زن فردا
مراقبت از مراقبت
دکتر مریم نصراصفهانی، عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
چند سال پیش یکی از استادان مشهور صداوسیما در مصاحبهای پیرامون فرزندآوری گفته بود: «هم اکنون برخی خانم ها میگویند بچهدار نمیشویم برای اینکه هیکلمون به هم میخوره. ای مردهشور ببره هیکلت رو . مگه هیکلت رو میخوای ببری آخرت؟ تو این هیکل رو می خوای چه کار؟ غیر از اینه که می خوای ببری تو قبر یا اینکه میخوای هیکلت رو ببری تو خیابون نشون بدی. استفاده هیکلت برای شوهرته و البته شوهرت برای توئه و برای بچه آوردن.»
دیشب به بهانه صحبت درباره کتاب ما ایوب نبودیم بحثی شد پیرامون اینکه باید از مراقبت مراقبت کنیم. مراقبت کنیم مبادا مقدس شود، مبادا فرا-برود به عبادت، مبادا منحصر به زنان بشود، مبادا مراقبتکنندگان فقط در پیشگاه خداوند دیده شوند و از رادار جامعه حذف شوند، مبادا با رنجشان تنها بمانند، مبادا نگاه سانتیمانتال به مراقبت باعث شود هرگونه پاداشی برای آن به جهان دیگر موکول شود، مبادا همه مراقبتها به سرنوشت مراقبت مادرانه دچار شوند ...
صحبتهایمان تا امروز و در مجاز با دوستان دیگر ادامه پیدا کرد. درباره اینکه علاوه بر همه ملاحظات، چرا وقتی میخواهیم درباره سختیهای مراقبت صحبت کنیم، زبانمان قفل میشود؟ چرا فکر میکنیم فرد تیمارگر دیگر نباید به خودش و بهروزی خودش فکر کند؟ چرا برایمان جا افتاده که «اَجرمان زایل میشود» اگر از رنج و تنها ماندن بگوییم؟ چرا حتی وقتی قرار است گفتمانی پیرامون مفهوم گستردهای مانند پرواداری/دگرپروایی/ مراقبت شکل بگیرد باز هم فرمان ذهنمان میکشد به سمت سانتیمانتالیسم و عرفان و نمیتوانیم با صدای بلند از اهمیت اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و حتی معرفتی مراقبت و مراقبتکنندگان و مراقبتشوندگان بگوییم؟
نه فقط جامعه که ذهن خودمان سرکوب را در ما درونی کرده است. ما زبانی نداریم که از اهمیت و حق سلامت و بهروزی مراقبتکننده بگوییم و باعث تحقیرهایی از جنس تحقیر استاد نشود. همین مادری را ببینید: ما برای هم از سختیها و احساسات متناقض و حتی منفی بارداری، زایمان، شیردهی، فرزندپروری، رفتن فرزندان از خانه و تنهایی و احساس پوچی بعد از آن میگوییم، ولی زبان مناسبی برای بیان آن نداریم. دستمان خالی است. فکر و فرهنگ و سیاستگذاری و عرف و حتی خود زبان به ما کمک نمیکنند برای بیان اینکه چقدر سخت است وقتی، از خود بیمارستان تا جامعه، به ما این حس را میدهند که خودمان مهم نیستیم. که صرفاً ابزاریم. که خیلی وقتها با شکم پارهشده و تازهدوخته تنها میمانیم (به قول دوستم فاطمه وقتی بیشترین نیاز روحی و جسمی به مراقبت را داریم با مسئولیت مراقبت از موجودی تماماً وابسته تنها میمانیم)، که در دوران اوج سلامت جسم و باردهی ذهن با ما مانند کالای مصرفی برخورد میشود و بعد دورانداخته میشویم. آن وقت که دیر شده و چیزی نمییابیم که به آن بیاویزیم. اما اگر جور دیگری حرف بزنیم / بخواهیم یا به درد خیابان میخوریم یا خاک...
منبع: https://t.me/neocritic
لینک کانال بله: https://ble.ir/zan_e_farda
مراقبت بازاری
دکتر مریم نصراصفهانی، عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
معمولاً اینطور است که وقتی فیلسوفان زن از اهمیت خانه، ارزشهای خانگی، وابستگی و رابطهمندی حرف میزنند چندان جدی گرفته نمیشوند. گفته میشود فهمشان زیادی احساساتی است و پیچیدگی مناسبات سیاسی و دستهای و اقتصادی یا دیپلماتیک را دستکم میگیرند «امور آنقدرها که شما فکر میکنید ساده نیست». بهوقت منازعه و درگیری یا تهدید خارجی اما ناگهان گفتمان غالب به این سمت میگردد که «مادرمان ایران» و «وطن هتل نیست که هر وقت خدماتش خوب نبود عوضاش کنی».
بله! وطن خانه است و نباید اهمیت بدهی اگر بیرونات کردهاند یا دم مستراح یا ته حیات جایت داده بودند؛ یا حتی توی انبار زندانی بودهای. پای وطنات بایست. «بیناموس» نباش. انگار «بهوقتش»(!) احساسات و روابط عاطفی میان آدمها هم بهکار سیاست و اقتصاد میآید هم بهکار دیپلماسی و همبستگی.
روزانه در اینستاگرام دهها ویدئو منتشر و پربازدید میشود که در آن زنان و مردان زیبا و خوشاندام و خوشپوشی از خواب برمیخیزند، ورزش میکنند، دوش میگیرند، درحالیکه با ناخنهای زیبا روی در جعبهها میزنند، با انواع و اقسام مواد مراقبتی و محافظتی خودشان را میآرایند و روزشان را آغاز میکنند.
اسمش را گذاشتهاند «خود-مراقبتی». هم با حسرت دیده میشود و هم خوب میفروشد. حسرتِ اینکه من نمیتوانم مراقب خودم باشم، پولاش را ندارم...سرزنش بابت اینکه چرا مراقب خودت نیستی؟ چرا به خودت نمیرسی؟ چرا برای خودت هزینه نمیکنی؟ آیا نمیدانی «زنی که خرج نداره، ارج نداره؟»
برگردیم به خود-مراقبتی که تبدیل شده به خودخواهانهترین درک از مراقبت/پرواداری. «خود-مراقبتی» که نام دیگر خود-پرستی است و شده اسم رمز موفقیت و ابزار سرکوب و سرزنش: تقصیر خود تو است اگر به اندازه کافی زیبا، دلبر، عاشق، موفق، شاد و سعادتمند نیستی. این فهم با ذات مفهوم مراقبت بیگانه است و یکی از دلایلی است که من معتقدم کلمه «مراقبت» را باید به روانشناسی عامهپسند وابگذاریم و خودمان از مفهوم پروا استفاده کنیم. بگذاریماش برای کسانی که در مواجهه با مصائب اجتماعی هم راه حلشان نوشیدن آب بهاندازه کافی، مدیتیشن، ورزش روزانه و ناخنهای مانیکور شده است. (من مشکلی با این چیزها ندارم، اصلا ریشه خود همین کلمه فرانسوی مانیکور هم از خاستگاه لاتین کورا و مراقبت است). عرضم عوضیگرفتن است، تقلیل همه چیز به «من» است و تسلیم شدن به ذائقه بازار! تقلیل دادن مسائل جمعی به مسئلهای فردی که راه حلاش تا حدود زیادی با «پول» بهدست میآید.
باز اصرار بر خودمراقبتی در برابر فرسودگی و غمِ ناشی از رنجهای اجتماعی و سیاسی که این روزها خیلی تکرار شده هم راهحل نیست. سرکوب است. تقلیلدادن مسئولیتی جمعی به رفتاری فردی است. ضایعکردن عمق مفهوم پرواداری است که از همان ابتدا این ادعا را همراه داشت که میخواهد از خانه و پیوندهایش به نفع قلمرو عمومی بیاموزد و مراقبت/پرواداری را در جایگاه ارزش و مسئولیتی اجتماعی بنشیند.
اگر وطن خانه است باید مسئولیت مراقبت را از فرد به جمع و به محیط تسری داد. وطن هتل نیست، ولی قلعه اربابی هم نیست. خانه است. در آن همه اعضا بهرسمیتشناخته میشوند و صاحب کرامت هستند. همه احساس میکنند حلقهای از زنجیره پیوند و عشقی هستند که اعضا را به هم پیوند داده است... زحماتشان، صبرشان، فداکاریشان به رسمیت شناخته میشود و از آن قدردانی میشود.
فیلسوفان صاحبنظر در حوزه اخلاق پرواداری آن را نه رابطهای فردی و خانگی که شکلی از کنش سیاسی و اخلاقی میدانند که باید به رسمیت شناخته شود، سامان یابد و بهطور عادلانه توزیع شود. آنان نشان میدهند که جامعه عادل، جامعهای نیست که در آن رنج بیصدا و قهرمانوار تحمل شود، بلکه جاییست که در آن همگان حق دارند پروا بخواهند و پروا داده شوند و امروز و فردای خودشان و فرزندانشان در محاسبات حاکمیتی گنجانده شود.
متن کامل:https://t.me/neocritic
لینک کانال بله:https://ble.ir/zan_e_farda
۳:۴۱
بازارسال شده از ایران همدل
گلریزان کاربران بله برای مردم مظلوم غزه
۳۰,۰۱۲,۰۰۰,۰۰۰ ریال
از ۳۰,۰۰۰,۰۰۰,۰۰۰ ریال
۱۰۰%
تامین شده
تکمیل شد
جزئیات
۱۷:۴۵
زینبها «انتخاب» میکنند
دکتر فاطمه رایگانی، دکتری فلسفه
اصلاً به موضوع برنامه فکر نکرده بودم. برایم همین بس بود که فرصتی برای دیدار پیش آمده و میشود بعد از این همه نگرانی و دلتنگی برای لحظاتی دل و دیده را روشن کرد. روح حسینیه اما چیزهای بیشتری میگفت. از همان کوچه پس کوچههای اطراف تفاوت فضا پیدا بود. آدمها اغلب خانوادگی سمت ورودیها میرفتند و قابهای ریز و درشت در دستها میچرخید. هر خانوادهای دور عکس شهیدی جمع شده بود و میرفت تا خودش را زودتر به مراسم برساند.
