عکس پروفایل مثلِ بهشتیlنسل جدید انقلابم

مثلِ بهشتیlنسل جدید انقلاب

۲۴۴عضو
undefinedفاصله حاکمیت با جریان انقلابی
undefinedمحمدمهدی تهرانی
undefinedتصور شاید آن است که حاکمیت تنها با نسل جدیدی که تمنایی گاه تعجب‌آور دارند، بی‌نسبت است. انگار دو دنیای متفاوت داریم. تشییع مرتضی پاشایی شوکه می‌کند، استقبال‌ها از گاد پوری هم همین‌طور. واقعیت اما این است که حتی جریان انقلابی هم با حاکمیت فاصله دارد. این فاصله‌مندی‌ها از فقدان هم‌زبانی، هم‌افقی و قصه مشترک نشات می‌گیرد.
undefinedانتخابات ریاست‌جمهوریِ پیشین دقیقا روایتگر همین فاصله بود. کمی از دعواهای سیاست‌زده جلیلی_قالیباف دست برداریم. سطوح مختلفی از ارکان حاکمیت تا چهره‌های دینی و سیاسی و نظامی و... به خط شدند تا رای‌دهی به کاندیدایی را توصیه کنند که به نظرشان همان کاندیدای رهبری نیز هست و این کاندیدا در دور اول با فاصله چشمگیر ۶ میلیونی در جایگاه سوم قرار گرفت و نهایتا ۳ میلیون رای را از آنِ خود کرد. نفر اول و دوم تنها یک میلیون فاصله داشتند! جریان انقلابی نه تنها به این برآوردِ حاکمیت که به تمامی چهره‌های میانی که نقش واسطه‌گری داشتند هم "نه" گفت و تاکید کرد که می‌خواهم خودم انتخاب کنم! به "تو" ربطی ندارد. و این چنین انتخابات شامل دو طیف رای اعتراضی شد؛ رای اعتراضی به جلیلی و رای اعتراضی به پزشکیان.
undefinedبرای نسل جدید نسخه‌ای که می‌پیچند و استادش ظاهرا سیدبشیر است، سرگرمی است. اینها چون در دنیای مجازیِ دیگری سیر می‌کنند این‌گونه شدند! عجب! با نسل انقلابی چه می‌کنید؟ آنها هم در دنیای مجازیِ دیگری هستند؟ دیگر آنکه این سرگرم کردن‌ها به نظرتان تا کجا جواب می‌دهد؟
undefinedراه‌حل دیگر می‌تواند شکستن دوگانه حاکمیت_رهبری و ایجاد این‌همانی باشد. آیا این مسئله را حل خواهد کرد یا بحرانی‌تر؟
undefinedانقلاب وقتی می‌میرد که از خلق مداوم قصه‌ای باورپذیر، از ارائه روایت، از پاسخگویی و از هم‌زبانی باز بماند. با سرگرمی و تخدیر می‌توان احساس درد را کم کرد اما نمی‌توان علاجی واقعی جست. با توبیخ، تهدید، دستور، گشت ارشاد نمی‌توان هم‌زبانی و قصه ساخت. از موضع بالا هیچ چیز حل نمی‌شود.
undefinedاگر خواستید به اینها فکر کنید!
@mahdytehrani@mesle_Beheshti

۸:۰۰

undefinedپرونده حکمرانی بدون قصه
undefined حکمرانی بی‌قصه، محسن رنانیundefined قصه‌ها، سوخت حرکت به سمت آینده، محمد برجیانundefined قصه اقتصاد بی‌قصه، محسن رنانیundefinedتاملاتی در خلاهای مبنایی برای جهاد تبیین، بخش اول، بخش دوم، بخش سوم، بخش چهارم، حسین مهدی‌زادهundefined فاصله حاکمیت با جریان انقلابی، محمدمهدی تهرانیundefined حسین یا سنوار، محسن رنانیundefinedقصه‌ای برای بی‌برقی و تعطیلی و گرانی‌های این روزها، بخش اول، بخش دوم، حسین مهدی‌زاده
@mesle_Beheshti

