۳:۵۴
معلم تاریخ
سید وفاق امروز تیتر روزنامه های زنجیره ای کلا همین هست: اهل وفاق بودن آقای طالقانی. 🟡به همین مناسبت بد نیست یک مرور تاریخی بکنیم روی یک خاطره حضرت آقا از ایشون (که از کانال جهاد تبیینی به آدرس @Jahade_tabeini نقل می شود): رهبرانقلاب یک بعد دیگر آقای طالقانی که به نظر من نباید فراموش بشود، صفای این مرد بود. به قدری این آدم با صفا و روراست و در معاشرتها صادق بود که انسان از این همه زلالی حیرت میکرد. هیچ در قید و بند و ملاحظات و اینها نبود؛ نه ملاحظات آخوندی، نه ملاحظات روشنفکری، نه ملاحظات مبارزاتی مطلقاً در این آدم وجود نداشت؛ انسان وقتی مینشست پهلوی این مرد، واقعاً روحیه میگرفت؛ هم روحیهی مبارزاتی، هم روحیهی صفا و رفاقت و معنویت و اینها. اینها در این شخصیتهای برجسته، خوب است بزرگ بشود. ماها غالباً مبتلا هستیم به یک چیزهائی. این آدم، آدم صافی بود، روراست بود، بیشائبه و بیشیلهپیله بود. نتیجهی این بیشیلهپیله بودن هم صراحتش بود. مثل همان خطبه معرفشان، این خطبه را نمیشود عادی به حساب آورد؛ اینها دائماً میگفتند «پدر طالقانی»، اصلاً خودشان را فرزندان او معرفی میکردند. کیست که توی این رودربایستی گیر نکند؟ آن آدمی که توی اینجور رودربایستیها گیر نکند و برود آنجور قرص و محکم توی خطبه و موضعِ به آن صراحت و به آن شدّت بگیرد، کیست؟ اینجور آدمی را آدم واقعا بگردد پیدا کند! مرحوم طالقانی اینجوری بود. من بعد از همین خطبهی ایشان تلفن کردم؛ گفتم آقا من خواستم از شما تشکر کنم به خاطر این خطبه، گفت بله، خیلیها هم تلفن میکنند فحش میدهند به خاطر همین خطبه! اینجوری بود دیگر، تحمل میکرد، یعنی آدمی بود با یک روحیهی اینجوری داشت! ۸۹/۱۲/۹ #نشربامنبع
۴:۰۵
بازارسال شده از تحلیل های یک جنرالیست
۹:۰۰
معلم تاریخ
چرا رتوریک سیاسی صلح با اسراییل در سازمان ملل گرهی را از جنگ منطقه ای موجود نمی گشاید؟ سید آرش وکیلیان سال ۱۹۷۴، پس از جنگهای اعراب و اسرائیل ، یاسر عرفات به سازمان ملل رفت تا در جو جهان آن روز که تلفیقی از جنگ سرد میان بلوک غرب و شرق و خیزش ملل ضداستعماری بود، داد فلسطینیان را با زبان دیپلماسی بستاند. تلاش های وی در زمان کلینتون ظاهراً به ثمر رسید و پیمان اسلو بین عرفات و اسحاق رابین ، نخست وزیر اسراییل ، در سال ۱۹۹۳ منعقد شد. سازمان آزادیبخش فلسطین اسلحه را کنار گذاشت و به شاخه زیتون چسبید تا طرح تأسیس دو دولت اجرا شود. اما ماجرای عجیب پس از آن رخ داد! اسحاق رابین توسط صهیونیست های مخالف در سال ۱۹۹۵ ترور شد! حزب لیکود که مخالف صلح بود با رهبری نتانیاهو در سال ۱۹۹۶ به قدرت رسید! کرانه باختری با شهرک سازی مستمر تکه تکه و با دیوارهای امنیتی ایزوله شد و نهایتا خود عرفات در سال ۲۰۰۴ احتمالا ترور بیولوژیک شد و به جای وی افراد دست نشانده اسراییل ریاست دولت خودگردان فلسطین را برعهده گرفتند. از آن زمان اسراییل پیوسته به سمت ایجاد آپارتاید نژادی شدیدتر حرکت کرده، حقوق فلسطینیان را هر روز به طور سیستماتیک بیشتر و بیشتر سرکوب کرده و دست آخر هم دست به نسل کشی زده است و هیچ طرح واقعی هم برای یک وضعیت مسالمت آمیز ندارد. اما در این میان برخی دول عرب مثل امارات با اسراییل روابط خود را عادی کرده و برخی مثل عربستان قصد آن را دارند. نکته آن است که درون این به اصطلاح عادی سازی یک طرح استیلای هژمونیک اسراییل نهفته است که امکان ایجاد هر قدرت نظامی مستقل منطقه ای را منتفی می کند. یعنی دول عرب در ازای امتیازات اقتصادی و احیانا امنیتی که به دست می آورند، بخشی از حق خود در خصوص برخورداری از یک قدرت واقعی سیاسی و نظامی که بتواند با اسراییل حتی رقابت کند را واگذار می کنند. نکته مهم اینجاست که طرح استیلای اسراییل چون در ریشه خود مبتنی بر سرکوب و پایمال سازی حقوق طبیعی بخشی از مردم منطقه است، مستلزم امنیتی سازی مستمر و دقیقا بر خلاف تنش زدایی می باشد. این امنیتی سازی و سرکوب، مداوماً اشکالی از تعارض و مقاومت علیه خود را گاهی در قالب کمونیسم، گاهی ناصریسم و گاهی اسلام گرایی تولید می کند و نهایتا به درگیری می انجامد. دقیقا ماهیت این شیوه استیلا به مانند «استخوان لای زخم» است. هر دولت منطقه مثل ایران که به سمت استقلال سیاسی و قدرت نظامی منطقه ای حرکت کند، حتی اگر دشمن اسراییل هم نباشد، یک تهدید بالقوه محسوب می شود که اسراییل از طرق مختلف می کوشد آن را تضعیف، مهار یا سرکوب کند. یا اینکه با ایجاد اختلاف بین قطر، امارات ، عربستان، ترکیه ، مصر و ... آنها را به هم مشغول می کند تا نتوانند مزاحم اسراییل بشوند. لذا پیش فرض هر طرح صلح واقعی ، حل معضل اسراییل به عنوان یک رژیم اشغالگر و آپارتاید است و تا وقتی این معضل حل نشود تنش در خاورمیانه باقی خواهد بود.
