثلاً میفرماید فرقی بین طبقات اجتماعی نیست، فقیر و غنی یکی هستند. چرا؟ چون فقر یا ثروت نباید تعیینکننده باشند. هر کدام از اینها تعیینکننده باشند، یک نوع نظام اجتماعی را درست میکنند. مثلاً اهالی یک قبیله حرفهای پسر رئیس قبیله را میشنوند و چون پسر رئیس قبیله است، تمکین میکنند و بالاخره نظمی در قبیله ایجاد میشود. هر کدام از اینها تعیینکننده باشند، تنظیمگری میکنند و برای برقراری نظم در حد محدود خودشان، قدرتی دارند. هر عاملی تعیینکننده باشد، تنظیمکنندهگیای هم به همراه دارد. اگر تعیینکنندهترین عامل، صفای باطن باشد، علم کمک میکند که قساوت قلب را از بین ببرد، علم این کار را میکند که ما را در خطِ اصلی خودمان قرار دهد. قانون نظم ایجاد میکند و برای کسانی که میخواهند صفای باطن پیدا کرده و رشد کنند، قانون این کار را انجام میدهد. ولی نه اینکه علم یا قانون تکیهگاه اول و آخر ما باشد. از نظر اسلام عامل تعیینکننده، صفای باطن است. صفای باطن را میتوان به ایمان تعبیر کرد، یعنی ایمان باید تعیینکننده باشد.
عامل تعیینکننده در حکومت حضرت ولیّعصر(عج)، صفای باطن (ایمان) است
خداوند متعال انسان را خلق نکرده که با قانون، زندگیاش سامان پیدا کند، انسان را خلق نکرده که با ثروت زندگیاش نظم پیدا کند. خدا نمیخواهد این موارد عامل تعیینکننده در حیات انسان باشند. پس تعیینکنندهترین عامل چیست؟ صفای باطن، عشق، محبت، حالِ خوش و در نهایت ایمان. در زمان ظهور و در واقع عامل تعیینکننده در حکومت حضرت ولی عصر(عج)، صفای باطن و همان ایمان است.
مردم چرا حرف ایشان را گوش میدهند؟ چون صفای باطن دارند. مردم چطور ایشان را باور میکنند؟ با صفای باطنشان. چه میشود مردم حاضر میشوند پای رکاب حضرت از همه چیز بگذرند؟ به خاطر صفای باطن.
خدا میگوید من این زندگی را برای بشر میپسندم، انسان هر نوع زندگی دیگری داشته باشد، زندگیاش پیش نمیرود. عامل تعیینکننده باید صفای باطن باشد. اگر صفای باطن باشد، علاقۀ پاکی در انسان ایجاد میکند. اگر صفای باطن باشد، انگیزههای انسان را جلا و صفا میدهد. اگر صفای باطن باشد آدم بر اساس انگیزهای بسیار ناب و نورانی و مخلصانه کار میکرد. خدا میخواهد یک روزی زمین تحت حکمرانیِ عامل تعیینکنندۀ صفای باطن باشد.
صوت: @panahian_mp3
فاطمیۀ بزرگ تهران - ۱۴۰۳/۰۷/۰۷ هیئت محبین مولا امیرالمؤمنین(ع)
@Panahian_text
۱۴:۱۲
سلسله درسهای مهدویت با موضوع تربیت نسل مهدوی، جلسۀ ۳ - بخش ۲
آخرالزمان؛ تقابل بین صفای باطن و قساوت قلب تقوا؛ آورندۀ صفای باطن و علامت صفای باطن
استاد #علیرضا_پناهیان در فاطمیۀ بزرگ تهران
آخرالزمان؛ تقابل بین صفای باطن و قساوت قلب
ایمان که ما به صفای باطن از آن تعبیر میکنیم، باعث میشود که ما امام زمانمان را باور کنیم و حاضر باشیم که در راه حضرت جان دهیم. صفای باطن اجازه نمیدهد ظلم کنی و یاریگر مظلوم نباشی. من آدمهایی را میشناسم که در این ایام به خاطر جنایتهای رژیم صهیونیستی مریض شدهاند. آقازادۀ آقای بهجت میفرمود: پدرِ ما که زیاد غذا نمیخورد اما وقتی یک انفجار در بغداد رخ میداد تا دو روز همان مقدار غذا را هم نمیخورد، قوتش بسته میشد، راه میرفت و میگفت همینطور آدم میکشند! آدم چطور تحمل کند! ولی بعضیها برایشان تعداد کشتهشدگان یک آمار است، یک رقم است. صفای باطن تو را به یک عنصر مقاومت تبدیل میکند که حاضر میشوی از خودت هم بگذری. به این میگویند ایمان و صفای باطن.
چرا صهیونیستها بد هستند؟ چون صفای باطن ندارند. صهیونیست، ولیده شومِ زندگی مبتنی بر ثروت است. اسرائیل و غرب تکنولوژی و ثروت دارند ولی همراه با چه قساوت قلبی! در قرآن میفرماید یهودِ عنود، به خاطر عهدشکنیهایش، قساوت قلب دارند (فَبِمَا نَقْضِهِم مِّيثَاقَهُمْ لَعنَّاهُمْ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِيَةً (مائده، ۱۳). در واقع آخرالزمان تقابل بین صفای باطن، صفای دل و نورانیت و پاکی دل و قساوت قلب است. قلبی که صفای باطن دارد، خدا در عرش آن قلب قرار دارد. «وَالَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ (بقره، ۱۶۵)». مؤمنین خیلی باصفا هستند. این رنجهای آخرالزمان برای صیقل دادن دلهاست. این رنجها، این مظلومیتها برای صفا دادن باطن است. برای این است که ما از قساوتها فاصله بگیریم و از خودگذشتگی کنیم.
تقوا؛ آورندۀ صفای باطن و علامت صفای باطن
یک تعبیر دیگر از صفای باطن، تقوا است. کسی که صفای باطن داشته باشد، تقوا را رعایت میکند و تقوا، علامت داشتن صفای باطن است. تقوا هم علامت صفای باطن است، هم آورندۀ صفای باطن است. اگر دلت نمیآید ظلم کنی، یعنی باتقوا هستی. اگر دلت نمیآید نسبت به مظلوم بیتفاوت باشی، یعنی با تقوا هستی.
ایمان، حکایت دیگری از همین صفای باطن است. جنایتهایی که آدمهای قسیالقلب از کنارش راحت رد میشوند، آدمهای رقیقالقلب و باصفایی مثل شهید سید حسن نصرالله، نمیتوانند بیتفاوت از کنارش رد شوند و ایستادگی میکنند. او میتوانست کنار بکشد و بگوید که به ما ربطی ندارد، به ما که حمله نکردهاند ولی صفای باطنش اجازه نداد. هم اکنون نیروهای مقاومت در لبنان، ایستادگی میکنند و در این راه جان میدهند، به خاطر صفای باطنشان. شهدا را دیدهاید که چه حدی از صفای باطن در وجودشان موج میزند؟ سردار سلیمانی چه صفای باطنی داشت؟ ما دنبال این صفای باطن هستیم. باید صفای باطن، مهمترین عامل تعیینکننده در حیات بشر قرار بگیرد، نه چیز دیگری. ما الآن در دوران آخرالزمان به سر میبریم و باید صفای باطن خودمان را افزایش دهیم؛ چون میخواهیم به محضر حضرت ولیّعصر(عج) برسیم و این خیلی مهم است.
صوت: @panahian_mp3
فاطمیۀ بزرگ تهران - ۱۴۰۳/۰۷/۰۷ هیئت محبین مولا امیرالمؤمنین(ع)
@Panahian_text
آخرالزمان؛ تقابل بین صفای باطن و قساوت قلب تقوا؛ آورندۀ صفای باطن و علامت صفای باطن
استاد #علیرضا_پناهیان در فاطمیۀ بزرگ تهران
آخرالزمان؛ تقابل بین صفای باطن و قساوت قلب
ایمان که ما به صفای باطن از آن تعبیر میکنیم، باعث میشود که ما امام زمانمان را باور کنیم و حاضر باشیم که در راه حضرت جان دهیم. صفای باطن اجازه نمیدهد ظلم کنی و یاریگر مظلوم نباشی. من آدمهایی را میشناسم که در این ایام به خاطر جنایتهای رژیم صهیونیستی مریض شدهاند. آقازادۀ آقای بهجت میفرمود: پدرِ ما که زیاد غذا نمیخورد اما وقتی یک انفجار در بغداد رخ میداد تا دو روز همان مقدار غذا را هم نمیخورد، قوتش بسته میشد، راه میرفت و میگفت همینطور آدم میکشند! آدم چطور تحمل کند! ولی بعضیها برایشان تعداد کشتهشدگان یک آمار است، یک رقم است. صفای باطن تو را به یک عنصر مقاومت تبدیل میکند که حاضر میشوی از خودت هم بگذری. به این میگویند ایمان و صفای باطن.
چرا صهیونیستها بد هستند؟ چون صفای باطن ندارند. صهیونیست، ولیده شومِ زندگی مبتنی بر ثروت است. اسرائیل و غرب تکنولوژی و ثروت دارند ولی همراه با چه قساوت قلبی! در قرآن میفرماید یهودِ عنود، به خاطر عهدشکنیهایش، قساوت قلب دارند (فَبِمَا نَقْضِهِم مِّيثَاقَهُمْ لَعنَّاهُمْ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِيَةً (مائده، ۱۳). در واقع آخرالزمان تقابل بین صفای باطن، صفای دل و نورانیت و پاکی دل و قساوت قلب است. قلبی که صفای باطن دارد، خدا در عرش آن قلب قرار دارد. «وَالَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ (بقره، ۱۶۵)». مؤمنین خیلی باصفا هستند. این رنجهای آخرالزمان برای صیقل دادن دلهاست. این رنجها، این مظلومیتها برای صفا دادن باطن است. برای این است که ما از قساوتها فاصله بگیریم و از خودگذشتگی کنیم.
تقوا؛ آورندۀ صفای باطن و علامت صفای باطن
یک تعبیر دیگر از صفای باطن، تقوا است. کسی که صفای باطن داشته باشد، تقوا را رعایت میکند و تقوا، علامت داشتن صفای باطن است. تقوا هم علامت صفای باطن است، هم آورندۀ صفای باطن است. اگر دلت نمیآید ظلم کنی، یعنی باتقوا هستی. اگر دلت نمیآید نسبت به مظلوم بیتفاوت باشی، یعنی با تقوا هستی.
ایمان، حکایت دیگری از همین صفای باطن است. جنایتهایی که آدمهای قسیالقلب از کنارش راحت رد میشوند، آدمهای رقیقالقلب و باصفایی مثل شهید سید حسن نصرالله، نمیتوانند بیتفاوت از کنارش رد شوند و ایستادگی میکنند. او میتوانست کنار بکشد و بگوید که به ما ربطی ندارد، به ما که حمله نکردهاند ولی صفای باطنش اجازه نداد. هم اکنون نیروهای مقاومت در لبنان، ایستادگی میکنند و در این راه جان میدهند، به خاطر صفای باطنشان. شهدا را دیدهاید که چه حدی از صفای باطن در وجودشان موج میزند؟ سردار سلیمانی چه صفای باطنی داشت؟ ما دنبال این صفای باطن هستیم. باید صفای باطن، مهمترین عامل تعیینکننده در حیات بشر قرار بگیرد، نه چیز دیگری. ما الآن در دوران آخرالزمان به سر میبریم و باید صفای باطن خودمان را افزایش دهیم؛ چون میخواهیم به محضر حضرت ولیّعصر(عج) برسیم و این خیلی مهم است.