داخل حسینیه غوغا بود. شوق و دلتنگی میجوشید و خوف و رجا باهم گلاویز بودند؛ «نکند آقا نیاید؟»، «از این فاصله میشود آقا را دید؟»، «آقا سخنرانی هم میکنند؟». مادرها اما بیشتر شور بچههایشان را میزدند. خانم جوانی نوزاد به بغل بود و به خادم حسینیه میگفت: «خودم همینجا هستم میشود دخترم جلوتر بنشیند؟ بیتاب دیدن آقاست». برگشتم به طرفش. عکس همسر شهیدش نصفه پیدا بود. مثل صدها عکس دیگر که میرفت و میآمد. راستش من هیچوقت این تعداد خانواده شهید را یکجا ندیده بودم.
بعضی چهرهها را میشناختم؛ دختر شهید باقری، همسر شهید سلامی، همسر شهید حاجیزاده. به دوستی گفتم باورم نمیشود اینها همین آدمهای چند هفته قبل هستند، چهرهها چقدر شکستهتر از قبل است. اما چقدر آرام... ترکیب عجیبی بود.
کنار دستم خانمی با دختر و پسرش نشسته بود. به قاب عکس در دستش نگاه کردم: شهید حاج جابر بیات بود. پرسیدن نداشت. از چهره پسر پیدا بود که فرزند شهید است. برگشتم سمت مادرش. خواستم دهان باز کنم که که کلامم خشک شد. مات پرسیدم: «شما باردارید؟» لبخند زد و گفت «بله. به زودی به دنیا میاد. ولی خب باباش... ». چشمهایم پر شد. طاقتم رفت. گفتم: «بگردم… چقدر سختتان شد». لبخندش برگشت، بعضش را پس زد. مصمم گفت: «خودم انتخاب کردم. از همان بیست سال پیش که عقد کردیم میدانستم چه راهی را انتخاب کردم. دیگر گلهای نیست. آخرش از اول معلوم بود. من هم خواستم. انتخاب کردم!».
کلمهٔ انتخاب در مغزم پژواک میشود. ذهنم میرود سر وقت درسهای قبلی. پیش این فرازهای درخشان: اینکه گفته میشود در عاشورا، در حادثهی کربلا، خون بر شمشیر پیروز شد - که واقعاً پیروز شد - عامل این پیروزی، حضرت زینب بود؛ والّا خون در کربلا تمام شد.» ۱۳۸۹/۰۲/۰۱
حالا چرا؟ این عظمت از کجاست؟ «ارزش و عظمت زینب کبریٰ بهخاطر موضع و حرکت عظیم انسانى و اسلامى او بر اساس تکلیف الهى است. کار او، تصمیم او، نوع حرکت او، او را اینجور عظمت بخشید... بخش عمدهى این عظمت از اینجا است. اوّلاً موقعیّت را شناخت... و طبق هر موقعیّتى یک انتخاب کرد. این انتخابها زینب را ساخت.» ۱۳۷۱/۰۷/۲۲
حالا انگار این زن در این حسینیه انتخابش را سر دستش گرفته بود و پیش معلمش درس پس میداد. روضهخوان شروع کرده بود. صدای دختربچهای از کمی آن طرفتر میامد: «آقای خامنهای؟ کجایی؟» زنها قربان صدقهاش میرفتند. یک نفر داد زد: «آقا آمدند!» جمعیت ذکر گویان بلند شد. دوباره هجوم اشکها و لبخندها... .
برای لحظهای پشت سرم را نگاه کردم. صحنه پشت سر در زیبایی چیزی از روبرو کم نداشت. بیشتر از آن که صورت آدمها پیدا باشد قاب عکسها قد بلند کرده بودند. انبوه و پر تعداد. انگار آن قابها کارنامه آدمها بود؛ گزارش انتخابهایشان.
همسر شهید طیب مسعود زیر عکس توی دستش نوشته بود: «شهیدم تقدیم به رهبرم». این یکی از رمزهای شهادت بود که پیش چشمم گشوده میشد. برای بیشتر این آدمها شهید چیزی نبود که از دست رفته. برعکس! همان چیزی است که به دست آمده است. من پشت سرم فقدان نمیدیدم. سرمایه میدیدم؛ یا به تعبیر دقیقتر «دست پر ایران را»...
منبع:khl.ink/f/60804@edraakaat
لینک کانال بله:https://ble.ir/zan_e_farda
۱۹:۰۸
بازارسال شده از | فاطمه قاسمپور |
۵:۰۷
امروز نوشته دوستم ایمی از غزه را نگاه میکردم.
عطر لیمو همه جا را برداشته بود. نمیدانم از کجا! میدانی از آخرین باری که لیمو دیدم، از آخرین باری که ليمو در دست گرفتهام یا از آن خورده ام چقدر گذشته است؟ اصلا فراموش کرده ام که در دنیا چیزی به نام لیمو هست. چه عطر خوبی! آدم را تا دنیای خیال میبرد. در خیال من زندگی فردا شبیه شکوفههای لیموست ... شبیه عطر لیمو 
قبلا گاهی یکی دو جمله حرف میزدیم با ايمي. اما خیلی وقت است که دیگر حرفی نمیزنیم. نه من حوصله دارم ديگر نه ایمي. گاهی نوشتههایش را دنبال میکنم. یک بار در روزهای سخت غزه یک قسمت از دعای عهد را گذاشته بود...
وبيعة له في عنقي، لا أحول عنها ولا أزول أبدا.
من نمیدانم ایمی شیعه است یا سنی. سوال هم نميكنم. مذهبش ربطي به من ندارد. اما فكر كنم سنی باشد. مثل مردم غزه. اما نمیدانم آن صبح جمعه با چه کسی عهد میبست ایمی. وسط سختترین روزهاي غزة.
ایمی را دوست دارم. اما خیلی وقت است که حرفی نزدهایم دیگر. حتى يك جمله. آدمی که رنگ فردا را شبیه شکوفه لیمو میبیند یعنی جنگ خیلی او را عوض کرده است. بزرگش کرده است. پیرش کرده است... خیلی دلم میخواهد بدانم آن صبح جمعه ایمی با چه کسی عهدش را تازه میکرد. اما خیلی وقت است که حرفی نمیزنیم دیگر. شاید بعد از جنگ با او حرف بزنم. از او بپرسم فردای بعد از جنگ را چه شکلی میبیند. شاید باز هم شبیه شکوفههای لیمو ... شاید شبیه عطر آن...
منبع:https://eitaa.com/revayatelobnan1403
لینک کانال بله:https://ble.ir/zan_e_farda
قبلا گاهی یکی دو جمله حرف میزدیم با ايمي. اما خیلی وقت است که دیگر حرفی نمیزنیم. نه من حوصله دارم ديگر نه ایمي. گاهی نوشتههایش را دنبال میکنم. یک بار در روزهای سخت غزه یک قسمت از دعای عهد را گذاشته بود...
وبيعة له في عنقي، لا أحول عنها ولا أزول أبدا.
من نمیدانم ایمی شیعه است یا سنی. سوال هم نميكنم. مذهبش ربطي به من ندارد. اما فكر كنم سنی باشد. مثل مردم غزه. اما نمیدانم آن صبح جمعه با چه کسی عهد میبست ایمی. وسط سختترین روزهاي غزة.
ایمی را دوست دارم. اما خیلی وقت است که حرفی نزدهایم دیگر. حتى يك جمله. آدمی که رنگ فردا را شبیه شکوفه لیمو میبیند یعنی جنگ خیلی او را عوض کرده است. بزرگش کرده است. پیرش کرده است... خیلی دلم میخواهد بدانم آن صبح جمعه ایمی با چه کسی عهدش را تازه میکرد. اما خیلی وقت است که حرفی نمیزنیم دیگر. شاید بعد از جنگ با او حرف بزنم. از او بپرسم فردای بعد از جنگ را چه شکلی میبیند. شاید باز هم شبیه شکوفههای لیمو ... شاید شبیه عطر آن...
۱۸:۲۷
بازارسال شده از پژوهشکده زن و خانواده
#نشریه_حورا#پژوهشکده_زن_و_خانواده
۱۰:۲۰
زمان: 12 و 13 شهریورماه، ساعت 8:30 الی 17
مکان: خانه اندیشهورزان
۴:۵۴
آیا حزب الله زنده است؟
دکتر رقیه فاضل، دکتری مدیریت آموزشی
یکی با ناراحتی پرسید اینکه بعد هر شهادت میگوییم حزبالله زنده است، اصلا برای من هضم نمیشود. سید را زدند، گفتیم حزبالله زنده است، سنوار، حاجی زاده، سلامی و... یعنی چی؟ بالاخره ضربه خوردیم، بد هم ضربه خوردیم.
گفتم اگر کسی مثل من بعد این شهادتها گفت حزبالله زنده است، بزن توی دهانش. این آدم این جمله را فقط دارد مصرف میکند. این جمله فقط دارد خرج میشود که ناکارآمدی و بیتفاوتی و بیخیالی من را توجیه کند و قیافه قشنگ بدهد قعود من را و عذاب وجدانم را کم کند.اما پیرزنی را میشناسم که صبح رفته نان بخرد، دیده هیچ پولی توی کارتش نیست. برگشته. عصر با خوشحالی زنگ زده که نمیدانم از کجا یک میلیون تومان به حسابم آمده. از حسابت برای کمک به مردم غزه واریز کن، بعد که دیدمت کارتم را میدهم که به کارت خودت واریز کنی. هر چه اصرار که لازم نیست همه را واریز کنید، از ایشان انکار که نه، من گرسنه نماندهام. سیبزمینی هست، یخچال هم بالاخره یک چیزی دارد فعلاً. آن خدایی که یک میلیون رسانده، میتواند شکم من را هم سیر کند. هیچی دیگر، کل یک میلیون رفت برای غزه.
