مجتبی لشکربلوکی
اگر ۳۰۰ سال پیش زندگی می کردیم آنگاه کل اطلاعاتی که در کل دوران زندگی مان کسب می کردیم چقدر بود؟ به مراتب کمتر از اطلاعاتی بود که امروزه ظرف مدت یک ماه از طریق یک روزنامه و یک شبکه اجتماعی بدست می آوردیم.بگذارید بر اساس آمار نگاه کنیم: در سال ۲۰۱۰، دو زتابایت اطلاعات در جهان تولید شده. پانزده سال بعد در ۲۰۲۵، تولید دادهها به بیش از ۱۸۰ زتابایت رسیده. یعنی در طول مدتی کوتاه ۹۰ برابر شده! برای درک بهتر این حجم، هر زتابایت برابر است با هزار میلیارد گیگابایت (۱,۰۰۰,۰۰۰,۰۰۰,۰۰۰ گیگابایت).
در گذشته به خصوص قبل از اختراع تلگراف، رادیو، تلویزیون و اینترنت، اطلاعات بسیار آهسته خلق و منتقل میشد. اخبار و دانش عمدتاً از طریق ارتباطات شفاهی رو در رو، نامهها و کتابهای کمیاب منتقل میشدند. منابع اطلاعاتی محدود بودند و اطلاعات عمدتاً تکراری، مرتبط با زندگی روزمره و محدود به محیط جغرافیایی نزدیک فرد بودند. اما اکنون چه شده است؟ ما در دنیای مدرن با مفهومی روبرو هستیم به نام اضافه بار اطلاعاتی و همچنین ذهن پریشی (Mental Clutter)
آشغالهای ذهنی چه شکلی هستند؟۱) خبرهايي که هیچ تاثیری بر زندگیما ندارند: فلان بازیگر برای بار سوم از همسرش جدا شد! ۲) مقایسه خود با دیگران در شبکههای اجتماعی: چرا من مانند فلانی به سفر نمی روم، سوار اسب نمی شوم و با جت اسکی عکس ندارم.۳) مطالب آرشیو شده: ده ها فایلی که دانلود کرده ایم اما نخوانده ایم۴) محتواهای ناتمام: فیلم های یوتوبی که تا انتها نگاه نکرده ایم، کتاب هایی که تا آخر نخوانده ایم، پادکست هایی که تا آخر گوش نداده ایم. ۵) تکهتکههای اطلاعات بیربط: دنبال کردن کانالهای متعدد با موضوعات مختلف بدون جهتگیری مشخص.
این آشغال های ذهنی منجر به این می شوند که بار شناختی (Cognitive Load) فراتر از ظرفیت ذهنی ما ایجاد شود. بار شناختی یعنی میزان تلاش ذهنی لازم برای انجام یک کار. آشغال های ذهنی (اطلاعات نامنظم یا نامرتبط یا ناتمام) باعث افزایش بار شناختی میشوند. زیرا بخش زیادی از ظرفیت ذهنی صرف مدیریت و فیلتر کردن اطلاعات نامرتبط، نامنظم و ناتمام میشود.
آشغال های ذهنی شاید توضیح دهنده این پدیده باشند که قدیمی ها دانش کمتری نسبت به ما داشتند اما خرد و حکمت عمیق تری نسبت به ما داشتند. ما چیزهای بیشتری می دانیم اما لزوما خردمندتر نیستیم!
چه باید کرد؟ ۱) همانگونه که رژیم غذایی دارید رژیم رسانه ای داشته باشید. هر آشغالی را نخورید. به جای اینکه منفعلانه در معرض سیلی از اطلاعات قرار بگیرید، فعالانه انتخاب کنید چه اطلاعاتی را از چه منابعی دریافت کنید. کانالهای تلگرامی یا صفحات شبکههای اجتماعی که برایتان مفید یا الهامبخش نیستند را رها کنید.
۲) برای آنکه بیشتر بدانید کمتر بخوانید/بشنوید. اینکه شما در طول سال ۱۰۰ ساعت پادکست فاخر گوش داده اید هنر نیست. بلکه باید از خودتان بپرسید که چند درصد از آنان را عمیقا درک کرده اید و آن ورودی ها نگاه شما را تغییر داده اند؟ پس پادکست های خوب را چند بار گوش کنید، کتاب های خوب یا نوشته های خوب را چند بار بخوانید.
۳) تقویت تفکر انتقادی (موشکافانه/سنجش گرانه) که قبلا در موردش نوشته ام و گفته ام.
۴) در هشتاد درصد موارد با سوال بروید سراغ محتوا و نه بر اساس توصیه دیگران و محبوبیت و جوگیر شدن و دم دست بودن و وایرال شدن و ... مطالبی که بر اساس سوال خوانده می شوند بیشتر در ذهن نقش می بنندند.
۵) جمع بندی و خلاصه سازی کنید. این دو مفهوم چه تفاوتی دارند؟ مثلا فرض کنید که ده تعریف از فرهنگ یا جامعه یا اضطراب خوانده اید. یا ده تئوری در مورد موفقیت فردی از ده کتاب خوانده اید، اگر این تعاریف یا تئوری ها را جمع بندی نکنید، با ذهن پراکنده به جای خاصی نمی رسید در نهایت باید یک بار بنشینید و با خود جمع بندی کنید که بالاخره فرهنگ از نظر من یعنی چه؟ یا جمع بندی من از راه های موفقیت چیست؟ کسی که ده تعریف از فرهنگ در ذهنش دارد یا ده مسیر مختلف و گاه متضاد در مورد موفقیت ممکن است در عرصه نظر با کلاس به نظر برسد اما در زندگی عملی هیچ منفعتی نمی برد. اما خلاصه سازی یعنی اینکه سعی کنیم به زبان خودمان جان کلام چیزهایی که خوانده ایم، شنیده ایم، تجربه کرده ایم و دیده ایم را بنویسم و هر از چند گاهی مرور کنیم.