صوت: @panahian_mp3
فاطمیۀ بزرگ تهران - ۱۴۰۳/۰۷/۰۷ هیئت محبین مولا امیرالمؤمنین(ع)
@Panahian_text
۱۴:۱۳
سلسله درسهای مهدویت با موضوع تربیت نسل مهدوی، جلسۀ ۳ - بخش ۳
بالا بردن صفای باطن، ما را به ظهور میرساند جهان آینده؛ جهان صفای باطن است تبلور صفای باطن در پیادهروی اربعین
استاد #علیرضا_پناهیان در فاطمیۀ بزرگ تهران
بالا بردن صفای باطن، ما را به ظهور میرساند
در این زمان برای این که بخواهیم وجه الله الأعظم را زیارت کنیم و لیاقت پیدا کنیم از محضرشان بهره ببریم، نیاز داریم صفای باطن پیدا کنیم. درحال حاضر یکی از مواردی که برای کسب صفای باطن بسیار ضروری است، کمک کردن به مردم لبنان است. آنهایی که میتوانند کمک کنند، خداوند راه انفاق را باز گذاشته تا هرکس خودش را نشان دهد. شما وقتی شروع میکنی به کمک کردن، صفای باطنت افزایش پیدا میکند. وقایع آخرالزمان میخواهند صفای باطن ما را افزایش دهند تا به خدمت حضرت که میرسیم لایقش باشیم، حضرت را درک کنیم و به حضرت شک نکنیم. رنجهای شخصیمان هم همینطور است، میخواهند صفای باطن ما را افزایش دهند. اگر ما رنجها را با آدابش پشت سر بگذاریم، رنجهایی که برای ما پیش میآید همه میخواهد در ما رقت قلب ایجاد کنند.
روضه، یکی دیگر از عوامل بالا بردن صفای باطن است. گریه کردن در غمها و رنجهای اهل بیت(ع)، یک جلوه از صفای باطن است. عالیترین روش برای افزایش صفای باطن روضه است. یکی از بهترین اذکار برای افزایش صفای باطن، زیارت عاشورا است. در زیارت عاشورا لعن و نفرین نسبت به دشمنان و قاتلین امام حسین(ع) وجود دارد. این تبرّی، صفای باطن انسان را افزایش میدهد.
جهان آینده؛ جهان صفای باطن است
صفای باطن را در خانواده بیاورید. زن و شوهر از هم حساب نکشند، با صفا زندگی کنید. اگر در عالم رفاقت، صفای باطن بیاید، چه میشود؟ صفای باطن در زندگی اداری، نقصان و کم کاریها را جبران میکند. اگر در محیطهایی مثل مدرسه صفای باطن ایجاد شود و دانشآموزان با صفای باطن با معلم زندگی کنند، معلم به دانشآموز میگوید هر موقع بلد بودی بیا امتحان بده. بعد هم برگهات را خودت تصحیح کن و نمره بده. این کار باعث تقویت صفای باطن میشود و آثار عجیبی خواهد داشت که البته خیلی با آن فاصله داریم.
مادر در ارتباط با کودکانش صفای باطن دارد. خدا این را در وجود مادر گذاشته و برای خدا هم خیلی ارزشمند است. این مادر هربار که بچهاش را شیر میدهد، مثل روز اولی که به دنیا آمده از گناه پاک میشود.
تبلور صفای باطن در پیادهروی اربعین
در اربعین، یک زندگی مبتنی بر صفای باطن را میبینید. پذیرایی موکبها را دیدهاید؟ زندگی مبتنی بر صفای باطن یعنی هرچقدر میل داری، خواهش میکنم بیا و غذا میل کن! اصلاً صفای دیگری دارد. اینها همان چیزهایی است که آن را ایمان و تقوا مینامیم. حاکمیت الله یعنی چی؟ یعنی این که الله تبارک و تعالی، این را از ما میخواهد که خودش صفادهندۀ دلها باشد و صفای باطن، تنظیمکننده امور باشد. خودش وجه مشترک انگیزۀ دلهای آدمهای مختلف باشد. همه به خاطر او و به عشق او، روابط خود را تنظیم کنند.
صوت: @panahian_mp3
فاطمیۀ بزرگ تهران - ۱۴۰۳/۰۷/۰۷ هیئت محبین مولا امیرالمؤمنین(ع)
@Panahian_text
بالا بردن صفای باطن، ما را به ظهور میرساند جهان آینده؛ جهان صفای باطن است تبلور صفای باطن در پیادهروی اربعین
استاد #علیرضا_پناهیان در فاطمیۀ بزرگ تهران
بالا بردن صفای باطن، ما را به ظهور میرساند
در این زمان برای این که بخواهیم وجه الله الأعظم را زیارت کنیم و لیاقت پیدا کنیم از محضرشان بهره ببریم، نیاز داریم صفای باطن پیدا کنیم. درحال حاضر یکی از مواردی که برای کسب صفای باطن بسیار ضروری است، کمک کردن به مردم لبنان است. آنهایی که میتوانند کمک کنند، خداوند راه انفاق را باز گذاشته تا هرکس خودش را نشان دهد. شما وقتی شروع میکنی به کمک کردن، صفای باطنت افزایش پیدا میکند. وقایع آخرالزمان میخواهند صفای باطن ما را افزایش دهند تا به خدمت حضرت که میرسیم لایقش باشیم، حضرت را درک کنیم و به حضرت شک نکنیم. رنجهای شخصیمان هم همینطور است، میخواهند صفای باطن ما را افزایش دهند. اگر ما رنجها را با آدابش پشت سر بگذاریم، رنجهایی که برای ما پیش میآید همه میخواهد در ما رقت قلب ایجاد کنند.
روضه، یکی دیگر از عوامل بالا بردن صفای باطن است. گریه کردن در غمها و رنجهای اهل بیت(ع)، یک جلوه از صفای باطن است. عالیترین روش برای افزایش صفای باطن روضه است. یکی از بهترین اذکار برای افزایش صفای باطن، زیارت عاشورا است. در زیارت عاشورا لعن و نفرین نسبت به دشمنان و قاتلین امام حسین(ع) وجود دارد. این تبرّی، صفای باطن انسان را افزایش میدهد.
جهان آینده؛ جهان صفای باطن است
صفای باطن را در خانواده بیاورید. زن و شوهر از هم حساب نکشند، با صفا زندگی کنید. اگر در عالم رفاقت، صفای باطن بیاید، چه میشود؟ صفای باطن در زندگی اداری، نقصان و کم کاریها را جبران میکند. اگر در محیطهایی مثل مدرسه صفای باطن ایجاد شود و دانشآموزان با صفای باطن با معلم زندگی کنند، معلم به دانشآموز میگوید هر موقع بلد بودی بیا امتحان بده. بعد هم برگهات را خودت تصحیح کن و نمره بده. این کار باعث تقویت صفای باطن میشود و آثار عجیبی خواهد داشت که البته خیلی با آن فاصله داریم.
مادر در ارتباط با کودکانش صفای باطن دارد. خدا این را در وجود مادر گذاشته و برای خدا هم خیلی ارزشمند است. این مادر هربار که بچهاش را شیر میدهد، مثل روز اولی که به دنیا آمده از گناه پاک میشود.
تبلور صفای باطن در پیادهروی اربعین
در اربعین، یک زندگی مبتنی بر صفای باطن را میبینید. پذیرایی موکبها را دیدهاید؟ زندگی مبتنی بر صفای باطن یعنی هرچقدر میل داری، خواهش میکنم بیا و غذا میل کن! اصلاً صفای دیگری دارد. اینها همان چیزهایی است که آن را ایمان و تقوا مینامیم. حاکمیت الله یعنی چی؟ یعنی این که الله تبارک و تعالی، این را از ما میخواهد که خودش صفادهندۀ دلها باشد و صفای باطن، تنظیمکننده امور باشد. خودش وجه مشترک انگیزۀ دلهای آدمهای مختلف باشد. همه به خاطر او و به عشق او، روابط خود را تنظیم کنند.
صوت: @panahian_mp3
فاطمیۀ بزرگ تهران - ۱۴۰۳/۰۷/۰۷ هیئت محبین مولا امیرالمؤمنین(ع)
@Panahian_text
۱۴:۱۳
سلسله درسهای مهدویت با موضوع تربیت نسل مهدوی، جلسۀ ۴ - بخش ۱
جهان در حال تغییر است تغییر قدرت از غرب به شرق دوران غیبت؛ دوران تعقل
استاد #علیرضا_پناهیان در فاطمیۀ بزرگ تهران
جهان در حال تغییر است
ما در زمانی قرار داریم که دین ما تازه در حال شکوفهدادن است، بهارش آمده و میوه خواهد داد. این دین قرار است در جهان، سایهگستر و حاکم شود. امروز فضای خاصی حکمفرماست، فضایی که رقیب جدی نداریم. فضایی که دین ما در جهان سرشار از عزت و سربلندی است و مسیر ما رو به پیروزی است. در چنین مواقع حساسی ابلیس چقدر باید تلاش کند که موفق شود ما نسبت به امور معنوی و معرفتی حساسیتی نداشته باشیم. البته تا حدی هم در این تلاش موفق بوده است. ما ظاهراً در جامعۀ خودمان بحران خاصی نداریم و مردم مشغول زندگی عادی خود هستند. البته کمی آنطرفتر شاهد جنگ و جنایتهایی هستیم که باید حساستر شویم و این میزان حساسیت، مطلوب نیست. ما شاهد شهادتها، رشادتها و تهدیدهای جدی هستیم. اما به هر دلیل ما احساس امنیت مثبتی داریم و آرامش در کشور ما حکمفرماست. متأسفانه این آرامش با غفلت آمیخته است. ما باید برای جهانی که در پیش داریم، آمادگی داشته باشیم؛ یک جهان بسیار متفاوت با این جهانی که در آن هستیم. برای تغییر در جهان و حرکت به سمت ظهور، آمادگی کسب کنیم.
تغییر قدرت از غرب به شرق
چندی پیش رهبری فرمودند قدرت از غرب به شرق در حال تغییر است. ما در این تغییر قدرت در جهان، چه نقشی داریم؟ یک جابجایی قدرت پدید آمده است؛ جابجایی قدرتی که جابجایی فرهنگ، جابجایی تمدن و... را به دنبال دارد. حتی جابجایی در معیشت و سبک زندگی را هم به دنبال خواهد داشت. بالاخره زمانی غربگرایی مُد بود، الآن حیرتی در جهان ایجاد شده است. الآن موقع حرف زدن ما است؛ موقع به خود آمدن است، به خود آمدن دینی، به خود آمدن اجتماعی. ولی متأسفانه زیاد به این موضوعات توجه نمیشود.