اگر این پیرزن تنها، به شما گفت حزبالله زنده است، حتماً قبول کن. چون او خودش حزبالله است. او الان زنده است و دارد جهاد میکند. برای همین با اطمینان میگوید حزبالله زنده است.اگر آقا گفت حزبالله زنده است، باور کن.اگر هنیه گفت اذا غاب سید، قام سید، باور کن.اینها خودشان را میبینند که زندهاند و مطمئن میشوند که حزبالله زنده است.
حزبالله که زنده است، اما ای کاش ما مطمئن بگوییم حزبالله زنده است.یا لیتنا کنا معهم...
منبع:@rq_fazel
لینک کانال بله:https://ble.ir/zan_e_farda
یکی با ناراحتی پرسید اینکه بعد هر شهادت میگوییم حزبالله زنده است، اصلا برای من هضم نمیشود. سید را زدند، گفتیم حزبالله زنده است، سنوار، حاجی زاده، سلامی و... یعنی چی؟ بالاخره ضربه خوردیم، بد هم ضربه خوردیم.
گفتم اگر کسی مثل من بعد این شهادتها گفت حزبالله زنده است، بزن توی دهانش. این آدم این جمله را فقط دارد مصرف میکند. این جمله فقط دارد خرج میشود که ناکارآمدی و بیتفاوتی و بیخیالی من را توجیه کند و قیافه قشنگ بدهد قعود من را و عذاب وجدانم را کم کند.اما پیرزنی را میشناسم که صبح رفته نان بخرد، دیده هیچ پولی توی کارتش نیست. برگشته. عصر با خوشحالی زنگ زده که نمیدانم از کجا یک میلیون تومان به حسابم آمده. از حسابت برای کمک به مردم غزه واریز کن، بعد که دیدمت کارتم را میدهم که به کارت خودت واریز کنی. هر چه اصرار که لازم نیست همه را واریز کنید، از ایشان انکار که نه، من گرسنه نماندهام. سیبزمینی هست، یخچال هم بالاخره یک چیزی دارد فعلاً. آن خدایی که یک میلیون رسانده، میتواند شکم من را هم سیر کند. هیچی دیگر، کل یک میلیون رفت برای غزه.
اگر این پیرزن تنها، به شما گفت حزبالله زنده است، حتماً قبول کن. چون او خودش حزبالله است. او الان زنده است و دارد جهاد میکند. برای همین با اطمینان میگوید حزبالله زنده است.اگر آقا گفت حزبالله زنده است، باور کن.اگر هنیه گفت اذا غاب سید، قام سید، باور کن.اینها خودشان را میبینند که زندهاند و مطمئن میشوند که حزبالله زنده است.
حزبالله که زنده است، اما ای کاش ما مطمئن بگوییم حزبالله زنده است.یا لیتنا کنا معهم...
۳:۳۲
با سلام و احترام
پرسشنامه زیر در صدد بررسی عوامل مؤثر بر چالشهای اشتغال فارغالتحصیلان رشته مطالعات زنان است.
نظرات ارزندهی شما بزرگواران میتواند کمک شایانی به نتایج پژوهش و سیاستگذاریها داشته باشد.از این رو از شما درخواست میکنیم حدود ۱۰ دقیقه از زمان ارزشمند خود را برای پاسخ به این پرسشنامه در اختیار ما قرار دهید.
https://docs.google.com/forms/d/e/1FAIpQLScv49ivqrPxJ-iCrjxh-XxfjAMZHwPYPyxPNrHRf18UoVsWdg/viewform?usp=dialog
۸:۱۹
حاج جواد یا همان شهید وسام طویل اولین فرمانده ارشدي بود كه کمی قبل از جنگ ۶۶ روزه ترور شد. دوست داشتم از این شهید بزرگ یک داستان جهادی بزرگ بنویسم. یک قصه از وسط میدان جنگ. فرماندهای مثل حاج جواد حتما هزار و یک قصه ناگفته جهادي دارد. اما خودم هم نمیدانم چرا، اینبار راوی داستانم شد دختری ۶ ساله. اینبار خاطرهای از کودکیهای دخترش زهراء نوشتم. وقتی بیشتر از پنج یا شش سالش نبود این دختر. یک شب میشنود قرار است بعد از ماه ها پدرش به خانه بیاید تمام تلاشش را میکند که بیدار بماند. میخواسته نقاشیاش را به پدرش نشان بدهد. پدری که ماهها در میدان بوده و دختر او را ندیده بود. صبح از خواب بیدار میشود و میبیند که اینبار هم خوابش برده است. پدرش آمده است و دوباره رفته است. بالای سرش فقط یک شکلات بزرگ گذاشته. یکی هم بالای سر خواهرش. اسمشان را هم روی شکلاتها نوشته ... "بتول" . "زهراء"
نمیدانم چرا اینبار تمرکز کردم روی قصه این دختربچه. نوشتن از زبان کودک سخت است. کار من نیست خیلی. اما شاید برای اینکه جنگ همیشه از وسط میدان جنگ شروع نمیشود. جنگ گاهی از وسط خانه شروع میشود. از انتظار دختربچهای کوچک برای دیدن پدرش بعد از ماهها. جنگ انتظار. جنگ خداحافظي. جنگ دوستداشتن و رفتن ... داستان خوبی شد. داستانی که در آن همه چیز وسط میدان نیست و میدان گاهی وسط خانه است. وقتی که زنها هم پدرند و هم مادر. برای ماهها ... شاید هم بیشتر. جنگ انتظار. جنگی که در آن زنها قهرمان داستانند.
شاید روزی یک داستان جهادی هم بنویسم از حاج جواد. داستانی اینبار از وسط میدان جنگ ...
منبع:@ https://eitaa.com/revayatelobnan1403
لینک کانال بله:https://ble.ir/zan_e_farda
نمیدانم چرا اینبار تمرکز کردم روی قصه این دختربچه. نوشتن از زبان کودک سخت است. کار من نیست خیلی. اما شاید برای اینکه جنگ همیشه از وسط میدان جنگ شروع نمیشود. جنگ گاهی از وسط خانه شروع میشود. از انتظار دختربچهای کوچک برای دیدن پدرش بعد از ماهها. جنگ انتظار. جنگ خداحافظي. جنگ دوستداشتن و رفتن ... داستان خوبی شد. داستانی که در آن همه چیز وسط میدان نیست و میدان گاهی وسط خانه است. وقتی که زنها هم پدرند و هم مادر. برای ماهها ... شاید هم بیشتر. جنگ انتظار. جنگی که در آن زنها قهرمان داستانند.
شاید روزی یک داستان جهادی هم بنویسم از حاج جواد. داستانی اینبار از وسط میدان جنگ ...
۲:۵۲
حج که رفتم، دیدن مردان ترک و عرب و سیاه و زردی که با زنانشان مهربان بودند، متعجبام میکرد. از تعجب خودم، روزی خسته و حیران شدم. فهمیدم که در ذهنم مرد مسلمان، همان حیوان شهوتران ظالم با حرمسرای زنان مغموم و دلمردهای است که شرقشناسان ساخته و بافتهاند. فهمیدم مرد ایرانی را به خاطر فک و فامیل و مشاهدات خودم، نصفهنیمه مستثنی کردهام.
بعدتر در عراق، در اربعین بیشتر به مرد مسلمان نگاه کردم؛ مردی که همه کار میکرد، پابهپای زنش موکب را میدارید، تو بگو برای امام حسین(ع). چه بهتر! مردهای عربی دیدم که با زنهای بیبچهشان سالهاست زندگی میکنند و خانه گرم بود و حداقل ما که زن دوم یا بیمحبتی ندیدیم. مثلا میزبان کربلا که دیگر زن و مرد پیر شده بودند و گفتند بچه نداریم.اگر خدا عمر و بصیرتی بدهد و دو روز بتوانم با مرد دعوا نکنم

دلم میخواهد چیزهایی بنویسم درباره مرد شرقی و استعمارزدایی از تصویر مرد مسلمان و همه آلودگیهایی که آلودگان به تصویر ما و مردها و بچهها و خانوادههایمان بستند.
پینوشت: فیلم درباره مرد مسلمان و محرمش که حرم اوست، نه حرمسرایش.
منبع:@Aghlozendegy
لینک کانال بله:https://ble.ir/zan_e_farda
بعدتر در عراق، در اربعین بیشتر به مرد مسلمان نگاه کردم؛ مردی که همه کار میکرد، پابهپای زنش موکب را میدارید، تو بگو برای امام حسین(ع). چه بهتر! مردهای عربی دیدم که با زنهای بیبچهشان سالهاست زندگی میکنند و خانه گرم بود و حداقل ما که زن دوم یا بیمحبتی ندیدیم. مثلا میزبان کربلا که دیگر زن و مرد پیر شده بودند و گفتند بچه نداریم.اگر خدا عمر و بصیرتی بدهد و دو روز بتوانم با مرد دعوا نکنم
دلم میخواهد چیزهایی بنویسم درباره مرد شرقی و استعمارزدایی از تصویر مرد مسلمان و همه آلودگیهایی که آلودگان به تصویر ما و مردها و بچهها و خانوادههایمان بستند.
