بازارسال شده از محمدصادق شهبازی
مردم چنین افرادی را هرجا دیدند، باید از آنها بخواهند که بروند نامزد شوند.
رهبر معظم انقلاب
نمایندهای که به مجلس میفرستید، باید این خصوصیات را داشته باشد تا بتواند خواستههای شما را تحقّق ببخشد:نماینده باید متدیّن باشد؛ انسانهای متدیّن میتوانند مورد اعتماد قرار گیرند. نماینده باید انقلابی باشد؛ روحیه و نشاط و امید و قوّت و روحیه انقلابی در او وجود داشته باشد تا بتواند راههایی را که به نظر بنبست میرسد، بشکافد و پیش برود. نماینده باید خدوم، امتحان داده، با کفایت، برنامهدار، خوشنام و جوانگرا باشد و به جوانان اعتقاد داشته باشد. چنین افرادی در هر جای کشور حضور دارند، باید خود را موظّف بدانند و بروند نامزد شوند. در این چند روزی که از مهلت ثبتنام نامزدهای انتخابات باقی مانده، وظیفه وجدانی و اسلامی و میهنی هر کسی که خود را دارای این خصوصیات میداند، این است که برود داوطلب شود و به صحنه انتخابات بیاید. اگر بعد دیدند افرادِ با صلاحیتتر از آنها هستند، میتوانند کنار بروند؛ لیکن الان باید به صحنه بیایند. مردم چنین افرادی را هرجا دیدند، باید از آنها بخواهند که بروند نامزد شوند. صلاح و آینده کشور به این است که انتخابات، پُرشور و با علاقه و حضورِ قاطبه ملت برگزار شود.۸۲/۰۹/۲۵بیانات در دیدار مردم قزوین
نمایندهای که به مجلس میفرستید، باید این خصوصیات را داشته باشد تا بتواند خواستههای شما را تحقّق ببخشد:نماینده باید متدیّن باشد؛ انسانهای متدیّن میتوانند مورد اعتماد قرار گیرند. نماینده باید انقلابی باشد؛ روحیه و نشاط و امید و قوّت و روحیه انقلابی در او وجود داشته باشد تا بتواند راههایی را که به نظر بنبست میرسد، بشکافد و پیش برود. نماینده باید خدوم، امتحان داده، با کفایت، برنامهدار، خوشنام و جوانگرا باشد و به جوانان اعتقاد داشته باشد. چنین افرادی در هر جای کشور حضور دارند، باید خود را موظّف بدانند و بروند نامزد شوند. در این چند روزی که از مهلت ثبتنام نامزدهای انتخابات باقی مانده، وظیفه وجدانی و اسلامی و میهنی هر کسی که خود را دارای این خصوصیات میداند، این است که برود داوطلب شود و به صحنه انتخابات بیاید. اگر بعد دیدند افرادِ با صلاحیتتر از آنها هستند، میتوانند کنار بروند؛ لیکن الان باید به صحنه بیایند. مردم چنین افرادی را هرجا دیدند، باید از آنها بخواهند که بروند نامزد شوند. صلاح و آینده کشور به این است که انتخابات، پُرشور و با علاقه و حضورِ قاطبه ملت برگزار شود.۸۲/۰۹/۲۵بیانات در دیدار مردم قزوین
۱۵:۴۷
بازارسال شده از حامدانه
1عشق نگاری دیدار حضرت آقا با فعالان تعلیم و تربیت
رَواقِ منظرِ چشمِ من آشیانهٔ توستکَرَم نما و فرود آ که خانه خانهٔ توست
به لطفِ خال و خط از عارفان ربودی دللطیفههای عجب زیرِ دام و دانهٔ توست
دلت به وصلِ گل ای بلبل صبا خوش بادکه در چمن همه گلبانگ عاشقانهٔ توست
وقتی دل به زیارت عشق گره زدی، دیگر همه وجودت لحظه شماری وصال می کند. تقصیر ماست که به دلمان صبر نیاموختیم و تقصیر دلمان است که کرونا را نمی فهمد و در این چند سال وعده ی دیدار عقب مانده ، خون ها خورد. .ته دل بی قرار مان نگران تأخیر در وعده دیدار بودیم اما این بار خبر ها از زیارت آقای عشق حکایت می کرد. ساعت ده و نیم بود که دور هم در محدوده دفتر رهبری جمع شدیم. کمی حرف زدیم و هماهنگی کردیم و برای نماز به سمت اتاق محل قرار حرکت کردیم. درب ها را یکی یکی سپری کردیم. در هر بازرسی رفقای تعلیم و تربیتی داشتند از هم خبر می گرفتند و حال و احوال می کردند. گاهی رفیقی را جلو می انداختم تا عزیز دیگری را هم ببینم و از فرصت بهره ببرم..وارد حیاط آخر بیت شدیم. همان حیاطی که با عکس حاج قاسم برای ما ماندگار شد. همان حیاطی که من با دستان آقایم ملبس به لباس پیامبر شدم..صف های نماز شکل گرفته است. صدای اذان بلند می شود. کمی بعد حضرت آقا وارد میشوند و یکی یکی با همه سلام می کنند. جمعیت هنوز در شوک دیدار است. حضرت آقا از میان همه عبور می کنند و در صف اول می ایستند و صف ها کامل میشود..@hamedtaghdiri
رَواقِ منظرِ چشمِ من آشیانهٔ توستکَرَم نما و فرود آ که خانه خانهٔ توست
به لطفِ خال و خط از عارفان ربودی دللطیفههای عجب زیرِ دام و دانهٔ توست
دلت به وصلِ گل ای بلبل صبا خوش بادکه در چمن همه گلبانگ عاشقانهٔ توست
وقتی دل به زیارت عشق گره زدی، دیگر همه وجودت لحظه شماری وصال می کند. تقصیر ماست که به دلمان صبر نیاموختیم و تقصیر دلمان است که کرونا را نمی فهمد و در این چند سال وعده ی دیدار عقب مانده ، خون ها خورد. .ته دل بی قرار مان نگران تأخیر در وعده دیدار بودیم اما این بار خبر ها از زیارت آقای عشق حکایت می کرد. ساعت ده و نیم بود که دور هم در محدوده دفتر رهبری جمع شدیم. کمی حرف زدیم و هماهنگی کردیم و برای نماز به سمت اتاق محل قرار حرکت کردیم. درب ها را یکی یکی سپری کردیم. در هر بازرسی رفقای تعلیم و تربیتی داشتند از هم خبر می گرفتند و حال و احوال می کردند. گاهی رفیقی را جلو می انداختم تا عزیز دیگری را هم ببینم و از فرصت بهره ببرم..وارد حیاط آخر بیت شدیم. همان حیاطی که با عکس حاج قاسم برای ما ماندگار شد. همان حیاطی که من با دستان آقایم ملبس به لباس پیامبر شدم..صف های نماز شکل گرفته است. صدای اذان بلند می شود. کمی بعد حضرت آقا وارد میشوند و یکی یکی با همه سلام می کنند. جمعیت هنوز در شوک دیدار است. حضرت آقا از میان همه عبور می کنند و در صف اول می ایستند و صف ها کامل میشود..@hamedtaghdiri
۶:۱۲
بازارسال شده از حامدانه
۲نماز که تمام میشود همه جای خود را در اتاق پیدا می کنند. من کنار آقای آزین سمت راست آقا مینشینم. حضرت آقا شروع میکنند و دوباره با مهربانی با همه سلام و علیک می کنند. بعد خطاب به جمع می گویند وقت برای شماست بفرمایید. آقای حسین محمدی می فرمایند آقای آزین مجری جلسه هستند. آقا می فرمایند چقدر وقت جلسه است؟ آقای محمدی می گویند یک ساعت. آقا می فرمایند زیاد است لکن وقت برای شماست بفرمایید.آقای آزین جمع را معرفی می کنند و چند نکته پیشنهاد می دهند از جمله برپایی یک نمایشگاه از فعالیت های فعالان تعلیم و تربیت که حضرت آقا بازدید کنند. آقا می فرمایند بسیار کار خوبی است. هم من شرکت می کنم و هم مسئولین و مردم هم شرکت کنند که از تلاش ها مطلع شوند..آقای آزین توضیح می دهند که پنج نفر بر اساس آرا دوستان صحبت می کنند. آقای اردوان مجیدی، خانم صدر ، آقای اسدی، آقای قربانی و حجت الاسلام محسن خاکی صحبت هاشون رو بیان می کنند.آقا بعد از هر صحبت نکته ای را می فرمایند.