دوران غیبت؛ دوران تعقل
ما در زمان امامی زندگی میکنیم که از او کمترین روایات، کمترین قصهها و کمترین مباحث تاریخی وجود دارد. امام زمان(عج) همیشه پشت پردۀ غیبت بودهاند. نه قصهای از ایشان داریم، نه حوادث تاریخی، نه فتوحات و نه مظلومیتهایی. ما به امامی معتقدیم که با تعقل به او رسیدهایم. خدا میخواست ایشان از بدو تولد غایب باشد، خدا میخواست ایشان در پنج سالگی به امامت برسند و دسترسی ما به حداقل برسد، تا اگر با شخص این امام ارتباط برقرار نمیکنیم، با شخصیت ایشان ارتباط برقرار کنیم؛ شخصیت امام را بشناسیم و به او معرفت داشته باشیم. اگر از جمکران تا مسجد سهله و در همۀ دعاهای مردم ایشان حضور دارند، بهخاطر تعقل مردم است. نسبت به سایر ائمه هدی(ع) خیلی قصه و تاریخ داریم ولی دربارۀ امام زمان(عج) باید با تعقل پیش برویم.
صوت: @panahian_mp3
فاطمیۀ بزرگ تهران - ۱۴۰۳/۰۷/۲۰ هیئت محبین مولا امیرالمؤمنین(ع)
@Panahian_text
جهان در حال تغییر است تغییر قدرت از غرب به شرق دوران غیبت؛ دوران تعقل
استاد #علیرضا_پناهیان در فاطمیۀ بزرگ تهران
جهان در حال تغییر است
ما در زمانی قرار داریم که دین ما تازه در حال شکوفهدادن است، بهارش آمده و میوه خواهد داد. این دین قرار است در جهان، سایهگستر و حاکم شود. امروز فضای خاصی حکمفرماست، فضایی که رقیب جدی نداریم. فضایی که دین ما در جهان سرشار از عزت و سربلندی است و مسیر ما رو به پیروزی است. در چنین مواقع حساسی ابلیس چقدر باید تلاش کند که موفق شود ما نسبت به امور معنوی و معرفتی حساسیتی نداشته باشیم. البته تا حدی هم در این تلاش موفق بوده است. ما ظاهراً در جامعۀ خودمان بحران خاصی نداریم و مردم مشغول زندگی عادی خود هستند. البته کمی آنطرفتر شاهد جنگ و جنایتهایی هستیم که باید حساستر شویم و این میزان حساسیت، مطلوب نیست. ما شاهد شهادتها، رشادتها و تهدیدهای جدی هستیم. اما به هر دلیل ما احساس امنیت مثبتی داریم و آرامش در کشور ما حکمفرماست. متأسفانه این آرامش با غفلت آمیخته است. ما باید برای جهانی که در پیش داریم، آمادگی داشته باشیم؛ یک جهان بسیار متفاوت با این جهانی که در آن هستیم. برای تغییر در جهان و حرکت به سمت ظهور، آمادگی کسب کنیم.
تغییر قدرت از غرب به شرق
چندی پیش رهبری فرمودند قدرت از غرب به شرق در حال تغییر است. ما در این تغییر قدرت در جهان، چه نقشی داریم؟ یک جابجایی قدرت پدید آمده است؛ جابجایی قدرتی که جابجایی فرهنگ، جابجایی تمدن و... را به دنبال دارد. حتی جابجایی در معیشت و سبک زندگی را هم به دنبال خواهد داشت. بالاخره زمانی غربگرایی مُد بود، الآن حیرتی در جهان ایجاد شده است. الآن موقع حرف زدن ما است؛ موقع به خود آمدن است، به خود آمدن دینی، به خود آمدن اجتماعی. ولی متأسفانه زیاد به این موضوعات توجه نمیشود.
دوران غیبت؛ دوران تعقل
ما در زمان امامی زندگی میکنیم که از او کمترین روایات، کمترین قصهها و کمترین مباحث تاریخی وجود دارد. امام زمان(عج) همیشه پشت پردۀ غیبت بودهاند. نه قصهای از ایشان داریم، نه حوادث تاریخی، نه فتوحات و نه مظلومیتهایی. ما به امامی معتقدیم که با تعقل به او رسیدهایم. خدا میخواست ایشان از بدو تولد غایب باشد، خدا میخواست ایشان در پنج سالگی به امامت برسند و دسترسی ما به حداقل برسد، تا اگر با شخص این امام ارتباط برقرار نمیکنیم، با شخصیت ایشان ارتباط برقرار کنیم؛ شخصیت امام را بشناسیم و به او معرفت داشته باشیم. اگر از جمکران تا مسجد سهله و در همۀ دعاهای مردم ایشان حضور دارند، بهخاطر تعقل مردم است. نسبت به سایر ائمه هدی(ع) خیلی قصه و تاریخ داریم ولی دربارۀ امام زمان(عج) باید با تعقل پیش برویم.
صوت: @panahian_mp3
فاطمیۀ بزرگ تهران - ۱۴۰۳/۰۷/۲۰ هیئت محبین مولا امیرالمؤمنین(ع)
@Panahian_text
۶:۴۸
سلسله درسهای مهدویت با موضوع تربیت نسل مهدوی، جلسۀ ۴ - بخش ۲
تفکر، عامل روشن شدن حقیقیت در آخرالزمان هدف دشمن، منجی آخرالزمان است
استاد #علیرضا_پناهیان در فاطمیۀ بزرگ تهران
تفکر، عامل روشن شدن حقیقیت در آخرالزمان
همانطور که دربارۀ خودِ امام زمان(عج) با تعقل و ایمان پیش میرویم، در ارتباط با ظهور و آخرالزمان هم باید همین کار را انجام بدهیم. آخرالزمان چه وضعیتی است؟ ما باید چه کارکنیم؟ با چه چیزی مواجه خواهیم شد؟ ما کمترین آگاهیها را در این زمینه داریم. با همان کمترینها باید جهان بزرگی برای خودمان بسازیم. اگر تفکر کنیم؛ با همان کمترینها به بزرگترین تحولات میرسیم. ظهور، یک قیامتِ صغری است. واقعاً قیامت میشود. «خَافِضَةٌ رَافِعَةٌ (واقعه، 3)» ؛ عدهای بالا هستند و میروند پایین، عدهای پایین هستند و میروند بالا. آیات در مورد ظهور در قرآن کریم، کم است ولی اگر تفکرکنیم میتوانیم از همۀ آیات استفاده کنیم. مثلاً خدا میفرماید: وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ(قصص، 5)؛ من میخواهم مستضعفین را وارثان زمین و ائمۀ مردم قرار دهم، این ساده نیست. چطور مستضعفان، رهبران زمین خواهند شد؟ آن هم به صورت جاودانه و فراگیر؟ در این موضوعات باید تفکر کرد.
امروزه ما موضوعات خیلی مهم تر از نماز و حجاب در دین داریم، نماز و حجاب هم مهماند ولی ما همان مقدار که به نماز و حجاب اهمیت میدهیم، اگر به مهدویت و موضوعات پیرامون آن، اهمیت میدادیم خیلی کارمان جلوتر بود. اصلاً لازم نبود سر مسئله حجاب کسی را متقاعد کنیم، کافی بود بتوانیم آیندهای را که در پیشرو داریم، ترسیم کنیم. اگر نمیتوانیم، چون در اینباره، کم گفتگو کردیم. کم به توصیف وضعیتی که با آن مواجه خواهیم بود، پرداختیم.
هدف دشمن، منجی آخرالزمان است
تحلیل برخی از کارشناسان این است که اتفاقات و جنگهای اخیر مرتبط با آخرالزمان است نه چیز دیگر. اگر اعلام کنند که تمام این دعواها برای جلوگیری از ظهور است، شما حساس میشوی و دشمن نمیخواهد شما حساس شویی. دشمن مکر خودش را دارد.
جریان یهود در ایران حدود صد سال پیش، چهکار کرد؟ بابیت و بهاییت را ساخته و پرداخته کرد و به بهانۀ نام امام زمان(عج) برای تحریف مسئلۀ امام زمان(عج) و ظهور اقدام کرد. یهود امروز هم میخواهد تشیع را کنترل کند. آنها سالها قبل از انقلاب که اصلاً علامتی از پیروزی انقلاب نبوده برای ما فکر داشتند، برای شیعهگری فکر داشتند که چطور باید شیعه را کنترل و سرگرم کرده و به انحراف بکشانیم؟ بهاییها معمولاً از نظر سازمانی به صهیونیستها وابسته هستند. معبد و مرکزشان را هم در فلسطین اشغالی درست کردند. ما برای آنها مهم هستیم؛ به عنوان یک مسلمان، به عنوان منتظران و معتقدان به امام زمان(عج). هر چه به ظهور نزدیکتر میشویم، حساسیتهای آنها بیشتر میشود، بحث هم این است که چرا حساسیتهای ما زیاد نمیشود؟ باید با تعقل و تفکر حساسیت خود را نسبت به عملکرد دشمن بیشتر کنیم.
صوت: @panahian_mp3
فاطمیۀ بزرگ تهران - ۱۴۰۳/۰۷/۲۰ هیئت محبین مولا امیرالمؤمنین(ع)
@Panahian_text
تفکر، عامل روشن شدن حقیقیت در آخرالزمان هدف دشمن، منجی آخرالزمان است
استاد #علیرضا_پناهیان در فاطمیۀ بزرگ تهران
تفکر، عامل روشن شدن حقیقیت در آخرالزمان
همانطور که دربارۀ خودِ امام زمان(عج) با تعقل و ایمان پیش میرویم، در ارتباط با ظهور و آخرالزمان هم باید همین کار را انجام بدهیم. آخرالزمان چه وضعیتی است؟ ما باید چه کارکنیم؟ با چه چیزی مواجه خواهیم شد؟ ما کمترین آگاهیها را در این زمینه داریم. با همان کمترینها باید جهان بزرگی برای خودمان بسازیم. اگر تفکر کنیم؛ با همان کمترینها به بزرگترین تحولات میرسیم. ظهور، یک قیامتِ صغری است. واقعاً قیامت میشود. «خَافِضَةٌ رَافِعَةٌ (واقعه، 3)» ؛ عدهای بالا هستند و میروند پایین، عدهای پایین هستند و میروند بالا. آیات در مورد ظهور در قرآن کریم، کم است ولی اگر تفکرکنیم میتوانیم از همۀ آیات استفاده کنیم. مثلاً خدا میفرماید: وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ(قصص، 5)؛ من میخواهم مستضعفین را وارثان زمین و ائمۀ مردم قرار دهم، این ساده نیست. چطور مستضعفان، رهبران زمین خواهند شد؟ آن هم به صورت جاودانه و فراگیر؟ در این موضوعات باید تفکر کرد.
امروزه ما موضوعات خیلی مهم تر از نماز و حجاب در دین داریم، نماز و حجاب هم مهماند ولی ما همان مقدار که به نماز و حجاب اهمیت میدهیم، اگر به مهدویت و موضوعات پیرامون آن، اهمیت میدادیم خیلی کارمان جلوتر بود. اصلاً لازم نبود سر مسئله حجاب کسی را متقاعد کنیم، کافی بود بتوانیم آیندهای را که در پیشرو داریم، ترسیم کنیم. اگر نمیتوانیم، چون در اینباره، کم گفتگو کردیم. کم به توصیف وضعیتی که با آن مواجه خواهیم بود، پرداختیم.
هدف دشمن، منجی آخرالزمان است
تحلیل برخی از کارشناسان این است که اتفاقات و جنگهای اخیر مرتبط با آخرالزمان است نه چیز دیگر. اگر اعلام کنند که تمام این دعواها برای جلوگیری از ظهور است، شما حساس میشوی و دشمن نمیخواهد شما حساس شویی. دشمن مکر خودش را دارد.