پینوشت: فیلم درباره مرد مسلمان و محرمش که حرم اوست، نه حرمسرایش.
۱۶:۰۵
یعنی بعد از این همه تلاش آخرش شدی معلم مدرسه؟
دکتر فاطمه رایگانی، دکترای فلسفه و معلم
سرکلاس دهمیها بحث دربارهٔ علوم انسانی بود و فرایند انتخاب رشته و دانشگاه. داشتم خیلی مفصل دربارهٔ اهمیت این مسیر صحبت میکردم و طبق عادتم از تجربههای شخصی دورهٔ دبیرستان و دانشگاه و بالاوپایینهای بعدش میگفتم و از طولانیبودن مسیر تحصیل و سختبودن بعضی مراحل که یکی از بچهها آمد وسط حرفم: «اوووه تازه بعد این همه سختی و تلاش آخرش شدید معلم مدرسه؟!»
حرف در دهانم خشک شد و ناخودآگاه از جسارتش زدم زیر خنده. چند نفری از همکلاسیها به او توپیدند که این چه طرز حرفزدن است و مؤدب باش. یکی باحرص گفت: «چه میدونی تو؟ شاید روزای دیگه کارای دیگه هم داشته باشن!».
هرطور بود با شوخی و خنده بحث را جمع کردم اما ذهنم از آن موقع هنوز آرام نگرفته. نه این که احساس سرخوردگی یا شکست داشته باشم یا برداشت توهین کرده باشم ها! نه! بحث مهمتر از این حرفهاست: دانشآموز علوم انسانی خیال میکند «معلم» کسی است که نتوانسته شغل بهتری پیدا کند! و کسی که آن همه رشتهاش را دوست داشته و تحصیلات تکمیلی را تمام کرده قاعدتاً الآن باید شغل بهتری میداشت! تازه آن کس که میخواهد با او مخالفت کند هم میگوید زود قضاوت نکن شاید در روزهای دیگر کاری بهتر از این دارد! یعنی برایشان بداهت دارد که هیچ دکترا گرفتهای معلم نمیشود مگر اینکه نتوانسته باشد شغل بهتری پیدا کند! و اگر اینطور شده این نشانه شکست است.
آنچه تلخم کرده این نگاه به معلمی در چشم کسانی است که با علاقه آمدهاند سراغ علوم انسانی! یعنی آنها هرگز انتخابشان معلمی نخواهد بود مگر این که از هیئتعلمیشدن در دانشگاه یا داشتن مسوولیتهای مهم باز بمانند! خب با این حساب به غیر از نمونههای استثنایی و علاقههای نادر شخصی، هیچ استعدادی بهطور طبیعی در مسیر آموزش و پرورش قرار نمیگیرد.
حق هم دارند. اصلا معلمی چرا باید برای آنها که به درس و بحث علاقه دارند جذاب باشد؟ چه کسی متوجه اهمیت کار یک معلم مدرسه است؟ نشانههای این اهمیتدادن کجاست؟ در احترام و جایگاه اجتماعی؟ یا عدد حقوق آخرماه؟ از هر طرف که نگاه کنی بچه حق دارد!
من هرکاری برای درستکردن ذهنیت بچههای کلاس نسبت به معلمی میکنم اما این ذهنیتها تماما زاده سوءتفاهم نیست. زاییدهٔ فرهنگ و انباشت تجربه است. این فرهنگ را اگر تغییر ندهیم و تجربههای جدید نسازیم هر روز بیشتر از گذشته مدرسه را از دست خواهیم داد. و خب بدون مدرسه دانشگاه دیگر چه فایدهای دارد؟
منبع:@edraakaat
لینک کانال بله:https://ble.ir/zan_e_farda
سرکلاس دهمیها بحث دربارهٔ علوم انسانی بود و فرایند انتخاب رشته و دانشگاه. داشتم خیلی مفصل دربارهٔ اهمیت این مسیر صحبت میکردم و طبق عادتم از تجربههای شخصی دورهٔ دبیرستان و دانشگاه و بالاوپایینهای بعدش میگفتم و از طولانیبودن مسیر تحصیل و سختبودن بعضی مراحل که یکی از بچهها آمد وسط حرفم: «اوووه تازه بعد این همه سختی و تلاش آخرش شدید معلم مدرسه؟!»
حرف در دهانم خشک شد و ناخودآگاه از جسارتش زدم زیر خنده. چند نفری از همکلاسیها به او توپیدند که این چه طرز حرفزدن است و مؤدب باش. یکی باحرص گفت: «چه میدونی تو؟ شاید روزای دیگه کارای دیگه هم داشته باشن!».
هرطور بود با شوخی و خنده بحث را جمع کردم اما ذهنم از آن موقع هنوز آرام نگرفته. نه این که احساس سرخوردگی یا شکست داشته باشم یا برداشت توهین کرده باشم ها! نه! بحث مهمتر از این حرفهاست: دانشآموز علوم انسانی خیال میکند «معلم» کسی است که نتوانسته شغل بهتری پیدا کند! و کسی که آن همه رشتهاش را دوست داشته و تحصیلات تکمیلی را تمام کرده قاعدتاً الآن باید شغل بهتری میداشت! تازه آن کس که میخواهد با او مخالفت کند هم میگوید زود قضاوت نکن شاید در روزهای دیگر کاری بهتر از این دارد! یعنی برایشان بداهت دارد که هیچ دکترا گرفتهای معلم نمیشود مگر اینکه نتوانسته باشد شغل بهتری پیدا کند! و اگر اینطور شده این نشانه شکست است.
آنچه تلخم کرده این نگاه به معلمی در چشم کسانی است که با علاقه آمدهاند سراغ علوم انسانی! یعنی آنها هرگز انتخابشان معلمی نخواهد بود مگر این که از هیئتعلمیشدن در دانشگاه یا داشتن مسوولیتهای مهم باز بمانند! خب با این حساب به غیر از نمونههای استثنایی و علاقههای نادر شخصی، هیچ استعدادی بهطور طبیعی در مسیر آموزش و پرورش قرار نمیگیرد.
حق هم دارند. اصلا معلمی چرا باید برای آنها که به درس و بحث علاقه دارند جذاب باشد؟ چه کسی متوجه اهمیت کار یک معلم مدرسه است؟ نشانههای این اهمیتدادن کجاست؟ در احترام و جایگاه اجتماعی؟ یا عدد حقوق آخرماه؟ از هر طرف که نگاه کنی بچه حق دارد!
من هرکاری برای درستکردن ذهنیت بچههای کلاس نسبت به معلمی میکنم اما این ذهنیتها تماما زاده سوءتفاهم نیست. زاییدهٔ فرهنگ و انباشت تجربه است. این فرهنگ را اگر تغییر ندهیم و تجربههای جدید نسازیم هر روز بیشتر از گذشته مدرسه را از دست خواهیم داد. و خب بدون مدرسه دانشگاه دیگر چه فایدهای دارد؟
۴:۰۱
خانه مادر
مرحوم آیت الله حائری شیرازی
در روایات داریم که «إِنَّ لِلَّهِ حَرَماً وَ هُوَ مَكَّةُ وَ إِنَّ لِلرَّسُولِ حَرَماً وَ هُوَ الْمَدِينَةُ وَ إِنَّ لِأَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ حَرَماً وَ هُوَ الْكُوفَةُ وَ إِنَّ لَنَا حَرَماً وَ هُوَ بَلْدَةُ قُم». سه تا حرم را ذکر میکند: «مکه»، «مدینه» و «کوفه»؛ و بعد دیگر نمیگوید: کربلا حرم امام حسین (ع) است؛ نمی گوید علی بن موسی الرضا (ع) حرمی دارد و آن طوس است یا موسی بن جعفر (ع) حرمی دارد و آن کاظمین است. بلکه میگوید: قم، حرم ما اهلبیت است؛ یعنی قم، هم حرم امام حسین (ع) است، هم حرم امام حسن (ع) است، هم حرم حضرت زهرا (ع) است. یعنی قم، حرم فاطمۀ زهرا سلام الله علیها و یازده فرزندش است.
علت اینکه میگوید: قم حرم ما اهلبیت است، این است که چون قم حرم حضرت زهرا (س) شده، بچهها در خانۀ مادرشان آرامش دارند. از این جهت در روایات دربارۀ قم آمده است: «فَإِنَّهُ مَأْوَى الْفَاطِمِيِّينَ وَ مُسْتَرَاحُ الْمُؤْمِنِين.» چون این شهر مربوط به حضرت زهرا (س) است، میگوید: «مأوی الفاطمیین» (پناهگاه فاطمیون) و چون مؤمن در اینجا احساس راحتی میکند، میگوید: «مستراح المومنین». مستراح یعنی محل استراحت؛ یعنی جاهای دیگر آرامش ندارند، آنجا که می روند احساس آرامش دارند.
این قم یک جای عادی نیست. من هر وقت یک مدتی دور می شوم از قم، انگار در غربتم. هرچند وطنم شیراز است، در اینجا متولد شده ام، در اینجا تربیت شده ام؛ اما وقتی به آنجا (قم) می روم انگار در وطنم هستم! آرامشی که در آنجا دارم هیچجا ندارم.
منبع:https://eitaa.com/haerishirazi
لینک کانال بله:https://ble.ir/zan_e_farda
در روایات داریم که «إِنَّ لِلَّهِ حَرَماً وَ هُوَ مَكَّةُ وَ إِنَّ لِلرَّسُولِ حَرَماً وَ هُوَ الْمَدِينَةُ وَ إِنَّ لِأَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ حَرَماً وَ هُوَ الْكُوفَةُ وَ إِنَّ لَنَا حَرَماً وَ هُوَ بَلْدَةُ قُم». سه تا حرم را ذکر میکند: «مکه»، «مدینه» و «کوفه»؛ و بعد دیگر نمیگوید: کربلا حرم امام حسین (ع) است؛ نمی گوید علی بن موسی الرضا (ع) حرمی دارد و آن طوس است یا موسی بن جعفر (ع) حرمی دارد و آن کاظمین است. بلکه میگوید: قم، حرم ما اهلبیت است؛ یعنی قم، هم حرم امام حسین (ع) است، هم حرم امام حسن (ع) است، هم حرم حضرت زهرا (ع) است. یعنی قم، حرم فاطمۀ زهرا سلام الله علیها و یازده فرزندش است.