انبار کردن اطلاعات نامنظم یا نامرتبط یا ناتمام در ذهن یعنی اینکه ما ذهن خود را تبدیل کرده ایم به یک آشغال دونی و آن را با خود حمل می کنیم. همین باعث می شود که راجع به هر موضوعی حرف می زنیم ولی راجع به هیچ موضوعی حرف درست و حسابی نمی زنیم!
@Dr_Lashkarbolouki
۱۵:۳۵
هر هفته صندوق های برتر در حوزه های مختلف (طلا، درآمد ثابت، سهام، املاک و اهرمی) توسط کارشناسان دایان تحلیل و انتخاب می شوند. مشاهده برترین صندوق ها: https://dayancapital.ir/funds/
مشاوره سرمایه گذاری: تلفن: ۰۲۱۲۶۲۱۱۸۷۱ - ۰۲۱۲۶۲۳۱۴۶۳ - ۰۹۱۰۹۱۰۰۱۵۲پیام در تلگرام: @D_Invest24
۱۳:۴۶
مجتبی لشکربلوکی
فرانچسکا آلبانیزه گزارشگر ویژه سازمان ملل می گوید: «نسل ما آموخته بود که نازیسم (هیتلر) بزرگترین شرّ است؛ و واقعاً هم بود. اما امروز، کشوری که میلیونها نفر را از گرسنگی میمیراند و کودکان را برای سرگرمی هدف گلوله قرار میدهد، و در عین حال، تحت حمایت دموکراسیها و دیکتاتورها قرار دارد، به نماد تازهای از بیرحمی بدل شده است.»
در برابر چشمان ما ۱۷ هزار کودک را کشته و ۳۳ هزار کودک دیگر را زخمی کرده اند و عملا چنان رفتار کرده اند که روی سیاه هیتلر را سفیدشویی کرده اند! آن قدر این ها شرورند که باید برای هیتلر صلوات فرستاد :) و همچنین باید فاتحه ای هم برای انسانیت برخی خواند! سازمانهای حقوق بشری، وضعیت غزه را یک فاجعه انسانی (Humanitarian catastrophe) تمامعیار و نمونه بارز نقض حقوق بینالملل توصیف میکنند. اما به نظرم فاجعه دیگری نیز در جریان است و آن فاجعه اخلاقی (Moral catastrophe). سکوت، بی تفاوتی و انفعال بخش بزرگی از دولتها و سیاستمداران جهان یک فاجعه تمام عیار اخلاقی است. البته برخی سیاست مداران بعد از ماه ها تازه اکنون یادشان افتاده که واکنش نشان دهند!
هانا آرنت یکی از مهمترین و تأثیرگذارترین متفکران سیاسی قرن بیستم کتابی دارد به نام ابتذال شر که گزارشی است فلسفی و تحلیلی از محاکمه سرهنگ آدولف آیشمن.
آدولف آیشمن که بود؟ مسئول بخش امور یهودیان در اداره اصلی امنیت رایش که طراح و هماهنگکننده حملونقل یهودیان به اردوگاههای مرگ مانند آشویتس، تربلینکا و دیگر مراکز کشتار بود. او شبکهای اداری و حملونقلی ایجاد کرد تا یهودیان را از سراسر اروپا به مکانهای نابودی منتقل کند.
کتاب او آموزه های بلندی دارد اما یکی از آن آموزه ها چنین است: انسان می تواند منطقی، خانواده دار و باهوش باشد اما در دام فقدان تأمل اخلاقی بیافتد. او می گوید: ناتوانی در تامل اخلاقی، سرچشمه اصلی ارتکاب شر است. ابتذال شر یعنی اینکه شر لزوماً از بدذاتی نمیآید، بلکه از ناتوانی در داوری و مسوولیت پذیری اخلاقی نشأت میگیرد. آیشمن کلید داوری مستقل اخلاقی را خاموش کرده بود!
او می گوید یکی از خطرناکترین چیزها، آموزش شهروندان برای اطاعت مطلق و کنار گذاشتن داوری اخلاقی است و معتقد است حتی در نظامهای جمعی، افراد باید مسئولیت فردی اخلاقی اعمال و رفتار خود را بپذیرند؛ چه آن کار شما سکوت باشد چه اقدام، چه فرمان برداری باشد و چه اعتراض؟ جای هانا آرنت این روزها خالی است که ببییند هیتلر و آیشمن ها دوباره جان گرفته اند!
چکاپ درونی: انسان امروز باید از شرم بمیرد که زنده ایم، نفس می کشیم و زندگی عادی می کنیم و پیش روی ما چنین فجایعی رخ می دهد. به شخصه خودم بابت فقر، گرفتاری و پریشانی مردم کشورم، پیش وجدان خودم شرمنده بودم و هستم. اکنون شرمندگی غزه نیز بر آن افزوده شده که چرا هیچ کاری نمی کنم. به عمیق ترین لایه های درون خود مراجعه کنیم اگر این رخدادها برای ما عادی شده، اگر احساس بی تفاوتی می کنیم، اگر از صمیم قلب (همانگونه که برای خود دعا می کنیم) دست به دعا برنمی داریم؛ باید به انسان بودن خودم شک کنيم! (که گاهی خود من شک کرده ام در زنده بودن انسانیت در وجود خودم) و تا تمام انسانیت در ما نمرده وتا اندکی نشانه های حیاتی آن زنده است باید آن را با تنفس مصنوعی، احیا کرد.
مبارزه با فراموشی اجتماعی: با استفاده از گزارش های معتبر سازمانهای حقوق بشری، خبرنگاران مستقل و...، محتوای مستند درباره وضعیت انسانی در غزه را بازنشر دهیم و نگذاریم لابه لای اخبار دیگر این موضوع فراموش شود. هر کاری کنیم جز سکوت.