مثلا بعد از صحبت آقای مجیدی می فرمایند: «نکات خوبی است اما بررسی کنید ببینید چطور می توانید با نظام تعلیم و تربیت در طراحی معماری ارتباط پیدا کنید. »در پاسخ خانم صدر فرمودند : « فلسفه برای کودکان را آن موقع که صحبت کردم ، یادم هست. همان موقع گفتم آمریکایی ها هم کار کردند. ما نباید آن سمت برویم. ما باید فلسفه خودمان را دنبال کنیم. تربیت هم فقط تربیت فکری نیست. تربیت اخلاقی، سیاسی و.. هم دیگر ابعاد تربیت است باید به همه آنها پرداخت»پس از صحبت دوستان آقا می فرمایند وقت خیلی گذشت. لکن من هم چون تعلیم و تربیت مهم است چند دقیقه نکاتی را عرض میکنم..حضرت در صحبت هایشان فرمودند: « شما اغلب حرف های ما را زدید. حرف هایی که می زنید دلسوزانه و اندیشیده است. در صحبت ها در مورد ایجاد یک مرکز مدیریت عالی و به تعبیر ایشان(یکی دوستانی که صحبت کردند) فراقوه ای برای تعلیم و تربیت ، معلوم نیست به صلاح کشور باشد چون نظام موجود قانون اساسی را به هم می زند. ما جایی به نام وزارت آموزش و پرورش داریم که باید آن را اصلاح کنیم. این (ایجاد مرکز فراقوه ای تعلیم و تربیت) چیزی نیست که بشه از نظر قانونی و حقوقی از آن دفاع کرد و عمل کرد.اینکه فرمودید نمایشگاهی تشکیل بشود را ما هم گفتیم که حرفی نداریم و در نگاه مردم و مسئولین اثر می گذارد. اما در مورد عدالت آموزشی، از عدالت کوتاه نیایید. مسئله ی عدالت آموزشی مسئله ی مهمی است که خیلی در این موضوع نقص داریم. آدم نگاه می کند بین مراکز شهرهای بزرگ و دور دست و بین مدارس دولتی و غیر دولتی تفاوت واضح است. راهش چیست ؟من از اینکه این دغدغه ها بین شما وجود دارد و این طور حرف دارید ، خرسندم. ما به این چیزها نیاز داریم. ممکن است فکر ها و دغدغه های شما در کوتاه مدت محقق نشود اما شما ناامید نشوید و این مسیر را دنبال کنید.یک نکته که در صحبت یکی از عزیزان بود باید عرض کنم در این مسئله خیلی آتش به اختیار نمی شود عمل کرد. حساس است. اگر باب مدارس موازی آموزش و پرورش باز شود فقط شما وارد نمی شوید. ما باید تشکیلات رسمی را کمک کنیم تا اصلاح شود. اگر در محتوا ،در اجرا ، در نیروی انسانی نیاز به کمک هست باید به آموزش و پرورش کمک کرد. سعی کنیم ساختار قانونی را اصلاح کنیم نه اینکه ساختار جدید قانونی درست کنیم.
حالا ما اگر بخواهیم پیش برویم باید چه کنیم؟مطالب تحولی تان را تبدیل به متن واحد کنید. شما یک متن تحولی ارائه بدهید که این شرایط را داشته باشد :۱. قابل عمل باشد. با وضع اقتصادی کشور، با تنوع جمعیتی کشور و.. مطابق باشد.۲.پر هزینه نباشد. منظورم فقط هزینه مالی نیست. بلکه طرحی نباشد که جنجال درست کند.۳. بر اساس بررسی های خودتان، مفید باشد .اگر چنین طرحی با نظر اکثریت شما آماده شد من حاضرم دنبال کنم. من نسبت به آموزش و پرورش حساسم. ما خیلی عقبیم. البته واقعا آموزش و پرورش با شرایط قبل از انقلاب خیلی فرق کرده اما آن چیزی نیست که دلمان می خواسته است..یک مسئله ، مسئله تبعیض است ، یک مسئله ی دیگر عقب ماندگی علمی است. گزارشاتی رسیده است که ما سواد مدرسه ای مان کم شده است. قدرت تفکر ، سواد، خط و ... بچه هایمان ضعیف شده است.این را باید تقویت کرد.۴. نکته بعدی که در هر طرحی باید مورد توجه قرار گیرد این است که : باید با نوجوانان و بچه هایمان تفهیم شود که حضور او در مدرسه بخشی از پیشرفت کشور است. او وارد مدرسه میشود که کشور را به نقطه ای برساند. این مسئله، هم جهت گیری ها را اصلاح می کند و هم خود آن نوجوان عامل اصلاح آموزش و پرورش می شود.@hamedtaghdiri
حالا ما اگر بخواهیم پیش برویم باید چه کنیم؟مطالب تحولی تان را تبدیل به متن واحد کنید. شما یک متن تحولی ارائه بدهید که این شرایط را داشته باشد :۱. قابل عمل باشد. با وضع اقتصادی کشور، با تنوع جمعیتی کشور و.. مطابق باشد.۲.پر هزینه نباشد. منظورم فقط هزینه مالی نیست. بلکه طرحی نباشد که جنجال درست کند.۳. بر اساس بررسی های خودتان، مفید باشد .اگر چنین طرحی با نظر اکثریت شما آماده شد من حاضرم دنبال کنم. من نسبت به آموزش و پرورش حساسم. ما خیلی عقبیم. البته واقعا آموزش و پرورش با شرایط قبل از انقلاب خیلی فرق کرده اما آن چیزی نیست که دلمان می خواسته است..یک مسئله ، مسئله تبعیض است ، یک مسئله ی دیگر عقب ماندگی علمی است. گزارشاتی رسیده است که ما سواد مدرسه ای مان کم شده است. قدرت تفکر ، سواد، خط و ... بچه هایمان ضعیف شده است.این را باید تقویت کرد.۴. نکته بعدی که در هر طرحی باید مورد توجه قرار گیرد این است که : باید با نوجوانان و بچه هایمان تفهیم شود که حضور او در مدرسه بخشی از پیشرفت کشور است. او وارد مدرسه میشود که کشور را به نقطه ای برساند. این مسئله، هم جهت گیری ها را اصلاح می کند و هم خود آن نوجوان عامل اصلاح آموزش و پرورش می شود.@hamedtaghdiri
۶:۱۲
بازارسال شده از حامدانه
۳.درباره مدارس غیر انتفاعی عرض میکنم که شما بدانید. آن موقع که این بحث مطرح شد من رییس جمهور بودم. ایجاد این مدارس را در اوایل انقلاب چپ های آن روز دنبال می کردند. ما این تناقض ها را در جریان های سیاسی داشتیم و می بینیم. نظر آقایان را هم جلب کردند و رأی آورد.البته این را به شما بگویم مدارس غیر انتفاعی در شروع برای دغدغه دین بچه ها شکل گرفت. چون می خواستند بچه ها را مواظبت کنند. اگر ما این دغدغه را درست کنیم خیلی چیز ها حل میشود.در مورد سند تحول هم عرض می کنم هر کاری بی انضباطی در آن خوب نیست. اینکه سند تحول را به روز کنیم، کامل کنیم کار خوب و لازمی است. اما اینکه یک جریان دیگر درست کنیم بی انضباطی است و مناسب نیست.».بعد از صحبت های حضرت آقا چند نفری تلاش کردند حرف هایشان را بزنند. عمدتا آقا فرمودند حرف های خوبی است اما چطور اینها را محقق کنیم ؟ چه کسی این کارها را بکند ؟ و گاهی پاسخ هایی فرمودند..جلسه که تمام شد دیدم یک ساعت و نیم خدمت حضرت آقا بودیم. یکی گفت آقا عکس یادگاری بگیریم. آقا فرمودند بگیرید. آقا هادی زینعلی با یک مشت انگشتر آمد و گفت آقا برای بچه های پایه دوازدهمی مان است متبرک کنید. آقا به انگشتر ها دعا خواندند. محافظ ها مانده بودند آن هم انگشتر چطور وارد شده، بنده های خدا خبر نداشتند این آقا هادی دست هر کدام مان چند تا انگشتر کرده بود که بتواند آنها را متبرک کند..جلسه تمام شد. اما همه مان پر از شور شدیم. پر از دغدغه شدیم. حالا ماییم و این همه فرمان. حالا می دانیم باید همه توان مان را برای رشد و تعالی #آموزش_وپرورش صرف کنیم.خدا قوت به همه رفقای تعلیم و تربیت و سلام آقا به عزیزانی که در جلسه نبودند و آقا فرمودند سلام من را به آنها برسانید.@hamedtaghdiri
حامد تقدیری
۶:۱۲
بازارسال شده از نسیم آنلاین
🟠 اصرار قالیباف بر استیضاح وحیدی حتی در شب حادثه شاهچراغ/ مجلس به دستور رهبری عمل نکرد
معاون سابق سیاسی وزیر کشور:
طرح استیضاح وحیدی آن هم در ایام ثبت نام انتخابات و سالگرد اغتشاشات را «بدعتی عجیب و بهت آور در تاریخ سیاسی کشور است.