علت اینکه میگوید: قم حرم ما اهلبیت است، این است که چون قم حرم حضرت زهرا (س) شده، بچهها در خانۀ مادرشان آرامش دارند. از این جهت در روایات دربارۀ قم آمده است: «فَإِنَّهُ مَأْوَى الْفَاطِمِيِّينَ وَ مُسْتَرَاحُ الْمُؤْمِنِين.» چون این شهر مربوط به حضرت زهرا (س) است، میگوید: «مأوی الفاطمیین» (پناهگاه فاطمیون) و چون مؤمن در اینجا احساس راحتی میکند، میگوید: «مستراح المومنین». مستراح یعنی محل استراحت؛ یعنی جاهای دیگر آرامش ندارند، آنجا که می روند احساس آرامش دارند.
این قم یک جای عادی نیست. من هر وقت یک مدتی دور می شوم از قم، انگار در غربتم. هرچند وطنم شیراز است، در اینجا متولد شده ام، در اینجا تربیت شده ام؛ اما وقتی به آنجا (قم) می روم انگار در وطنم هستم! آرامشی که در آنجا دارم هیچجا ندارم.
۱۶:۵۰
فراخوان جذب هیأت علمی پژوهشکده زن و خانواده سال ۱۴۰۴
پژوهشکده زن و خانواده، وابسته به مرکز مدیریت حوزه علمیه خواهران برای تکمیل کادر علمی مورد نیاز خود اقدام به جذب هیأت علمی مینماید.
شرایط جذب:
دارا بودن مدرک سطح۴ حوزه یا دکتری دانشگاه
دارا بودن حداکثر ۴۰سال سن
متقاضیان باید دارای اثر علمی و پژوهشی و یا کتاب انتشار یافته در حوزه تخصصی مرتبط و مورد تأیید ارزیابان پژوهشکده باشند.
شرط پذیرش داوطلبان خواهر، سکونت خانوادگی در قم یا تهران است. داوطلبان برادر نیز متعهد به حضور در قم یا تهران خواهند بود.
اولویت جذب در همه ظرفیتها در صورت دارا بودن شرایط اختصاصی با طلاب حوزه علمیه به ویژه خواهران است.
ملاحظات:۱.منظور از حوزه تمرکز پژوهشی، حوزهای است که پژوهشگر، پس از جذب به عنوان هیات علمی، بر آن تمرکز و کلان پروژه خود را در آن حوزه طراحی خواهد نمود.
۲.رویکرد اسلامی در کلیه پژوهشها و حوزههای تمرکز مورد توجه خواهد بود.
۳.فارغ التحصیلان رشته مطالعات زنان در صورت داشتن اثر علمی قابل قبول در حوزه تمرکز، می توانند در کلیه رشتهها ثبتنام نمایند.
فرایند جذب:
پس از بررسی پیشینه علمی و پژوهشی، از داوطلبان برای حضور در جلسه مصاحبه دعوت خواهد شد. داوطلبانی که در مصاحبه تخصصی احراز صلاحیت شدهاند به مصاحبه عمومی دعوت میشوند. جذب نهایی اعضای هیأت علمی پس از تأیید هیأت ممیزه خواهد بود.
تا زمان تأیید نهایی در هیئت ممیزه، فرد به عنوان پژوهشگر مقیم در پژوهشکده مشغول فعالیت خواهد بود.
مهلت ثبتنام ۱۳ آبان تا ۱۳ آذر۱۴۰۴
برای ثبت نام کلیک کنید
@wfrcacir
لینک کانال بله:https://ble.ir/zan_e_farda
پژوهشکده زن و خانواده، وابسته به مرکز مدیریت حوزه علمیه خواهران برای تکمیل کادر علمی مورد نیاز خود اقدام به جذب هیأت علمی مینماید.
۲.رویکرد اسلامی در کلیه پژوهشها و حوزههای تمرکز مورد توجه خواهد بود.
۳.فارغ التحصیلان رشته مطالعات زنان در صورت داشتن اثر علمی قابل قبول در حوزه تمرکز، می توانند در کلیه رشتهها ثبتنام نمایند.
۱۲:۲۷
ایدهات کو؟
دکتر مجید دهقان، عضو هیات علمی دانشگاه ادیان و مذاهب
تولید چنین آثار فاخری نیازمند برنامهریزی و مدیریت دشواری است که جای تقدیر فراوانی دارد. خداوند به افرادی که در ایجاد این اثر سهیم بودهاند خیر کثیر عطا کند. مشتاق بودم ببینم ایده اثر درباره حجاب چیست. ایده از این قرار است:
1. چادر من انتخاب خودم بوده چون که مادر حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها چادری بودهاند.2. چادریم چون مادرم چادریه.3. چادر نشاندهنده قدمت شهر من است.4. چادر پوشش مادران شهداست.5. چادر زن در مقابل غیرت مرد و پیرهن مشکلی او در ایام فاطمیه است.
مهمترین اشکال این چند ایده این است که:
1. همچنان تمرکز روی چادر دارد نه حجاب شرعی
2. برای مخاطب محدودی جذابیت دارد. در واقع مخاطب چادری را دلگرمتر میکند؛ تا این که مخاطب کمحجاب یا بیحجاب را جذب کند.
3. به جز بیان «واژه انتخاب» و نه مفهوم آن ایده جذابی برای دختر امروزی ندارد.
4. بازنمایی حجاب صرفاً به عنوان میراث فرهنگی و امر مقدس شاید آن را از پوشش روزمره و ارتباطات زنده انسانی دور کند.
5. باز هم نسبت به مردانگی کملطفی شده و سهم مردان در داشتن جامعه عفیفانه صرفاً غیرتداشتن است.
و نکات چند دیگری که در این فرصت نمیگنجد. ای کاش این تلاشهای فرهنگی در کنار دقت به همه عناصر جذابیتساز هنری به ایده فاخر نیز توجه کافی داشتند.
منبع:https://eitaa.com/majiddehghan
لینک کانال بله:https://ble.ir/zan_e_farda
تولید چنین آثار فاخری نیازمند برنامهریزی و مدیریت دشواری است که جای تقدیر فراوانی دارد. خداوند به افرادی که در ایجاد این اثر سهیم بودهاند خیر کثیر عطا کند. مشتاق بودم ببینم ایده اثر درباره حجاب چیست. ایده از این قرار است:
1. چادر من انتخاب خودم بوده چون که مادر حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها چادری بودهاند.2. چادریم چون مادرم چادریه.3. چادر نشاندهنده قدمت شهر من است.4. چادر پوشش مادران شهداست.5. چادر زن در مقابل غیرت مرد و پیرهن مشکلی او در ایام فاطمیه است.
مهمترین اشکال این چند ایده این است که:
1. همچنان تمرکز روی چادر دارد نه حجاب شرعی
2. برای مخاطب محدودی جذابیت دارد. در واقع مخاطب چادری را دلگرمتر میکند؛ تا این که مخاطب کمحجاب یا بیحجاب را جذب کند.
3. به جز بیان «واژه انتخاب» و نه مفهوم آن ایده جذابی برای دختر امروزی ندارد.
4. بازنمایی حجاب صرفاً به عنوان میراث فرهنگی و امر مقدس شاید آن را از پوشش روزمره و ارتباطات زنده انسانی دور کند.
5. باز هم نسبت به مردانگی کملطفی شده و سهم مردان در داشتن جامعه عفیفانه صرفاً غیرتداشتن است.
و نکات چند دیگری که در این فرصت نمیگنجد. ای کاش این تلاشهای فرهنگی در کنار دقت به همه عناصر جذابیتساز هنری به ایده فاخر نیز توجه کافی داشتند.
۱۰:۵۷
بریده باد زبانی که شأن زهرا(س) را از خطبهخوانی به نوحهسرایی تبدیل میکند.
مبارزه ممتد، از چند نوع و با چند جلوه حضرت زهرا(س)
۶:۰۷
بازارسال شده از | فاطمه قاسمپور |
مهریه در مجلس دوازدهمبازگشت به عقب بهجای بازنگری نظاممند- 1
فاطمه قاسمپور،نماینده مجلس یازدهم
تصویب کلیات طرح اصلاح قانون نحوه اجرای محکومیت مالی و قانون مدنی موسوم به طرح مهریه در چند روز گذشته ابهامات و پرسشهای بسیاری ایجاد کرده است. بنا نداشتم در این زمینه ورود کنم؛ ولی ازآنجاکه یکی از مهمترین حقوق زوجه در این طرح مورد بررسی قرار گرفته است، ترجیح دادم نکاتم را بنویسم. اصل این طرح به سال 99 بازمیگردد که نوسانات اقتصادی باعث شد که مردانی که در موقعیت پرداخت مهریه قرار گرفته بودند، صدای خود را به قانونگذار برسانند و از قانونگذار استمداد بطلبند که با این میزان از تغییر در قیمت سکه هر روز بر میزان تعهداتشان اضافه میشود. خاطرم است در آن زمان ناظر بر مطالبهای که از مجلس شد نزدیک به 5 طرح از سوی نمایندگان در سامانه مجلس بارگذاری شد که با برگزاری جلسات در فراکسیون زنان مجلس یازدهم تلاش شد این طرحها به سمت احقاق حقوق زوجین برود و فقط از ناحیه حقوق زوج دنبال نشود که در برخی از موارد با طراحان به توافق رسیدیم و در برخی از موارد مثل مالیات بر مهریه که در طرح مجلس قبل بود و در طرح جاری البته نیست، توفیقی حاصل نشد. نهایت امر با پیگیری مکرر فراکسیون زنان مجلس، طرح موسوم به طرح مهریه در مجلس یازدهم به صحن نرسید؛ اما این طرح به شکل دیگری در مجلس دوازدهم پیگیری شد که در ادامه به بررسی مفاد این طرح جاری میپردازم.