حمایت از خبرنگاران مستقل و سازمانهای حقوق بشری: خبرنگاران و گزارشگران مستقل تحت فشارند. دست کم با لایک و فالو یا هرگونه کمک مالی یا معنوی می توانیم دلگرمی و پشت گرمی برای آنان باشیم.
فشار مدنی از طریق نامهنگاری: میتوانیم در کارزارهای جهانی شرکت کنیم یا نامه به نهادهای بینالمللی مثل صلیب سرخ و سازمان ملل بفرستیم.
تحریم توسط مصرف کننده: عدم خرید از شرکتهایی که بهطور مستقیم و غیرمستقیم در این فاجعه نقش دارند (در صورت امکان البته).
پرورش داوری اخلاقی به ویژه در نسل بعدی: اگر بخش از جامعه جهانی و بخشی از سیاست مداران امروزه سکوت کرده اند به خاطر آن است که چراغ وجدان اخلاقی و داوری مستقل اخلاقی در وجودشان خاموش شده. دست کم سعی کنیم نسل بعدی ما از ما با اخلاق تر، آگاه تر و انسان تر باشند. پرورش اخلاقیات را برای نسل بعدی از آموزش هوش مصنوعی و ریاضیات و زیست و فیزیکی و شیمی جدی تر بگیریم!
@ Dr_Lashkarbolouki
۱۳:۴۹
سلام به همه خوانندگان و همراهان
برای برخی از عزیزان این سو برداشت ایجاد شده است که نوشته ای با تیتر به روح بلند هیتلر صلوات در جهت تطهیر هیتلر است و متوجه طنز تلخ تیتر نشده اند. شاید به خاطر مرور سریع مطلب است که این خاصیت خواندن دیجیتالی و سریع این روزهاست.
اگر دقت بفرمایید در متن نوشته شده که قبلا فکر می کردیم نازیسم بدترین شر ممکن بوده است اما امروزه متوجه شدیم که شر بزرگ تری نیز وجود دارد. و کار به جایی رسیده است که هیتلر در مقابل آنان تبدیل به یک آدم معمولی می شود.
امیدوارم با این توضیح مساله برای آن بخش از عزیزان حل شده باشد.
به امید ریشه کن شدن ظلم و شر در همه جای دنیا
با احترام مجتبی لشکربلوکی
۴:۲۷
�ه خروج ازبحران 12کشورجهان.pdf
۲.۰۸ مگابایت
برای اینکه به این سوال سخت، دشوار و مهم پاسخ دهیم به تجربیات جهانی مراجعه کردیم: ۱۲ کشور از ۴ قاره جهان انتخاب شدند که دچار بحران های جدی شدند اما توانستند بحران را پشت سر بگذارند : رواندا، ویتنام، آلمان، لهستان، ژاپن، چین، سنگاپور، کره جنوبی، شیلی، ایرلند، فنلاند و بالاخره آفریقای جنوبی
این کشورها توانسته اند از خاکستر بحران ققنوس وار برخیزند و دوباره جان بگیرند و پرواز کنند. آیا چون این کشورها توانستند ایران هم می تواند؟
این گزارش به مرور و تحلیل نقاط تشابه و تفاوت مسیر این کشورها می پردازد. تحلیل تجربه این دوازده کشور ما را به سه شرط می رساند که برای عبور از بحران به توسعه ضروری است. در این گزارش این سه شرط برای عبور از بحران تبیین و تشریح شده است.
۱۲:۱۱
بحران خودش را چگونه نشان می دهد؟ در سرمایه برداری، فرزندناوری و وطن گریزی!
برگردیم به سوال آیا ایران می تواند این شرایط را پشت سر بگذارد؟ برای اینکه به این سوال سخت، دشوار و مهم پاسخ دهیم به تجربیات جهانی مراجعه کردیم: ۱۲ کشور از ۴ قاره جهان انتخاب شدند (لینک گزارش) که دچار بحران های جدی شدند اما توانستند بحران را پشت سر بگذارند: رواندا، ویتنام، آلمان، لهستان، ژاپن، چین، سنگاپور، کره جنوبی، شیلی، ایرلند، فنلاند و بالاخره آفریقای جنوبیاین کشورها تجربیات ویرانگری داشتند: چند پاره شدن کشور، نسلکشی، بیکاری ۳۰٪، کشته شدن یک دهم جمعیت در ۱۰۰ روز و تورم های ۳رقمی، مرگ های میلیونی به خاطر قحطی و ... اما توانسته اند از خاکستر بحران ققنوس وار برخیزند و دوباره جان بگیرند و پرواز کنند. آیا ایران هم می تواند؟
عبور از بحران چقدر طول کشیده؟با مرور تجربه این ۱۲ کشور فهمیدیم به صورت میانگین بیش از ۷ سال طول می کشد که به شرایط نرمال بازگشت. البته با توجه به عمق و نوع بحران این زمان بین ۳ تا ۱۵ سال متغیر است. همچنین برای دستیابی به توسعه پس از بحران به گونهای که توسعه تثبیت شده باشد به صورت میانگین ۱۵ سال زمان نیاز است. در بهترین حالت ۶ سال و در طولانی ترین مدت ۳۷ سال طول کشیده
تفاوت ها و شباهت های مسیر ۱۲ کشوربرخی موارد بود که بین کشورها تفاوت وجود داشت و همه کشورها از یک منطق یا مسیر واحد عبور نکردند به عنوان مثال: در ۸ مورد از ۱۲ کشور، نخبگان سیاسی یا دولتی سهم بیشتری در آغاز و انجام اصلاحات داشتند. ۲ مورد (لهستان و آفریقای جنوبی) را بیشتر می توان مدیون کنش جامعه مدنی دانست و ۲ مورد هم (ژاپن و آلمان) نیز آغازگر اصلاحات، دول خارجی یا جامعه بین المللی بوده اند.
