بله | کانال [زعتر]
عکس پروفایل [زعتر][

[زعتر]

۸۵عضو
thumbnail

۱۴:۵۳

ــــــــــــــــــــــشروع کردنِ هر چیزی برایم مثل آغاز یک داستان است. جان می‌کنم تا همان چند خط اول را بنویسم. اگر شروع، درست در جای خودش ننشیند، در ادامه هم لنگ می‌زند. انگار همه‌چیز به همان چند خط اول گره خورده.حتی وقتی باید با کسی تماس بگیرم که با او تعارف دارم، دچار وسواس فکری می‌شوم؛ به فکر اولین جملاتم. همان جمله‌ای که قرار است راه گفت‌وگو را باز کند.مثل کسی شده‌‌ام که مهمان دعوت کرده اما خودش ایستاده پشت در به بهانه جفت کردن کفش‌ها و صاف کردن لباس. بعد دستش مانده روی دستگیرهٔ در و فهمیده که ایستادنش بیش از حد طول کشیده.شاید شروع، همیشه همان لحظه‌ای باشد که دیگر نمی‌شود بیشتر از این پشتِ در ایستاد و باید وارد شد و سلام گرمی کرد.
@zaatar

۹:۴۱

thumbnail
ـــــــــــــــکتاب، ایده‌ای بکر دارد که باتوجه به حجم کم آن، می‌شود چندساعته خواندش. ماجرای خانه‌ای است در حوالی حرم امام رضا(ع) که پدربزرگ خانواده در آن دفن شده. خانه‌ای که با هتل‌های دورتادورش محاصره شده و در خطر است.زبان و نثر نویسنده، قابل توجه است. تصاویر و جزئیاتی دارد که حتم دارم تا مدت‌ها فراموشتان نمی‌شود. ریتم اتفاقات در داستان تند است و نمی‌توانید زمانِ مطالعهٔ کتاب را کش بدهید. اما با کتاب مشکلی هم داشتم و آن حجم زیاد اتفاقات و نپرداختن به همه آن‌هاست. در داستان، رد پای قصه‌های کوچکی باز می‌شود که پرونده‌شان بسته نمی‌شود و قدری ابهام برای مخاطب باقی می‌گذارد. درواقع مسئله‌ام با کتاب، این است که چند برشِ موضوعی دارد و خط اصلی داستان، حفظ نمی‌شود.با این حال می‌دانم اگر آقای فتحی کتاب جدیدی بنویسد، حتما سراغش می‌روم.
#معرفی_کتاب#ناخن‌_کشیدن_روی_صورت_شفیع‌الدین#قاسم_فتحی@zaatar

۱۳:۴۶