الف) تغییر ضمانت اجرایی: شکی نیست در نسبت با مردان معسر کسی قائل به استفاده از مجازات حبس نیست. اما مردی که ملائت داشته و به عللی استنکاف از پرداخت مهریه همسر خود دارد، چطور؟ کاهش ضمانت اجرایی کیفری مهریه به پابند الکترونیک قابلقبول است؟ در این صورت این مردانی که در صورت داشتن مال از پرداخت مهریه استنکاف میکنند، میتوانند بهراحتی با بسنده کردن به مجازات استفاده از پابند الکترونیک و بدون ایجاد کوچکترین خللی در روند زندگی خود، به استنکاف از پرداخت این حق شرعی و قانونی زن ادامه دهند. چون در متن طرح مذکور آمده است که چنانچه محکومعلیه در ازای دین خود، مالی دریافت نکرده باشد، مانند مهریه یا دیه یا خسارات ناشی از جرایم غیرعمدی، صرفاً نظارت سامانههای الکترونیک اعمال میشود.
حقیقت امر این است که در قوانین موجود، برای دریافت مهریه، اصل بر این است که مرد معسر است و زنانی که درخواست دریافت مهریه دارند میبایست عدم اعسار زوج را ثابت کنند. کارشناسان حقوقی – قضایی معتقدند که زندانیان مهریه عمدتاً افرادیاند که در پرداخت اقساط مهریه به جهت نوسانات مالی دچار اعسار مجدد میشوند و درخواست تعدیل مهریه را میدهند. خب اگر مسئله این است که این طرح در ماده 2 این مسئله را بهخوبی مورد توجه قرار داده است و نیاز به ماده اول نبود. در ماده دوم آمده است که در صورت افزایش نوسانات بیش از 15 درصد قیمت سکه، قاضی بنابهدرخواست زوج میتواند اقساط را تعدیل کند.
ب) در ماده 7 طرح مصوب، در اصلاح ماده 1130 (مربوط به طلاق عسروحرجی)، آمده که درصورتیکه زوجه کلیه حقوق مالی خود را بذل کند و 2 سال متوالی نیز از همسر خود جدا زندگی کند، عسر و حرج او برای دادگاه محرز خواهد شد. پرسش اینجاست که اگر زنی دچار عسر و حرج و سختی است، به قدری که 2 سال نیز از زندگی خارج مشترک خارج شده، چرا باید از حقوق مالی خود بگذرد تا بتواند از همسرش جدا شود؟! انتظار است فرایند دادرسی ما به قدری حامی کرامت زنان باشد که زنی که در شرایط اعسار به سر میبرد برای خروج از این شرایط مجبور به گذشتن از حقوق مسلم خود نشود؛ این در حالی است که دسترسی زنان به منابع مالی کمتر بوده و همین اندک حقوق مالی نیز اگر بعد از طلاق به ایشان برسد، در شرایط پس از طلاق، کمتر دچار آسیب خواهند شد.
ج) یکی از مسائل مهم زنان در استیفای حق قانونی و شرعی مهریه، فرار دین مردان است که متأسفانه در روند قضایی فعلی این وضعیت کنترل نمیشود. در حال حاضر به جهت رأی وحدت رویه، پس از قطعیشدن حکم اگر مردی فرار دین انجام داده باشد، امکان بررسی وجود دارد. در ماده 3 طرح فعلی برای کنترل فرار دین تلاش شده است که این وضعیت بهبود پیدا کند و عبارت «از تاریخ ابلاغ دادخواست مطالبه دین یا ابلاغ اظهارنامه مطالبه دین یا ابلاغ درخواست اجرای ثبت به مدیون» افزوده شده است؛ این در حالی است که اغلب مردان پیش از ورود زوجه به روندهای قانونی مطالبه مهریه یا طلاق، فرایند مدنظر خود برای فرار دین را طی میکنند و عملاً این ماده که انتظار میرفت بتواند مسئله زنان را اندکی کاهش دهد، مؤثر نیست. در متن مجلس قبل تلاش شد که در ماده مربوط به فرار دین این عبارت قبل و یا بعد از صدور حکم بیاید که متأسفانه در متن مجلس فعلی این امر هم تقلیل پیدا کرده است و تنها مزیت طرح نیز کمرنگتر دنبال شود.
----بخش اول----
تصویب کلیات طرح اصلاح قانون نحوه اجرای محکومیت مالی و قانون مدنی موسوم به طرح مهریه در چند روز گذشته ابهامات و پرسشهای بسیاری ایجاد کرده است. بنا نداشتم در این زمینه ورود کنم؛ ولی ازآنجاکه یکی از مهمترین حقوق زوجه در این طرح مورد بررسی قرار گرفته است، ترجیح دادم نکاتم را بنویسم. اصل این طرح به سال 99 بازمیگردد که نوسانات اقتصادی باعث شد که مردانی که در موقعیت پرداخت مهریه قرار گرفته بودند، صدای خود را به قانونگذار برسانند و از قانونگذار استمداد بطلبند که با این میزان از تغییر در قیمت سکه هر روز بر میزان تعهداتشان اضافه میشود. خاطرم است در آن زمان ناظر بر مطالبهای که از مجلس شد نزدیک به 5 طرح از سوی نمایندگان در سامانه مجلس بارگذاری شد که با برگزاری جلسات در فراکسیون زنان مجلس یازدهم تلاش شد این طرحها به سمت احقاق حقوق زوجین برود و فقط از ناحیه حقوق زوج دنبال نشود که در برخی از موارد با طراحان به توافق رسیدیم و در برخی از موارد مثل مالیات بر مهریه که در طرح مجلس قبل بود و در طرح جاری البته نیست، توفیقی حاصل نشد. نهایت امر با پیگیری مکرر فراکسیون زنان مجلس، طرح موسوم به طرح مهریه در مجلس یازدهم به صحن نرسید؛ اما این طرح به شکل دیگری در مجلس دوازدهم پیگیری شد که در ادامه به بررسی مفاد این طرح جاری میپردازم.
الف) تغییر ضمانت اجرایی: شکی نیست در نسبت با مردان معسر کسی قائل به استفاده از مجازات حبس نیست. اما مردی که ملائت داشته و به عللی استنکاف از پرداخت مهریه همسر خود دارد، چطور؟ کاهش ضمانت اجرایی کیفری مهریه به پابند الکترونیک قابلقبول است؟ در این صورت این مردانی که در صورت داشتن مال از پرداخت مهریه استنکاف میکنند، میتوانند بهراحتی با بسنده کردن به مجازات استفاده از پابند الکترونیک و بدون ایجاد کوچکترین خللی در روند زندگی خود، به استنکاف از پرداخت این حق شرعی و قانونی زن ادامه دهند. چون در متن طرح مذکور آمده است که چنانچه محکومعلیه در ازای دین خود، مالی دریافت نکرده باشد، مانند مهریه یا دیه یا خسارات ناشی از جرایم غیرعمدی، صرفاً نظارت سامانههای الکترونیک اعمال میشود.
حقیقت امر این است که در قوانین موجود، برای دریافت مهریه، اصل بر این است که مرد معسر است و زنانی که درخواست دریافت مهریه دارند میبایست عدم اعسار زوج را ثابت کنند. کارشناسان حقوقی – قضایی معتقدند که زندانیان مهریه عمدتاً افرادیاند که در پرداخت اقساط مهریه به جهت نوسانات مالی دچار اعسار مجدد میشوند و درخواست تعدیل مهریه را میدهند. خب اگر مسئله این است که این طرح در ماده 2 این مسئله را بهخوبی مورد توجه قرار داده است و نیاز به ماده اول نبود. در ماده دوم آمده است که در صورت افزایش نوسانات بیش از 15 درصد قیمت سکه، قاضی بنابهدرخواست زوج میتواند اقساط را تعدیل کند.
ب) در ماده 7 طرح مصوب، در اصلاح ماده 1130 (مربوط به طلاق عسروحرجی)، آمده که درصورتیکه زوجه کلیه حقوق مالی خود را بذل کند و 2 سال متوالی نیز از همسر خود جدا زندگی کند، عسر و حرج او برای دادگاه محرز خواهد شد. پرسش اینجاست که اگر زنی دچار عسر و حرج و سختی است، به قدری که 2 سال نیز از زندگی خارج مشترک خارج شده، چرا باید از حقوق مالی خود بگذرد تا بتواند از همسرش جدا شود؟! انتظار است فرایند دادرسی ما به قدری حامی کرامت زنان باشد که زنی که در شرایط اعسار به سر میبرد برای خروج از این شرایط مجبور به گذشتن از حقوق مسلم خود نشود؛ این در حالی است که دسترسی زنان به منابع مالی کمتر بوده و همین اندک حقوق مالی نیز اگر بعد از طلاق به ایشان برسد، در شرایط پس از طلاق، کمتر دچار آسیب خواهند شد.