در حوزه اصلاحات دموکراتیک نیز همه کشورها یک مسیر را نرفتند: ۲ کشور از قبل نظام دموکراتیک قابل قبولی داشتند (ایرلند و فنلاند) ۶ کشور اصلاحات دموکراتیک جدی داشتند ولی ۴ کشور سنگاپور، چین، ویتنام و رواندا تغییرات اساسی در سیاست داخلی نداشتند.
در حوزه تغییر حکومت یا حزب یا افراد کلیدی نیز تفاوت وجود داشت: در برخی کشورها هم حزب حاکم تغییر کرد و هم افراد کلیدی مانند ایرلند. در برخی، نظام حکمرانی جدید ایجاد شد مانند ژاپن و آلمان. در برخی نه افراد کلیدی و نه حزب تغییر کرد مانند سنگاپور. در برخی حزب بدون تغییر ماند اما افراد کلیدی عوض شدند مانند چین و ویتنام.
از تفاوت ها که بگذریم سه نقطه مشابهت جدی بین این ۱۲ کشور وجود داشت: بلا استثناء تمام ۱۲ کشور در بازه زمانی توسعه پسابحران، آزادسازی اقتصادی و مردمیسازی اقتصادی را در دستور کار خود قرار دادند.تمام ۱۲ کشور به نوعی یا تنشزدایی منطقهای/جهانی یا توسعه تعاملات اقتصادی-سیاسی و تعامل با بلوک های قدرت را در دستور کار قرار دادند و باز هم بلا استثناء تمام شان اصلاح نظام حکمرانی و دولت سازی را در بازه های مورد بررسی تجربه کرده اند (در گزارش جزییات این تفاوت ها و تشابه ها به صورت کامل وجود دارد)
@Dr_lashkarbolouki
۱۸:۱۹
این فیلم علی سلطانی، نویسنده است، پس از سرقت موبایلش در خیابان. خطاب به دزد موبایلش حرف های جالبی می زند! شنیدنی است.وقتی این فیلم را نگاه کردم چیزی در ذهنم جرقه زد: هر دزدی وقتی چیزی را می دزدد، همراهش اعتماد را هم می دزدد اما دزدها دوگونه اند:
اشیا (مانند سکه طلا، موبایل، ماشین) را می شود جایگزین کرد اما دزدانی که رویاهای ما را دزدیدند، چیزی را دزدیدند که جایگزین نمی شود. پس دست کم مواظب باشیم ما دزد رویاهای دیگران نباشیم.
مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki
۱۲:۳۳
سه صندوق برتر درآمد ثابت به انتخاب مشاوره سرمایه گذاری دایان در بالا آمده است.
هر هفته صندوق های برتر در حوزه های مختلف (طلا، درآمد ثابت، سهام، املاک و اهرمی) توسط کارشناسان دایان تحلیل و انتخاب می شوند. مشاهده برترین صندوق ها: https://dayancapital.ir/funds/
مشاوره سرمایه گذاری: تلفن: ۰۲۱۲۶۲۱۱۸۷۱ - ۰۲۱۲۶۲۳۱۴۶۳ - ۰۹۱۰۹۱۰۰۱۵۲پیام در تلگرام: @D_Invest24
۱۳:۱۴
مجتبی لشکربلوکی
جایی خواندم و توجهم جلب شد به یک شاخص جالب. شاخص دالی سازمان جهانی بهداشت. که به «سالهای از دسترفتهی عمر، بهخاطر مرگ زودرس یا زندگی با ناتوانی» توجه می کند. سازمان جهانی بهداشت علاوه بر معلولیت های جسمی، بیماریهای روانی مثل افسردگی، اضطراب و حتی اعتیاد رو هم در دالی محاسبه لحاظ میکنه ( اینجا). اسم دقیق این شاخص این است: Disability-Adjusted Life Year که ترجمه اش می شود سال های زندگی تلف شده. فردی به نام سارا را تصور کنید. انتظار میرود سارا تا ۸۰ سال زندگی کند، اما بهدلیل سکته قلبی، در ۷۰ سالگی از دنیا میرود. در ضمن از سن ۴۵ تا ۵۵ سالگی، ۱۰ سال با افسردگی نیمه شدید (شدت ۰.۵) دست به گریبان بوده است. در این دهه، از کیفیت و لذت طبیعی زندگی روزانه اش کاسته میشود؛ فعالیتها، شادیها و ارتباطات انسانی او تحت تأثیر این بیماری قرار دارند(۱۰ ۰.۵ برابر است با ۵ سال) یعنی او شاخص دالی اش می شود ۱۰ به علاوه ۵ مساوی ۱۵ سال!
شاخص دالی نشان میدهد که به دلیل بیماری یا مرگ زودرس، چند سال از زندگی سالم از دست رفته است. این شاخص برای بهداشت عمومی طراحی شده، اما ایدهاش یعنی ترکیب کمیت و کیفیت زندگی میتواند الهامبخش یک نسخه شخصیسازیشده برای زندگی فردی باشد.
این شاخص، الهامگرفته از DALY جمعی است، اما به جای تمرکز بر بیماری و ناتوانی، بر ۵ عامل رسالت، فضیلت، اصالت، خدمت، رضایت از زیستن تمرکز دارد.بگذارید این ۵ مولفه را توضیح بدهم:
شاخص دالی می شود: سال های زیسته شده ضربدر در امتیازی که از عوامل رسالت، رضایت، خدمت، عاملیت و فضیلت می گیريم. به عنوان مثال اگر من ۴۰ سالم باشد و ده سال کودکی و نوجوانی را به خاطر نداشتن اصالت و عاملیت از دست داده باشم و در بیشتر دوران زندگی ام نه حکمت معنوی داشته باشم (رسالت) و نه پایبندی به فضیلت (نظام اخلاقی) آنگاه ممکن است سال های تقویمی زندگی ام معادل ۴۰ سال باشد اما سال های زندگی تعدیل شده بر پایه شرافت بشود ۲۰ سال! یعنی بیست سال از زندگی ام را نزیسته ام.