جریان یهود در ایران حدود صد سال پیش، چهکار کرد؟ بابیت و بهاییت را ساخته و پرداخته کرد و به بهانۀ نام امام زمان(عج) برای تحریف مسئلۀ امام زمان(عج) و ظهور اقدام کرد. یهود امروز هم میخواهد تشیع را کنترل کند. آنها سالها قبل از انقلاب که اصلاً علامتی از پیروزی انقلاب نبوده برای ما فکر داشتند، برای شیعهگری فکر داشتند که چطور باید شیعه را کنترل و سرگرم کرده و به انحراف بکشانیم؟ بهاییها معمولاً از نظر سازمانی به صهیونیستها وابسته هستند. معبد و مرکزشان را هم در فلسطین اشغالی درست کردند. ما برای آنها مهم هستیم؛ به عنوان یک مسلمان، به عنوان منتظران و معتقدان به امام زمان(عج). هر چه به ظهور نزدیکتر میشویم، حساسیتهای آنها بیشتر میشود، بحث هم این است که چرا حساسیتهای ما زیاد نمیشود؟ باید با تعقل و تفکر حساسیت خود را نسبت به عملکرد دشمن بیشتر کنیم.
صوت: @panahian_mp3
فاطمیۀ بزرگ تهران - ۱۴۰۳/۰۷/۲۰ هیئت محبین مولا امیرالمؤمنین(ع)
@Panahian_text
۶:۴۸
سلسله درسهای مهدویت با موضوع تربیت نسل مهدوی، جلسۀ ۴ - بخش ۳
اخباری مسلک نباشیم! ظهور و آخرالزمان با رویکرد تربیتی نگرانی پیامبر(ص) در مورد تربیت نسل آخرالزمانی
استاد #علیرضا_پناهیان در فاطمیۀ بزرگ تهران
اخباری مسلک نباشیم!
اگر دینداری ما در سطح دینداری در گذشتهها باشد، پس فرق آنها با گذشتگان چیست؟ بالاخره کلی زمان جلو رفته و ما چه چیز بیشتری از دین برداشت کردهایم. بعضیها در مورد ظهور، به آیات و روایات مربوطه اکتفا کرده و نمیخواهند عقل و فکرشان را بهکار بیندازند. چنین افرادی در ارتباط با ظهور و آخرالزمان، اخباریمسلک هستند. دچار نوعی تحجر نسبت به سطح و لایۀ اولیۀ الفاظ هستند. این خیلی بد است! ما نباید در ارتباط با ظهور اینگونه باشیم. ما باید فکر کنیم. بهره ما از امام زمان(عج) مثل دوران امام صادق(ع) راحت و شفاف نیست که برخی از مؤمنین میرفتند و از امام صادق(ع) برنامه میگرفتند. باید با تعقل و با تفکر پیش برویم، همانطور که بر اساس فکر، با امام زمان (عج) در ارتباطیم.
ما با یک سلسله از معماها مواجه هستیم. گاهی رهنمودهای دینی برای آخرالزمان حالت معماگونه پیدا میکند که باید پاسخ آنها را با تعقل پیدا کرد. بنده معتقدم که متأسفانه جامعه به سمت تهی شدن از معارف مورد نیازش میرود و مهمترین مانعش هم انتقال معارف غیرلازم و غیرضروری است. کفر و بیدینی، مانع انتقال معارف نیست. لذا ما باید در سطح جامعه به تفکر دربارۀ ظهور و آنچه قبل از ظهور شاهد هستیم، بپردازیم. در این باره هم بیشتر باید با تفکر و تعقل پیش رفت. اخباریمسلک نباشیم.
ظهور و آخرالزمان با رویکرد تربیتی
ما اگر بخواهیم بچههایمان را به عنوان نسل مهدوی تربیت کنیم، باید اصولی را رعایت کنیم و نکاتی را در نظر بگیریم. چون اینها تربیت شدههای آخرالزمان و برای ظهور و زندگی پس از ظهور هستند، در این مسیر به چه اهدافی باید بیشتر توجه کنیم؟ امروزه تربیت فرزندان با دوران قبل خیلی فرق کرده است. با تغییر شرایط و به مرور زمان، وظایف و اولویتهای تربیتی ما در قالب دستورات دینی، باید تغییر کند. ما قرار است در مباحث مهدوی و آخرالزمانی خودمان، رویکردی تربیتی برای تربیت نسل مهدوی داشته باشیم.
نگرانی پیامبر(ص) در مورد تربیت نسل آخرالزمانی
روایتی از پیامبر اکرم(ص) نقل شده که خیلی جالب است. ایشان میفرمایند: «أَنَّهُ نَظَرَ إِلَى بَعْضِ اَلْأَطْفَالِ فَقَالَ وَيْلٌ لِأَوْلاَدِ آخِرِ اَلزَّمَانِ مِنْ آبَائِهِمْ فَقِيلَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ مِنْ آبَائِهِمُ اَلْمُشْرِكِينَ فَقَالَ لاَ مِنْ آبَائِهِمُ اَلْمُؤْمِنِينَ لاَ يُعَلِّمُونَهُمْ شَيْئاً مِنَ اَلْفَرَائِضِ وَ إِذَا تَعَلَّمُوا أَوْلاَدُهُمْ مَنَعُوهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُمْ بِعَرَضٍ يَسِيرٍ مِنَ اَلدُّنْيَا فَأَنَا مِنْهُمْ بَرِيءٌ وَ هُمْ مِنِّي بِرَاءٌ (جامع الأخبار، جلد۱، ص۱۰۶)». پیغمبر اکرم(ص) در این حدیث برای تربیت نسل آخرالزمانی اظهار نگرانی کرده و میفرمایند وای بر کودکان آخرالزمان به خاطر پدرانشان! چون یکی از ویژگیهای پدر و مادرهای مؤمن آخرالزمانی این است که واجبات دینی را به فرزندان یاد نمیدهند و نظرشان را به مهارت و دانشهایی جلب میکنند که درآمدزایی داشته باشد و اگر فرزندانشان هم بخواهند دین را یاد بگیرند، آنها را منع میکنند.
در ادامه میفرمایند هم من از اینها بیزار هستم و هم آنها اگر حرف مرا بشنوند، از من ناراحت میشوند و فاصله میگیرند. این افراد مؤمن هستند ولی در تربیت فرزندانشان همّت نمیکنند تا آن جهان بزرگ را به کودکشان نشان دهند. چه بسا منظور از آباء هم صرفاً پدر و مادر نباشد، مدرسه و سایر مراکز تعلیم و تربیت هم ممکن است شامل این وَیل باشند.
صوت: @panahian_mp3
فاطمیۀ بزرگ تهران - ۱۴۰۳/۰۷/۲۰ هیئت محبین مولا امیرالمؤمنین(ع)
@Panahian_text
اخباری مسلک نباشیم! ظهور و آخرالزمان با رویکرد تربیتی نگرانی پیامبر(ص) در مورد تربیت نسل آخرالزمانی
استاد #علیرضا_پناهیان در فاطمیۀ بزرگ تهران
اخباری مسلک نباشیم!
اگر دینداری ما در سطح دینداری در گذشتهها باشد، پس فرق آنها با گذشتگان چیست؟ بالاخره کلی زمان جلو رفته و ما چه چیز بیشتری از دین برداشت کردهایم. بعضیها در مورد ظهور، به آیات و روایات مربوطه اکتفا کرده و نمیخواهند عقل و فکرشان را بهکار بیندازند. چنین افرادی در ارتباط با ظهور و آخرالزمان، اخباریمسلک هستند. دچار نوعی تحجر نسبت به سطح و لایۀ اولیۀ الفاظ هستند. این خیلی بد است! ما نباید در ارتباط با ظهور اینگونه باشیم. ما باید فکر کنیم. بهره ما از امام زمان(عج) مثل دوران امام صادق(ع) راحت و شفاف نیست که برخی از مؤمنین میرفتند و از امام صادق(ع) برنامه میگرفتند. باید با تعقل و با تفکر پیش برویم، همانطور که بر اساس فکر، با امام زمان (عج) در ارتباطیم.
ما با یک سلسله از معماها مواجه هستیم. گاهی رهنمودهای دینی برای آخرالزمان حالت معماگونه پیدا میکند که باید پاسخ آنها را با تعقل پیدا کرد. بنده معتقدم که متأسفانه جامعه به سمت تهی شدن از معارف مورد نیازش میرود و مهمترین مانعش هم انتقال معارف غیرلازم و غیرضروری است. کفر و بیدینی، مانع انتقال معارف نیست. لذا ما باید در سطح جامعه به تفکر دربارۀ ظهور و آنچه قبل از ظهور شاهد هستیم، بپردازیم. در این باره هم بیشتر باید با تفکر و تعقل پیش رفت. اخباریمسلک نباشیم.
ظهور و آخرالزمان با رویکرد تربیتی
ما اگر بخواهیم بچههایمان را به عنوان نسل مهدوی تربیت کنیم، باید اصولی را رعایت کنیم و نکاتی را در نظر بگیریم. چون اینها تربیت شدههای آخرالزمان و برای ظهور و زندگی پس از ظهور هستند، در این مسیر به چه اهدافی باید بیشتر توجه کنیم؟ امروزه تربیت فرزندان با دوران قبل خیلی فرق کرده است. با تغییر شرایط و به مرور زمان، وظایف و اولویتهای تربیتی ما در قالب دستورات دینی، باید تغییر کند. ما قرار است در مباحث مهدوی و آخرالزمانی خودمان، رویکردی تربیتی برای تربیت نسل مهدوی داشته باشیم.
نگرانی پیامبر(ص) در مورد تربیت نسل آخرالزمانی
روایتی از پیامبر اکرم(ص) نقل شده که خیلی جالب است. ایشان میفرمایند: «أَنَّهُ نَظَرَ إِلَى بَعْضِ اَلْأَطْفَالِ فَقَالَ وَيْلٌ لِأَوْلاَدِ آخِرِ اَلزَّمَانِ مِنْ آبَائِهِمْ فَقِيلَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ مِنْ آبَائِهِمُ اَلْمُشْرِكِينَ فَقَالَ لاَ مِنْ آبَائِهِمُ اَلْمُؤْمِنِينَ لاَ يُعَلِّمُونَهُمْ شَيْئاً مِنَ اَلْفَرَائِضِ وَ إِذَا تَعَلَّمُوا أَوْلاَدُهُمْ مَنَعُوهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُمْ بِعَرَضٍ يَسِيرٍ مِنَ اَلدُّنْيَا فَأَنَا مِنْهُمْ بَرِيءٌ وَ هُمْ مِنِّي بِرَاءٌ (جامع الأخبار، جلد۱، ص۱۰۶)». پیغمبر اکرم(ص) در این حدیث برای تربیت نسل آخرالزمانی اظهار نگرانی کرده و میفرمایند وای بر کودکان آخرالزمان به خاطر پدرانشان! چون یکی از ویژگیهای پدر و مادرهای مؤمن آخرالزمانی این است که واجبات دینی را به فرزندان یاد نمیدهند و نظرشان را به مهارت و دانشهایی جلب میکنند که درآمدزایی داشته باشد و اگر فرزندانشان هم بخواهند دین را یاد بگیرند، آنها را منع میکنند.