ج) یکی از مسائل مهم زنان در استیفای حق قانونی و شرعی مهریه، فرار دین مردان است که متأسفانه در روند قضایی فعلی این وضعیت کنترل نمیشود. در حال حاضر به جهت رأی وحدت رویه، پس از قطعیشدن حکم اگر مردی فرار دین انجام داده باشد، امکان بررسی وجود دارد. در ماده 3 طرح فعلی برای کنترل فرار دین تلاش شده است که این وضعیت بهبود پیدا کند و عبارت «از تاریخ ابلاغ دادخواست مطالبه دین یا ابلاغ اظهارنامه مطالبه دین یا ابلاغ درخواست اجرای ثبت به مدیون» افزوده شده است؛ این در حالی است که اغلب مردان پیش از ورود زوجه به روندهای قانونی مطالبه مهریه یا طلاق، فرایند مدنظر خود برای فرار دین را طی میکنند و عملاً این ماده که انتظار میرفت بتواند مسئله زنان را اندکی کاهش دهد، مؤثر نیست. در متن مجلس قبل تلاش شد که در ماده مربوط به فرار دین این عبارت قبل و یا بعد از صدور حکم بیاید که متأسفانه در متن مجلس فعلی این امر هم تقلیل پیدا کرده است و تنها مزیت طرح نیز کمرنگتر دنبال شود.
----بخش اول----
۳:۵۹
بازارسال شده از | فاطمه قاسمپور |
مهریه در مجلس دوازدهمبازگشت به عقب بهجای بازنگری نظاممند- 2
د) حق حبس که در مفاد1085 و1086 قانون مدنی بر اساس فقه امامیه قانونگذاری شده است، در این طرح اصلاح شده است و یحتمل ذهنیت این بوده است که بسیاری از زنان با توجه به این حق قانونی به تکالیفشان در زندگی با همسر پایبند نیستند و زوجه با سوءاستفاده از این حق، قبل از اینکه تکالیفش را در زندگی با همسر ادا کند، در ابتدای زندگی درخواست دریافت مهریه را دارد و پس از آن نیز، دیگر به زندگی پایبند نیست و همسر هم امکان پرداخت مهریه را ندارد، پس این حق باید تعدیل شود. به همین جهت در ماده 5 این طرح، به این موضوع پرداخته شده است. در این طرح آمده است که مرد چنانچه اعسار داشته باشد و مهریه تقسیط شود و اولین قسط پرداخت شود، حق حبس از میان برداشته میشود و علاوه بر این در بخش دیگری از این ماده آمده که اگر بخشی از مهریه را تعیین و زوج پرداخت کند، حق حبس ساقط میشود. بخشی از مهریه یعنی چقدر؟ 1 ریال؟ 10 ریال؟ میلیونها ریال؟ یا بیشتر؟ درواقع قانونگذار در این بند در رودربایستی با نحوه استیفای حقوق زنان، برای از میان برداشتن یک حق شرعی، روندی را طراحی کرده که بهنوعی هم آن حق در ظاهر وجود داشته باشد و هم بهرهمندی از آن غیرممکن شود.
اما مهمتر از متن، فرامتن است. فرامتنی چنین سبکی از ورود به مسائل خانواده، نادیدهانگاری زنان است. حتماً معسر نباید زندانی شود، اما حقوق زنان و به طور ویژه احقاق حقوقشان در فرایند دادرسی چقدر موردتوجه بوده است؟ قانونگذار میبایست در راستای سیاستهای کلی خانواده - بند 7- حرکت کرده؛ در این بند به نگاه نظاممند به حقوق خانواده اشاره شده و متناسب با نیازها و مقتضیات جدید، این «نظام حقوقی» بایستی مورد بازنگری قرار گیرد. نگاه نظاممند به حقوق خانواده یعنی قانونگذار بداند به صورت نقطهای و بدون در نظر گرفتن شبکه حقوق و تکالیف مرتبط با هریک از اعضای خانواده -مثلاً نظام حقوق مالی زوجه و...- نمیتواند وارد فرایند قانونگذاری شود.
و در نهایت اینکه این طرح، بدون توجه به نقش مهریه در بافتار جامعه ایرانی طراحی شده است. در خانوادههای ایرانی کمتر زنی است که مهریه خود را دریافت کرده باشد؛ زنان خود را شریک زندگی مردان میدانند و دوشادوش مرد زندگیشان تلاش میکنند زندگی مشترک خود را بسازند و محیط آرامی را برای خانواده خود فراهم کنند. اغلب افرادی که مطالبه مهریه دارند - چه در زمان زندگی مشترک و چه در هنگام جدایی - مهریه برایشان ابزاری است برای چانهزنی در موضوعات دیگر. درک نقش مهریه در منازعات زوجین، سبب میشود قانونگذار بهگونهای دیگر رویکرد خود را تعریف کند؛ لذا هر گونه تصمیمگیری درباره مهریه در نسبت با حقوق دیگر زوجین باید دنبال شود. مالیت مهریه لزوماً برای زنان در منازعات خانوادگی کارکرد ندارد، بلکه مهریه حقی است که بهواسطه آن میتوانند به حقوق دیگری دست پیدا کند. ممکن است مطرح شود این غلط است و مهریه باید به کارکرد اصلی خود بازگردد، حتماً من و بسیاری از مخالفان این طرح نیز با این گزاره موافق هستیم به شرطی که حقوق اسلامی زوجین اعم از زن و مرد بهخوبی استیفا و آیین دادرسی حقوق خانواده بهخوبی بازنگری شود.
----بخش دوم----
https://farhikhtegandaily.com/page/275732/
لینک کانال بله:https://ble.ir/f_ghasempour_ir
لینک کانال ایتا:https://eitaa.com/fghasempour_ir
لینک کانال تلگرام:https://t.me/fghasempour_ir
د) حق حبس که در مفاد1085 و1086 قانون مدنی بر اساس فقه امامیه قانونگذاری شده است، در این طرح اصلاح شده است و یحتمل ذهنیت این بوده است که بسیاری از زنان با توجه به این حق قانونی به تکالیفشان در زندگی با همسر پایبند نیستند و زوجه با سوءاستفاده از این حق، قبل از اینکه تکالیفش را در زندگی با همسر ادا کند، در ابتدای زندگی درخواست دریافت مهریه را دارد و پس از آن نیز، دیگر به زندگی پایبند نیست و همسر هم امکان پرداخت مهریه را ندارد، پس این حق باید تعدیل شود. به همین جهت در ماده 5 این طرح، به این موضوع پرداخته شده است. در این طرح آمده است که مرد چنانچه اعسار داشته باشد و مهریه تقسیط شود و اولین قسط پرداخت شود، حق حبس از میان برداشته میشود و علاوه بر این در بخش دیگری از این ماده آمده که اگر بخشی از مهریه را تعیین و زوج پرداخت کند، حق حبس ساقط میشود. بخشی از مهریه یعنی چقدر؟ 1 ریال؟ 10 ریال؟ میلیونها ریال؟ یا بیشتر؟ درواقع قانونگذار در این بند در رودربایستی با نحوه استیفای حقوق زنان، برای از میان برداشتن یک حق شرعی، روندی را طراحی کرده که بهنوعی هم آن حق در ظاهر وجود داشته باشد و هم بهرهمندی از آن غیرممکن شود.
اما مهمتر از متن، فرامتن است. فرامتنی چنین سبکی از ورود به مسائل خانواده، نادیدهانگاری زنان است. حتماً معسر نباید زندانی شود، اما حقوق زنان و به طور ویژه احقاق حقوقشان در فرایند دادرسی چقدر موردتوجه بوده است؟ قانونگذار میبایست در راستای سیاستهای کلی خانواده - بند 7- حرکت کرده؛ در این بند به نگاه نظاممند به حقوق خانواده اشاره شده و متناسب با نیازها و مقتضیات جدید، این «نظام حقوقی» بایستی مورد بازنگری قرار گیرد. نگاه نظاممند به حقوق خانواده یعنی قانونگذار بداند به صورت نقطهای و بدون در نظر گرفتن شبکه حقوق و تکالیف مرتبط با هریک از اعضای خانواده -مثلاً نظام حقوق مالی زوجه و...- نمیتواند وارد فرایند قانونگذاری شود.
و در نهایت اینکه این طرح، بدون توجه به نقش مهریه در بافتار جامعه ایرانی طراحی شده است. در خانوادههای ایرانی کمتر زنی است که مهریه خود را دریافت کرده باشد؛ زنان خود را شریک زندگی مردان میدانند و دوشادوش مرد زندگیشان تلاش میکنند زندگی مشترک خود را بسازند و محیط آرامی را برای خانواده خود فراهم کنند. اغلب افرادی که مطالبه مهریه دارند - چه در زمان زندگی مشترک و چه در هنگام جدایی - مهریه برایشان ابزاری است برای چانهزنی در موضوعات دیگر. درک نقش مهریه در منازعات زوجین، سبب میشود قانونگذار بهگونهای دیگر رویکرد خود را تعریف کند؛ لذا هر گونه تصمیمگیری درباره مهریه در نسبت با حقوق دیگر زوجین باید دنبال شود. مالیت مهریه لزوماً برای زنان در منازعات خانوادگی کارکرد ندارد، بلکه مهریه حقی است که بهواسطه آن میتوانند به حقوق دیگری دست پیدا کند. ممکن است مطرح شود این غلط است و مهریه باید به کارکرد اصلی خود بازگردد، حتماً من و بسیاری از مخالفان این طرح نیز با این گزاره موافق هستیم به شرطی که حقوق اسلامی زوجین اعم از زن و مرد بهخوبی استیفا و آیین دادرسی حقوق خانواده بهخوبی بازنگری شود.
----بخش دوم----
۳:۵۹
شهید؛ نه تأویل، نه تقلیل
حجتالاسلاموالمسلمین محسن قنبریان، مدرس حوزه و دانشگاه
ماجرای درجِ عکسِ شهیده «نیلوفر قلعهوند» در رسانه وابستهٔ به رهبری و حواشیِ آن، بهانهای شد برای بازکاوی در نسبت شهادت با دو چیز: یکی پیشینهٔ گفتار و کردارِ شهدا، دیگری هم روایتهای رسمیِ پسینی یا روتوشهای رسانهای از ایشان.