با وجود حادثه شوم تروریستی شیراز پیغام رسید که استیضاح به دلیل فشار نمایندگان توسط شخص قالیباف ۲۳ مرداد اعلام وصول می شود و تنها راه، برکناری معاون سیاسی است.
با توجه به تغییر اینجانب از معاونت سیاسی وزارت کشور، لازم دانستم توضیحاتی را به استحضار مردم عزیز ایران، نخبگان و اصحاب رسانه برسانم.
«اصل بیطرفی» و «فراهم آوردن مقدمات برگزاری انتخابات پرشور و رقابتی» از جمله وظایف اصلی معاونت سیاسی، ستادهای انتخابات و هیاتهای اجرایی در تمامی سطوح، استانداران، فرمانداران، بخشداران به حساب میآید.
بر همین مبنا با آسیبشناسی از ادوار گذشته و مشورت با چند تن از صاحب نظران، بخشنامه ای در تاریخ ۱۱ خرداد سال جاری از سوی اینجانب ابلاغ شد که در آن «بایدها» و «نبایدها» قانونی که میبایست مدنظر معاونین سیاسی، امنیتی و اجتماعی استانداریهای سراسر کشور ورؤسای ستادهای انتخابات باشد مورد تأکید قرار گرفت.
پس از ابلاغ آن بخشنامه، برخی از نمایندگان مجلس علیه مفاد آن بویژه بند ۴ بخشنامه موضع گرفتند. بند ۴ بخشنامه از این قرار بود: «فرمانداران، بخشداران و معاونین فرماندار ضمن تداوم پیشبرد امور شهرستان در حوزههای مختلف عمرانی، اقتصادی، توسعهای و ... در روابط با نمایندگان محترم مجلس، در دوره باقیمانده تا انتخابات، برای پیشگیری از هرگونه سوءبرداشت، نسبت به عدم همراهی و معیّت نماینده محترم شهرستان در حوزه انتخابیه در موضوعات و جلسات شائبهدار، حساسیت و دقت لازم را داشته باشند. مدیریت این موضوع بر عهده معاونین سیاسی میباشد».
اعتراضهای نمایندگان محترم موجب شد وزیر محترم کشور برای متوقف کردن حواشی، ۴ بند از بخشنامه را لغو کند و شخصا برای تبیین موضوع در مجلس حاضر شود. در جریان حضور وزیر محترم در مجلس، برخی نمایندگان با وجود لغو بندهای مختلف بخشنامه، درخواست عزل معاون سیاسی را از وزیر مطرح کردند و از آن تاریخ به بعد با میدان داری برخی رسانه ها، این موضوع به دستور کار ثابت آنها و اصرار برخی نمایندگان تبدیل شد.
اصرار رییس و برخی نمایندگان محترم مجلس برای عزل معاون سیاسی وزیر کشور، فارغ از اینکه بنده معتقدم بخشنامه صادره کاملا مبتنی بر تکلیف اداری و براساس موازین شرعی و قانونی و سیاستهای کلی ابلاغی رهبر معظم انقلاب بود، در حالی صورت میگرفت که معظم له علاوه بر ادوار گذشته بارها خطاب به نمایندگان همین مجلس، ضمن تقبیح دخالت نمایندگان مجلس در عزل و نصب ها، مداخله ایشان در امور متعین در دولت را منع کرده بود و بلاشک تعیین تکلیف در خصوص معاون وزیر مصداق اتم و بارز این مداخلات غیرقانونی بود.
@NasimOnline
معاون سابق سیاسی وزیر کشور:
@NasimOnline
۱۰:۲۸
بازارسال شده از گروه سابق حوزه علمیه و عملیه نهضت
#شاهچراغ#فرزاد_بادپا
۲۱:۲۳
بازارسال شده از کلبه اندیشه و فرهنگ
صوت-مناظره-_online-audio-converter.com__2_2.mp3
۴۵.۸۷ مگابایت
این مناظره شب گذشته در صفحه اینستاگرامی «جنس اول» انجام گرفته
@Kolbe_Andishe_Farhang
۹:۱۷
با مسائلمان چگونه مواجه میشویم؟
از ول کردن تا حل کردن
نخستین و مهمترین تحول در مدیریت جامعه، شناسایی درستِ #مسئله و تفاهم بر و در آن است. ما در همین مرحلۀ نخست، دچار رکود و تعلیق هستیم؛ حتی آنگاه که مسئله، مشهود باشد! چرا نمیخواهیم صورت مسائلمان روشن باشد؟ یا چرا نمیخواهیم دستکم در روشِ شناسایی مسئله، تفاهم کنیم؟ لابد به این دلیل که نمیخواهیم مسائلمان را حل کنیم!مگر ممکن است جامعهای از حلناشدن مسائلش منتفع شود؟ جامعه که نه؛ ولی گروهی از ذینفعان چرا.تداوم حلناشدگی مسئله، قطعاً گروهی را منتفع میکند. شکل و مسیر این انتفاع، متنوع است؛ از تداوم قدرت گرفته تا تکثیر ثروت و تثبیت یک موقعیت. به اینها بیفزایید «تغییر در یک موقعیت و وضعیت دیگر به واسطۀ حلناشده ماندن مسائل» را؛ مانند اینکه گروهی تلاش کنند مسئله یا مسائل جامعهای، حل نشود تا فشار ناشی از این وضعیت، موجب شکست رقیبِ مستقر و واگذار کردن موقعیت شود.
اینجا پرسش مهمی سربرمیآورد؛ «اگر مسئله "حل" نمیشود، پس چه میشود؟» اگر «حل» مسئله را منتهای مطلوبِ شکل مواجهه با مسئله بدانیم، در اینسو میتوانیم شکلهای دیگرِ مواجهه با مسئله را به این ترتیب برشماریم:
۱. ول کردن مسئله؛ یعنی مسئله را به زمان واگذار کن تا خودبهخود فرسوده شده و در روندها و مسائل جدید، مضمحل شود. بعضی مسائل، به دلیل ماهیت و ویژگیهای خاص خود، با این شیوه حل شدهاند؛ اما برخی دیگر، نه تنها حل نشدهاند که همچون آتش زیر خاکستر به حیات خود ادامه دادهاند و در شرایط مساعد، گُر گرفته و جامعه را شوکه کردهاند.
۲. رفع مسئله؛ یعنی دستکاری در وضعیت و شرایط موثر بر مسئله، به گونهای که پیگیریکنندگان مسئله، عطشِ پیگیری مسئله را از دست بدهند. رفع مسئله، از طریق جایگزینسازی یک گزینۀ ساده و کمهزینه به جای گزینۀ بزرگتر و پیچیدهتر و پرهزینهتر اتفاق میافتد. این مداخله میتواند در قالب یک پاسخ موقت به تقاضای حل مسئله باشد که پاسخ اصلی نیست، اما موقتاً مسئله را حلشده تصویر مینماید.
۳. فیصله دادن به مسئله؛ از طریق مذاکره و چانهزنی، وضعیتِ مسئلهمند را به صورت نسبی و کنترلشده تغییر میدهند تا با ایجاد رضایت نسبی از شرایط، شدت تقاضا (اعتراض) برای حل مسئله کم شود؛ اینجا، مسئله ظاهراً حل میشود اما نه به صورت کامل.این سه شیوه، هیچکدام به حل مسئله نمیانجامد.
حل مسئله چیست؟حل مسئله، دگرگونی اساسی در وضعیت مسئله (وضعیت موجود) و تحقق وضعیت مطلوب است.این مرتبه از مواجهه با مسئله، نیازمند درک کامل و جامع، هم از وضعیت موجود و هم از وضعیت مطلوب است. درک کامل از وضعیت موجود، به سادگی حاصل نمیشود. این کارِ پرزحمت، البته امروزه با شیوههای روزآمدتر، اندکی تسهیل شده؛ فقط کافیست به نتایج حاصل از این شیوههای امتحانپسداده تن دهیم. آنچه مانع فهم وضعیت موجود میشود، جداافتادگی مدیرانِ حل مسئله از واقعیت جاری است. جداافتادگیِ ذهنی و عینی. این را میشود #اَشرافیت نامید. اشرافیت سیاسی و اقتصادی، یا به بیان سادهتر «جدا شدن سفرۀ مدیران حل مسئله از سفرۀ مردم». جدا شدن سفره، استعاره از وضعیتیست که دیگر مسائلِ مردم، مسائل مدیران نیست و بالعکس. فهمناشدگی وضعیت موجود، حتی در واضحترین شرایطِ ممکن، میتواند نتیجۀ این جداافتادگی باشد. از این گذشته، در فهم «وضعیت مطلوب» نیز دچار تشتت هستیم. وضع مطلوب، چه ویژگیهایی دارد؟ این را مردم به نحوی پاسخ میدهند و مدیران به نحوی دیگر. چرا؟ چون این دو، همافق نیستند. هممبنا نیستند. از یک نقطه و از یک منظر، به آیندۀ مطلوب نمینگرند.