۸:۲۳

undefinedماله‌کشی اندر میانه‌ی دوگانه‌ی خون دل خوردن و خون به دل کردن
undefinedمحمد منان رئیسی
undefinedبعد از بیش از ۲۰۰ روز فعالیت در سطوح اول سیاسی کشور به این نتیجه رسیده‌ام که سیاستمداران ما را در یک دسته بندی کلان بایستی به سه گروه اصلی تقسیم نمود: گروه اول آنهایی که با تصمیمات و گاها سوءاستفاده‌هایشان دل ملت را خون کرده‌اند؛ گروه دوم آنهایی که از عملکرد گروه اول خون دل می‌خورند؛ و‌گروه سوم آنهایی که در میانه این دو گروه، با توجیهات مختلف مشغول ماله‌کشی هستند! به این معنا که گرچه در سطح استراتژی و تاکتیک با گروه اول همراهی ندارند ولی در سطح تکنیک، با توجیهات مختلفی نظیر لزوم مصلحت اندیشی در قالب به اصطلاح آداب حکمرانی، در اغلب موارد ترجیح می‌دهند با سکوت و‌ محافظه‌کاری خود، عملکرد گروه اول را ماله‌کشی کنند!
undefinedبا عرض معذرت کلمه ماله‌کشی دقیقا همان چیزی است که این روزها پس از شنیدن واژه آداب حکمرانی به ذهنم متبادر می‌شود! ماله‌کشان را برای انحراف نظام از مسیر اصلی انقلاب، اگر خطرناک‌تر از گروه اول ندانم، کم‌خطرتر از آنها نیز نمی‌دانم. چون اینها هستند که در بسیاری از موارد‌، با ظاهری موجه، عملا با همراهی با گروه اول (یعنی خون به دل کنندگان)، گروه دوم (یعنی خون دل خورندگان) را با انواع برچسب‌ها به حاشیه می‌رانند و آنها را متهم به نفهمیدن آداب حکمرانی می‌کنند! آنها هر وقت خون گروه دوم از دیدن حجم ماله‌کشی‌ها به جوش آید و برای اصلاح وضع موجود قدمی بردارند با برچسب زدن به آنها، این خون دل خورندگان را مشتی نادان و ناآشنا با آداب حکمرانی معرفی می‌کنند که متوجه مصالح نظام نیستند! نتیجه‌ی این ماله‌کشی‌ها این شده است که در ۴۵ سالگی انقلاب، خون به دل کنندگان، تا مغز استخوان نظام نفوذ کرده‌اند و‌ بر گلوگاه‌های مختلف اقتصادی و‌ فرهنگی کشور چنبره زده‌اند!
undefinedاما اکنون که سرطان نفوذ در حال گسترش روزافزون در مجاری مختلف حاکمیت است، شرط اصلاح وضع موجود را در این می‌بینم که ماله‌کشان تا بیش از این دیر نشده، به جای برچسب زدن به خون دل خورندگان و همراهی با خون به دل کنندگان، متوجه عواقب تداوم سیاست ماله‌کشی خود بشوند و بدانند که اگر دست از محافظه‌کاری و ملاحظه‌کاری (فی‌الواقع همان ماله‌کشی) برندارند، سرطان نفوذ خون به دل کنندگان چنان در تار و پود نظام گسترش خواهد یافت که دیر یا زود خود ماله‌کشان را نیز خواهد بلعید و آنگاه با هضم گروه‌های دوم و سوم در هاضمه گروه اول، نقطه بی‌بازگشتی حادث خواهد شد که هر تدبیری پس از آن، نوش دارویی بیش نخواهد بود. امید آنکه خون همواره جوشان شهدایمان مانع از هضم خون دل خورندگان در هاضمه خون به دل کنندگان شود...
https://eitaa.com/baladetayyeb@mesle_Beheshti