عرفات که ظاهراً حرف زدن هم بلد بوده سابقا! به اینجا رسید ...بدابحال ملتی که رییسش همین حرف زدن هم به قول خودش بلد نباشه و فکر کنه با همین بافتن ها مسأله ای حل میشه!
۹:۰۱
بازارسال شده از عصر ایران
ایجاد وفاق بزرگترین بازدارنده جنگ افروزان علیه ایران است
علی ربیعی در اعتماد نوشت:
تخريبگريهای سياسی، ناشی از عدم فهم مشترک از مسائل و علل آن است. يكي از كاركردهاي وفاق به مثابه روش، ايجاد همنظري با گسترش گفتوگوها در مسائل كشور است. روش پزشكيان بر اساس نظريه وفاق، تلاش براي ايجاد چنين فضايي است.
در اين روزها كشور در شرايطي قرار گرفته كه رژيم اسراييل ميخواهد با تحريک امريكا، جنگي را بر منطقه و ايران تحميل كند.
به نظر ميرسد ايجاد وفاق بين نخبگان و به خصوص وفاق دولت با مردم و جامعه و ايجاد يك همبستگي، بزرگترين بازدارنده جنگ افروزان عليه ايران است و قدرت دفاعي بزرگ، همانند روزهاي جنگ تحميلي، همين وفاق و كم شدن فاصله بين دولت و ملت است.
asriran.com @MyAsriran
علی ربیعی در اعتماد نوشت:
تخريبگريهای سياسی، ناشی از عدم فهم مشترک از مسائل و علل آن است. يكي از كاركردهاي وفاق به مثابه روش، ايجاد همنظري با گسترش گفتوگوها در مسائل كشور است. روش پزشكيان بر اساس نظريه وفاق، تلاش براي ايجاد چنين فضايي است.
در اين روزها كشور در شرايطي قرار گرفته كه رژيم اسراييل ميخواهد با تحريک امريكا، جنگي را بر منطقه و ايران تحميل كند.
به نظر ميرسد ايجاد وفاق بين نخبگان و به خصوص وفاق دولت با مردم و جامعه و ايجاد يك همبستگي، بزرگترين بازدارنده جنگ افروزان عليه ايران است و قدرت دفاعي بزرگ، همانند روزهاي جنگ تحميلي، همين وفاق و كم شدن فاصله بين دولت و ملت است.
asriran.com @MyAsriran
۶:۲۰
معلم تاریخ
ایجاد وفاق بزرگترین بازدارنده جنگ افروزان علیه ایران است علی ربیعی در اعتماد نوشت: تخريبگريهای سياسی، ناشی از عدم فهم مشترک از مسائل و علل آن است. يكي از كاركردهاي وفاق به مثابه روش، ايجاد همنظري با گسترش گفتوگوها در مسائل كشور است. روش پزشكيان بر اساس نظريه وفاق، تلاش براي ايجاد چنين فضايي است. در اين روزها كشور در شرايطي قرار گرفته كه رژيم اسراييل ميخواهد با تحريک امريكا، جنگي را بر منطقه و ايران تحميل كند. به نظر ميرسد ايجاد وفاق بين نخبگان و به خصوص وفاق دولت با مردم و جامعه و ايجاد يك همبستگي، بزرگترين بازدارنده جنگ افروزان عليه ايران است و قدرت دفاعي بزرگ، همانند روزهاي جنگ تحميلي، همين وفاق و كم شدن فاصله بين دولت و ملت است. asriran.com @MyAsriran
امت حزب الله ،چه نشسته اید که کشمیری های اطلاعاتی مشغول کارند....
۶:۲۰
بازارسال شده از مرتضی رجائی
نگاهی گذرا به #پشت_پرده دو ماه منتهی به ترور شهید سید حسن نصرالله
پرده بامداد ۱۰ مرداد ۱۴۰۳، رژیم صهیونیستی خیلی ساده و تحقیرآمیز #رهبر_حماس را در پایتخت جمهوری اسلامی ایران ترور کرد؛ در حالیکه هنوز ماه حرام محرم به پایان نرسیده بود.
پرده چند ساعت بعد رهبر معظم انقلاب اسلامی (متع الله المسلمین بطول بقائه الشریف) در پیام خود به مناسبت شهادت #اسماعیل_هنیه نوشت: "...رژیم صهیونی جنایتکار و تروریست، میهمان عزیز ما را در خانه ما به شهادت رسانید و ما را داغدار کرد، ولی زمینه #مجازاتی_سخت را برای خود نیز فراهم ساخت...#خونخواهی او را وظیفه خود میدانیم".
پرده خیلیها در داخل و خارج ایران منتظر بودند و توقع داشتند که پاسخی محکمتر و کوبندهتر از عملیات #وعده_صادق بدهیم؛ حتی کسانی مثل یک جوان ایرانی که سالهاست مهاجرت کرده و هیچ تقیدی به اسلام و فرهنگ ایرانیاش ندارد و به همه مقدسات هم بیاعتقاد است، ولی به غرورش برخورده که یک بیگانه در خاک کشورش کسی را به این فضاحت بزند و در برود.