با فرض تفاهم در «وضعیت موجود و وضعیت مطلوب»، حل مسئله، مستلزم «ارادۀ حل مسئله» است. ارادۀ حل مسئله، همان است که در ابتدا اشاره شد؛ «آیا واقعاً میخواهیم مسائلمان را حل کنیم؟» اگر پاسخ، قاطعانه مثبت باشد، تازه با پرسش مهمتر دیگری روبرو میشویم؛ «چگونه میخواهیم مسائلمان را حل کنیم؟» اینجا «الزامات حل مسئله» خودنمایی میکند. تا جاییکه به مسائل اجتماعی مربوط میشود، اگر ارادۀ حل مسئله در مدیرانِ حل مسئله وجود داشته باشد، پایبندی به الزامات حل مسئله، یعنی همراهسازی حداکثری اجتماع (مردم). اگر مسئله، مسئلۀ اجتماع (مردم) است، نمیشود بدون اجتماع، اراده برای حل مسئله کرد. در غیاب مردم، مسئله حل نمیشود، بلکه یکی از سه مرتبۀ دیگر پیش میآید.
اگر فهرست مسائلمان در چند دهۀ اخیر را مرور کنیم، مسائل حلشدۀ کمتری در آن میبینیم. اغلب مسائلمان را ول کردهایم؛ بخشی را رفع کردهایم و بخشی دیگر را فیصله دادهایم!جامعهای که نخواهد مسائلش را حل کند، مدام با شوک مواجه میشود. شوکهای مکرر، عقلانیت و حسابگری را زایل میکند.در فقدان عقلانیت، مواجهه با مسئله منحرف میشود و این چرخهی معیوب، همواره ادامه مییابد.
روح الله رشیدی
@pishkhan57
نخستین و مهمترین تحول در مدیریت جامعه، شناسایی درستِ #مسئله و تفاهم بر و در آن است. ما در همین مرحلۀ نخست، دچار رکود و تعلیق هستیم؛ حتی آنگاه که مسئله، مشهود باشد! چرا نمیخواهیم صورت مسائلمان روشن باشد؟ یا چرا نمیخواهیم دستکم در روشِ شناسایی مسئله، تفاهم کنیم؟ لابد به این دلیل که نمیخواهیم مسائلمان را حل کنیم!مگر ممکن است جامعهای از حلناشدن مسائلش منتفع شود؟ جامعه که نه؛ ولی گروهی از ذینفعان چرا.تداوم حلناشدگی مسئله، قطعاً گروهی را منتفع میکند. شکل و مسیر این انتفاع، متنوع است؛ از تداوم قدرت گرفته تا تکثیر ثروت و تثبیت یک موقعیت. به اینها بیفزایید «تغییر در یک موقعیت و وضعیت دیگر به واسطۀ حلناشده ماندن مسائل» را؛ مانند اینکه گروهی تلاش کنند مسئله یا مسائل جامعهای، حل نشود تا فشار ناشی از این وضعیت، موجب شکست رقیبِ مستقر و واگذار کردن موقعیت شود.
اینجا پرسش مهمی سربرمیآورد؛ «اگر مسئله "حل" نمیشود، پس چه میشود؟» اگر «حل» مسئله را منتهای مطلوبِ شکل مواجهه با مسئله بدانیم، در اینسو میتوانیم شکلهای دیگرِ مواجهه با مسئله را به این ترتیب برشماریم:
۱. ول کردن مسئله؛ یعنی مسئله را به زمان واگذار کن تا خودبهخود فرسوده شده و در روندها و مسائل جدید، مضمحل شود. بعضی مسائل، به دلیل ماهیت و ویژگیهای خاص خود، با این شیوه حل شدهاند؛ اما برخی دیگر، نه تنها حل نشدهاند که همچون آتش زیر خاکستر به حیات خود ادامه دادهاند و در شرایط مساعد، گُر گرفته و جامعه را شوکه کردهاند.
۲. رفع مسئله؛ یعنی دستکاری در وضعیت و شرایط موثر بر مسئله، به گونهای که پیگیریکنندگان مسئله، عطشِ پیگیری مسئله را از دست بدهند. رفع مسئله، از طریق جایگزینسازی یک گزینۀ ساده و کمهزینه به جای گزینۀ بزرگتر و پیچیدهتر و پرهزینهتر اتفاق میافتد. این مداخله میتواند در قالب یک پاسخ موقت به تقاضای حل مسئله باشد که پاسخ اصلی نیست، اما موقتاً مسئله را حلشده تصویر مینماید.
۳. فیصله دادن به مسئله؛ از طریق مذاکره و چانهزنی، وضعیتِ مسئلهمند را به صورت نسبی و کنترلشده تغییر میدهند تا با ایجاد رضایت نسبی از شرایط، شدت تقاضا (اعتراض) برای حل مسئله کم شود؛ اینجا، مسئله ظاهراً حل میشود اما نه به صورت کامل.این سه شیوه، هیچکدام به حل مسئله نمیانجامد.
حل مسئله چیست؟حل مسئله، دگرگونی اساسی در وضعیت مسئله (وضعیت موجود) و تحقق وضعیت مطلوب است.این مرتبه از مواجهه با مسئله، نیازمند درک کامل و جامع، هم از وضعیت موجود و هم از وضعیت مطلوب است. درک کامل از وضعیت موجود، به سادگی حاصل نمیشود. این کارِ پرزحمت، البته امروزه با شیوههای روزآمدتر، اندکی تسهیل شده؛ فقط کافیست به نتایج حاصل از این شیوههای امتحانپسداده تن دهیم. آنچه مانع فهم وضعیت موجود میشود، جداافتادگی مدیرانِ حل مسئله از واقعیت جاری است. جداافتادگیِ ذهنی و عینی. این را میشود #اَشرافیت نامید. اشرافیت سیاسی و اقتصادی، یا به بیان سادهتر «جدا شدن سفرۀ مدیران حل مسئله از سفرۀ مردم». جدا شدن سفره، استعاره از وضعیتیست که دیگر مسائلِ مردم، مسائل مدیران نیست و بالعکس. فهمناشدگی وضعیت موجود، حتی در واضحترین شرایطِ ممکن، میتواند نتیجۀ این جداافتادگی باشد. از این گذشته، در فهم «وضعیت مطلوب» نیز دچار تشتت هستیم. وضع مطلوب، چه ویژگیهایی دارد؟ این را مردم به نحوی پاسخ میدهند و مدیران به نحوی دیگر. چرا؟ چون این دو، همافق نیستند. هممبنا نیستند. از یک نقطه و از یک منظر، به آیندۀ مطلوب نمینگرند.
با فرض تفاهم در «وضعیت موجود و وضعیت مطلوب»، حل مسئله، مستلزم «ارادۀ حل مسئله» است. ارادۀ حل مسئله، همان است که در ابتدا اشاره شد؛ «آیا واقعاً میخواهیم مسائلمان را حل کنیم؟» اگر پاسخ، قاطعانه مثبت باشد، تازه با پرسش مهمتر دیگری روبرو میشویم؛ «چگونه میخواهیم مسائلمان را حل کنیم؟» اینجا «الزامات حل مسئله» خودنمایی میکند. تا جاییکه به مسائل اجتماعی مربوط میشود، اگر ارادۀ حل مسئله در مدیرانِ حل مسئله وجود داشته باشد، پایبندی به الزامات حل مسئله، یعنی همراهسازی حداکثری اجتماع (مردم). اگر مسئله، مسئلۀ اجتماع (مردم) است، نمیشود بدون اجتماع، اراده برای حل مسئله کرد. در غیاب مردم، مسئله حل نمیشود، بلکه یکی از سه مرتبۀ دیگر پیش میآید.
اگر فهرست مسائلمان در چند دهۀ اخیر را مرور کنیم، مسائل حلشدۀ کمتری در آن میبینیم. اغلب مسائلمان را ول کردهایم؛ بخشی را رفع کردهایم و بخشی دیگر را فیصله دادهایم!جامعهای که نخواهد مسائلش را حل کند، مدام با شوک مواجه میشود. شوکهای مکرر، عقلانیت و حسابگری را زایل میکند.در فقدان عقلانیت، مواجهه با مسئله منحرف میشود و این چرخهی معیوب، همواره ادامه مییابد.