۲۱:۳۶

undefined چرا از «تحلیل های فرافکنانه» پیرامون سوریه دست بر نمی دارید؟!
undefinedعلیرضا کمیلی
واقعا خجالت کشیدم وقتی شنیدم آن مقام بلندپایه نظامی به مجلس رفته و در انتقاد یکی دو نماینده مستقل منتقد، گفته که خب ما اگر وعده صادق سه را انجام بدهیم بعد آنها جواب می دهند و شما مطالبه چهار و پنج را خواهید کرد! واقعا چه شد که سردارانی که باید به رهبری یعنی فرمانده کل نیروهای مسلح بگویند «چشم!» دیپلمات می شوند و لباس دولتمردان را می پوشند؟!
عملکردها همین ها بود که منجر به از دست رفتن «سوریه» شد آنهم به دست کسانی که سالهای طولانی با شعار «وحدت فرماندهی» همه پرونده را گرفتند و آخر هم هیچ کس نه در رسانه یقه شان می کند چون پشت تقدس سازی ها پنهان شده اند و نه ساختاری در کشور هست که اینها را محاکمه نظامی سیاسی بنماید!
اینکه مسلحین را تعدیل شده می خوانیم و معلوم هم می شود که عملا قصد تخریب حرم ها و شیعه کشی ندارد که دلیل نمی شود این سوی ماجرا یعنی «شکست مفتضحانه» در برابر جمعی که بنا داشتند در عملیات «ردع العدوان» صرفا پاسخ حمله نظام سوریه در اطراف حلب و ادلب را بدهند ولی راه را چنان باز دیدند که تا دمشق رفتند را فراموش کنیم‌!
اینکه همه می‌دانستند آنها بناست این عملیات محدود را انجام بدهند ولی باز هم این گونه یک کشور از دست نیروهایی که سالهای طولانی آنجا بوده اند و حتما شناخت درستی از ارتش و ساختار آنجا دارند خارج می شود چه معنایی دارد؟ چرا می شود دولتمردان را به بدترین روش نقد کرد ولی نقد یواش برخی دیگر، خط قرمز است؟!
من خودم «تحلیل های فرافکنانه» را خوب بلدم ولی چرا شما دارید هنوز تحلیل می کنید؟! مگر نه آن است که مسوول‌ یک کار باید در قبال عملکرد خود پاسخگو باشد؟
دلم به حال مخاطب انقلابی می سوزد که با توجیهات مختلف، جرات سخن گفتن درباره این بخش ماجرا را ندارد و شعار استقلال رأی هم می دهد!
مخالفان گفتمان توجیه گرانه خود را بایکوت میکنید مشکلی نیست ولی حالا اگر تحلیل های منطقه ای تان تمام شده و بنای ماله کشی ندارید کمی هم از این طرف ماجرا بگویید رفقا! شااااید.... جلوی تکرار این حوادث در کشورهای دیگر را گرفتید! بخدا اگر دلسوز انقلاب هستید حالا باید بگویید و بدانید که نقدهای یواشکی به اصلاح منجر نمی شود بلکه به سقوط می انجامد!@komeilialireza@mesle_Beheshti

۲۱:۳۹

thumnail
undefinedسوریه و سقوط نامردم
undefinedحمیدرضا میررکنی؛
undefinedما مردم را ساده به‌کار می‌بریم؛ یعنی فکر می‌کنیم که مدلول کلمه مردم هر کسی است که دو پا دارد و دو دست دارد و روی پا راه می‌رود؛ در حالی که مردم بودن مردم واجد یک حقیقتی بودن است. شکستی که ما در سوریه خوردیم، در نقطه‌ای که حرکت احرار الشام شروع شد نبود، بلکه آن لحظه‌ای بود که از تولید مردم مقاومت در سوریه دست کشیدیم.
undefinedاین واضح است که شما با آوردن یک دولت بزرگ نظامی در ائتلاف مقاومت، مردمی را به این ائتلاف اضافه نکردی بلکه حتی صحنه ارتباط را هم از دست داده‌ای؛ شما در لبنان مردم دارید پس لبنان سقوط نمی‌کند؛ اما در سوریه مردم ندارید پس سوریه سقوط می‌کند. خیلی واضح است.
undefinedبرای مطالعه کامل این سخنرانی اینجا کلیک کنید.@mesle_Beheshti

