به مناسبت نزدیک شدن به ایام فاطمیه:
نامه ابوبكر به پدرش و پاسخ پدر به او:
أبا قحافة كان بالطائف لما قبض رسول الله صلى الله عليه وآله وبويع لأبي بكر، فكتب ابنه إليه كتابا عنوانه " من خليفة رسول الله إلى أبي قحافة. أما بعد فإن الناس قد تراضوا بي، فإني اليوم خليفة الله، فلو قدمت علينا كان أقر لعينك " قال: فلما قرأ أبو قحافة الكتاب قال للرسول: ما منعكم من علي؟ قال:هو حدث السن وقد أكثر القتل في قريش وغيرها وأبو بكر أسن منه. قال أبو قحافة: إن كان الأمر في ذلك بالسن فأنا أحق من أبي بكر، لقد ظلموا عليا حقه وقد بايع له النبي صلى الله عليه وآله وأمرنا ببيعته.ثم كتب إليه " من أبي قحافة إلى ابنه أبي بكر. أما بعد فقد أتاني كتابك فوجدته كتاب أحمق ينقض بعضه بعضا، مرة تقول خليفة رسول الله صلى الله عليه وآله ومرة تقول خليفة الله ومرة تقول تراضى بي الناس، وهو أمر ملتبس فلا تدخلن في أمر يصعب عليك الخروج منه غدا ويكون عقباك منه إلى النار والندامة وملامة النفس اللوامة لدى الحساب بيوم القيامة، فإن للأمور مداخل ومخارج وأنت تعرف من هو أولى بها منك، فراقب الله كأنك تراه ولا تدعن صاحبها، فإن تركها اليوم أخف عليك وأسلم لك.
ابی قحافه (پدر ابوبكر) در زمان رحلت رسول خدا صلوات الله عليه و آله در طائف بود.بعد از بيعت با ابوكر، او نامهای به پدرش نوشت به اين شرح:از طرف خليفه رسول خدا به ابیقحافه، اما بعد، همانا مردم به من راضی شدند و امروز من خليفه خدا هستم، پس اگر پيش ما بيايی نور چشم مایی.
پدرش بعد از خواند نامه به پيك ابوبكر گفت: برای چه علی را از حقش منع كرديد؟
پيك ابوبكر گفت: او جوان است و بسياری از قريش را كشته و ابوبكر از او مسنتر است.
ابوقحافه به پيك ابوبكر گفت: اگر مسن بودن برای خلافت ملاك باشد كه من نسبت به ابوبكر برای خلافت بيشتر بر حق هستم. حقيقتاً بر علی و حقش ظلم كرديد، در حالی كه رسول خدا خودش با او بيعت كرد و مردم را نيز امر به بيعت با علی كرد!
سپس نامهای به فرزندش نوشت به اين شرح:
از طرف ابیقحافه به پسرش ابوبكر. اما بعد؛ نامهی تو بدست من رسيد و من آن را نامه يك احمق يافتم كه بعضی از آن بعضی ديگر را نقض میكند! يكبار در نامه گفتی خليفه رسول خدا و يكبار گفتی خليفه خدا و يك بار گفتی مردم به من راضی شدند (و من انتخاب شدهی مردم هستم؛ كنايه از اين كه تو خليفه خدا و رسول نيستی! خليفهی مردم هستی) و مشخص است كه امر بر تو مشتبه گشته؛ پس در امری داخل نشو كه خارج شدن از آن برايت بسيار سخت است و عاقبتت را به سوی آتش (جهنم) و ندامت میكشاند و در روز قيامت ملامت خواهی شد. محلهای وارد شدن و خارج شدن از امور دنيا بسيار است و تو خود میدانی كه در اين كار از تو سزاوارتر كيست! پس از خدا بپرهيز و اين كار را به صاحبش واگذار و اگر اينكار را امروز ترك كنی برايت مجازات سبكتری به دنبال دارد. والسلام عليكم.
احتجاج (طبرسی): ج۱، ص۱۱۵
@justhadis110
پدرش بعد از خواند نامه به پيك ابوبكر گفت: برای چه علی را از حقش منع كرديد؟
پيك ابوبكر گفت: او جوان است و بسياری از قريش را كشته و ابوبكر از او مسنتر است.
ابوقحافه به پيك ابوبكر گفت: اگر مسن بودن برای خلافت ملاك باشد كه من نسبت به ابوبكر برای خلافت بيشتر بر حق هستم. حقيقتاً بر علی و حقش ظلم كرديد، در حالی كه رسول خدا خودش با او بيعت كرد و مردم را نيز امر به بيعت با علی كرد!