روح الله رشیدی
@pishkhan57
۱۳:۴۱
بازارسال شده از آقا روح الله
امام در مدت پانزده سال اقامتشان در نجف، هرسال هفتم محرم به کربلا مشرف میشدند. امام در کربلا هر روز دو مرتبه حرم می رفتند. قبل از ظهر و بعد از ظهر، که می دانید در حرم امام حسین(ع) در این روزها چقدر شلوغ است ولی امام با وجود شلوغی بیش از حد با آن وضع جسمانی که داشتند، اما زیارت امام حسین(ع) ایشان ترک نمی شد و با وجود آن جمعیت که دیوانه وار به سر و سینه می زدند، به حرم می رفتند. آقای فرقانی می گفت: یکبار امام چنان در میان جمعیت گیر کردند که من برای نجات جان ایشان به امام حسین(ع) متوسل شدم که از بین نروند. بعد که بیرون آمدیم دیدم امام چنان عرق کرده که گفتنی نیست و عبایشان هم نیست! به ایشان گفتم: «آقا الآن وقت حرم نیست چرا شما در این موقعیت و شلوغی به حرم مشرف می شوید؟» امام فرمودند: «هر چه هست در این شلوغی هاست (حجه الاسلام فرقانی)
️@agha_ruhollah
۱۳:۳۸
بازارسال شده از سیمافکر
اربعین، از عراق ملتی مسئول ساخت
اصغر طاهرزاده
اصغر طاهرزاده، اینجا از تجربه شخصی خود در مواجهه با میزبانی مردم عراق در راهپیمایی هرساله اربعین میگوید.او میگوید ملتی که راه معنابخشی خود را یافت کند، در واقع راه توفیق خود را پیدا کرده است. برای همین رسالت مردم عراق به عنوان «خادم» زوار امام حسین(ع)، حسی است که آنها از مسئولیت تاریخی خود دارند و این چیزی ورای منطق عقلی و نظری است.
هر فیلم آغاز یک گفتگوست...@simafekr_com
اصغر طاهرزاده
اصغر طاهرزاده، اینجا از تجربه شخصی خود در مواجهه با میزبانی مردم عراق در راهپیمایی هرساله اربعین میگوید.او میگوید ملتی که راه معنابخشی خود را یافت کند، در واقع راه توفیق خود را پیدا کرده است. برای همین رسالت مردم عراق به عنوان «خادم» زوار امام حسین(ع)، حسی است که آنها از مسئولیت تاریخی خود دارند و این چیزی ورای منطق عقلی و نظری است.
۱۲:۲۲
لذا در این منطقه،
#روح_الله_ایزدخواه ._______________________________پ.ن.: این مطلب در سال ۹۵ زمانی که در هجرت به جنوب شرق کشور به سر میبردم، به قلم آمد.
@pishkhan57
۶:۳۳
بازارسال شده از رفقای علامه
چرا فلسطین طغیان کرد؟ما یک روز تاریخی را درک کردیم. مثل کسانی که در ۱۹۷۳ خبر جنگ اعراب با اسراییل را شنیدند و ۶ روز بعد هم خبر شکست همه شان را! بعد از آن روز دیگر هیچ چیز مثل قبل نشد. اسراییل زمینش را دو برابر کرد، قدرتش را به همه ثابت کرد و درواقع شخصیت پیدا کرد. همان مصر رسمیتش را پذیرفت.۵۰ سال بعد یک روز پاییزی وقتی ما بیدار شدیم خبر حمله زمینی فلسطینی ها را خواندیم و فیلمهای فرار صهیونیست ها در بیابان را پخش کردیم. اسراییل بعد از امروز هم دیگر اسراییل قبل نخواهد بود. نه، قصد رجز خوانی ندارم. این یک تحلیل است. ۵۰ سال چیزی نیست. خیلی ها یادشان مانده که روزهای اول حمله ۱۹۷۳ دقیقا همین طور فرار میکردند. اخبار پیروزی پخش میشد و دروغ هم نبود. اما چند روز بعد چنان شکست خفت باری خوردند که ماندگار شد. تازه آنها کشورهای خارجی بودند نه یک تکه زمین در محاصره.فکر میکنید بزرگان حماس و جهاد و … یادشان نیست؟! فکر میکنید تبعات اقدام شان را نمی فهمند؟! می دانند و بگذارید برایتان بگویم: شاید پیروز شوند ولی تمام غزه بمباران خواهد شد. متر به متر برخی مناطق شخم زده میشود. ترور تک تک فرماندهان کلید میخورد. اکثر مجاهدان اسیر یا قتل عام، انبوهی از زنان و کودکان آواره و بسیاری سلاخی خواهند شد. احتمال دارد واقعا چیزی به نام غزه باقی نماند. این یک واقعیت است. چون آنجا برابری وجود ندارد.برابری توهمی است که صلح پوشان به شما میفروشند. کسانی که دو طرف را به خویشتنداری دعوت میکنند.«جنگ بد است»«گفتگو همیشه بهتر است» «ما با هر خشونتی مخالفیم»… مخصوصا وقتی فلسطین حمله میکند. پیش فرض اینها برابری است. انگار دو طرف مثل همند. انگار بازی فوتبال است.کدام برابری؟ یک طرف اخرین فناوری کشتار را دارد و طرف دیگر با لوله آب موشک قراضه میسازد. یک طرف تمام حمایت و رسانه جهان را دارد و طرف دیگر محکوم ابد. یک طرف از هوا و زمین و دریا مسلط است و طرف دیگر سالها در محاصره. یک طرف زندانبان است و طرف دیگر بزرگترین زندان تاریخ. کدام برابری؟ این مذاکره گرگ و گوسفند است. اتفاق دیروز جنگ نبود، شورش زندانیان بود. و سوال این است: آیا شورشیان عواقبش را میدانند؟ پس چرا؟ شجاعانه بپرسم: چرا قمار مرگ کردند؟!برای پاسخ حتما بیانیه محمد ضیف این مغز نابغه را بخوانید. اما قبلش شما را میبرم پشت چشم یک فلسطینی. ۷۵ سال زجر، تحقیر، آوارگی، شکست، بی هویتی، سرکوب، … از این مردم چه چیزی ساخته: سنگ. به همان سردی، به همان کم امیدی، به همان مقاومت. اما سنگ هم دلخوش است به بودنش؛ گرچه له میشوم ولی حداقل هستم. پدران و پسرانم را کشتید، خانه و زیتونم را گرفتید، اسم و تاریخم را دزدیدید ولی هنوز هستم. این را که نمی توانید بگیرید.اما صبر کن، مثل اینکه این را هم دارند میگیرند! بیانیه را بخوانید. میگوید این همه سال کشتند و دریدند و زدند و بردند و «هیچ». صدا از سنگ هم درامد ولی از جهان نه! همیشه اسراییل برد و همیشه فلسطین باخت. همه راه ها برای تل آویو بزرگراه است و هر راهی برای قدس بن بست. صهیونیست از هر در بسته ای رد میشود اما فلسطینی از دروازه هم نه. هیچ هیچ هیچ چیزی جلودار اسراییل نیست، قدس را هم بلعید. انگار نه انگار. زنانش را بی حیثیت کرد، کودکانش را کشت، به هیچ کس برنخورد. نه فقط برنخورد امثال ترکیه و سعودی و امارات افتادند دنبال «عادیسازی».و اگر دقت کنی طرفداران عادیسازی، همان صلح فروشان اند. منظورشان از ثبات دست و پا نزدن مظلوم زیر چاقوی قاتل است. اینها خراش صورت قاتل را متر میکنند ولی سر بریدن مقتول را نمی بینند. حالا فلسطینی می بیند انگار وجودش هم انکار میشود. تو گویی سنگ هم نیست. هیچ نیست. همه چیز عادی میشود و تمام. در بیانیه فقط اسم ۵ کشور امده: ایران، لبنان، یمن، عراق، سوریه. تنها یاران باقی مانده. این بیانیه یعنی غزه به اخر خط رسیده است. یعنی اگر قرار است من در نمایش شما نقش قربانی داشته باشم پس نمایش را به هم میزنم، طوری که نتوانی انکارم کنی. من هستم. و اگر بناست در سکوت هر روز بمیرم، ترجیح میدهم یک روز با فریاد بمیرم.و دکمه غیر قابل بازگشت را زد.حالا دیگر دنیا عوض شده. وسطی وجود ندارد. یا اسراییل یا فلسطین. یا حیات نباتی یا قوی تر شدن.عادیسازی دود شد. و روسیاهیش به ترک و عرب ماند. دو سال پیش در عملیات مهم سیف القدس نوشتیم چطور ۲ فلسطین وجود دارد. بیانیه رسما پایان فلسطین دوم (دولت خودگردان) را اعلام میکند. ایده دو دولتی تمام شد. فقط یک فلسطین مانده و یک سرنوشت. این ادامه آن عملیات است. این همان «قیام یکپارچه» است که آیت الله خامنه ای دو سال پیش گفت. و شنیده شده حماس حدود دو سال آماده سازی کرده.ما یک روز تاریخی را درک کردیم. دیگر هیچ چیز مثل قبل نخواهد بود. نه اسراییل و نه فلسطین و نه ما.حماسه یعنی همین، یعنی قدم در راه بی برگشت بگذاریم …#یادداشت@salmaneshoon
۱۸:۲۶
حماسه اخلاقی-انسانی حماس!