۲۱:۴۵

undefinedپوتین گردن ایران انداخت!
undefinedصابر گل‌عنبری
سخنان امروز ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه درباره سقوط بشار اسد درخور توجه و تامل است. او با بیان دو نکته به نوعی مسؤولیت این سقوط را گردن ارتش سوریه، ایران ومتحدانش انداخت. نخست این که گفت ۳۵۰ نفر از نیروهای مخالفان در حالی وارد حلب شدند که ۳۰ هزار نظامی ارتش سوریه و نیروهای متحد ایران بدون درگیری عقب‌نشینی کردند.
نکته دوم این که اظهار داشت که روسیه نیروی زمینی به سوریه نفرستاده بود و صرفا دو پایگاه دریایی و هوایی در طرطوس و حمیمیم داشت. به این معنا که روسیه نیروی زمینی برای مقابله با مخالفان نداشت و این گونه مسؤولیت این مقابله و جلوگیری از پیشروی آن‌‎ها را متوجه ارتش سوریه و نیروهای ایرانی و نیروهای همسو با آن‌ها دانست.
پوتین در عین حال هم بیان داشت که روسیه ۴ هزار نیروی ایرانی را از طریق پایگاه هوایی حمیمیم به تهران منتقل کرده است. هنوز ایران واکنش رسمی به این اظهارات نشان نداده است.
اما نکته قابل توجه دیگر در گفته‌های امروز رئیس جمهور روسیه درباره تحولات سوریه تاکید بر این موضوع بود که کشورش در سوریه شکست نخورده و اهداف خود را محقق کرده است!  مفروض این سخنان او این است که حفاظت از نظام سوریه هدف مسکو نبوده است.
او هدف از حضور روسیه در سوریه را «جلوگیری از شکل‌گیری یک حکومت تروریستی» دانست و تاکید کرد که این هدف «به طور کلی» محقق شده و گفت که گروه‌های مسلح سوری تغییر کرده‌اند و سازمان‌های تروریستی نیستند و نشانه آن را تعامل آمریکا و اروپا با این گروه‌ها دانست و این «تغییر» را محصول حضور روسیه در سوریه دانست!
چند روز قبل هم نگارنده طی یادداشتی بیان داشت که یکی از عوامل مهم سرنگونی نظام بشار اسد تضاد منافعی بود که میان ایران و روسیه پس از «تثبیت موقت» نظام او به عنوان هدف و منفعت مشترک در جریان بحران فراگیر داخلی در این کشور ایجاد شد. پس از حفظ نظام سوریه، منافع دو متحد او هیچ هم‌پوشانی نداشت و تضاد منافع رفته رفته ابعاد مختلفی به خود گرفت.
در حالی که ایران و متحدانش، سوریه را کانون و محور نفوذ سخت‌افزاری و رکن رکین جبهه خود در شامات و به ویژه در تقابل با اسرائیل و کریدور تسلیح مستمر حزب‌الله می‌دیدند، روسیه هیچ نوع همدلی با این راهبرد ایران نداشت و عملا مخالف آن بود و سوریه‌ای می‌خواست که منافعش در شرق مدیترانه و خاورمیانه را با پاسداشت روابط راهبردی‌اش با اسرائیل حفظ کند.
حالا هم سخنان امروز پوتین مبنی بر این که غایت کشورش در سوریه حفظ اسد نبوده است بیشتر توجیه‌گر عدم مداخله برای حمایت از او به نظر می‌رسد، اما اکنون پرسش این است که چرا مسکو این بار نه تنها دخالت نکرد؛ بلکه هماهنگی‌هایی هم با اسد و ترکیه برای خروج او از سوریه و ارتباط میان مخالفان و نخست‌وزیر دولت اسد برای انتقال آرام قدرت در دمشق انجام داد! آیا با ترامپ برای امتیازگیری در آینده از جیب اوکراین معامله کرد؟ یا با ترکیه؟ یا این عدم مداخله از موضع ضعف و به علت مشغولیت در جنگ اوکراین بود؟ یا اساسا پوتین با نتانیاهو معامله کرده است؟ که هم بخشی از سوریه به این شکل اشغال شود و هم تمام توان نظامی سوریه در حملات اسرائیل نابود شود و ....
در این راستا هم ناگفته نماند که روسیه در ۱۰ سال گذشته آسمان سوریه را در اختیار داشت؛ اما عملا و غیرمستقیم چتری حمایتی برای حملات مستمر اسرائیل به اهداف ایران و نیروهای همسو با آن فراهم کرد و حتی یک بار سیستم‌های پدافندی پیشرفته روسیه و لو اشتباهی با این حملات مقابله نکردند.
@Sgolanbari@mesle_Beheshti