یک توصیه کوتاه اما مهم و هیچ چیز دیگری نمی گویم: در گام اول نمی گویم بیشتر فعلا به همان اندازه که به زیبایی و سلامت خود اهمیت می دهیم از آرایش موی سر، لباس، سیکس پک، تناسب اندام، مدل ابرو، فک و گونه و باسن... به رسالت، فضیلت، اصالت، محبت، رضایت اهمیت دهیم وگرنه ۸۰ سال با زندگی با تناسب اندام خواهیم داشت بدون آن که این زندگی اصلا ارزش زیستن را داشته باشد!
@Dr_Lashkarbolouki
۱۳:۱۴
این ویدئو بر اساس یکی از فصل های کتاب استراتژی توسعه ایران توسط محمدرضا مدیر صفحه روزنامه آزاد طراحی و تولید شده و این جا بازنشر می شود.
در کتاب استراتژی توسعه ایران از دیدگاه ده اندیشمند ایرانی توضیح داده شده که چرا ایران عقب ماند؟ و سپس یک مدل ترکیبی ارایه شده و همچنین گفته شده که راه توسعه ایران از کجا می گذرد؟
راه های دستیابی به محتوای کتاب استراتژی توسعه ایران نوشته مجتبی لشکربلوکی
کتاب الکترونیکی کتاب صوتی کتاب کاغذی
۷:۴۳
مجتبی لشکربلوکی
با یکی از وزرای اسبق صحبت می کردم می گفت روزی به معاون اول گفتم آنقدر که مرا به جلسات دعوت می کنید، تفاوتی ندارد که وزیر این وزارت خانه من باشم [با مدرک دکتری و ۲۰ سال سابقه کشورداری] یا یک سبزی فروش. چون اصلا اجازه فکر کردن، تمرکز و راهبری موثر وزارت خانه را از من گرفته اید. یکی از مدیران می گفت: در سرزمینی زندگی میکنیم که مدیرانش بیشتر از هر جای جهان «جلسه میروند» و کمتر از هر جای جهان «تصمیم میگیرند».
نظام کشورداری و همچنین شرکت داری ما آفات زیادی دارد. از جمله اینکه مدیران ما شده اند علامه مجلسی! از این جلسه به آن جلسه! وقتی در یک نظام حکمرانی (دولت) یا مجموعه اقتصادی (شرکت خصوصی) جلسات زیاد است این نشانه یک بیماری جدی است و دست کم ۵ ریشه دارد:
شفاف نبودن رژیم تصمیم گیری: وقتی معلوم نیست چه کسی حق دارد در مورد چه چیزی تصمیم بگیرد، همه دور میز مینشینند تا ....
عدم توازن اختیارات و مسوولیت: وقتی برای هر کاری مثلا خرید خودرو دولتی باید جلسات در بالاترین سطوح دولت برگزار شود این یعنی اینکه واحد متولی اختیار لازم را ندارد و باید برای کوچک ترین تصمیمات تایید بقیه را بگیرد (مثال واقعی است)
تصمیم گریزی: وقتی قدرت و جسارت تصمیم گیری از مدیران گرفته می شود، مدیران چه می کنند؟ توزیع ریسک تصمیم! و جلسه تبدیل میشود به ابزاری برای تقسیم مسئولیت که بعدها هر چه شد بگویند ببین این که تصمیم من نبود، ما ده نفر همه با هم تصمیم گرفتیم. خیلی شفاف بخواهم بگویم در ساختار اداری ایران، خیلی وقت ها جلسه یعنی مسئولیتگریزی دستهجمعی!
فرهنگ نمایشی (Performative Culture) یا تئاتر مدیریتی یا شوآف سازمانی: در بسیاری سازمان ها جلسه بیشتر ابزاری است برای شوآف مشارکت و یا عملگرایی نمایشی، نه حل مسئله. اینکه بگوییم ما تا ساعت ۱۱ شب در جلسه بودیم افتخار نیست، نشان ناکارآمدی است. مثالی از تئاتر مدیریتی: یک بار به جلسه یکی از مدیران ارشد کشور دعوت شدم بدون اعلام موضوع دقیق. از دفترشان پرسیدم چند نفر دعوتند؟ گفتند۲۰ نفر! نرفتم. چرا؟ چون در جلسه ۲ساعته ای که وقت مفیدش ۹۰ دقیقه است با فرض حداقل ۱۰ دقیقه فرمایشات گهربار مدیر ارشد مربوطه، ۸۰ دقیقه وقت باقی می ماند برای ۲۰ نفر باقی مانده، یعنی نفری ۴ دقیقه. برای ۴ دقیقه اظهار نظر شتابزده بدون موضوع از پیش تعریف شده ۴ ساعت وقتم را در ترافیک و حضور در جلسه هدر ندادم.
بیاعتمادی به یکدیگر: وقتی مدیران به تصمیمهای یکدیگر اعتماد ندارند، همه میخواهند در جریان همهچیز باشند، و این یعنی جلسه برای هر چیزی!
این ها پیشنهادهای غیرمتعارف اند. شما اول پیشنهادهای متعارف رو اجرا کنید بعد بروید سراغ غیرمتعارف ها.
بین علامه مجلسی (کسانی که همیشه از این جلسه به آن جلسه می روند) و عمو سبزی فروش، دومی تمرکز و عقل معیشت بیشتری دارد
@Dr_lashkarbolouki
۱۳:۴۷
بدو! بدو! همهچیز باید بیشتر باشد و سریعتر انجام شود، چرخهای بیپایان از دویدن و رسیدن و دوباره دویدن که با ارزشهایی مانند موفقیت و بهرهوری توجیه میشود. سبک زندگی سریع باعث می شود که این هفت ویژگی را داشته باشیم: پرمشغله، عجول، مضطرب، سطحی، بیقرار، متمرکز بر کمیت نه کیفیت و کم توجه.