• اسرائیل عرفاً و شرعاً حکمش از یهود بنی قریظه و معاصر پیامبر(ص) شدیدتر و غلیظ تر است؛ چون یهود معاصر پیامبر، "بالاصاله" مالک زمین و باغهایشان بودند و بخاطر تخلف از معاهده و خیانت، "بالعرض" مالکیت را از دست دادند؛ بنا به نقلی مشهور، با پیشنهاد خودشان به حکمیت سعد بن معاذ، مردانشان کشته و زنانشان اسیر شدند!اسرائیل "بالذات" غاصب است و زن و مردشان در این غصب همراه اند؛ بعلاوه که در نسل کشی فلسطین هم داستان اند. با فلسطین بدتر از آنچه فرعون با بنی اسرائیل کرد (يُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَكُمْ وَيَسْتَحْيُونَ نِسَاءَكُمْ) می کنند: کودک کشی و نسل کشی! غیر از آمار، اعترافات جنایت و تجاوز به دختران فلسطین (در طنطوره و...) را دیده و شنیده اید.
• "فمن اعتدی علیکم فاعتدوا علیه بمثل مااعتدی علیکم": پس هرکس به شما تعدی کرد شما نیز به مثل آن بر او تعدی کنید(۱۹۴بقره) همان "قانون مقابله به مثل" را می گوید که "قانونی عقلایی" است و سخن قرآن تا اینجا "حکم امضائی" است؛ "حکم تاسیسی"، تتمه آیه است: "فاتقوا الله..." از خدا پروا کنید! ای بسا عرف، مقابله به مثل را "بی حد" انجام دهد: فحش، به فحش ؛ قطعه قطعه کردن(مُثله کردن)، آب بستن، تجاوز به عنف کردن و...!اما آیه، مومنان را از ارتکاب حرام در مقابله به مثل برحذر می دارد. (مصباح الفقاهه ج۱ ص۵۳۵) دفاع، واجب و کشتن غاصبِ قاتل، جایز و اگر تنها راه رفع غصبش باشد، واجب است؛ اما مثله کردن او یا مثل آنچه اسرائیلی ها با جنازه برهنه شده ی شهدای مقاومت کردند، برای مسلمان جایز و اخلاقی نیست.
• حماس و مقاومت غیر از حماسه نظامی-اطلاعاتی اش، #حماسه_اخلاق هم در فتح بزرگش آفریده است. نه در دفاع از مردم خود و مقابله به مثل، کوتاهی کرده و سازش و انظلام پذیرفته و نه تعدی ای بیشتر از حد مجاز مرتکب شده است.می شد زنان غاصب (ولو نشسته در خانه و شهرک) را اسیر کنند اما ویدئوها نشان می دهد "زنان بچه دار و غیر مسلح" را به جای امن هدایت و از شبکه۱۲ تلویزیون اسرائیل مصاحبه با زنی پخش می شود که وقتی به مبارزین مقاومت می گوید من بچه دارم! جواب می شنود: نگران نباش ما مسلمانیم و آسیبی به شما نمی زنیم!به گزارش یدیعوت، حماس حاضر به مبادله "زنان مسلح اسیر شده" با زنان فلسطینی در بند اسرائیل است.کافیست نمودار کشته شدن کودکان توسط اسرائیل و حملات مقابله به مثل مقاومت را باهم مقایسه کنید. بالاتر از تفاوت کمّی، "تفاوت کیفی" است؛ که رژیم کودک کش در موارد عدیده تعمد در کشتن کودکان دارد اما کودکان اسرائیلی، فقط در حین مقابله به مثل با والدین غاصب، ناخواسته کشته شده اند.مجاهدان، پیر زنی که حتی موسس کیبوتص (مزارع اشتراکی خاص یهود) و به نوعی طراح بخشی از اشغال و غصب است را بدون آزار با خود می برند. از آنچه رسانه های خود اسرائیل پخش می کنند معلوم میشود بدن برهنه آن زن (شانی لوک) در پیکاب، یا در همان جشن کذایی برهنه بوده (چنانچه از عکسهای دیگر او برمی آید) یا اصلا انتسابش به مقاومت مخدوش است! و در بدترین حالت حکم یک متخلف را به همه مقاومت نمیتوان داد.
• این حواس جمعی مقاومت را طرفداران مجازی او هم باید پاس بدارند. از مقاومت روایتی متفاوت از اسرائیل و داعش برای جهان بسازند. اسلام سیاسی و مبارزی که سازش نمی پذیرد اما بیشتر از حد مجازِ دفاع و مقابله به مثل هم تعدی و ظلم نمی کند. از اول این اسلام، دیگری ای مقابل اوانجلیس های وحشی و اسلام آمریکایی داعش و... بوده است. "استشهاد"ش، "انتحاری گری" و "مقابله به مثلش" ، "بزهکاری" و توحش نبوده است.
محسن قنبریان ۱۸مهر۱۴۰۲
@pishkhan57
• اسرائیل عرفاً و شرعاً حکمش از یهود بنی قریظه و معاصر پیامبر(ص) شدیدتر و غلیظ تر است؛ چون یهود معاصر پیامبر، "بالاصاله" مالک زمین و باغهایشان بودند و بخاطر تخلف از معاهده و خیانت، "بالعرض" مالکیت را از دست دادند؛ بنا به نقلی مشهور، با پیشنهاد خودشان به حکمیت سعد بن معاذ، مردانشان کشته و زنانشان اسیر شدند!اسرائیل "بالذات" غاصب است و زن و مردشان در این غصب همراه اند؛ بعلاوه که در نسل کشی فلسطین هم داستان اند. با فلسطین بدتر از آنچه فرعون با بنی اسرائیل کرد (يُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَكُمْ وَيَسْتَحْيُونَ نِسَاءَكُمْ) می کنند: کودک کشی و نسل کشی! غیر از آمار، اعترافات جنایت و تجاوز به دختران فلسطین (در طنطوره و...) را دیده و شنیده اید.
• "فمن اعتدی علیکم فاعتدوا علیه بمثل مااعتدی علیکم": پس هرکس به شما تعدی کرد شما نیز به مثل آن بر او تعدی کنید(۱۹۴بقره) همان "قانون مقابله به مثل" را می گوید که "قانونی عقلایی" است و سخن قرآن تا اینجا "حکم امضائی" است؛ "حکم تاسیسی"، تتمه آیه است: "فاتقوا الله..." از خدا پروا کنید! ای بسا عرف، مقابله به مثل را "بی حد" انجام دهد: فحش، به فحش ؛ قطعه قطعه کردن(مُثله کردن)، آب بستن، تجاوز به عنف کردن و...!اما آیه، مومنان را از ارتکاب حرام در مقابله به مثل برحذر می دارد. (مصباح الفقاهه ج۱ ص۵۳۵) دفاع، واجب و کشتن غاصبِ قاتل، جایز و اگر تنها راه رفع غصبش باشد، واجب است؛ اما مثله کردن او یا مثل آنچه اسرائیلی ها با جنازه برهنه شده ی شهدای مقاومت کردند، برای مسلمان جایز و اخلاقی نیست.
• حماس و مقاومت غیر از حماسه نظامی-اطلاعاتی اش، #حماسه_اخلاق هم در فتح بزرگش آفریده است. نه در دفاع از مردم خود و مقابله به مثل، کوتاهی کرده و سازش و انظلام پذیرفته و نه تعدی ای بیشتر از حد مجاز مرتکب شده است.می شد زنان غاصب (ولو نشسته در خانه و شهرک) را اسیر کنند اما ویدئوها نشان می دهد "زنان بچه دار و غیر مسلح" را به جای امن هدایت و از شبکه۱۲ تلویزیون اسرائیل مصاحبه با زنی پخش می شود که وقتی به مبارزین مقاومت می گوید من بچه دارم! جواب می شنود: نگران نباش ما مسلمانیم و آسیبی به شما نمی زنیم!به گزارش یدیعوت، حماس حاضر به مبادله "زنان مسلح اسیر شده" با زنان فلسطینی در بند اسرائیل است.کافیست نمودار کشته شدن کودکان توسط اسرائیل و حملات مقابله به مثل مقاومت را باهم مقایسه کنید. بالاتر از تفاوت کمّی، "تفاوت کیفی" است؛ که رژیم کودک کش در موارد عدیده تعمد در کشتن کودکان دارد اما کودکان اسرائیلی، فقط در حین مقابله به مثل با والدین غاصب، ناخواسته کشته شده اند.مجاهدان، پیر زنی که حتی موسس کیبوتص (مزارع اشتراکی خاص یهود) و به نوعی طراح بخشی از اشغال و غصب است را بدون آزار با خود می برند. از آنچه رسانه های خود اسرائیل پخش می کنند معلوم میشود بدن برهنه آن زن (شانی لوک) در پیکاب، یا در همان جشن کذایی برهنه بوده (چنانچه از عکسهای دیگر او برمی آید) یا اصلا انتسابش به مقاومت مخدوش است! و در بدترین حالت حکم یک متخلف را به همه مقاومت نمیتوان داد.