۲۱:۵۰

thumnail
undefinedدکتر هادی معصومی زارع در نشست «چرا اسد شکست خورد؟» در تمام‌رخ:
undefinedرویکرد غیرعلمی، قضا و قدری (در معنی منفی‌اش)، مدیریت گعده‌ای و محفلی و آخرالزمانی و اهمال در اتخاذ تصمیمات تعیین‌کننده از برجسته‌ترین شاخصه‌های سبک اداره کشور است. تا اتفاقی می‌افتد می‌گویند یقینا کله خیر! پس تدبیر تو کو؟ پیامبر خدا هم در جنگ تدبیر می‌کرد. سیدالشهدا در شب عاشورا با وجود اطمینان از شهادتش، تدابیر نظامی را رعایت کرد. تنبلی برخی را به توحید عملی رسانده است!
undefinedنسل منسوخی بر سر کار است و با این دست فرمان وضعیت تغییر نخواهد کرد. باید دید آیا آقایان تصمیم دارند به جریان سومی که جوان‌تر، به‌روزتر و برخوردار از نگاه فنی است و نه اسیر شعار و نه درگیر خودباختگی میدان بدهند یا خیر؟
undefinedصاحب‌نظران یک حوزه کاری گاه باید دو سال دنبال یک مسئول پرونده بگردند تا بتوانند نظراتشان را منتقل کنند، اما همان وقت می‌بینی یا می‌شنوی که همان مسئول با فلان مداح یا فلان سلبریتی سیاسی نشسته و قلیان می‌کشد.undefinedویدئو را کامل ببینید خواهشا@tamamrokhmedia@mesle_Beheshti

۲۱:۵۹

thumnail
undefinedمدل بازی را باید عوض کنیم
undefinedحتما ببینید
@mesle_Beheshti

۱۲:۳۵

thumnail
undefinedبه نام ما و به کام دیگران
undefinedحمیدرضا مقصودی؛
undefinedاگر انسان مجاهد، فاتح و مقاوم پیوستار اقتصادی نداشته باشد، طبیعتاً سرزمین تثبیت نمی‌شود. جبهه مقاومت هیچ پیوستار اقتصادی مشخصی ندارد؛ حالا این را مقایسه کنید با حرکت اردوغان؛ حرکت اردوغان کاملا اقتصادی است و پیوستار نظامی هم ندارد. دولتی که طراحی شده است برای اینکه در دستمزد کارکنان خودش هم بماند، این دولت هم نمی‌تواند کنار جبهه مقاومت قرار بگیرد.
undefinedکشورهای همسایه ما دارند به این نتیجه می‌رسند که راز پیشرفتشان، تداوم ناامنی در ایران است؛ مسیرهای فرعی در ناامنی مسیر اصلی بهینه می‌شوند. این چیزی است که در ذهن منطقه تبدیل به یک تئوری شده است. بحران سوریه و ناامنی کشورهای اطراف، این فرصت را به ما می‌دهد که این تئوری را باطل کرده و بار دیگر جایگاه خودمان را در نظم منطقه‌ای تعریف کنیم.
undefinedبرای مطالعه کامل این سخنرانی اینجا کلیک کنید.@mesle_Beheshti

۱۶:۱۹

thumnail
undefined مردم و نامردم در اطراف ما
undefinedحمیدرضا میررکنی؛مدیرعامل کانون اندیشه جوان
undefinedما آن لحظه‌ای شکست خوردیم که از تولید مردم مقاومت در سوریه دست کشیدیم.
@mesle_Beheshti