پرده چند روز که میگذرد و خبری نمیشود، خیلیها میگویند ایران منتظر است تا ایام زیارت اربعین بگذرد، بعد. این را نه فقط در ایران، که مثلاً در عراق هم میگویند و حرف خیلی از عراقیهاست که با خوشحالی و امیدواری میگویند: ایران بعد از اربعین اسرائیل را میزند.
پرده رهبر معظم انقلاب در تاریخ ۲۴ مرداد با استناد به منطق قرآنی، یک کلیدواژه جدید به ادبیات سیاسی ما اضافه میکند و درباره #عقبنشینی_غیرتاکتیکی هشدار میدهد:"یکی از پایههای #جنگ_روانی_دشمنانِ هر ملّتی...این است که دشمنان این ملّت را بزرگنمایی کنند...دائماً از طرق مختلف به ملّت ما تفهیم میشده، القا میشده و تزریق میشده که بترسید؛ از آمریکا بترسید، از صهیونیستها بترسید...این حرکت جنگ روانی دشمن وقتی در عرصه نظامی وارد میشود، نتیجهاش ترس است، عقبنشینی است که قرآن کریم این عقبنشینی را در واقع موجب غضب الهی بیان کرده و تبیین کرده...اگر چنانچه در مقابل دشمنی که مهاجم به شما است...#عقبنشینیِ_غیرتاکتیکی کردید...فَقَد باءَ بِغَضَبٍ مِنَ الله. در میدان نظامی این[جور] است؛ در میدان سیاسی هم عیناً همینجور است [موجب خشم الهی میشود]".آدم حس میکند انگار پشتپرده خبرهایی است و آقا دارد از چیزی رنج میکشد.
پرده ۴ مهر ۱۴۰۳ رئیس جمهور ایران در سازمان ملل میگوید:"اگر #تعهدات_برجامی بهطور کامل و با حسن نیت اجرا شود، میتوان در مورد #دیگر_مسائل هم وارد #گفتوگو شد".اما سؤال این است که درباره کدام دیگر مسائل؟ پاسخش را انگار خود ایشان در نشستی در نیویورک که صوت آن لو رفت داده است: "چیزی را که با گفتوگو میتوانیم حل کنیم، با #موشک و #اسلحه حل نکنیم. ما آمادهایم تمام سلاحهایمان را بگذاریم کنار، به شرط اینکه #اسرائیل هم بگذارد کنار. یک سازمان بینالمللی بیاید در منطقه امنیت را تأمین کند!"
پرده ۶ مهر ۱۴۰۳، #سید_حسن_نصرالله و جمعی از فرماندهان #حزب_الله_لبنان و مستشاران ایرانی با وحشیانهترین و بیسابقهترین هجوم صهیونیستها شهید میشوند؛ زیر ۸۵ تن بمب.
پرده ۸ مهر ۱۴۰۳، #علی_مطهری در صفحه مجازی خودش مینویسد:"#تعلل_ایران در پاسخ به ترور شهید اسماعیل هنیه در تهران، در حالیکه دنیا منتظر پاسخ ایران بود، باعث شد رژیم صهیونی جرئت پیدا کند که سید حسن نصرالله را هم ترور کند. #ما_فریب_آمریکا_را_خوردیم که پیدرپی پیام فرستاد که نزنید، هفته دیگر آتشبس را برقرار میکنیم".پس پشتپرده خبرهایی بوده است.
پرده اعتراف رسمی به این حدسها و گفتههای غیررسمی وقتی بود که #پزشکیان همان ۸مهر ۱۴۰۳، فقط چهار روز بعد از آن حرفهای سادهلوحانه در نیویورک و سازمان ملل، در جلسه هیئت دولت گفت:"ادعاهای سران #آمریکا و کشورهای اروپایی نیز که در ازای #عدم_پاسخ_ایران به ترور شهید هنیه #وعده_آتشبس میدادند، تماماً دروغ بود و فرصت دادن به چنین جنایتکارانی صرفاً آنها را در ارتکاب به جنایات بیشتر جریتر خواهد کرد".اعترافی که دیر بود؛ خیلی دیر.
اما پرده بعدی این صحنه چیست؟آیا این وعده رهبر معظم انقلاب در پیام بهمناسبت شهادت سید حسن نصرالله محقق خواهد شد که "ضربات جبهه مقاومت بر پیکر فرسوده و رو به زوال رژیم صهیونی کوبندهتر خواهد شد"؟!یا اینکه باز هم وادادگان و بزدلان قرار است فریب بخورند و میخواهند از زیر بار این امر ولی شانه خالی کنند که فرمود: "#بر_همه_مسلمانان_فرض_است که با امکانات خود در کنار مردم لبنان و حزبالله سرافراز بایستند و در رویارویی با رژیم غاصب و ظالم و خبیث آن را یاری کنند"؟!
راستی، ما مردم که از پشتپردهها خبر نداریم و فقط حدس میزنیم و حس میکنیم که اماممان دارد چیزهایی را تحمل میکند و خون دل میخورد، چه باید بکنیم تا از عهده این فرض برآئیم؟
@tarbiat_hokmrani
پرده بامداد ۱۰ مرداد ۱۴۰۳، رژیم صهیونیستی خیلی ساده و تحقیرآمیز #رهبر_حماس را در پایتخت جمهوری اسلامی ایران ترور کرد؛ در حالیکه هنوز ماه حرام محرم به پایان نرسیده بود.
پرده چند ساعت بعد رهبر معظم انقلاب اسلامی (متع الله المسلمین بطول بقائه الشریف) در پیام خود به مناسبت شهادت #اسماعیل_هنیه نوشت: "...رژیم صهیونی جنایتکار و تروریست، میهمان عزیز ما را در خانه ما به شهادت رسانید و ما را داغدار کرد، ولی زمینه #مجازاتی_سخت را برای خود نیز فراهم ساخت...#خونخواهی او را وظیفه خود میدانیم".