• این حواس جمعی مقاومت را طرفداران مجازی او هم باید پاس بدارند. از مقاومت روایتی متفاوت از اسرائیل و داعش برای جهان بسازند. اسلام سیاسی و مبارزی که سازش نمی پذیرد اما بیشتر از حد مجازِ دفاع و مقابله به مثل هم تعدی و ظلم نمی کند. از اول این اسلام، دیگری ای مقابل اوانجلیس های وحشی و اسلام آمریکایی داعش و... بوده است. "استشهاد"ش، "انتحاری گری" و "مقابله به مثلش" ، "بزهکاری" و توحش نبوده است.
@pishkhan57
۱۵:۴۰
بازارسال شده از دست نوشته های سید ن دوستی مطلق
پیش بینی عجیب شیخ احمد یاسین...
۶:۵۲
بازارسال شده از نکات و تمثیلات آیت الله حائری شیرازی رحمه الله علیه
اسرائیل تبدیل شده به سنگ محک. کسانی که با ولایت طاغوت هستند، مخفیانه با اسرائیل همپیمان میشوند. علنی رویشان نمیشود و منتظر زمانی هستند که رویشان بشود!
یک طرف میگوید: «اینها باید به حقشان برسند». آن طرفیها هم سازش با آمریکا و اسرائیل را گرفتهاند و میخواهند صدای فلسطینیها را خاموش کنند. در این وسط، مردم عالَم اینطرف و آنطرف را مشاهده میکنند و بعد انتخاب میکنند. چهقدر مسیحیها، کمونیستها، بوداییها میآیند و طرفدار فلسطینیها میشوند، چقدر حتی یهودیها میآیند، چهقدر مسلمانها میآیند!
اسرائیل و فلسطین الآن #سنگ_محک هستند و به این صورت، زمینۀ ظهور دارد فراهم میشود. خدای تعالی می فرماید: «... إِنَ كَيْدي مَتينٌ». خدا نقشه کشیده. اصلاً پیدایش اسرائیل برای همین روزها است. یک گروه میگویند: «اسرائیل باید از نقشۀ جغرافیا محو بشود» و یک گروه هم خودشان دارند در اسرائیل محو میشوند! این قضیه، روز به روز بارزتر میشود.
همۀ اینها تبدیل میشود به «تَبَین الرشدُ مِن الغىِ». یعنی «ولایت الله» از «ولایت طاغوت» جدا میشود. شرایط ماه به ماه، سال به سال در حال تغییر است. این تحولاتِ داعش و اینها، هنوز به نقطه ی پایانیاش نرسیده. اینها دوباره اوج میگیرند و با آن اوج گیریشان تحول بزرگ در عالَم واقع میشود. تمام آنچه دارد واقع میشود، حرکتهای فرهنگی است؛ اما حرکتهای نظامی چاشنی آن است.
@haerishirazi
۱۱:۲۱
بازارسال شده از پژوهانه | مرکز پژوهشهای مجلس
#گزارش_کارشناسی | تبارشناسی سیاست های فرهنگی در کره جنوبی
دفتر مطالعات فرهنگی و آموزش این مرکز در گزارشی با عنوان «تبارشناسی سیاستهای فرهنگی در کرهجنوبی ۱. چگونگی شکلگیری سیاست صنایع خلاق به سبک کرهجنوبی» بیان کرده است که مطالعه سنتهای سیاست فرهنگی کشورهایی که توانستهاند با طی کردن فراز و نشیبهای تاریخی به توسعه فرهنگی یا اقتصادی دست یابند، تجربیات مفید و حتی هشدار آمیزی در معرض سیاستگذاران سایر کشورهای قرار میدهد. کرهجنوبی کشوری است که با تجربه کردن سیوپنج سال (۱۹۱۰ تا ۱۹۴۵) استعمار کشور ژاپن، سه سال (۱۹۴۸-۱۹۴۵) اشغال نظامی آمریکا، درگیریهای نظامی- ایدئولوژیک با کرهشمالی بین سالهای سالهای ۱۹۵۰ تا ۱۹۵۳، تجربه اولین رژیم استبدادی کرهای با ریاست سینگهامری (۱۹۶۰-۱۹۴۸) و در نتیجه تجربه دوران دولتسازی مدرن از سال ۱۹۶۱ با روی کار آمدن ژنرال پارک یکی از پُر فراز و نشیبترین کشورهایی است که سیاستهای مختلف دولتی بر بخشهای گوناگون فرهنگی این کشور تأثیر مستقیم گذاشتهاست. فهم تطور کارکرد فرهنگ از یک عنصر تبلیغاتی و پروپاگاندایی که در خدمت دولت استعمارگر قرار داشت تا متولد شدن اولین سیاستهای صنعت و اقتصاد فرهنگی در اواخر قرن بیستم که به دیپلماسی عمومی و قدرت نرم کره کمک کرده است، ایدههای پیشرو و در عین حال صیانتی (از فرهنگ خود) را برای هر پژوهشگر سیاست فرهنگی به ارمغان میآورد.
لینک خبر | شماره مسلسل:۱۹۳۸۶
بـــــلــــه | ایـــتــــا
توضیحات بیشتر
پژوهانه| پایگاه نشر مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی۶:۳۶
بازارسال شده از پژوهانه | مرکز پژوهشهای مجلس
19386.pdf
۳.۰۱ مگابایت
#سند_پژوهشی | تبارشناسی سیاست های فرهنگی در کره جنوبی
پژوهانه| پایگاه نشر مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی
بـــــلــــه | ایـــتــــا
پژوهانه| پایگاه نشر مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی
۶:۳۶
«در میانه جنگ لبنان و اسرائیل، گروهی از دانشجویان ایرانی با همراهی صیادان بومی بندرعباس قصد داشتند کشتی تجاری «یوکوهاما استار» با مالکیت اسرائیلی را که با پرچم یونان در حال عبور از تنگه هرمز بود، متوقف کنند. این طرح با وجود حضور دانشجویان در جنوب کشور، با مخالفت مسئولان نظامی عملی نشد.» جدای از درستی و غلطی، اینکه عملی واقعی کردند را دوست داشتم.