در ادامه میفرمایند هم من از اینها بیزار هستم و هم آنها اگر حرف مرا بشنوند، از من ناراحت میشوند و فاصله میگیرند. این افراد مؤمن هستند ولی در تربیت فرزندانشان همّت نمیکنند تا آن جهان بزرگ را به کودکشان نشان دهند. چه بسا منظور از آباء هم صرفاً پدر و مادر نباشد، مدرسه و سایر مراکز تعلیم و تربیت هم ممکن است شامل این وَیل باشند.
صوت: @panahian_mp3
فاطمیۀ بزرگ تهران - ۱۴۰۳/۰۷/۲۰ هیئت محبین مولا امیرالمؤمنین(ع)
@Panahian_text
۸:۵۲
سلسله درسهای مهدویت با موضوع تربیت نسل مهدوی، جلسۀ ۵ - بخش ۱
عاقبت به خیری؛ دغدغه اولیاء خدا نتیجۀ دینداری، خودش را در انتظار نشان میدهد ارتباط ما با امام زمان(عج)، ارتباطی معرفتی و قلبی
استاد #علیرضا_پناهیان در فاطمیۀ بزرگ تهران
عاقبت به خیری؛ دغدغه اولیاء خدا
دین اسلام، دین اصیلی است و قبولی اعمال یک امر مخفی است و به همین دلیل خیلی از اولیاء خدا یکی از دغدغههای اصلیشان عاقبت بهخیری است. روایت داریم وقتی پیامبر اکرم(ص) خبر شهادت حضرت علی(ع) را به ایشان میدهند، ایشان نگران عاقبت بهخیری خودشان میشوند و این نگرانی را به رسول خدا(ص) ابراز میکنند که آیا آن موقع من با دین سالم از دنیا میروم؟(مناقب الإمام أمیرالمؤمنین ع، ج۲، ص۵۵۱). این خیلی حرف سنگینی است، در حالی که ایشان قسیم و الجنة و النّار هستند ولی خوف از عاقبت به خیری را اینطوری مطرح میکنند.
نتیجۀ دینداری، خودش را در انتظار نشان میدهد
دین مجموعهای است از ایمان به خدا، تقوا، ولایتمداری، و اموری از این قبیل. خدا هم به ظرفیت آدمها نگاه میکند. شما مجموعۀ دینداریات از ایمان تا عمل صالح، از تقوا تا ولایتمداری، از انفاق تا عبادت، آیا نتیجهاش این شده که حسّ انتظارت تقویت شود یا نه؟ نتیجهاش این شده که دوست داشته باشی ظهور رخ بدهد؟ نتیجهاش این شده که حضور حضرت را بخواهی یا خیر؟ اگر نتیجۀ دینداری، خودش را در انتظار نشان داد، ایمانت درست است. این یک سؤال اساسی است. نمیشود آدم دینداری کند و عصارۀ دینداری و شاخص دینداری او ارتباطش با امام زمان(عج) نباشد. یا او را از پشت پرده غیبت، حس نکند و با او ارتباط روحی نداشته باشد. هرکسی باید خودش را بررسی کند. وقتی که دعای «اللهم کن لولیک الحجة» میخوانی، چه حسی داری؟ اصلاً چقدر به این دعا اهتمام میورزی؟ در کشورهای خطّ مقاومت معمولاً مردم در قنوتهایشان این دعا را میخوانند.
ارتباط ما با امام زمان(عج)، ارتباطی معرفتی و قلبی
نکتۀ دیگری که اینجا مطرح میشود، دغدغۀ ما برای ظهور است. این حسّ ما برای انتظار که این همه پاداش و اجر برایش درنظر گرفته شده، چطور ملموس میشود؟ کجا خودش را نشان میدهد؟ یکی از مشکلات زمان ما، همین وضعیت ناملموس و نامحسوسی است که دچار آن هستیم. هر چه به آخرالزمان نزدیکتر میشویم ایمان، معرفتیتر و وابسته به تعقل ما میشود تا به احساس ما. مثلاً ما آخرین امامی را قبول داریم که در پنج سالگی به امامت رسیدند و همان زمان هم غایب شدند. مدتی هم دوران غیبت صغری و بعد دوران غیبت کبری آغاز شده است. با این امامی که در طول تاریخ هزار ساله، با کسی آنچنان ارتباطی نداشته، چطور باید ارتباط برقرار کنیم؟ با معرفت قلبی. ما باید در چنین شرایطی با امام زمان(ع) ارتباط پیدا کنیم.
مثلاً اگر بخواهیم با امام حسین(ع) و ماجرای عاشورا ارتباط برقرار کنیم، روز عاشورا و اربعین، قصههای فراوان تاریخی، کربلای معلی و... اینها همه اموری است که ما را در محسوسها، مرتبط با حضرت میکند. ولی اگر شما بخواهید با حضرت ولیعصر(عج) مرتبط شوید، یک امر کاملاً یا بیشتر قلبی میشود. باید تصمیم بگیری که چگونه ارتباط خود را با ایشان برقرار کنی؛ از طریق زیارت آل یاسین یا دعای ندبه یا دعای عهد. اینجا محلّ زیارت تو با حضرت خواهد بود و یا اینکه در دل حادثهها، خودت زمینهای را برای یاد امام زمان(عج) فراهم میکنی. مسئله این است که ما باید نسبت به ظهور حساس باشیم و این حساسیت را یک جایی نشان بدهیم.
صوت: @panahian_mp3
فاطمیۀ بزرگ تهران - ۱۴۰۳/۰۷/۲۷ هیئت محبین مولا امیرالمؤمنین(ع)
@Panahian_text
عاقبت به خیری؛ دغدغه اولیاء خدا نتیجۀ دینداری، خودش را در انتظار نشان میدهد ارتباط ما با امام زمان(عج)، ارتباطی معرفتی و قلبی
استاد #علیرضا_پناهیان در فاطمیۀ بزرگ تهران
عاقبت به خیری؛ دغدغه اولیاء خدا
دین اسلام، دین اصیلی است و قبولی اعمال یک امر مخفی است و به همین دلیل خیلی از اولیاء خدا یکی از دغدغههای اصلیشان عاقبت بهخیری است. روایت داریم وقتی پیامبر اکرم(ص) خبر شهادت حضرت علی(ع) را به ایشان میدهند، ایشان نگران عاقبت بهخیری خودشان میشوند و این نگرانی را به رسول خدا(ص) ابراز میکنند که آیا آن موقع من با دین سالم از دنیا میروم؟(مناقب الإمام أمیرالمؤمنین ع، ج۲، ص۵۵۱). این خیلی حرف سنگینی است، در حالی که ایشان قسیم و الجنة و النّار هستند ولی خوف از عاقبت به خیری را اینطوری مطرح میکنند.
نتیجۀ دینداری، خودش را در انتظار نشان میدهد
دین مجموعهای است از ایمان به خدا، تقوا، ولایتمداری، و اموری از این قبیل. خدا هم به ظرفیت آدمها نگاه میکند. شما مجموعۀ دینداریات از ایمان تا عمل صالح، از تقوا تا ولایتمداری، از انفاق تا عبادت، آیا نتیجهاش این شده که حسّ انتظارت تقویت شود یا نه؟ نتیجهاش این شده که دوست داشته باشی ظهور رخ بدهد؟ نتیجهاش این شده که حضور حضرت را بخواهی یا خیر؟ اگر نتیجۀ دینداری، خودش را در انتظار نشان داد، ایمانت درست است. این یک سؤال اساسی است. نمیشود آدم دینداری کند و عصارۀ دینداری و شاخص دینداری او ارتباطش با امام زمان(عج) نباشد. یا او را از پشت پرده غیبت، حس نکند و با او ارتباط روحی نداشته باشد. هرکسی باید خودش را بررسی کند. وقتی که دعای «اللهم کن لولیک الحجة» میخوانی، چه حسی داری؟ اصلاً چقدر به این دعا اهتمام میورزی؟ در کشورهای خطّ مقاومت معمولاً مردم در قنوتهایشان این دعا را میخوانند.
ارتباط ما با امام زمان(عج)، ارتباطی معرفتی و قلبی
نکتۀ دیگری که اینجا مطرح میشود، دغدغۀ ما برای ظهور است. این حسّ ما برای انتظار که این همه پاداش و اجر برایش درنظر گرفته شده، چطور ملموس میشود؟ کجا خودش را نشان میدهد؟ یکی از مشکلات زمان ما، همین وضعیت ناملموس و نامحسوسی است که دچار آن هستیم. هر چه به آخرالزمان نزدیکتر میشویم ایمان، معرفتیتر و وابسته به تعقل ما میشود تا به احساس ما. مثلاً ما آخرین امامی را قبول داریم که در پنج سالگی به امامت رسیدند و همان زمان هم غایب شدند. مدتی هم دوران غیبت صغری و بعد دوران غیبت کبری آغاز شده است. با این امامی که در طول تاریخ هزار ساله، با کسی آنچنان ارتباطی نداشته، چطور باید ارتباط برقرار کنیم؟ با معرفت قلبی. ما باید در چنین شرایطی با امام زمان(ع) ارتباط پیدا کنیم.
مثلاً اگر بخواهیم با امام حسین(ع) و ماجرای عاشورا ارتباط برقرار کنیم، روز عاشورا و اربعین، قصههای فراوان تاریخی، کربلای معلی و... اینها همه اموری است که ما را در محسوسها، مرتبط با حضرت میکند. ولی اگر شما بخواهید با حضرت ولیعصر(عج) مرتبط شوید، یک امر کاملاً یا بیشتر قلبی میشود. باید تصمیم بگیری که چگونه ارتباط خود را با ایشان برقرار کنی؛ از طریق زیارت آل یاسین یا دعای ندبه یا دعای عهد. اینجا محلّ زیارت تو با حضرت خواهد بود و یا اینکه در دل حادثهها، خودت زمینهای را برای یاد امام زمان(عج) فراهم میکنی. مسئله این است که ما باید نسبت به ظهور حساس باشیم و این حساسیت را یک جایی نشان بدهیم.
صوت: @panahian_mp3
فاطمیۀ بزرگ تهران - ۱۴۰۳/۰۷/۲۷ هیئت محبین مولا امیرالمؤمنین(ع)
@Panahian_text
۸:۳۱
سلسله درسهای مهدویت با موضوع تربیت نسل مهدوی، جلسۀ ۵ - بخش ۲
شاخصهای دینداری:محبت به خدااولویت دادن به امر رسول(ص)انتظار
استاد #علیرضا_پناهیان در فاطمیۀ بزرگ تهران
شاخصهای دینداری
۱- محبت به خدا؛
خداوند در قرآن کریم میفرماید: « وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ أَشَدُّ حُبّا لِّلَّهِ(بقره، 165)»؛ کسانی که ایمان دارند، شدیدترین محبت را به خدا دارند. این مطلب به عنوان یک شاخص ایمان مطرح است و شاخص بسیار برجستهای است. یعنی هر کس ایمان دارد، عاشق خداست و خدا را بیشتر از چیزهای دیگری که در زندگیاش وجود دارد، دوست دارد.