پرده خیلیها در داخل و خارج ایران منتظر بودند و توقع داشتند که پاسخی محکمتر و کوبندهتر از عملیات #وعده_صادق بدهیم؛ حتی کسانی مثل یک جوان ایرانی که سالهاست مهاجرت کرده و هیچ تقیدی به اسلام و فرهنگ ایرانیاش ندارد و به همه مقدسات هم بیاعتقاد است، ولی به غرورش برخورده که یک بیگانه در خاک کشورش کسی را به این فضاحت بزند و در برود.
پرده چند روز که میگذرد و خبری نمیشود، خیلیها میگویند ایران منتظر است تا ایام زیارت اربعین بگذرد، بعد. این را نه فقط در ایران، که مثلاً در عراق هم میگویند و حرف خیلی از عراقیهاست که با خوشحالی و امیدواری میگویند: ایران بعد از اربعین اسرائیل را میزند.
پرده رهبر معظم انقلاب در تاریخ ۲۴ مرداد با استناد به منطق قرآنی، یک کلیدواژه جدید به ادبیات سیاسی ما اضافه میکند و درباره #عقبنشینی_غیرتاکتیکی هشدار میدهد:"یکی از پایههای #جنگ_روانی_دشمنانِ هر ملّتی...این است که دشمنان این ملّت را بزرگنمایی کنند...دائماً از طرق مختلف به ملّت ما تفهیم میشده، القا میشده و تزریق میشده که بترسید؛ از آمریکا بترسید، از صهیونیستها بترسید...این حرکت جنگ روانی دشمن وقتی در عرصه نظامی وارد میشود، نتیجهاش ترس است، عقبنشینی است که قرآن کریم این عقبنشینی را در واقع موجب غضب الهی بیان کرده و تبیین کرده...اگر چنانچه در مقابل دشمنی که مهاجم به شما است...#عقبنشینیِ_غیرتاکتیکی کردید...فَقَد باءَ بِغَضَبٍ مِنَ الله. در میدان نظامی این[جور] است؛ در میدان سیاسی هم عیناً همینجور است [موجب خشم الهی میشود]".آدم حس میکند انگار پشتپرده خبرهایی است و آقا دارد از چیزی رنج میکشد.
پرده ۴ مهر ۱۴۰۳ رئیس جمهور ایران در سازمان ملل میگوید:"اگر #تعهدات_برجامی بهطور کامل و با حسن نیت اجرا شود، میتوان در مورد #دیگر_مسائل هم وارد #گفتوگو شد".اما سؤال این است که درباره کدام دیگر مسائل؟ پاسخش را انگار خود ایشان در نشستی در نیویورک که صوت آن لو رفت داده است: "چیزی را که با گفتوگو میتوانیم حل کنیم، با #موشک و #اسلحه حل نکنیم. ما آمادهایم تمام سلاحهایمان را بگذاریم کنار، به شرط اینکه #اسرائیل هم بگذارد کنار. یک سازمان بینالمللی بیاید در منطقه امنیت را تأمین کند!"
پرده ۶ مهر ۱۴۰۳، #سید_حسن_نصرالله و جمعی از فرماندهان #حزب_الله_لبنان و مستشاران ایرانی با وحشیانهترین و بیسابقهترین هجوم صهیونیستها شهید میشوند؛ زیر ۸۵ تن بمب.
پرده ۸ مهر ۱۴۰۳، #علی_مطهری در صفحه مجازی خودش مینویسد:"#تعلل_ایران در پاسخ به ترور شهید اسماعیل هنیه در تهران، در حالیکه دنیا منتظر پاسخ ایران بود، باعث شد رژیم صهیونی جرئت پیدا کند که سید حسن نصرالله را هم ترور کند. #ما_فریب_آمریکا_را_خوردیم که پیدرپی پیام فرستاد که نزنید، هفته دیگر آتشبس را برقرار میکنیم".پس پشتپرده خبرهایی بوده است.
پرده اعتراف رسمی به این حدسها و گفتههای غیررسمی وقتی بود که #پزشکیان همان ۸مهر ۱۴۰۳، فقط چهار روز بعد از آن حرفهای سادهلوحانه در نیویورک و سازمان ملل، در جلسه هیئت دولت گفت:"ادعاهای سران #آمریکا و کشورهای اروپایی نیز که در ازای #عدم_پاسخ_ایران به ترور شهید هنیه #وعده_آتشبس میدادند، تماماً دروغ بود و فرصت دادن به چنین جنایتکارانی صرفاً آنها را در ارتکاب به جنایات بیشتر جریتر خواهد کرد".اعترافی که دیر بود؛ خیلی دیر.
اما پرده بعدی این صحنه چیست؟آیا این وعده رهبر معظم انقلاب در پیام بهمناسبت شهادت سید حسن نصرالله محقق خواهد شد که "ضربات جبهه مقاومت بر پیکر فرسوده و رو به زوال رژیم صهیونی کوبندهتر خواهد شد"؟!یا اینکه باز هم وادادگان و بزدلان قرار است فریب بخورند و میخواهند از زیر بار این امر ولی شانه خالی کنند که فرمود: "#بر_همه_مسلمانان_فرض_است که با امکانات خود در کنار مردم لبنان و حزبالله سرافراز بایستند و در رویارویی با رژیم غاصب و ظالم و خبیث آن را یاری کنند"؟!