۲۲:۴۰
بازارسال شده از مجید بهستانی Majid behestani
مکران، پایتخت صنعتی، اصفهان، پایتخت اقتصادی مجید بهستانی
بحث انتقال پایتخت از تهران به شهری دیگر حداقل عمری سی ساله دارد. طیفی از موافقان قطعی تا مخالفان قطعی. با آمدن پزشکیان، او بارها تنها راه نجات استان تهران را انتقال پایتخت دانست. به نظر میرسد این گونه راهکارها صرفا نقش حذف صفرها برای تسهیل معامله کردن دارد ولی ریشه واقعی افزایش تورم و افزایش تعداد صفرها روی اسکناسها را نمی گیرد. بهر دلایلی تهران پایتخت آلوده و بی قواره و متراکم در ایران و جهان شده باشد، پایتخت بعدی هم با گذشت چند دهه به آنها گرفتار خواهد شد. واقعیت سیاستی پیکر این است که دیگر اداره تهران به نقطه «ناممکن» نزدیک میشود و ولو به درمان مسکّنی، باید راهی یافت. معاون اول و سخنگوی دولت مقصد بعدی پایتخت را منطقه مکران خواندند. ۱_ قرار گرفتن در کنار دریا مزیت تجارت و صنعت است نه سیاست.۲_ عمده ترکیب جمعیتی آن ناحیه از هموطنان اهل سنت هستند. خواسته و ناخواسته عمده شهروندان ام ناحیه در سطوح پایین کارگری و کارمندی قرار خواهند گرفت و شکاف مذهبی و قومیتی تشدید خواهد شد.۳_ زیرساخت های لازم برای انتقال تمام پایتخت به آنجا تا چند دهه فراهم نیست، حتی اگر خزانه از منابع مالی سرریز میبود. ۴_ آن ناحیه جزء عقبمانده ترین نواحی کشور است که به میمنت انتقال پایتخت مورد توجه و آبادانی قرار خواهد گرفت. ۵_ عمران و توسعه آنجا به کاهش سطح فقر، کاهش آمار بیکاری، کاهش رونق مشاغل مرتبط با قاچاق، و افزایش امنیت منطقه و ملی خواهد شد. که به افزایش انسجام ملی و سرمایه اجتماعی کمک خواهد کرد. ۶_ قرار گرفتن در نزدیکی اقیانوس آسیبپذیری پایتخت در برابر تهاجم دشمن را هموار خواهد کرد. سقوط پایتخت یعنی سقوط کشور. در حالیکه آن ناحیه بجهات امنیتی و شرایط خاص کشور همسایه سطح امنیتی کمتری دارد. با نگاهی به نکات مثبت و منفی، به نظرم صرفا پایتخت صنعتی به مکران منتقل شود و امورات سیاسی در تهران باقی بماند. یا پایتخت اقتصاد_مالی از بخش صنعتی جدا، و مثلا به اصفهان منتقل گردد. همچنین با جامه عمل پوشاندن به برنامه احمدینژاد برای انتقال سازمانهای تخصصی به استانهای مربوطه (شیلات به هرمزگان، نفت به خوزستان، میراث به فارس، ...) از حجم فشار بر تهران کاسته خواهد شد. @mbehestani
بحث انتقال پایتخت از تهران به شهری دیگر حداقل عمری سی ساله دارد. طیفی از موافقان قطعی تا مخالفان قطعی. با آمدن پزشکیان، او بارها تنها راه نجات استان تهران را انتقال پایتخت دانست. به نظر میرسد این گونه راهکارها صرفا نقش حذف صفرها برای تسهیل معامله کردن دارد ولی ریشه واقعی افزایش تورم و افزایش تعداد صفرها روی اسکناسها را نمی گیرد. بهر دلایلی تهران پایتخت آلوده و بی قواره و متراکم در ایران و جهان شده باشد، پایتخت بعدی هم با گذشت چند دهه به آنها گرفتار خواهد شد. واقعیت سیاستی پیکر این است که دیگر اداره تهران به نقطه «ناممکن» نزدیک میشود و ولو به درمان مسکّنی، باید راهی یافت. معاون اول و سخنگوی دولت مقصد بعدی پایتخت را منطقه مکران خواندند. ۱_ قرار گرفتن در کنار دریا مزیت تجارت و صنعت است نه سیاست.۲_ عمده ترکیب جمعیتی آن ناحیه از هموطنان اهل سنت هستند. خواسته و ناخواسته عمده شهروندان ام ناحیه در سطوح پایین کارگری و کارمندی قرار خواهند گرفت و شکاف مذهبی و قومیتی تشدید خواهد شد.۳_ زیرساخت های لازم برای انتقال تمام پایتخت به آنجا تا چند دهه فراهم نیست، حتی اگر خزانه از منابع مالی سرریز میبود. ۴_ آن ناحیه جزء عقبمانده ترین نواحی کشور است که به میمنت انتقال پایتخت مورد توجه و آبادانی قرار خواهد گرفت. ۵_ عمران و توسعه آنجا به کاهش سطح فقر، کاهش آمار بیکاری، کاهش رونق مشاغل مرتبط با قاچاق، و افزایش امنیت منطقه و ملی خواهد شد. که به افزایش انسجام ملی و سرمایه اجتماعی کمک خواهد کرد. ۶_ قرار گرفتن در نزدیکی اقیانوس آسیبپذیری پایتخت در برابر تهاجم دشمن را هموار خواهد کرد. سقوط پایتخت یعنی سقوط کشور. در حالیکه آن ناحیه بجهات امنیتی و شرایط خاص کشور همسایه سطح امنیتی کمتری دارد. با نگاهی به نکات مثبت و منفی، به نظرم صرفا پایتخت صنعتی به مکران منتقل شود و امورات سیاسی در تهران باقی بماند. یا پایتخت اقتصاد_مالی از بخش صنعتی جدا، و مثلا به اصفهان منتقل گردد. همچنین با جامه عمل پوشاندن به برنامه احمدینژاد برای انتقال سازمانهای تخصصی به استانهای مربوطه (شیلات به هرمزگان، نفت به خوزستان، میراث به فارس، ...) از حجم فشار بر تهران کاسته خواهد شد. @mbehestani
۲۲:۴۱
نسبت انقلابی گری با نظام سیاسی درگیر چالشهای جدیدی است. گشت و گذاری در تایم لاین نیروهای انقلابی نشان می دهد امروز بیش از همیشه جوانان انقلابی نسبت به نتیجه بخش بودن ساختار سیاسی موجود به نفع انقلاب بدبین اند. آنها به دلایلی که دقیق نمی توانند توضیحش بدهند، نظام سیاسی مبتنی بر انتخابات را به اندازه کافی انقلابی نمی دانند. هم منتخبین را (چه دولت منتخب و چه مجلس منتخب) غالبا نمی پسندند و هم روالی را که به فرسودگی شعارهای انقلابی می انجامد. بنابراین گاهی با لحنی افسرده علیه شکل انتخابات یا حتی مشارکت حداکثری سخن می گویند.گویی جوانان انقلابی با چپ های رادیکال هم صدا شده اند که نظامهای دموکراسی پارلمانتاریستی نهایتاً به نفع هیچ نوع انقلابی گری نیست. چنانکه پذیرفتن قواعد بازی در نظام سیاسی گویی به کُند شدن تیغ تند آرمانگراها منجر شده است. آنها دست کم در دو دهه اخیر دیده اند که بسیاری از چهره های انقلابی پس از ورود به ساختار سیاسی با آنچه پیش از انتخابات بوده اند، فرق کرده اند. لحن شان عوض شده و «میانه رو» شده اند. این اتفاق شبیه همان کاری است که دولت حسن روحانی با تندروی های اصلاح طلبان انجام داد. در واقع خدمت واقعی روحانی به ساختار سیاسی، متاثر کردن کنشگران تندروی اصلاح طلب از نوعی واقعگرایی سیاسی تعاملگرا و به خدمت درآوردن آنها زیر پرچم ساختار سیاسی موجود بود. همین وظیفه را برخی پرچم داران سیاسی اصولگرا برای سر عقل آوردن نیروهای سیاسی انقلابی رادیکال انجام می دهند و این همان فرآیند میانه رو سازی رادیکالهای دو طرف (سنتر اکستریم) است که بر عهده نظام های انتخابات محور است. تصویری که از میدان سیاست مخابره می شود اینگونه است که اصولگرا و اصلاح طلب با آموختن «قواعد بازی» و با فاصله کمی از هم، در کانون قدرت سیاسی می ایستند و تندروهای دو طرف خود به خود حذف می شوند. همان اتفاقی که در شباهت دو حزب دموکرات مسیحی و سوسیال دموکرات در آلمان یا دو حزب سوسیالیست و محافظه کار در فرانسه رخ داده است. صرف نظر از اختلاف نظرهای سنتی در رویکردهای فرهنگی و مذهبی، میانه روهای دو طرف به تدریج می فهمند امکان های اداره کشور که در اختیار آنها قرار خواهد گرفت چندان متفاوت و متنوع نیست و هرکسی که قدرت را به دست بگیرد کم و بیش همان راهی را خواهد رفت که دیگری رفته است و این همان هژمونی لیبرال سرمایه داری است که خود را به عنوان قواعد واقع بینانه ی بازی بر ما تحمیل کرده است.(به یاد بیاورید که تمام کاندیداهای حاضر در انتخابات پیشین با برجام، به عنوان مهمترین مساله راهبردی جمهوری اسلامی، موافق بودند و تفاوت ها در میزان اعتماد عمومی به نقد کردن چک برجام خلاصه شد. صحنه ای که هنوز هم برای بسیاری از جوانان انقلابی قابل درک نیست.)جوانان انقلابی کم کم میدان سیاست را تهی از قهرمان های خالص و صریحی می بینند که آرمان ها را با صدای بلند فریاد بزنند. چون نسل قهرمانها اغلب یا با شرکت در بازی سیاسی قواعد آنرا پذیرفته و خنجر تند و تیز نقد رادیکال را غلاف کرده اند و یا فهمیده اند نپذیرفتن بازی به معنای ساختن تصویری «دن کیشوت»وار از آنهاست و لذا سکوت کرده اند.(به سرنوشت و نوع کنشگری بسیج دانشجویی و تغییر رویه صنف خطبا، وعاظ و مداحان در ده سال اخیر بنگرید.)حالا گروهی از جوانان انقلابی که تحت تاثیر معلم های آرمانگرایشان، شعار انقلابی سر داده و راه برون رفت از همه مشکلات را نفی جریان های سیاسی موجود و بازگشت خالصانه به سرچشمه خالص انقلابی گری می دانند، به سازوکارهای سیاسی به دیده تردید می نگرند. به گمان من دهه پیش رو –دهه پنجم- فارغ از اینکه کدام جریان سیاسی میانه رو بر سرکار باشد، دورانی است بی قهرمان. قهرمانها پیشتر یا به سیاستمداران عاقل و میانه رو تبدیل شده و به بخشی از قدرت متصل شده¬اند و یا به دن کیشوت هایی که کمتر کسی آنها را جدی می گیرد. بسیاری جوانان انقلابی که دلمشغولی اصلی شان حفظ میراث اصیل انقلاب اسلامی است راه دیگری می جویند و این راه بیش از آنکه از دل سیاست ورزی بگذرد، در همسایگی هنر و فرهنگ یا کنشگری مدنی و اجتماعی قرار گرفته است.
@pishkhan57
۲۲:۴۳