۲- اولویت دادن به امر رسول(ص)؛
شاخص دیگر دینداری این است که وقتی امر رسول خدا(ص) رسید، کارهای دیگر را کنار بگذارد. قرآن کریم میفرماید: إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَإِذَا كَانُوا مَعَهُ عَلَى أَمْرٍ جَامِعٍ لَمْ يَذْهَبُوا حَتَّى يَسْتَأْذِنُوهُ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَأْذِنُونَكَ أُولَئِكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ فَإِذَا اسْتَأْذَنُوكَ لِبَعْضِ شَأْنِهِمْ فَأْذَنْ لِمَنْ شِئْتَ مِنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمُ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ (نور، 62). مؤمنون فقط اینها هستند که وقتی رسول خدا دعوت به یک امر جامع کرد، دیگر از محضر رسول خدا(ص) خارج نمیشوند، از پرتو امر رسول خدا خارج نمیشوند مگرآنکه اجازه بگیرند و .... این آیۀ قرآن نشان میدهد که مؤمن کسی است که اهتمام به امر رسول دارد و امر رسول را به همۀ زندگیاش، به همۀ کارها و گرفتاریهایش ترجیح میدهد. مؤمن در واقع منتظر امر امام زمان(عج) است و اینها به عنوان شاخص مطرح میشود.
۳- انتظار؛ سومین شاخص دینداری، انتظار ظهور امام زمان(عج) است. شاخص اینکه ما واقعاً دیندار هستیم، انتظار است. شاخصش احساس ما نسبت به امام زمان و تمنّای ظهور است. امیرالمؤمنین علی(ع) میفرماید: «المنتظرُ لأمرنا كَالمُتَشَحِّطِ بِدَمِهِ في سَبيلِ اللّه(کمال ادلین، 645)» منتظر ظهور ما، منتظر حاکمیت ما، مانند کسی است که در خون خودش در راه خدا غلتیده است. خیلیها ممکن است تعجب کنند، انتظار؟! همین یک انتظار آدم را به مقام شهادت میرساند؟! ممکن است تعجب کنید. ولی شما بدانید انتظار، عصارۀ دینداری ما و شاخص صحّت ایمان ما است. ممکن است ما یک مقدار ایمان داشته باشیم و در قرآن به ما نگویند مؤمن! همه باید این مسأله را بدانیم که معتقد به خدا، لزوماً مؤمن نیست! کافران و مشرکان هر کدام اعتقاد به خدا دارند(زمر، 38) ولی طبق آیۀ قرآن ممکن است مؤمن نباشند ولی شاید معتقد باشند. ما هم ممکن است معتقد باشیم ولی مؤمن نباشیم. از کجا معلوم میشود؟ از انتظارمان. حالا هر کسی به سهم خودش، هر کسی به نسبت خودش. ولی این دغدغه باید یک جایی دیده شود.
صوت: @panahian_mp3
فاطمیۀ بزرگ تهران - ۱۴۰۳/۰۷/۲۷ هیئت محبین مولا امیرالمؤمنین(ع)
@Panahian_text
شاخصهای دینداری:محبت به خدااولویت دادن به امر رسول(ص)انتظار
استاد #علیرضا_پناهیان در فاطمیۀ بزرگ تهران
شاخصهای دینداری
۱- محبت به خدا؛
خداوند در قرآن کریم میفرماید: « وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ أَشَدُّ حُبّا لِّلَّهِ(بقره، 165)»؛ کسانی که ایمان دارند، شدیدترین محبت را به خدا دارند. این مطلب به عنوان یک شاخص ایمان مطرح است و شاخص بسیار برجستهای است. یعنی هر کس ایمان دارد، عاشق خداست و خدا را بیشتر از چیزهای دیگری که در زندگیاش وجود دارد، دوست دارد.
۲- اولویت دادن به امر رسول(ص)؛
شاخص دیگر دینداری این است که وقتی امر رسول خدا(ص) رسید، کارهای دیگر را کنار بگذارد. قرآن کریم میفرماید: إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَإِذَا كَانُوا مَعَهُ عَلَى أَمْرٍ جَامِعٍ لَمْ يَذْهَبُوا حَتَّى يَسْتَأْذِنُوهُ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَأْذِنُونَكَ أُولَئِكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ فَإِذَا اسْتَأْذَنُوكَ لِبَعْضِ شَأْنِهِمْ فَأْذَنْ لِمَنْ شِئْتَ مِنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمُ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ (نور، 62). مؤمنون فقط اینها هستند که وقتی رسول خدا دعوت به یک امر جامع کرد، دیگر از محضر رسول خدا(ص) خارج نمیشوند، از پرتو امر رسول خدا خارج نمیشوند مگرآنکه اجازه بگیرند و .... این آیۀ قرآن نشان میدهد که مؤمن کسی است که اهتمام به امر رسول دارد و امر رسول را به همۀ زندگیاش، به همۀ کارها و گرفتاریهایش ترجیح میدهد. مؤمن در واقع منتظر امر امام زمان(عج) است و اینها به عنوان شاخص مطرح میشود.
۳- انتظار؛ سومین شاخص دینداری، انتظار ظهور امام زمان(عج) است. شاخص اینکه ما واقعاً دیندار هستیم، انتظار است. شاخصش احساس ما نسبت به امام زمان و تمنّای ظهور است. امیرالمؤمنین علی(ع) میفرماید: «المنتظرُ لأمرنا كَالمُتَشَحِّطِ بِدَمِهِ في سَبيلِ اللّه(کمال ادلین، 645)» منتظر ظهور ما، منتظر حاکمیت ما، مانند کسی است که در خون خودش در راه خدا غلتیده است. خیلیها ممکن است تعجب کنند، انتظار؟! همین یک انتظار آدم را به مقام شهادت میرساند؟! ممکن است تعجب کنید. ولی شما بدانید انتظار، عصارۀ دینداری ما و شاخص صحّت ایمان ما است. ممکن است ما یک مقدار ایمان داشته باشیم و در قرآن به ما نگویند مؤمن! همه باید این مسأله را بدانیم که معتقد به خدا، لزوماً مؤمن نیست! کافران و مشرکان هر کدام اعتقاد به خدا دارند(زمر، 38) ولی طبق آیۀ قرآن ممکن است مؤمن نباشند ولی شاید معتقد باشند. ما هم ممکن است معتقد باشیم ولی مؤمن نباشیم. از کجا معلوم میشود؟ از انتظارمان. حالا هر کسی به سهم خودش، هر کسی به نسبت خودش. ولی این دغدغه باید یک جایی دیده شود.
صوت: @panahian_mp3
فاطمیۀ بزرگ تهران - ۱۴۰۳/۰۷/۲۷ هیئت محبین مولا امیرالمؤمنین(ع)
@Panahian_text
۸:۳۱
سلسله درسهای مهدویت با موضوع تربیت نسل مهدوی، جلسۀ ۵ - بخش ۳
با تربیت نسلی مهدوی، منتظر بودن خود را ثابت کنیم مقام منتظر در کلام امام باقر(ع) معنای انتظار چیست؟ قدرت اسلام چیست؟
استاد #علیرضا_پناهیان در فاطمیۀ بزرگ تهران
با تربیت نسلی مهدوی، منتظر بودن خود را ثابت کنیم
یکی از بهترین نقاطی که ما باید حساسیت خودمان را نسبت به حضرت ولیعصر(عج) و غیبتشان، و نسبت به تمنای ظهور و انتظار نشان دهیم، در تربیت فرزند است. در تربیت نسلی که میخواهد مهدوی باشد و نسلی که منتظر است. در اینجا زمان ظهور مطرح نیست. اگر ظهور دور هم باشد، شما باید نسلِ منتظر تربیت کنید. نه اینکه فقط نسلی مؤمن تربیت کنیم. مراقب باشیم دچار دینداری سکولار نشویم.
شما میتوانید نسل بعدی را از نظر معنوی تربیت کنید؛ بدون در نظر گرفتن مقولۀ انتظار و فرج، بدون در نظر گرفتن زندگی پای رکاب امام زمان(عج). بدون مقدمهسازی برای ظهور حضرت. انسان میتواند اینطوری خودش را در نظر بگیرد و خیلیها هم هستند که درس میخوانند، درس میدهند، حتی مباحث معنوی هم درس می دهند، منتها اصلاً خبری از امام زمان(عج) و انتظار فرج در منش آنها نیست.
مقام منتظر در کلام امام باقر(ع)
امام باقر(ع) میفرماید: العارِفُ مِنكُم هذَا الأَمرَ المُنتَظِرُ لَهُ المُحتَسِبُ فيهِ الخَيرَ كَمَن جاهَدَ وَاللّهِ مَعَ قائِمِ آلِ مُحَمَّدٍ صلّى اللّه عليه و آله بِسَيفِهِ(تفسير الصافي، ج۵ ، ص۱۳۶)؛ آن كس از شما كه اين امر را بشناسد و بدان معتقد باشد و منتظر آن باشد و خير و خوبى را در آن بداند، به خدا قسم همچون كسى است كه در كنار قائم آل محمّد(ص) با شمشير او جهاد كند.
این کلام را امام باقر(ع) زمانی که خودشان حاضر هستند، میفرمایند و درعینحال اطرافیان را ترغیب میکنند به اینکه منتظر حکومت ما باشید. وقتی که شما برای امر اهل بیت(ع) و تأسیس امّت اسلام میجنگید، برای تغییر تاریخ حیات بشر و برای تنظیم آن مسیر نورانی ابدی و جاودانه در حیات بشر تلاش میکنید. پس انتظار، مسئلۀ خیلی مهمی است.
معنای انتظار چیست؟
انتظار فرج چیست؟ حضرت امام(ره) در یک جمله توضیح دادند: « انتظار فرج، انتظار قدرت اسلام است»(صحیفه امام؛ ج 8، ص 374). یعنی تو باید منتظر باشی تا اسلام قدرت بگیرد. اسلام باید قدرتمند شود، مسلمانها باید قدرتمند شوند. نمیشود ما به رسول خدا(ص) معتقد باشیم ولی منتظر قدرت رسول خدا(ص) نباشیم؟ البته ما اگر زمان رسول خدا(ص) بودیم، میفهمیدیم که اصل جهتگیری دین نزد رسول خدا(ص) چیست؟ یعنی قدرت فراهم کردن برای رسول خدا(ص) و تثبیت قدرت ایشان. اگر زمان ائمۀ هدی(ع) بودیم، غربتشان را میفهمیدیم. اگر حساسیت و حرارت نسبت به غربت ائمۀ هدی(ع) داشتیم، منتظر امرشان میشدیم.
قدرت اسلام چیست؟
اینکه در روایات فرمودهاند منتظرِ امر ما باشید، یعنی منتظر حکومت امام زمان(عج) و قدرت یافتن ایشان باشید. بعضیها همین الآن منتظر امام زمان(عج) هستند ولی منتظر قدرت اسلام نیستند. قدرت اسلام چیست؟! خیلی خلاصه به شما بگویم. کنار امام باقر(ع) نشستهای و ایشان میفرماید تو منتظر امر ما هستی یا نیستی؟ یا فقط به ما معتقد هستی؟ منتظر حکومت ما هم هستی یا نه؟ یا فقط مطیع هستی؟ یا فقط محب هستی؟ اگر ما یک زمانی قدرت بگیریم، منتظر امر ما هستی؟ پس عصارۀ معنویت و دینداری، در عرصۀ سیاست خودش را نشان میدهد. یعنی شما رابطهات با خدا خوب میشود، با قیامت و معاد هم خوب میشود، رابطهات با اهلبیت(ع) و انبیاء الهی هم خوب میشود، عبادت هم میکنی، اخلاقت هم خوب میشود، ولی اصلاً مسیرت از محلۀ قدرت و سیاست عبور نمیکند. اینها میتواند تبدیل به تحریف دین شود.