راستی، ما مردم که از پشتپردهها خبر نداریم و فقط حدس میزنیم و حس میکنیم که اماممان دارد چیزهایی را تحمل میکند و خون دل میخورد، چه باید بکنیم تا از عهده این فرض برآئیم؟
@tarbiat_hokmrani
۹:۴۰
۱۰:۴۴
۲۳:۳۳
۲۳:۳۶
بازارسال شده از مشفقون
۸:۲۳
۰:۵۵
۴:۲۳
بازارسال شده از مشفقون
جهت اطلاع و تأمل!«این حرفهایی هم که دارم به شماها میزنم، به کمتر جمعی ممکن است من بزنم این حرفها را»
محمد صالح مشفقی پور
این متن، سیاسی نیست! بلکه برای تبیین منطق رئیس جمهور دیروز و رهبر امروز است! و برای پاسخ به سؤال بعضی دوستان انقلابی و شبهه افکنیِ بعضی سوء استفاده گرانِ وفاقی یا کم اطلاع است!
می خواهیم پشت پرده ی برشی کوتاه از تاریخ را از زبان یک مقام عالی رتبه بخوانیم!
اما قبل از آن، لطفا به نگاهتان وسعت بدهید تا بتوانید منطق گوینده را درک کنید!او کسی است که بنا دارد طبق روال عادی و قانونی در کشور، مدیریت بکند.
ماجرا این است که رهبری، در زمان ریاست جمهوری به ویژه در دور دوم(سال۶۴) به هیچ وجه موافق نخست وزیری میرحسین موسوی نبودند.
اما به هر ترتیب، موسوی نخست وزیر شد.رهبری با بسیاری از وزرای کابینه هم موافق نبودند اما نکته این است که در علن، همیشه از آن ها حمایت می کردند.
چرا و بر اساس چه منطقی؟
رهبری در مرداد ۶۷، در دیداری خصوصی، مطالبی فرمودند که البته این روزها علنی شده و پاسخی است برای سؤال ها و بعضی شبهات!
[ اشاره و به عنوان مثال: #فرزانه، #صادق، #مردمی، #دانشمند را یادتان هست و مثال های دیگری نسبت به اشخاص دیگری که از آن عبور می کنم و به خودتان ارجاع می دهم!]
فرمایشات رهبری در سال ۶۷:
«من خودم به امام گفتم، گفتم آقا ما سر قضیه نخستوزیری اینقدر مشکل تحمل کردیم.
سر قضیه وزرا من و آقای موسوی به توافق نخواهیم رسید؛ من میدانم 13 تا 15 تا وزیر ما اختلاف پیدا خواهیم کرد. ایشان یک کسی را معرفی میکند، من آن را قبول نخواهم داشت، قبول ندارم اصلا...
پیشنهاد من به امام این بود که شما بیایید یک حَکَمی را - من نگفتم یک هیأت - گفتم یک شخصی را به عنوان حَکَم معین کنید که هر جا من و آقای موسوی اختلاف نظر پیدا کردیم در وزیر، آن حَکَم بگوید این، حرفش تمام باشد.
امام گفتند این خوب فکری است. من سه نفری را معین میکنم؛ سه نفر معین کرد. سه نفر هم مورد رضایت من است. یکی آقای هاشمی، یکی آقای موسوی اردبیلی، یکی آقای حاج احمد آقا.
خیلی خب، ما گفتیم بسیار خب، من خودم رفتم به برادرها حکمیت را ابلاغ کردم - سال 64 - و گفتم این پیشنهاد من به امام بوده. بنده هم میخواهم کار و تکلیف الهی انجام بگیرد؛ من چه کار دارم که کی میآید، کی میرود؟ هر کی میخواهد بیاید، هر کی میخواهد برود.
این را شما بدانید، الان هم هر کسی میخواهد بیاید، هر کسی میخواهد برود، برای بنده یک سر سوزن والله تفاوت نمیکند. من فقط حجت شرعی داشته باشم، بتوانم فردا جواب خدا را بدهم. اگر حجت شرعی داشتم، جواب شماها و جواب ملت را خواهم داد. من از جواب دادن اصلاً باکی ندارم. هر کسی بگوید آقا چرا؟ میگویم که وظیفهام بود؛ دهانها بسته میشود. من باید آنجا را قرص کنم.
حجت را سر قضیه نخستوزیر هم به امام گفتم. گفتم آقا من حجت شرعی میخواهم، این جوری برای من حجت شرعی نیست؛ حجت شرعی به من بدهید، من اقدام میکنم. امام هم حجت شرعی به من داد، من هم اقدام کردم. سر قضیه وزرا هم همین بود، من گفتم آقا حکمیت، حکمیت را هم امام معین کردند.
این حکمیت هم به لطف الهی در حدود ده یازده مورد بین من و آقای نخستوزیر اختلاف سر وزرا بود - به نظرم 11 مورد بود - در ده یازده مورد، 11 تا رأی به نفع آقای نخستوزیر دادند! بنده هم هیچ اظهار نگرانی نکردم.
همان وزرا بودند که وقتی نخستین جلسه هیأت دولت تشکل شد، من آمدم بیرون مصاحبه کردم - همهتان شنیدید قاعدتاً - گفتم بسیار هیأت دولت خوبی است، چهرهها، چهرههای پرنوری هستند، چهرههای باصفایی هستند؛ من محیط صفا اینجا دیدم و اعتقادم هم واقعاً این است که باید از اینها حمایت کرد، تا الان هم حمایت کردم.
این حرفهایی هم که دارم به شماها میزنم، به کمتر جمعی ممکن است من بزنم این حرفها را. حالا ممکن است یک فرد، دو فردی، اما به جمعها من این حرفها را نمیزنم. برای خاطری که ظرفیتش را ندارند. شما ظرفیتش را دارید، باید بدانید این را...»
پ.ن: کمی تأمل کنید و دوباره متن را بخوانید!
یاعلی
@Moshfeghoun
محمد صالح مشفقی پور
این متن، سیاسی نیست! بلکه برای تبیین منطق رئیس جمهور دیروز و رهبر امروز است! و برای پاسخ به سؤال بعضی دوستان انقلابی و شبهه افکنیِ بعضی سوء استفاده گرانِ وفاقی یا کم اطلاع است!