سپس نامهای به فرزندش نوشت به اين شرح:
از طرف ابیقحافه به پسرش ابوبكر. اما بعد؛ نامهی تو بدست من رسيد و من آن را نامه يك احمق يافتم كه بعضی از آن بعضی ديگر را نقض میكند! يكبار در نامه گفتی خليفه رسول خدا و يكبار گفتی خليفه خدا و يك بار گفتی مردم به من راضی شدند (و من انتخاب شدهی مردم هستم؛ كنايه از اين كه تو خليفه خدا و رسول نيستی! خليفهی مردم هستی) و مشخص است كه امر بر تو مشتبه گشته؛ پس در امری داخل نشو كه خارج شدن از آن برايت بسيار سخت است و عاقبتت را به سوی آتش (جهنم) و ندامت میكشاند و در روز قيامت ملامت خواهی شد. محلهای وارد شدن و خارج شدن از امور دنيا بسيار است و تو خود میدانی كه در اين كار از تو سزاوارتر كيست! پس از خدا بپرهيز و اين كار را به صاحبش واگذار و اگر اينكار را امروز ترك كنی برايت مجازات سبكتری به دنبال دارد. والسلام عليكم.
@justhadis110
۲۱:۲۳
@justhadis110
۶:۰۸
به قول استاد بزرگوار ما، اگر در وقایعی که برای ما پیش میآید، حداقل قبول کنیم خدای متعال یکم از ما بیشتر متوجه هستند، اوضاع عکس العملهایمان خیلی بهتر میشود و اعتراضهایمان کمتر و آرامشان بیشتر... اما در عمل بسیاریمان همان یکمش را نیز قائل نیستیم و گمان داریم به قدر خدا از همهی ابعاد آنچه برای ما رخ داده با خبریم و بعد با تحلیلی از سر جهل مرکبمان به این تقدیرات الهی و عدل و رحمت و شفقتش نیز اعتراض میکنیم...
@justhadis110
۴:۳۸
@justhadis110
۶:۴۹
@justhadis110
۹:۰۲
@justhadis110
۱۸:۱۸
🟣 حدیث ذیل برای خودم خیلی خیلی تأثیرگذار و تکاندهنده بود...
@justhadis110
۴:۴۹
بدون شرح...
@justhadis110
۴:۱۱
@justhadis110
۵:۳۰
@justhadis110
۶:۳۴
@justhadis110
۴:۱۹
۱۸۱) اگر از مسیری که آنان[اهل بیت(علیهم.السلام)] تعیین فرموده وبه ما نشان داده اند حرکت نکنیمهرچند ممکن است دارای آثاریباشد و در مسیر نیز سرسبزیو خرمی مشاهده کنیم لکنبیراهه است و روشن استکه عاقبتِ بیراهه رفتنوصول به مقصودنخواهد بود
۱۸۲) آنان سرچشمهی فیض الهیهستند و معانی را هم در واقع خود آن سروران افاضه میکنند؛ زیرا آنان روح کلی و نفس کلی و ما نفوس جزئی هستیم، و همیشه فرعباید از اصل خویش استفاده کند
۱۸۳) هرچه از ناحیهی غیر آنها باشدگرچه ممکن است دارای خواص وآثاری هم باشد، لکن حقیقت ومحتوایی ندارد و همه باطلو گمراهی است
۱۸۴) خودشان فرمودند:
۱۸۵) در زیارت جامعهی کبیرهمیخوانیم، ای اهل بیت پیغمبرشما در مرتبه ای هستید که وقتی کسی شما را دوست داشت،
کلماتی_چند ۳۷
@justhadis110
۸:۳۵
پ.ن: انذار در عربی یعنی هشدار و ترساندن دادن همراه با ذکر دلیل، تا فرد بداند اگر به مسیر اشتباهش ادامه دهد، به په علت، چه نتیجهای سخت و قطعی در انتظارش است.
@justhadis110
۴:۰۱
@justhadis110
۸:۳۸
امام علیه السلام در این فراز از دعا، به مؤمنین میآموزند كه یكی از وظایف مهم ایشان در امر بندگی، تبعیت از كسی است كه حرف حق میزند و انسان را به مسیر رشد و صلاح و خیر هدایت میكند. حال اگر طرفین اختلاف در خانواده به این مضمون دعای شریف مكارم الاخلاق توجه كنند و اولاً حكم مناسبی كه به عدالت حُكم كند بیابند و در ثانی مقید شوند تا سخن حكم را بپذیرند بسیاری از اختلافات در خانوادهها برطرف میشود و تبعاً بر استحكام، و پایداری و آرامش خانواده افزوده میشود.