صوت: @panahian_mp3
فاطمیۀ بزرگ تهران - ۱۴۰۳/۰۷/۲۷ هیئت محبین مولا امیرالمؤمنین(ع)
@Panahian_text
با تربیت نسلی مهدوی، منتظر بودن خود را ثابت کنیم مقام منتظر در کلام امام باقر(ع) معنای انتظار چیست؟ قدرت اسلام چیست؟
استاد #علیرضا_پناهیان در فاطمیۀ بزرگ تهران
با تربیت نسلی مهدوی، منتظر بودن خود را ثابت کنیم
یکی از بهترین نقاطی که ما باید حساسیت خودمان را نسبت به حضرت ولیعصر(عج) و غیبتشان، و نسبت به تمنای ظهور و انتظار نشان دهیم، در تربیت فرزند است. در تربیت نسلی که میخواهد مهدوی باشد و نسلی که منتظر است. در اینجا زمان ظهور مطرح نیست. اگر ظهور دور هم باشد، شما باید نسلِ منتظر تربیت کنید. نه اینکه فقط نسلی مؤمن تربیت کنیم. مراقب باشیم دچار دینداری سکولار نشویم.
شما میتوانید نسل بعدی را از نظر معنوی تربیت کنید؛ بدون در نظر گرفتن مقولۀ انتظار و فرج، بدون در نظر گرفتن زندگی پای رکاب امام زمان(عج). بدون مقدمهسازی برای ظهور حضرت. انسان میتواند اینطوری خودش را در نظر بگیرد و خیلیها هم هستند که درس میخوانند، درس میدهند، حتی مباحث معنوی هم درس می دهند، منتها اصلاً خبری از امام زمان(عج) و انتظار فرج در منش آنها نیست.
مقام منتظر در کلام امام باقر(ع)
امام باقر(ع) میفرماید: العارِفُ مِنكُم هذَا الأَمرَ المُنتَظِرُ لَهُ المُحتَسِبُ فيهِ الخَيرَ كَمَن جاهَدَ وَاللّهِ مَعَ قائِمِ آلِ مُحَمَّدٍ صلّى اللّه عليه و آله بِسَيفِهِ(تفسير الصافي، ج۵ ، ص۱۳۶)؛ آن كس از شما كه اين امر را بشناسد و بدان معتقد باشد و منتظر آن باشد و خير و خوبى را در آن بداند، به خدا قسم همچون كسى است كه در كنار قائم آل محمّد(ص) با شمشير او جهاد كند.
این کلام را امام باقر(ع) زمانی که خودشان حاضر هستند، میفرمایند و درعینحال اطرافیان را ترغیب میکنند به اینکه منتظر حکومت ما باشید. وقتی که شما برای امر اهل بیت(ع) و تأسیس امّت اسلام میجنگید، برای تغییر تاریخ حیات بشر و برای تنظیم آن مسیر نورانی ابدی و جاودانه در حیات بشر تلاش میکنید. پس انتظار، مسئلۀ خیلی مهمی است.
معنای انتظار چیست؟
انتظار فرج چیست؟ حضرت امام(ره) در یک جمله توضیح دادند: « انتظار فرج، انتظار قدرت اسلام است»(صحیفه امام؛ ج 8، ص 374). یعنی تو باید منتظر باشی تا اسلام قدرت بگیرد. اسلام باید قدرتمند شود، مسلمانها باید قدرتمند شوند. نمیشود ما به رسول خدا(ص) معتقد باشیم ولی منتظر قدرت رسول خدا(ص) نباشیم؟ البته ما اگر زمان رسول خدا(ص) بودیم، میفهمیدیم که اصل جهتگیری دین نزد رسول خدا(ص) چیست؟ یعنی قدرت فراهم کردن برای رسول خدا(ص) و تثبیت قدرت ایشان. اگر زمان ائمۀ هدی(ع) بودیم، غربتشان را میفهمیدیم. اگر حساسیت و حرارت نسبت به غربت ائمۀ هدی(ع) داشتیم، منتظر امرشان میشدیم.
قدرت اسلام چیست؟
اینکه در روایات فرمودهاند منتظرِ امر ما باشید، یعنی منتظر حکومت امام زمان(عج) و قدرت یافتن ایشان باشید. بعضیها همین الآن منتظر امام زمان(عج) هستند ولی منتظر قدرت اسلام نیستند. قدرت اسلام چیست؟! خیلی خلاصه به شما بگویم. کنار امام باقر(ع) نشستهای و ایشان میفرماید تو منتظر امر ما هستی یا نیستی؟ یا فقط به ما معتقد هستی؟ منتظر حکومت ما هم هستی یا نه؟ یا فقط مطیع هستی؟ یا فقط محب هستی؟ اگر ما یک زمانی قدرت بگیریم، منتظر امر ما هستی؟ پس عصارۀ معنویت و دینداری، در عرصۀ سیاست خودش را نشان میدهد. یعنی شما رابطهات با خدا خوب میشود، با قیامت و معاد هم خوب میشود، رابطهات با اهلبیت(ع) و انبیاء الهی هم خوب میشود، عبادت هم میکنی، اخلاقت هم خوب میشود، ولی اصلاً مسیرت از محلۀ قدرت و سیاست عبور نمیکند. اینها میتواند تبدیل به تحریف دین شود.
صوت: @panahian_mp3
فاطمیۀ بزرگ تهران - ۱۴۰۳/۰۷/۲۷ هیئت محبین مولا امیرالمؤمنین(ع)
@Panahian_text
۸:۳۱
سلسله درسهای مهدویت با موضوع تربیت نسل مهدوی، جلسۀ ۶ - بخش ۱
چالش اصلی برسر دینداری تربیت اجتماعی در دین نقش مساجد و مدارس در تربیت اجتماعی
استاد #علیرضا_پناهیان در فاطمیۀ بزرگ تهران
چالش اصلی برسر دینداری
در این چهل، پنجاه سالی که از انقلاب گذشته؛ همیشه مسئلهای را به عنوان چالش اصلی بر سر راه دینداری داشتهایم. اوایل انقلاب، گرایشهای مارکسیستی خیلی خودش را برجسته نشان میداد که با هزینههایی از این مرحله گذشتیم. بعد از آن با نوعی غربگرایی و اسلامگریزی با گرایشهایی به لیبرال دموکرسی مواجه شدیم؛ مثل جبهۀ ملی که حضرت امام ارتدادشان را اعلام کرد. تابلوی اینها غرب بود، کما اینکه کمونیستها تابلویشان شرق بود. از این دو دوران گذشتیم و البته خسارات و تلفات زیادی را متحمل شدیم. امروز ولی با مشکلی مواجه هستیم که بدتر از دو مشکل قبلی است؛ مشکل فردگرایی و در لاک خود بودن. بیتفاوتی نسبت به دیگران، جامعه و جهان.
برجستهترین افرادی که مقابل انقلاب میایستادند در دور اول با ادبیات مارکسیستی میآمدند، در دور دوم با ادبیات غربگرایانه و فرهنگ و تفکر غربی. الآن با این ادبیات میآیند که بگذار من زندگی فردی خودم را داشته باشم، به من چه کار داری؟ من هم با کسی کار ندارم. مساجد و مدارس ما هم کم و بیش در چنین مسیر غلطی همکاری میکنند و اسلام اجتماعی را یاد نمیدهند. نتیجهاش این میشود که اسلام سیاسی آموخته نمیشود. اسلام سیاسی نه تنها باور نمیشود، بلکه با آن مخالفت هم میشود. اخلاق، اخلاقِ فردی است، نه اخلاق سیاسی. دین، دینِ فردی است نه دین اجتماعی.
تربیت اجتماعی در دین
تربیت اجتماعی کجای دین است؟ اصلِ دین و اکثر آیات قرآن در حاشیۀ مسائل اجتماعی ذکر شده است. قرآن، کتاب جامعهسازی است. اگر جامعه ساخته شود، انسان در آن جامعه، راحت ساخته میشود. در تربیت درستِ انسانی، تربیتی مدنظر است که بتواند انسان را به جایی برساند که نسبت به جامعه و نسبت به اطرافیانش احساس مسئولیت کند. مشکل امروز ما، مشکل زندگی فردی است. کسی که زندگی فردی دارد، از مطلوب اسلام در مورد تربیت اجتماعی و سیاسی دور میشود.
نقش مساجد و مدارس در تربیت اجتماعی
اگر بخواهی اسلامت، اسلامِ فردی نباشد مساجدها باید محل شکل دادن جامعۀ دینی باشند نه صرفاً نمازخانه. باید محلِ جامعهپذیری و تربیت انسانها برای زندگیِ اجتماعیِ مؤمنانه باشند نه فقط محل جمعشدن، نمازخواندن و پراکنده شدن.
در مدارس هم دینی که یاد میدهند، نه تنها دانش آموزان را اجتماعی نمیکند، بلکه اولاً آنها را از دین خارج میکند و ثانیاً متنفر از دین میکند، چون دین فردی برای جوانِ جامعهگرا و نوجوان، نفرتانگیز است. طبع نوجوان به این است که برود سراغ گروه همسالان و جامعۀ خودش را پیدا کند. طبع نوجوان این است که هویت اجتماعی خودش را پیدا کند. ما به بهانۀ آموزش دین، جلوی تربیت اجتماعی را گرفتیم و این خیلی هولناک است. تربیت نسل مهدوی برای امام زمان(عج)، یعنی تربیت اجتماعی دین را به نسل بعد یاد دهیم.
صوت: @panahian_mp3
فاطمیۀ بزرگ تهران - ۱۴۰۳/۰۸/۰۴ هیئت محبین مولا امیرالمؤمنین(ع)
@Panahian_text
چالش اصلی برسر دینداری تربیت اجتماعی در دین نقش مساجد و مدارس در تربیت اجتماعی
استاد #علیرضا_پناهیان در فاطمیۀ بزرگ تهران
چالش اصلی برسر دینداری
در این چهل، پنجاه سالی که از انقلاب گذشته؛ همیشه مسئلهای را به عنوان چالش اصلی بر سر راه دینداری داشتهایم. اوایل انقلاب، گرایشهای مارکسیستی خیلی خودش را برجسته نشان میداد که با هزینههایی از این مرحله گذشتیم. بعد از آن با نوعی غربگرایی و اسلامگریزی با گرایشهایی به لیبرال دموکرسی مواجه شدیم؛ مثل جبهۀ ملی که حضرت امام ارتدادشان را اعلام کرد. تابلوی اینها غرب بود، کما اینکه کمونیستها تابلویشان شرق بود. از این دو دوران گذشتیم و البته خسارات و تلفات زیادی را متحمل شدیم. امروز ولی با مشکلی مواجه هستیم که بدتر از دو مشکل قبلی است؛ مشکل فردگرایی و در لاک خود بودن. بیتفاوتی نسبت به دیگران، جامعه و جهان.
برجستهترین افرادی که مقابل انقلاب میایستادند در دور اول با ادبیات مارکسیستی میآمدند، در دور دوم با ادبیات غربگرایانه و فرهنگ و تفکر غربی. الآن با این ادبیات میآیند که بگذار من زندگی فردی خودم را داشته باشم، به من چه کار داری؟ من هم با کسی کار ندارم. مساجد و مدارس ما هم کم و بیش در چنین مسیر غلطی همکاری میکنند و اسلام اجتماعی را یاد نمیدهند. نتیجهاش این میشود که اسلام سیاسی آموخته نمیشود. اسلام سیاسی نه تنها باور نمیشود، بلکه با آن مخالفت هم میشود. اخلاق، اخلاقِ فردی است، نه اخلاق سیاسی. دین، دینِ فردی است نه دین اجتماعی.