۱۹:۰۰

undefinedانقلاب خمینی اینگونه نیست
undefinedعلی مهدیان
undefinedامام که انقلاب را آغاز کرد، عده ای به هر بهانه ای و توجیهی متوسل میشدند که اصل این انقلاب را زیر سوال ببرند، اما وجود آنها باعث میشد برخی فراموش کنند جریان منحرف دیگری را که انقلاب را به سبک چریکهای مسلح تقلیل میدهند، تماشا کنند. ظاهرگرایان انقلابی را.
undefinedانقلاب که پیروز شد، در زمان نظام سازی، عده ای تلاش میکردند حاکمیت قانون الهی و ولایت فقیه را به هر بهانه و استدلالی کنار بگذارند، اما وجود آنها باعث میشد برخی فراموش کنند جریان منحرف دیگری که به اسم اسلام، اراده مردم را کنار میگذاشت، تماشا کنند. امام هر دو را رد کرد وقتی گفت:" جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم نه یک کلمه زیاد".
undefinedوقتی دوران جنگ شد، عده ای اصل جنگ را زیر سوال میبردند و تسلیم را به هر بهانه ای توجیه میکردند، اما وجود آنها باعث میشد که غفلت کنیم و نبینیم کسانی را که به اسم جنگ، به مردم فشار اقتصادی آوردند و مدلهای غلط چپ را کپی برداری کردند و جنگ را فقط در ابزار فهمیدند و خون به دل امام و سیدعلی خامنه‌ای و مردم کردند.
undefinedبعد از جنگ دو دسته تصمیم نظام و امام را نقد کردند یکی آنانکه میگفتند ما از اول گفتیم تسلیم شوید و گوش ندادید یکی هم آنانکه میگفتند شکست خوردیم و ده سال انقلابمان هیچ عایدی نداشت. هر دو خون به دل امام کردند. او مجبور شد ثمرات جنگ را بشمرد و مظلومانه توضیح دهد که دیگران او را گول نزده اند، دور نزده اند، و با چشم باز تصمیم گرفته.
undefinedدر دوران بعد رحلت امام هم دو جریان وجود داشت آنانکه غربگرا (یعنی ظلمگرا) بودند و آنانکه به تعبیر رهبری عدالت را بدون عقلانیت و معنویت دنبال میکردند. آن اولی نباید باعث شود به این دومی کم توجه شویم. جریان ناامید کننده مردم و تحقیر کننده مردم و دوقطبی ساز و درگیر با ولایت و نظام.
undefinedحالا هم قصه همان قصه است. دو جریان مردم را از جنگ میترسانند یکی آنانکه میگویند باید تسلیم شویم و یکی آنانکه مدعی اند تسلیم شده ایم.
undefinedدو جریان مردم را تحقیر میکنند یکی آنانکه مردم را به رهبری و مسوولین بدبین میکنند و بی اعتماد، چون میگویند اینها جنگ طلبند یکی هم آنانکه مردم را به رهبری و مسوولین بدبین میکنند و بی اعتماد، چون میگویند اینها مماشات میکنند و منفعلند.
undefinedدو جریان خون به دل امیرالمومنین ع کردند، عالم متهتک و جاهل متنسک، دشمن زرنگ و هم جبهه ای های ظاهرگرا، دو جریان خون به دل امام مجتبی ع کردند، معاویه بازهای دنیاخواه و آنانکه به امام مظلوم ما گفتند، یا مذل المومنین. اصلا دو جریان خون به دل پیامبر ص کردند یکی لشکر ابوسفیان و آنانکه اقبالی به آنها داشتند و یکی هم آنانکه احد را ظاهرگرایانه واگذار کردند، و در صلح حدیبیه پیامبر را متهم کردند، هنگام تقسیم غنائم به او گفتند "ای رسول خدا عدالت بورز" و درباره او گفتند او هذیان میگوید. همگیشان مشترکند در ظاهرگرایی در آرمانجویی.
undefinedرفقا به بهانه درگیری با آن جریان، گول این جریان را نخورید. مراقب انقلابیون ظاهرگرا باشید. اینها کاری را که جریان منفعل تسلیم مقابل غرب نمیتواند با روح و روانتان بکند، به سادگی به اسم انقلابی گری با شما انجام میدهند. شما را از جنگ میترسانند و به نظام و تصمیم گیران بی اعتمادتان میکنند و بینتان اختلاف و دوقطبی ایجاد میکنند. اینها شبیه انقلاب امام نیستند، اینها مسیرشان شبیه سیدعلی خامنه ای نیست.
@ali_mahdiyan@mesle_Beheshti