و البته از یک جنبهی بسیار فراتر، عمیقتر و وسیعتر و مهمتر، اساساً یکی از مهمترین عوامل رستگاری انسان در زندگی دنیوی و اخروی و ابدیتش این است که توفیق یابد تا از کسی که خودش رشد یافته و هدایتشده است و میخواهد او را رشد دهد و هدایت نماید، تبعیت کند. این تبعیت از یک هدایتگر مشفق و خیرخواه یکی از حیاتیترین و کلیدیترین و لازمترین عوامل رستگاری و موفقیت در زندگی دنیا و عقبی است که بسیار مورد تأکید حضرات معصومین صلوات الله علیهم اجمعین نیز واقع شده است، به عنوان نمونه:
و
@justhadis110
۵:۳۹
@justhadis110
۳:۵۶
@justhadis110
۴:۰۵
پ.ن: بنابر این اگر کسی بگوید گفتن علنی عبارت فقط حیدر امیرالمؤمنین است در دل عربستان، اختلافافکندن بین شیعه و سنی است، حرف غلطی زده است، چرا که این مطلب اصلاً محل اختلاف نیست و در منابع علمای بزرگ اهل سنت به مانند منبع فوق الذکر نیز احادیث معتبر در تأیید انحصاری بودن لقب امیرالمؤمنین در علی بن ابیطالب علیهما السلام موجود است...
@justhadis110
۴:۱۲
بازارسال شده از ثقلین و دیگر هیچ...
روزی خلیفه دوم به خلیفه اول گفت:بیا به نزد فاطمه برویم كه ما او را به خشم آورديم، پس با هم رفتند و اجازهی ملاقات خواستند، ولی فاطمه (س) به آنها اجازهی ملاقات نداد، پس آمدند و به علی (ع) متوسل شدند، پس به واسطهی علی توانستند به عیادت فاطمه (س) بروند.چون در برابر او نشستند، فاطمه (س) روی خود را به دیوار برگرداند،
خدا و فرشتگانش را گواه میگیرم که شما دو نفر مرا به خشم آوردید و مرا ناراضی کردید و اگر پیامبر را ملاقات کنم، قطعاً از شما دو نفر نزد ایشان شکایت میکنم!خلیفه اول گفت: از خشم رسول خدا و غضب تو ای فاطمه، به خدای تعالی پناه میبرم، سپس گریه کرد و گریه کرد تا اینکه نزدیک بود بمیرد. آنگاه فاطمه (س) گفت: به خدا سوگند در هر نمازی که بجا میآورم تو را نفرین خواهم کرد!سپس این دو با گریه از منزل فاطمه (س) خارج شدند...
پ.ن: جالب اینجاست که بسیاری از به اصطلاح علمای اهل سنت که بعد از ابن قتیبه (قرن ٣ هجری) آمدند و به این حدیث برخورد کردند، نتوانستند آن را انکارش کنند، لذا ابن قتیبه را سرزنش کردند و او را احمق خطاب کردند در آثارشان و به او اعتراض کرده و گفتند که چرا این حدیث را نقل کردهای!
فی المثل:یا ابن حزم (از علمای قرن ۴ و ۵ هجری)، به ابن قتیبه فحش میدهد که تو ابلهی که این را نقل کردهای!
ابن حجر مکی (یا همان ابن هجر هیتمی (از علمای قرن ۱۰ هجری) به ابن قتیبه اعتراض میکند که یا نباید نقل میکردی که خلیفه دوم با آتش به در خانه حضرت زهرا(س) رفت و یا اگر نقل کردی باید طوری نقل میکردی که به نفع ما باشد!
@justhadis110
۹:۰۱
پ.ن۱: با توجه به روایت دوم کراهت و نهی شدید و صریح از اینکه انگشتر به دست انگشت وسط و انگشت سبابه (انگشت اشاره) شود منحصر به مردان نیست و زنان را نیز شامل میشود؛ چرا که بانوان مسلمان نیز از امت پیامبر هستند که مورد نهی قرار گرفتهاند برای انجام این عمل.
پ.ن۲: کراهت گذاشتن انگشتر به انگشت وسط برای زمانی است که دو انگشت کوچک و انگشت حلقه خالی باشند، اگر این دو انگشت پر بود و انگشتری داشت، کراهت انداختن انگشتر به انگشت وسط برداشته میشود.
@justhadis110
۳:۳۷