در سبک زندگی سریع، ما غذا را قورت می دهیم اما در آهستگی، غذا را مزمزه می کنیم. در سبک زندگی سریع ما چایی را هورت می کشیم اما در سبک زندگی آهسته، جرعه جرعه چای را می نوشیم و از آن لذت می بریم. سبک زندگی سریع حتی روی نیایش های ما نیز تاثیر گذاشته است. ما نیایش های روزانه مان را سریع و تند تند می خوانیم اما در سبک زندگی آهسته ما کلمه به کلمه با قدرت برتر و جهان متعالی ارتباط برقرار می کنیم. خلاصه اش آنقدر گرفتاریم که وقت نداريم خوشخبت شويم!
پیشنهاد عملی: تکنیک هوگا بگذارید با تکنیک هوگای دانمارکی ها (Hygge) آشنا شویم. این مفهوم بخشی از فرهنگ دانمارکی است. دانمارکیها معتقدند در جهانی که پر از استرس و سرعت است باید شادمانی را در لحظه های ساده جستجو کرد. دنج بودن مایه خوشحالی است. چگونه هوگا کنیم یا هوگا باشیم؟ پنج راهکار ساده:
بعضی ها می گویند شاید ریشه هوگا از هاگ (Hug) بغل کردن بیاد. احتمالا بی ربط هم نیست! شاید هوگا به معنی در آغوش کشیدن لحظات ناب و ساده زندگی باشد.سبک زندگی آهسته برعکس سبک زندگی سریع دارای هفت ویژگی متفاوت است: آرام، مراقب، پذیرا، با طمأنینه، صبور، ژرفاندیش، تمرکز بر کیفیت نه کمیت. تا کلمه آهستگی را می شنویم ممکن است که برداشت های اشتباه هم به ذهن مان بیاید: آهستگی به معنای ترمز نیست.آهستگی به معنای بیکاری و انفعال نیست.آهستگی به معنای ملال و رخوت نیست. آهستگی به معنای حضور در لحظه و لذت از لحظه است.
آکادمی جام؛ جستجوی آگاهی و معنا @JaamAcademy
آکادمی جام در سایر رسانهها: اینستاگرام | لینکدین | بله | ایتا | سروش
۱۳:۲۶
صندوق های برتر را شناسایی کنید و فقط در آن ها سرمایه گذاری کنید.
سه صندوق برتر طلا به انتخاب مشاوره سرمایه گذاری دایان در بالا آمده است.
هر هفته صندوق های برتر در حوزه های مختلف (طلا، درآمد ثابت، سهام، املاک و اهرمی) توسط کارشناسان مشاوره سرمایه گذاری دایان تحلیل و انتخاب می شوند. مشاهده برترین صندوق ها: https://dayancapital.ir/funds/
مشاوره سرمایه گذاری: تلفن: ۰۲۱۲۶۲۱۱۸۷۱ - ۰۲۱۲۶۲۳۱۴۶۳ - ۰۹۱۰۹۱۰۰۱۵۲پیام در تلگرام: @D_Invest24
۸:۲۹
مخاطب اول این نوشته خودم هستم به کسی برنخورد! اگر امروز به من و شما بگویند در نانوایی ها نامرئی شده اید و می توانید بروید از هر نانوایی که خواستید نان بردارید، چه می کنید؟ ۹۹.۹۹٪ ما چنین کاری نمی کنیم! چرا؟ چون از کودکی آموخته ایم که نانی که سر سفره مان می بریم باید حلال باشد. اما خیلی چیزهای دیگر را به ما یاد ندادند:
خب، اصلا چه ایرادی دارد؟ حالا خیلی سخت نگیر! عدم رعایت حقوق مالکیت معنوی دیگران دو پیامد اصلی دارد:پیامد اجتماعی: اگر یک بلاگر، نویسنده یا فیلمساز ، کدنویس نرم افزاری یا آهنگساز یا خواننده یا طنزپزداز، مطمئن باشد که هر چه تولید می کنند منفعتش هم نصیب خودش می شود آنگاه انگیزه بیشتری پیدا می کند و من و تو با دزدی هایی که کردیم نفهمیدیم که چه فیلم ها، چه سریال ها، چه کتاب ها و چه آهنگ هایی که به خاطر دزدی من و شما اصلا تولید نشد!اصولا یکی از مهم ترین پیش نیازهای توسعه، رعایت حقوق مالکیت است. حقوق مالکیت به ساده ترین شکل ممکن یعنی منافع آنچه دارم و آنچه ایجاد می کنم به من می رسد! اگر چنین شرایطی باشد تو با خیال راحت می نویسی، من فیلم میسازم و دیگری آهنگ مینوازد. تحقیقات نشان می دهد که حقوق مالکیت (شامل مالکیت معنوی) همبستگی بسیار قوی با سه شاخص مهم یعنی شاخص جهانی کارآفرینی، شاخص نوآوری و شاخص رقابتپذیری جهانی استعداد [سرمایه انسانی] وجود دارد (۰.۸۸ تا ۰.۹۲ که به بالاترین ضریب همبستگی یعنی ۱ خیلی نزدیک است).
پیامد فردی: همانگونه که نان حلال بر کیفیت زندگی من و شما تاثیر دارد. نام حلال، فالوئر حلال، منزلت و ثروت حلال، شهرت حلال و .... بر کیفیت زندگی این جهانی و آن جهانی من و شما تاثیر دارد. چه اینکه در کتاب آسمانی گفته شده هر کسی به اندازه یک ذره خوبی و بدی کند نتیجه آن را خواهد دید و چشید!