مسئله فقط «حجاب» نیست؛ برخی شهدا ممکن است دارای شغل یا سبکِ زیستِ شبههدار هم بوده باشند! بلکه مسئله فقط أفعال و فروعات فقهی هم نیست؛ ممکن است قهرمانانی در جبههٔ مقاومت باشند که به عقیدهٔ حقّ (تشیّع) بار نیافته، و برخی حتّی تعریض یا تعرّضی به أهل مذهب حقّ هم ثبت کرده باشند! از آن طرف، برخی از شهدای شاخص در دفاع مقدّس مواضعی متفاوت از مواضعِ رسمیِ نظام دارند دربارهٔ بعض نهادها، شخصیتها، رویدادهای سیاسی و مانند این، که رسانههای رسمی گاهی تمایلی به تبلیغِ آنها ندارند!
سهرویکرد در مواجهه با این چالشها
رویکرد تصحیح و تأویل: رویکردی که همّتش مراقبت از ذهن جامعه است. چون شهادت را مقامی مقدّس و جامعه را به آن معتقد میداند؛ لذا شهادت را نقطهٔ تثبیت گرفته و هرچه غیر از ارزشهای معمول و مواضعِ رسمی است را در مورد شهدا سانسور کرده یا به تأویل میبرد؛ تا مبادا ارزشها تضعیف یا بر ناهنجاریها صحّه گذاشته شود! این ملاحظه فقط به تصرّف در تصویرِ اجتماعیِ شهید در بیّناتی مانندِ حرمتِ کشفِ حجاب - که تصریح قرآن است - خلاصه نمیشود؛ چهبسا تشخیص دهد مواضعِ سردار سلیمانی مثلاً در مورد دخترانِ کمحجاب یا آقای رفسنجانی هم نباید شنیده شود! یا مخالفتش با کنشِ سیاسیِ نمایندگیِ ولیّفقیه در انتخابات دوّم خرداد هم روایت نشود.
امتدادِ این رویکرد سرانجام همهٔ شهدا را اصولگرایانی مثل خود تصویر خواهد کرد!
رویکرد تصویب و تأیید:برخلافِ رویکرد اول، رویکردی پلورالیستی است که همّتش تکیه بر تکثّرها و مخالفت با قرائتهای رسمی است؛ حجاب یا بیحجابی، اعتقاد به مذهبِ حقّ یا بیاعتقادی به آن و مانند این، برایش کاملاً مساوی است. سرانجامِ شهادت را شاهد میگیرد که پس هیچیک از ارزشها در کمالِ نهایی مؤثر نیست و نهایت این مهمّ است که در جبههٔ حقّ باشد و دیگر هیچ! گرایشهای گذارطلب از قرائتهای مشهور و رسمی بعضاً در این دسته هستند؛ از جریانهای وحدتگرای مقابل با قرائتِ مشهور از نقشِ عقیده و تشیّع، یا مخالفِ قرائتِ رسمیِ نظامِ سیاسی و ارزشهای آن.
رویکرد تفصیلی:شهادت را نقطهٔ اوجِ کمالِ انسانی میداند و خداوند را جبرانکنندهٔ گذشتهٔ او که صورتِ أعمالِ ناترازش را پاک میکند. اما پیشینهٔ برجایمانده نزد ما چه؟! این پیشینه و آثارِ برجایمانده؛ عکسهای پروفایل و صفحاتِ مجازی تا رسالهٔ دکتری و مکتوبات یا مصاحبهها و مواضعاش را فرامیگیرد. این رویکرد بهجای تصحیحِ سابقهٔ شهید و تأویلبردنِ پیشینه به دلخواهِ رسمی، یا تصویب و تأییدِ هرچه بوده، روی شعور اجتماعی حساب میکند. بین «بیّنات» (مثل وجوب حجاب) با «نظریات» (مثل مواضعِ فکری و سیاسی) فرق میگذارد؛ هم شهادت را لازمهٔ عصمتِ ماقبل نمیگیرد و راهِ بررسی و حتی تخطئه را باز میگذارد؛ هم خود را جای نخبگان و افکارِ عمومی نمینشاند و شهید را به دلخواه روتوش نمیکند.
مثلاً عکسِ بیحجابِ آن شهیده را - وقتی محترمه و بخشیده شده است - علنی نمیکند، ولی تصویری که جامعه او را بدان شناخته هم روتوش نمیکند؛ بهجایش خطای بیحجابی را در کنارِ صواب و ثوابِ شهادت روایت میکند تا ارزشها تضعیف نشود. مانند علی (ع) که کشتههای صفّین را - گرچه همه شیعهٔ اعتقادی نبودند - «برادرانِ خود»، «ملاقاتکنندهٔ پروردگار»، «دریافتکنندهٔ همهٔ أجر» و «بهشتی» خواند؛ شهدای جبههٔ مقاومت را شهید میخواند. (بهخصوص که لحظهٔ «مَنْ يَمُتْ يَرَنِي» را شاهد نبوده است تا تقصیر یا انکارِ ولایت برایش ثابت شده باشد!)؛ اما همزمان از مذهبِ حقّ و نقشِ اعتقاد در راهیابی به درجاتِ کمال میگوید. به نکاتِ قابلِ نقد درمکتوباتِ شهدا هم عالمانه میپردازد.
شهیدان بروجردی و متوسّلیان و سلیمانی و دیگران را به سطحِ قرائتِ رسمیِ اصولگرایی یا کلیشههای تلویزیونی یا حزباللهی زمانهٔ کنونی تقلیل نمیدهد؛ همانطور که بودند روایتشان میکند، تفاوتِ رأی با ایشان در مواضع را مؤدّبانه طرح میکند و میگذارد افکار عمومی قضاوت کرده و رشد کند.
اگر چنین رویکردی بهبهانهٔ قداستِ شهدا تخطئه شود، ناگزیر راه برای سانسور و تأویلِ شهدا به قرائتهای غالب و مرسوم، باز میشود.
منبع: @m_ghanbarian
لینک کانال بله:https://ble.ir/zan_e_farda
ماجرای درجِ عکسِ شهیده «نیلوفر قلعهوند» در رسانه وابستهٔ به رهبری و حواشیِ آن، بهانهای شد برای بازکاوی در نسبت شهادت با دو چیز: یکی پیشینهٔ گفتار و کردارِ شهدا، دیگری هم روایتهای رسمیِ پسینی یا روتوشهای رسانهای از ایشان.
مسئله فقط «حجاب» نیست؛ برخی شهدا ممکن است دارای شغل یا سبکِ زیستِ شبههدار هم بوده باشند! بلکه مسئله فقط أفعال و فروعات فقهی هم نیست؛ ممکن است قهرمانانی در جبههٔ مقاومت باشند که به عقیدهٔ حقّ (تشیّع) بار نیافته، و برخی حتّی تعریض یا تعرّضی به أهل مذهب حقّ هم ثبت کرده باشند! از آن طرف، برخی از شهدای شاخص در دفاع مقدّس مواضعی متفاوت از مواضعِ رسمیِ نظام دارند دربارهٔ بعض نهادها، شخصیتها، رویدادهای سیاسی و مانند این، که رسانههای رسمی گاهی تمایلی به تبلیغِ آنها ندارند!
امتدادِ این رویکرد سرانجام همهٔ شهدا را اصولگرایانی مثل خود تصویر خواهد کرد!
مثلاً عکسِ بیحجابِ آن شهیده را - وقتی محترمه و بخشیده شده است - علنی نمیکند، ولی تصویری که جامعه او را بدان شناخته هم روتوش نمیکند؛ بهجایش خطای بیحجابی را در کنارِ صواب و ثوابِ شهادت روایت میکند تا ارزشها تضعیف نشود. مانند علی (ع) که کشتههای صفّین را - گرچه همه شیعهٔ اعتقادی نبودند - «برادرانِ خود»، «ملاقاتکنندهٔ پروردگار»، «دریافتکنندهٔ همهٔ أجر» و «بهشتی» خواند؛ شهدای جبههٔ مقاومت را شهید میخواند. (بهخصوص که لحظهٔ «مَنْ يَمُتْ يَرَنِي» را شاهد نبوده است تا تقصیر یا انکارِ ولایت برایش ثابت شده باشد!)؛ اما همزمان از مذهبِ حقّ و نقشِ اعتقاد در راهیابی به درجاتِ کمال میگوید. به نکاتِ قابلِ نقد درمکتوباتِ شهدا هم عالمانه میپردازد.
شهیدان بروجردی و متوسّلیان و سلیمانی و دیگران را به سطحِ قرائتِ رسمیِ اصولگرایی یا کلیشههای تلویزیونی یا حزباللهی زمانهٔ کنونی تقلیل نمیدهد؛ همانطور که بودند روایتشان میکند، تفاوتِ رأی با ایشان در مواضع را مؤدّبانه طرح میکند و میگذارد افکار عمومی قضاوت کرده و رشد کند.
اگر چنین رویکردی بهبهانهٔ قداستِ شهدا تخطئه شود، ناگزیر راه برای سانسور و تأویلِ شهدا به قرائتهای غالب و مرسوم، باز میشود.
۱۲:۵۳
بازارسال شده از پژوهشکده زن و خانواده
*نشستهای تخصصی*: *۱*. سیاستگذاران و تکالیف عرصه عفاف و حجاب *۲*. الگوهای کنش کنشگران در عرصه عفاف و حجاب *۳*. دانشآموزان و ارزشهای اخلاقی مرتبط با عفاف
#رویداد#پژوهشکده_زن_و_خانواده
۵:۴۴