۲۰:۲۳

undefinedامام خمینی و مخالفتی که فهم نشد
undefinedکبری آسوپار
undefined۲۹ آذر سالروز درگذشت آیت‌الله منتظری است. او تنها کسی در ایران است که برای زمانی چند ساله عنوان «قائم مقام رهبری» داشت که عبارتی جایگزین برای رهبری آینده نظام بود. گرچه او پس از امام خمینی رهبر نشد و حضرت امام، در فروردین ۶۸ تصریح کردند که «از آنجا که روشن شده است که شما این کشور و انقلاب اسلامی عزیز مردم مسلمان ایران را پس از من به دست لیبرال‌ها و از کانال آن‌ها به منافقین می‌سپارید، صلاحیت و مشروعیت رهبری آینده نظام را از دست داده‌اید...» او پس از این نامه، استعفایی خطاب به امام خمینی نوشت و امام هم آن را پذیرفتند.
undefinedتصور غالب در افکار عمومی این بود که امام خمینی با قائم مقامی مرحوم منتظری موافق هستند، اما یکی از مهم‌ترین بخش‌های نامه 6 فروردین امام این جمله خطاب به آیت‌الله منتظری است که «والله قسم، من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم» البته امام در آن عبارات سه قسم جلاله یاد می‌کنند برای سه موضوع: ««والله قسم‌ من‌ از ابتدا با انتخاب‌ شما مخالف‌ بودم‌.... والله قسم‌ من‌ با نخست‌وزیری‌ بازرگان‌ مخالف‌ بودم‌... والله قسم‌ من‌ رأی‌ به‌ ریاست‌ جمهوری‌ بنی‌صدر ندادم‌ و در تمام‌ موارد، نظر دوستان‌ را پذیرفتم‌».
undefinedجالب آنکه در هر سه مورد هم تصور بسیاری از مردم این بود که امام هم موافق هستند. این یعنی که بسیاری از مردم در شناخت نظر ولی جامعه اسلامی دچار اشتباه شده بود و طبعاً نقش خواص در این عدم درک برجسته است.
undefinedامام خمینی در پاسخ به استعفای آیت‌الله منتظری هم این مخالفت خود را تصریح می‌کنند و می‌نویسند: «هم شما و هم من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودیم، و در‌‎ ‌‏این زمینه هر دو مثل هم فکر می‌کردیم. ولی خبرگان به این نتیجه رسیده بودند؛ و من هم‌‎ ‌‏نمی‌خواستم در محدودۀ قانونی آنها دخالت کنم.»
undefinedسخن صریحی هم از آیت‌الله گیلانی وجود دارد که امام موافق طرح مسئله قائم مقامی در خبرگان نبودند، اما صریحاً هم مقابل تصمیم خبرگان نمی‌ایستند. مشی حضرت امام اینگونه بوده که وارد مداخله در وظایف قانونی نهادهای دیگر نمی‌شدند و اجازه می‌دادند امور از مسیر عادی خود پیگیری شود، مگر در جایی که نظام اسلامی و انقلابی را که حاصل دسترنج مردم و خون دادن آنهاست، در خطر ببینند. چنانچه ۴ سال بعد إبایی نداشتند که تصریح کنند آقای منتظری صلاحیت رهبری نظام را ندارد. البته ۴ سال بعد شناخت مردم از مرحوم منتظری هم تغییراتی کرده بود و پذیرش نظر امام برایشان راحت‌تر بود.
undefinedامام پس از علنی شدن مصوبه خبرگان در مورد قائم مقامی آیت‌الله منتظری هم سکوت می‌کنند و سخنی در تایید نمی‌فرمایند. توجه به همین سکوت معنادار هم می‌توانست قرینه‌ای مبنی بر مخالفت ایشان باشد. حتی امام در دیدار با اعضای خبرگان هم در این زمینه صحبتی نمی‌کنند.
undefinedامام یک هفته پس از علنی شدن این مصوبه در سال ۶۴ با مسئولین نظام دیدار داشتند و یک کلمه هم در مورد جانشینی خود صحبت نکردند. هفدهم آذر ماه هم همان سال هم ۲۰۰ نفر از نمایندگان مجلس بیانیه تبریک و تهیت به امام برای این انتخاب را در صحن علنی خواندند که باز هم واکنش امام سکوت بود. در واقع نه تنها نظر واقعی امام از سوی نمایندگان مجلس شورای اسلامی درک نشده بود، بلکه حتی نامه تبریک هم به ایشان نوشته بودند!
undefinedنباید از ولی‌فقیه انتظار داشت در همه امور تصریح به نظر خود کنند و پشت بلندگو همه چیز را بگویند؛ گاه مصالحی وجود دارد که رهبر جامعه اسلامی ترجیح می‌دهد بی آنکه صراحتاً مداخله کند، نکاتی را تلویحی یا از مسیری غیر از بلندگو و تریبون رسمی بیان کنند. این قرائن و شواهد و مسیرها را باید شناخت و به وقتش درک کرد.
۲۹ آذر ۴۰۳روزنامه جوانhttps://t.me/asoupar@mesle_Beheshti