می خواهیم پشت پرده ی برشی کوتاه از تاریخ را از زبان یک مقام عالی رتبه بخوانیم!
اما قبل از آن، لطفا به نگاهتان وسعت بدهید تا بتوانید منطق گوینده را درک کنید!او کسی است که بنا دارد طبق روال عادی و قانونی در کشور، مدیریت بکند.
ماجرا این است که رهبری، در زمان ریاست جمهوری به ویژه در دور دوم(سال۶۴) به هیچ وجه موافق نخست وزیری میرحسین موسوی نبودند.
اما به هر ترتیب، موسوی نخست وزیر شد.رهبری با بسیاری از وزرای کابینه هم موافق نبودند اما نکته این است که در علن، همیشه از آن ها حمایت می کردند.
چرا و بر اساس چه منطقی؟
رهبری در مرداد ۶۷، در دیداری خصوصی، مطالبی فرمودند که البته این روزها علنی شده و پاسخی است برای سؤال ها و بعضی شبهات!
[ اشاره و به عنوان مثال: #فرزانه، #صادق، #مردمی، #دانشمند را یادتان هست و مثال های دیگری نسبت به اشخاص دیگری که از آن عبور می کنم و به خودتان ارجاع می دهم!]
فرمایشات رهبری در سال ۶۷:
«من خودم به امام گفتم، گفتم آقا ما سر قضیه نخستوزیری اینقدر مشکل تحمل کردیم.
سر قضیه وزرا من و آقای موسوی به توافق نخواهیم رسید؛ من میدانم 13 تا 15 تا وزیر ما اختلاف پیدا خواهیم کرد. ایشان یک کسی را معرفی میکند، من آن را قبول نخواهم داشت، قبول ندارم اصلا...
پیشنهاد من به امام این بود که شما بیایید یک حَکَمی را - من نگفتم یک هیأت - گفتم یک شخصی را به عنوان حَکَم معین کنید که هر جا من و آقای موسوی اختلاف نظر پیدا کردیم در وزیر، آن حَکَم بگوید این، حرفش تمام باشد.
امام گفتند این خوب فکری است. من سه نفری را معین میکنم؛ سه نفر معین کرد. سه نفر هم مورد رضایت من است. یکی آقای هاشمی، یکی آقای موسوی اردبیلی، یکی آقای حاج احمد آقا.
خیلی خب، ما گفتیم بسیار خب، من خودم رفتم به برادرها حکمیت را ابلاغ کردم - سال 64 - و گفتم این پیشنهاد من به امام بوده. بنده هم میخواهم کار و تکلیف الهی انجام بگیرد؛ من چه کار دارم که کی میآید، کی میرود؟ هر کی میخواهد بیاید، هر کی میخواهد برود.
این را شما بدانید، الان هم هر کسی میخواهد بیاید، هر کسی میخواهد برود، برای بنده یک سر سوزن والله تفاوت نمیکند. من فقط حجت شرعی داشته باشم، بتوانم فردا جواب خدا را بدهم. اگر حجت شرعی داشتم، جواب شماها و جواب ملت را خواهم داد. من از جواب دادن اصلاً باکی ندارم. هر کسی بگوید آقا چرا؟ میگویم که وظیفهام بود؛ دهانها بسته میشود. من باید آنجا را قرص کنم.
حجت را سر قضیه نخستوزیر هم به امام گفتم. گفتم آقا من حجت شرعی میخواهم، این جوری برای من حجت شرعی نیست؛ حجت شرعی به من بدهید، من اقدام میکنم. امام هم حجت شرعی به من داد، من هم اقدام کردم. سر قضیه وزرا هم همین بود، من گفتم آقا حکمیت، حکمیت را هم امام معین کردند.
این حکمیت هم به لطف الهی در حدود ده یازده مورد بین من و آقای نخستوزیر اختلاف سر وزرا بود - به نظرم 11 مورد بود - در ده یازده مورد، 11 تا رأی به نفع آقای نخستوزیر دادند! بنده هم هیچ اظهار نگرانی نکردم.
همان وزرا بودند که وقتی نخستین جلسه هیأت دولت تشکل شد، من آمدم بیرون مصاحبه کردم - همهتان شنیدید قاعدتاً - گفتم بسیار هیأت دولت خوبی است، چهرهها، چهرههای پرنوری هستند، چهرههای باصفایی هستند؛ من محیط صفا اینجا دیدم و اعتقادم هم واقعاً این است که باید از اینها حمایت کرد، تا الان هم حمایت کردم.
این حرفهایی هم که دارم به شماها میزنم، به کمتر جمعی ممکن است من بزنم این حرفها را. حالا ممکن است یک فرد، دو فردی، اما به جمعها من این حرفها را نمیزنم. برای خاطری که ظرفیتش را ندارند. شما ظرفیتش را دارید، باید بدانید این را...»
پ.ن: کمی تأمل کنید و دوباره متن را بخوانید!
یاعلی
@Moshfeghoun
۲۰:۳۱
بازارسال شده از روشنگری
۱۳:۵۲
بازارسال شده از سطور
چه فرقی میکند؟ (۱)
تصور کنید یک نفر را که در پرورشگاه بزرگ شده و نمیداند پدر و مادرش کیست؟ نمیداند از سر اتفاق رها شده یا خانواده به عمد او را رها کرده است؟ فرزند یک آقای معلم و زن خانهدار است که فرزندشان دزدیده شده یا فرزند دو معتاد که بچهشان را سر راه گذاشتهاند؟ ترک است یا لر یا بلوچ یا اصفهانی یا شیرازی یا خرمآبادی یا .... ؟ الان باید مثل شیرازیها خونسرد باشد یا مثل لرها صریح و صمیمی یا مثل اصفهانیها زرنگ بازی در بیارد؟ اصلا نکند یک دو رگه افغانی ایرانی یا پاکستانی ایرانی یا اصلا یک کودک سوئدی گمشده باشد؟
با این کسانی که میگویم حرف زدهام. داستان چند سال قبل است. با یک جمع ده بیست نفره با تجربیات کاملا مشترک! خیلی جدی راه افتاده بودند که بفهمند والدینشان کیست و مربیشان از من میخواست آرامشان کنم.