جهان به این جمع بندی رسیده که حقوق مالکیت مهم است و با حساسیت باید رعایت شود. ولی ما با این مفاهیم خیلی کم آشنا هستیم شاید به این دلیل باشد که تانژانت و کتانژانت و مثلثات «ریاضیات غیرکابردی» هنوز نزد ما از «اخلاق کاربردی» مهم تر است. جهان در این موضوعات شوخی ندارد. تا حالا به دفعات رخ داده است که طرف استاد دانشگاه است پروفسور هم هست اما کاشف به عمل آمده که که یک پاراگراف از فرد دیگری آورده در مقاله یا کتابش بدون ارجاع و اخراج شده! به همین راحتی، به همین خشنی! (البته حتما مواردی هم بوده که مماشات شده یا ... ولی سخت گیری در این حوزه مشهود است و به اصطلاح میزان تنبیه بازدارندگی دارد)
کسی نبود که به نسل ما چنین اموری را بیاموزد. ما دیر آموختیم. خیلی دیر. شما بهتر از ما باشید. باشد که زندگی جمعی بهتری را با احترام به حقوق مالکیت تجربه کنیم و هم انسان توسعه یافته تری شویم (شخصی) و هم جامعه توسعه یافته تر (جمعی). همین جا از تمام کسانی که حقوق شان را رعایت نکرده ام صمیمانه و خاکسارانه پوزش می طلبم
@Dr_Lashkarbolouki
۱۳:۱۶
صندوق های برتر را شناسایی کنید و در آن ها سرمایه گذاری کنید.
سه صندوق برتر ثابت به انتخاب مشاوره سرمایه گذاری دایان در بالا آمده است.
هر هفته صندوق های برتر در حوزه های مختلف (طلا، درآمد ثابت، سهام، املاک و اهرمی) توسط کارشناسان مشاوره سرمایه گذاری دایان تحلیل و انتخاب می شوند.
مشاهده برترین صندوق ها: https://dayancapital.ir/funds/
مشاوره سرمایه گذاری: تلفن: ۰۲۱۲۶۲۱۱۸۷۱ - ۰۲۱۲۶۲۳۱۴۶۳ - ۰۹۱۰۹۱۰۰۱۵۲پیام در تلگرام: @D_Invest24
۶:۵۳
فوریه سال ۲۰۰۲، خبرنگاران در اتاق کنفرانس پنتاگون یک مصاحبه مطبوعاتی با وزیر دفاع آمریکا داشتند. فضای جلسه سنگین و پر از پرسش بود. همه میخواستند بدانند آیا شواهد کافی برای حمله به عراق وجود دارد یا نه؟ دونالد رامسفلد، وزیر دفاع وقت، پشت تریبون در پاسخ به یکی از سوالات چالشی با لحنی شمرده گفت: بعضی چیزها دانستههای معلوم اند یعنی چیزهایی که میدانیم که میدانیم. برخی دانستههای نامعلوم؛ یعنی چیزهایی که میدانیم که نمیدانیم. و سرانجام نادانستههای مجهول یعنی چیزهایی که نمیدانیم که نمیدانیم.بسیاری از خبرنگاران از این پاسخ تعجب کردند، پچ پچ، همهمه و ریشخند پنهانی شروع شد و رسانهها ابتدا این گفته را به تمسخر گرفتند، اما بهتدریج اندیشمندان علوم شناختی و مدیریت آن را جدی گرفتند. او در واقع به یکی از بنیادینترین چالشهای تفکر استراتژیک اشاره کرده بود. این ایده در ادبیات مدیریت، سیاستگذاری و تحلیل ریسک پر رنگتر و به «اصل رامسفلد» معروف شد پژوهشگران آن را در قالب یک ماتریس دو در دو [چهارخانه] به نام «ماتریس رامسفلد» تنظیم کردند. که دو پرسش ساده داشت:
اتاق اول: «دانستههای معلوم» یا «میدانیم که میدانیم». با این دانش چه می توان کرد؟
اتاق دوم: «دانستههای نامعلوم»؛ یعنی میدانیم که چه چیزهایی را نمیدانیم. این حوزه قلمرو عدمقطعیتهای اجتناب پذیر است.
اتاق سوم: پیچیدهتر است: «ندانستههای معلوم». یعنی چیزهایی هست که می دانیم ولی نمی دانیم که می دانیم. دانش آن در سازمان یا کشور ما وجود دارد اما خودمان از آن خبر نداریم. این همان دانشی است که در ذهن افراد پنهان است؛ در تجربههای عملی و حافظه جمعی سازمانی یا ملی نهفته. چه باید کرد؟
و اما اتاق چهارم، پیچیده ترین و الهامبخشترین اتاق؛ «ندانستههای نامعلوم». نمی دانیم که نمی دانیم. این همان جهل مرکب است (آنکس که نداد و نداند که نداند). بحرانهای غیرمنتظره، اختراعات انقلابی یا شوکهای جهانی از اینجا سر برمیآورند. چه باید کرد؟
اما داستان این ماتریس به این چهار اتاق ختم نمی شود. جامعهشناسان آلمانی کریستوفر داس و الیور کسلر میگویند بسیاری از نادانستههای ما ناشی از محدودیت شناختی نیست، بلکه برآمده از انتخاب سیاسی یا روانی ماست. به بیان دیگر، گاهی حکومت ها، سازمانها و افراد عمداً نمیخواهند چیزی را بدانند، چون دانستن آن از نظر روانی یا اخلاقی یا سیاسی برای شان هزینه دارد. یک حکومت ممکن است نخواهد بداند که تصمیمات سیاسی یا امنیتی اش چه تاثیری بر اقتصاد و معیشت داشته. یک شرکت ممکن است نخواهد تحقیق کند که در مزارعی که از آن ها مواد اولیه اش را تامین می کند چه رفتار ظالمانه ای با کارگران و کشاورزان و کودکان می شود. در سطح فردی، ممکن است نخواهد آزمایش خون بدهد و چون از دیدن نتایج میترسند! این دانش نخواستنی (Unwanted Knowledge) جنبه روانی، اخلاقی و سیاسی دانش را آشکار میکند. [با تشکر از دکتر ملکیان مدیر عامل صادیران که جرقه این نوشته را زد]
ایجاد «نهادهای تلخ» در درون حاکمیت و کشور و سازمان: حکومت باید بخش هایی داشته باشد که وظیفهشان گفتنِ حقایق تلخ باشد؛ حتی اگر شنیدنش برای مقامات سخت است. مثال در کره جنوبی، شورای ملی مشاوره سیاست علم و فناوری موظف است «واقعیتهای ناخوشایند» را به رئیسجمهور گزارش کند، حتی اگر خلاف روایت رسمی باشد.