تربیت اجتماعی در دین
تربیت اجتماعی کجای دین است؟ اصلِ دین و اکثر آیات قرآن در حاشیۀ مسائل اجتماعی ذکر شده است. قرآن، کتاب جامعهسازی است. اگر جامعه ساخته شود، انسان در آن جامعه، راحت ساخته میشود. در تربیت درستِ انسانی، تربیتی مدنظر است که بتواند انسان را به جایی برساند که نسبت به جامعه و نسبت به اطرافیانش احساس مسئولیت کند. مشکل امروز ما، مشکل زندگی فردی است. کسی که زندگی فردی دارد، از مطلوب اسلام در مورد تربیت اجتماعی و سیاسی دور میشود.
نقش مساجد و مدارس در تربیت اجتماعی
اگر بخواهی اسلامت، اسلامِ فردی نباشد مساجدها باید محل شکل دادن جامعۀ دینی باشند نه صرفاً نمازخانه. باید محلِ جامعهپذیری و تربیت انسانها برای زندگیِ اجتماعیِ مؤمنانه باشند نه فقط محل جمعشدن، نمازخواندن و پراکنده شدن.
در مدارس هم دینی که یاد میدهند، نه تنها دانش آموزان را اجتماعی نمیکند، بلکه اولاً آنها را از دین خارج میکند و ثانیاً متنفر از دین میکند، چون دین فردی برای جوانِ جامعهگرا و نوجوان، نفرتانگیز است. طبع نوجوان به این است که برود سراغ گروه همسالان و جامعۀ خودش را پیدا کند. طبع نوجوان این است که هویت اجتماعی خودش را پیدا کند. ما به بهانۀ آموزش دین، جلوی تربیت اجتماعی را گرفتیم و این خیلی هولناک است. تربیت نسل مهدوی برای امام زمان(عج)، یعنی تربیت اجتماعی دین را به نسل بعد یاد دهیم.
صوت: @panahian_mp3
فاطمیۀ بزرگ تهران - ۱۴۰۳/۰۸/۰۴ هیئت محبین مولا امیرالمؤمنین(ع)
@Panahian_text
۶:۲۳
سلسله درسهای مهدویت با موضوع تربیت نسل مهدوی، جلسۀ ۶ - بخش ۲
مسئولیتی به نام زندگی اجتماعی مسئولانه زندگی اجتماعی مسئولانه را توسعه دهیم روضۀ فاطمیه، روضۀ بیتفاوتی مردم است
استاد #علیرضا_پناهیان در فاطمیۀ بزرگ تهران
مسئولیتی به نام زندگی اجتماعی مسئولانه
مهمترین شاخصه زندگی زیر سایۀ امام زمان(عج) و سربازی حضرت در روایات ذکر شده است و آن زندگی اجتماعی فوقالعاده مسئولانه و بالاتر، زندگی مواساتیِ ایثارگرانه است. در جامعۀ ما برخی از کسانی که لباس دین را پوشیدهاند، میگویند اسرائیل به ما چه ربطی دارد؟! فلسطین به ما چه ارتباطی دارد؟! هر دو کلمه را هم استفاده میکنند؛ این قدر غیرمسئولانه. متأسفانه بسیاری از مساجد ما با شهادت سید حسن نصرالله متحول نشدند. امروز مشکل ما، دین فردی است که در ذهنِ مردم درحال تکثیر است. باید سبک زندگی فردی، را از میان برداریم. یک عده دیندار با آموزههایی که دریافت کردهاند و به دین فردی رسیدهاند، مانع دیندار شدن جامعه و پیشرفت جامعه هستند.
زندگی اجتماعی مسئولانه را توسعه دهیم
آموزش سبک زندگی اجتماعی مسئولانه در جامعه مهم است. این موضوع را در دو مدرسه امتحان کردند. در یک مدرسه آموزش دادند که با هم زندگیِ جمعی دوستانه داشته باشند. در آخر سال خلاقیت در این مدرسه هفتاد درصد به بالا بود و در مدرسۀ دیگر، زندگی جمعی را آموزش ندادند، خلاقیت به شدت پایین آمد. انسان اجتماعی زندگی میکند ولی متأسفانه همه مشغول زندگی فردی خود هستند. بیحجابی یکی از آثار کوچک این ماجراست. نمیتوان مسئلۀ بیحجابی را حل کرد؛ قبل از آنکه فردگرایی را در مساجد و مدارس حل کرده باشیم. اشتباه است اگر درس عقیدتی به فرزندان خود بدهیم ولی حیات اجتماعی را به آنان آموزش ندهیم.
روضۀ فاطمیه، روضۀ بیتفاوتی مردم است
روضۀ فاطمیه برای چیست؟ این روضه فقط این نیست که چند نفر آمدند و دربِ خانۀ حضرت زهرا(س) را آتش زدند. بالاخره چند نفر پیدا میشوند که کینۀ امیرالمؤمنین (ع) را به دل داشته باشند و حب مقام، آنها را قاتل فرزندان پیغمبر کند؛ اما گریه و روضه برای این است که چرا وقتی حضرت زهرا(س) بین درب و دیوار ضجه زد، هیچکس به کمک نیامد؟ روضه این است. ما غصه میخوریم که چرا چهار نفر منافق جنایت کردند و هیزم دستشان گرفته بودند تا دربِ خانه را آتش بزنند، اما چرا کسی جلویشان را نگرفت و نگفت هیزم را کجا میبرید؟ دربِ خانۀ چه کسی را میخواهید آتش بزنید؟ در جامعهای که صدای فاطمه(س) را بشنوند و به کمک نیایند، در این جامعه همین مردم میروند دور گودی قتلهگاه و حسینش(ع) را قطعهقطعه میکنند! روضه فاطمیه، روضۀ بیتفاوتی است.
پسر آقای بهجت به خودِ من میگفتند آیت الله بهجت که زیاد غذا نمیخوردند، وقتی از اخبار میشنیدند انفجاری در بغداد شده، ایشان تا سه روز حالشان بد بود و دیگر همان اندک غذا را هم نمیتوانستند بخورند. میگفتند: ببین آدم میکشند. به این میگویند عرفان.
کسی که اجتماعی زندگی نکرده، چگونه میتواند زندگی عرفانی و امام زمانی(عج) داشته باشد؟ نور وجودی انسانهایی که حساسیت اجتماعی دارند و دینشان آنها را به اینجا رسانده؛ نور اینها محبت به امام زمان(عج) را میآورد و قلبشان را به امام زمان(عج) مقرب میکند.
صوت: @panahian_mp3
فاطمیۀ بزرگ تهران - ۱۴۰۳/۰۸/۰۴ هیئت محبین مولا امیرالمؤمنین(ع)
@Panahian_text
مسئولیتی به نام زندگی اجتماعی مسئولانه زندگی اجتماعی مسئولانه را توسعه دهیم روضۀ فاطمیه، روضۀ بیتفاوتی مردم است
استاد #علیرضا_پناهیان در فاطمیۀ بزرگ تهران
مسئولیتی به نام زندگی اجتماعی مسئولانه
مهمترین شاخصه زندگی زیر سایۀ امام زمان(عج) و سربازی حضرت در روایات ذکر شده است و آن زندگی اجتماعی فوقالعاده مسئولانه و بالاتر، زندگی مواساتیِ ایثارگرانه است. در جامعۀ ما برخی از کسانی که لباس دین را پوشیدهاند، میگویند اسرائیل به ما چه ربطی دارد؟! فلسطین به ما چه ارتباطی دارد؟! هر دو کلمه را هم استفاده میکنند؛ این قدر غیرمسئولانه. متأسفانه بسیاری از مساجد ما با شهادت سید حسن نصرالله متحول نشدند. امروز مشکل ما، دین فردی است که در ذهنِ مردم درحال تکثیر است. باید سبک زندگی فردی، را از میان برداریم. یک عده دیندار با آموزههایی که دریافت کردهاند و به دین فردی رسیدهاند، مانع دیندار شدن جامعه و پیشرفت جامعه هستند.
زندگی اجتماعی مسئولانه را توسعه دهیم
آموزش سبک زندگی اجتماعی مسئولانه در جامعه مهم است. این موضوع را در دو مدرسه امتحان کردند. در یک مدرسه آموزش دادند که با هم زندگیِ جمعی دوستانه داشته باشند. در آخر سال خلاقیت در این مدرسه هفتاد درصد به بالا بود و در مدرسۀ دیگر، زندگی جمعی را آموزش ندادند، خلاقیت به شدت پایین آمد. انسان اجتماعی زندگی میکند ولی متأسفانه همه مشغول زندگی فردی خود هستند. بیحجابی یکی از آثار کوچک این ماجراست. نمیتوان مسئلۀ بیحجابی را حل کرد؛ قبل از آنکه فردگرایی را در مساجد و مدارس حل کرده باشیم. اشتباه است اگر درس عقیدتی به فرزندان خود بدهیم ولی حیات اجتماعی را به آنان آموزش ندهیم.
روضۀ فاطمیه، روضۀ بیتفاوتی مردم است
روضۀ فاطمیه برای چیست؟ این روضه فقط این نیست که چند نفر آمدند و دربِ خانۀ حضرت زهرا(س) را آتش زدند. بالاخره چند نفر پیدا میشوند که کینۀ امیرالمؤمنین (ع) را به دل داشته باشند و حب مقام، آنها را قاتل فرزندان پیغمبر کند؛ اما گریه و روضه برای این است که چرا وقتی حضرت زهرا(س) بین درب و دیوار ضجه زد، هیچکس به کمک نیامد؟ روضه این است. ما غصه میخوریم که چرا چهار نفر منافق جنایت کردند و هیزم دستشان گرفته بودند تا دربِ خانه را آتش بزنند، اما چرا کسی جلویشان را نگرفت و نگفت هیزم را کجا میبرید؟ دربِ خانۀ چه کسی را میخواهید آتش بزنید؟ در جامعهای که صدای فاطمه(س) را بشنوند و به کمک نیایند، در این جامعه همین مردم میروند دور گودی قتلهگاه و حسینش(ع) را قطعهقطعه میکنند! روضه فاطمیه، روضۀ بیتفاوتی است.
پسر آقای بهجت به خودِ من میگفتند آیت الله بهجت که زیاد غذا نمیخوردند، وقتی از اخبار میشنیدند انفجاری در بغداد شده، ایشان تا سه روز حالشان بد بود و دیگر همان اندک غذا را هم نمیتوانستند بخورند. میگفتند: ببین آدم میکشند. به این میگویند عرفان.
کسی که اجتماعی زندگی نکرده، چگونه میتواند زندگی عرفانی و امام زمانی(عج) داشته باشد؟ نور وجودی انسانهایی که حساسیت اجتماعی دارند و دینشان آنها را به اینجا رسانده؛ نور اینها محبت به امام زمان(عج) را میآورد و قلبشان را به امام زمان(عج) مقرب میکند.
صوت: @panahian_mp3
فاطمیۀ بزرگ تهران - ۱۴۰۳/۰۸/۰۴ هیئت محبین مولا امیرالمؤمنین(ع)
@Panahian_text
۶:۳۱