میفهمیدم چه میگویند اما نمیخواستم همان اول جواب را ساده بهشان بدهم!
گفتم خب مثلا تو آقای الف هستی اگر به جایی برسی چه فرقی میکند پدر و مادرت کیست؟
یکیشان با عصبانیت بلند شد و گفت شما نمیفهمید! اینی که شما میگویید یک تکه از ماست ولی آن چیزی که نداریم یک تکه دیگر از ماست. شما نمیفهمید! برای ما، رسیدن به یک تکه از جواب «من کی هستم؟» برای من همیشه قفل است!
آنها خیلی خوب میفهمیدند که برای آدمیزاد خیلی مهم است که گذشتهای داشته باشد و به جایی در عالم وصل داشته باشد و پدر و مادر همان واسطهای هستند که آنها را به آن تکه از جواب «من کی هستم؟» وصل میکند. انسان بخواهد یا نخواهد بخشی از من کی هستم را در گذشته مییابد.
*ما کی هستیم؟* بهتر بپرسم ما به آن تکه از سوال ما کی هستیم که مربوط به گذشته ماست چه جوابی میدهیم؟ و چطور جواب میدهیم.
تاریخ همان چیزی است که به این سوال جواب میدهد. تاریخ میتواند هزار سال قبل را برای ما بازگو کند و میتواند به یکسال قبل اشاره کند. این گذشته نداشتن و تاریخ نداشتن درد مشترک آن بیست نفر بود.
اگر برداشتتان این بود که این همه را نوشتم که بگویم باید تاریخ را خواند، که اینجا کارمان تمام است اما حرف اصلیام در واقع این است که باید تاریخ را نوشت. چون اگر تاریخ را ننویسیم ممکن است کسی بیاید و آن تکه از ما کی هستیم را طور دیگری نشان بدهد و اینگونه است که نوشتن تاریخ با ننوشتنش فرق میکند.
تاریخ را باید نوشت و روایت کرد. چه برای هزار سال بعد و چه برای چند سال بعد!چون فرق میکند ما که هستیم!
ادامه دارد ....
پ ن: در مورد یادداشت فلسطین و اینکه چطور میشود یک میلیارد دلار یا شست هفتاد هزار میلیارد تومان در سال برای فلسطین جمع کرد؟ خواهم نوشت. فراموش نکردهام!
تصور کنید یک نفر را که در پرورشگاه بزرگ شده و نمیداند پدر و مادرش کیست؟ نمیداند از سر اتفاق رها شده یا خانواده به عمد او را رها کرده است؟ فرزند یک آقای معلم و زن خانهدار است که فرزندشان دزدیده شده یا فرزند دو معتاد که بچهشان را سر راه گذاشتهاند؟ ترک است یا لر یا بلوچ یا اصفهانی یا شیرازی یا خرمآبادی یا .... ؟ الان باید مثل شیرازیها خونسرد باشد یا مثل لرها صریح و صمیمی یا مثل اصفهانیها زرنگ بازی در بیارد؟ اصلا نکند یک دو رگه افغانی ایرانی یا پاکستانی ایرانی یا اصلا یک کودک سوئدی گمشده باشد؟
با این کسانی که میگویم حرف زدهام. داستان چند سال قبل است. با یک جمع ده بیست نفره با تجربیات کاملا مشترک! خیلی جدی راه افتاده بودند که بفهمند والدینشان کیست و مربیشان از من میخواست آرامشان کنم.
میفهمیدم چه میگویند اما نمیخواستم همان اول جواب را ساده بهشان بدهم!
گفتم خب مثلا تو آقای الف هستی اگر به جایی برسی چه فرقی میکند پدر و مادرت کیست؟
یکیشان با عصبانیت بلند شد و گفت شما نمیفهمید! اینی که شما میگویید یک تکه از ماست ولی آن چیزی که نداریم یک تکه دیگر از ماست. شما نمیفهمید! برای ما، رسیدن به یک تکه از جواب «من کی هستم؟» برای من همیشه قفل است!
آنها خیلی خوب میفهمیدند که برای آدمیزاد خیلی مهم است که گذشتهای داشته باشد و به جایی در عالم وصل داشته باشد و پدر و مادر همان واسطهای هستند که آنها را به آن تکه از جواب «من کی هستم؟» وصل میکند. انسان بخواهد یا نخواهد بخشی از من کی هستم را در گذشته مییابد.
*ما کی هستیم؟* بهتر بپرسم ما به آن تکه از سوال ما کی هستیم که مربوط به گذشته ماست چه جوابی میدهیم؟ و چطور جواب میدهیم.
تاریخ همان چیزی است که به این سوال جواب میدهد. تاریخ میتواند هزار سال قبل را برای ما بازگو کند و میتواند به یکسال قبل اشاره کند. این گذشته نداشتن و تاریخ نداشتن درد مشترک آن بیست نفر بود.
اگر برداشتتان این بود که این همه را نوشتم که بگویم باید تاریخ را خواند، که اینجا کارمان تمام است اما حرف اصلیام در واقع این است که باید تاریخ را نوشت. چون اگر تاریخ را ننویسیم ممکن است کسی بیاید و آن تکه از ما کی هستیم را طور دیگری نشان بدهد و اینگونه است که نوشتن تاریخ با ننوشتنش فرق میکند.
تاریخ را باید نوشت و روایت کرد. چه برای هزار سال بعد و چه برای چند سال بعد!چون فرق میکند ما که هستیم!