پرورش هضم حقایق دشوار: در سطح فرهنگی و آموزشی، باید نظام آموزشی و رسانهای طوری طراحی شود که دانستنِ چیزهای دشوار ارزش محسوب شود، نه تهدید. هدف تربیت نسلی است که از دانستن واقعیتها نمیترسد و تاب شنیدن و گفتن حقیقت را دارد. مثال در آلمان پس از جنگ جهانی دوم، آموزش رسمی مدارس شامل مطالعه صادقانه درباره دوره نازیسم شد تا جامعه یاد بگیرد با گذشتهی تاریک خود روبهرو شود.
@Dr_Lashkarbolouki
۱۷:۳۴
سایز دهان هوش مصنوعی.pdf
۱.۳۹ مگابایت
آیا شما توسط هوش مصنوعی بلعیده خواهید شد؟چه کسانی/مشاغلی بیشترین آسیب را خواهند دید و چه کسانی/مشاغلی بیشترین امنیت را خواهند داشت؟ استراتژی توسعه فردی در جهان جدید چه باید باشد؟
@Dr_Lashkarblouki
۵:۱۴
سه صندوق برتر درآمد ثابت به انتخاب مشاوره سرمایه گذاری دایان در بالا آمده است.
هر هفته صندوق های برتر در حوزه های مختلف (طلا، درآمد ثابت، سهام، املاک و اهرمی) توسط کارشناسان مشاوره سرمایه گذاری دایان تحلیل و انتخاب می شوند.
مشاهده برترین صندوق ها: https://dayancapital.ir/funds/
مشاوره سرمایه گذاری: تلفن: ۰۲۱۲۶۲۱۱۸۷۱ - ۰۲۱۲۶۲۳۱۴۶۳ - ۰۹۱۰۹۱۰۰۱۵۲پیام در تلگرام: @D_Invest24
۱۳:۴۷
مرحوم پدرم، حافظه فوق العاده ای داشت و همچنین ذهنی بی نظیر. همزمان تقویم، ماشین حساب و دفترچه تلفن متحرک بود. اما نسل ما حافظه و توان محاسبه مان را برونسپاری کرده ایم. دیگر برای بهخاطر سپردن شماره تلفن، آدرسها یا حتی تاریخهای مهم و ضرب و تقسیم، مغز خود را درگیر نمیکنيم. ما عملاً از مغز/حافظه بیرونی استفاده می کنیم: گوشی های هوشمند و اپ ها. فقط همین؟ نه مساله بیش از این هاست. پنج مثال دیگر می زنم.
هر چه گشتم برای این مگاترند واژه خوبی پیدا کنم، چند اصطلاح پیدا کردم اما به دلم ننشست. فکر می کنم نام این پدیده را باید بگذاریم «فن تنیدگی»! یعنی در هم تنیدگی عمیق انسان و فناوری به گونه ای که دیگر معلوم نیست که کجا انسان به پایان می رسد و کجا فناوری آغاز می شود چنان در هم تنیده که تفکیک شان دیگر ممکن نیست. مثالش آنکه الان هویت برخی نه به عنوان یک انسان بلکه به عنوان عضو شبکه های اجتماعی معنا پیدا می کند. بسیاری از بلاگرها، اینفلوئنسرها و سلبریتی های مجازی اگر دسترسی به شبکه های اجتماعی نداشته باشند هویت و موقعیت خود را از دست می دهند. مثل آنکه از محله شان (نازی آباد) اخراج شده باشند.
ایکاش سواد فناوری راهی به دبستان ها و دبیرستان ها پیدا کند. سواد فناوری کمک میکند تا در عصر فنتنیدگی، به کارگیرنده ابزار (Tool User) باشیم، نه ابزارشونده و ابزار شده (Tool Used). یعنی «کاربرِ ابزار» بمانیم، نه «ابزارِ ابزار» و در زمانه فوران فناوری، همچنان یک انسان به معنای دقیق کلمه باشیم و بمانیم.
@Dr_Lashkarbolouki
۱۸:۰۹
چرا کشورها سقوط می کنند؟.pdf
۱.۳۳ مگابایت
موسسه رند (RAND) یکی از معتبرترین اندیشکده های جهان است. برخی از مهم ترین ابزارهای مدیریتی و نظریه های سیاستی جهان در همین اندیشکده مطرح و جهانی شده است. این موسسه یک گزارش منتشر کرده است در مورد سقوط و نوسازی حکومت ها، کشورها و تمدن ها.
این گزارش باعث شد که توجه من به این موضوع جلب شود و این نوشتار حاضر با الهام از این گزارش شروع شد و به فراتر از مرزهای آن رفت. در این نوشتار به این سوال جواب می دهیم که چه می شود که یک کشور یا حکومت یا تمدن به سمت سقوط و افول می رود و چگونه می تواند خود را بازسازی و نوسازی کند؟
@Dr_Lashkarbolouki
۱۳:۳۹