ادامه دارد ....
پ ن: در مورد یادداشت فلسطین و اینکه چطور میشود یک میلیارد دلار یا شست هفتاد هزار میلیارد تومان در سال برای فلسطین جمع کرد؟ خواهم نوشت. فراموش نکردهام!
۱۹:۴۷
بازارسال شده از خبرگزاری فارس
۱۹:۰۶
۱۱ آذر ماه سال ۱۳۷۳شاعلام مرجعیت هفت فقیهاز جمله آیت الله خامنهایتوسط جامعه مدرسین قمدرپی رحلت آیةالله اراکیرهبرانقلابملّت عزیز، مبادا در امر مرجعیّت احساسات، شما را به سمتی بکشاند. سختگیر به همان طرق شرعی که وجود دارد، باشید. شاهد عادل بطلبید؛ آن هم نه یکی؛ آن هم نه هر شاهد عادلی. دو شاهد عادل خبره و این کاره، که بشناسند. آنها باید شهادت بدهند که فلان کس جایز التّقلید و شایستهی تقلید است تا بشود از او تقلید کرد. آقایان محترمی که به بنده پیغام میدهید که رساله بدهم، بار رهبری نظام جمهوری اسلامی مثل بار چند مرجعیّت است البتّه مرجعیت خارج از ایران حکم دیگری دارد بخاطر اینکه اگر من آن بار را بر ندارم، ضایع خواهد شد اما در داخل ایران هیچ احتیاجی نیست! ۷۳/۹/۲۳توجه؛درپی اعلام مرجعیت رهبری توسط جامعه مدرسین، بعضی از روحانیون معاند از جمله منتظری و شیخ علی تهرانی علیه نظام و مرجعیت معظمله اعتراض و اهانت کردند، این اهانت در ۲۳آبان ۷۶ نیز به جایگاه ولایت ایشان توسط منتظری تکرار شد که دو کتاب ابتذال مرجعیت و استیضاح رهبری توسط شاگردش کدیور نیز در این جهت نگاشته شد و کتاب ارتقای مرجعیت نیز در ردّ آن نوشته شد!#نشربامنبع@Jahade_tabeini
۱۹:۱۳
بازارسال شده از روشنگری
* کمک حیاتی دولت سوریه در دوران دفاع مقدس به ایران چه بود؟ *
رهبر انقلاب اسلامی صبح امروز در دیدار اقشار مختلف مردم در سخنان پیرامون تحولات اخیر منطقه:سؤالی اینجا مطرح میشود. آیا با این توصیفی که ما از مسائل سوریه کردیم، در این چند سال در سوریه حضور داشتیم یا نه؟ خب همه میدانند که بله. شهدای حرم، شهدای دفاع از حرم نشان دهندهی این است که ما حضور داشتیم.
ما به دولت سوریه کمک کردیم، لکن قبل از اینکه ما به دولت سوریه کمک کنیم، در یک مقطع حساسی دولت سوریه یک کمک حیاتی به ما کرد. این را اغلب اطلاع ندارند.
در بحبوحهِی دفاع مقدس آن وقتی که همه برای صدام کار میکردند و علیه ما کار میکردند، دولت سوریه آمد یک حرکت تعیین کنندهی بزرگی به نفع ما انجام داد و علیه صدام و آن این بود که لولهی نفتی را که نفت آنجا را میبرد به مدیترانه و به اروپا و پولش برمیگشت درکیسهی صدام، این لوله را قطع کرد، این لوله را قطع کرد. غوغایی شد در دنیا. نگذاشت نفتی که برای صدام است، این جریان پیدا کند.
خود دولت سوریه هم از این عبور این مسیر به اصطلاح از این ترانزیت نفت سود میبرد، پول میگرفت. از آن پول هم صرفنظر کرد. البته عوضش را گرفت از ما. یعنی جمهوری اسلامی این خدمت را بیعوض نگذاشت. آنها اول کمک کردند. ۱۴۰۳/۹/۲۱
√ @Roshangari_ir | روشنگری
رهبر انقلاب اسلامی صبح امروز در دیدار اقشار مختلف مردم در سخنان پیرامون تحولات اخیر منطقه:سؤالی اینجا مطرح میشود. آیا با این توصیفی که ما از مسائل سوریه کردیم، در این چند سال در سوریه حضور داشتیم یا نه؟ خب همه میدانند که بله. شهدای حرم، شهدای دفاع از حرم نشان دهندهی این است که ما حضور داشتیم.
ما به دولت سوریه کمک کردیم، لکن قبل از اینکه ما به دولت سوریه کمک کنیم، در یک مقطع حساسی دولت سوریه یک کمک حیاتی به ما کرد. این را اغلب اطلاع ندارند.
در بحبوحهِی دفاع مقدس آن وقتی که همه برای صدام کار میکردند و علیه ما کار میکردند، دولت سوریه آمد یک حرکت تعیین کنندهی بزرگی به نفع ما انجام داد و علیه صدام و آن این بود که لولهی نفتی را که نفت آنجا را میبرد به مدیترانه و به اروپا و پولش برمیگشت درکیسهی صدام، این لوله را قطع کرد، این لوله را قطع کرد. غوغایی شد در دنیا. نگذاشت نفتی که برای صدام است، این جریان پیدا کند.
خود دولت سوریه هم از این عبور این مسیر به اصطلاح از این ترانزیت نفت سود میبرد، پول میگرفت. از آن پول هم صرفنظر کرد. البته عوضش را گرفت از ما. یعنی جمهوری اسلامی این خدمت را بیعوض نگذاشت. آنها اول کمک کردند. ۱۴۰۳/۹/۲۱
√ @Roshangari_ir | روشنگری
۹:۴۰
بازارسال شده از سیاست و جامعه | میلاد موحدیان
۲۰:۰۱