۲۰:۲۵

undefined باور بفرمائيد شرم‌آور است!
undefinedحسین_شریعتمداری
undefined۱- دیروز شبکه تلویزیونی فارسی‌زبان ترکیه با مجوز رسمی جمهوری اسلامی ایران در کشورمان راه‌اندازی شد! این شبکه، پیش از این یک سایت در فضای مجازی بود که به شدت علیه ایران فعالیت می‌کرد و ضمن سیاه‌نمائی درباره پیشرفت‌ها و دستاوردهای کشورمان، اصرار داشت که اقوام ایرانی را علیه یکدیگر بشوراند.
undefined۲- برای پی بردن به ماهیت این شبکه تلویزیونی فارسی‌زبان دولت ترکیه، نگاهی به بخشی از اظهارات «‌زاهد سوباچی‌»، رئیس رادیو و تلویزیون دولتی ترکیه (TRT) بیندازید! زاهد سوباچی، این سخنان را در مراسم افتتاح دانشگاه «‌ بورسا اولوداغ» ترکیه، مطرح کرده و می‌گوید: «‌ما تا پایان سال جاری شبکه تی آر تی فارسی را افتتاح خواهیم کرد. راه‌اندازی این شبکه موجب ناراحتی ایران خواهد شد اما این کار را می‌کنیم. ما باید ایران را ناراحت و اذیت کنیم، باید ایران را آشفته کنیم‌»!
undefined۳- آیا مسئولان محترم کشورمان با صدور مجوز راه‌اندازی این شبکه به اردوغان و دولتی‌که این روزها دست‌های آلوده به خون مردم مظلوم سوریه دارد و انکار نمی‌کند که یکی از سه ضلع مثلث آمریکا، اسرائیل و ترکیه در مقابله خونین با نیروهای مقاومت است، جایزه داده‌اند؟! دولتی که در بحبوحه جنایات وحشیانه رژیم صهیونیستی و قتل عام هزاران زن و کودک مسلمان یکی از گسترده‌ترین صادرات انواع کالاهای نظامی، صنعتی و تجاری به اسرائيل راداشته است!‌...
undefined۴- آیا مسئولان صادر‌کننده مجوز این شبکه از ماهیت آن بی‌خبر بوده‌اند؟! فقط یک مرور گذرا بر محتوای برنامه‌های این شبکه به هنگامی که یک سایت اینترنتی بود و یا یک نیم‌نگاه به اظهارات رئیس رادیو و تلویزیون دولتی ترکیه درباره این شبکه و اهدافی که دنبال می‌کند، کافی بود تا از صدور مجوز یاد شده خود‌داری کنند. اگر این بررسی انجام نگرفته است که باید از مسئولان مورد اشاره پرسید؛ چرا بر صندلی مسئولیت تکیه زده‌اید؟! و اگر با وجود اطلاع از ماهیت ضدایرانی شبکه یاد شده، برای آن مجوز صادرکرده‌اید که‌...
undefined۵- مسئولان صادر‌کننده مجوز یاد شده! باور بفرمایید که اقدام شما واقعاً شرم‌آور است و یاد‌آور این سروده ناصر خسرو قبادیانی است که در کتاب‌های درسی آمده بود. بخوانید!
«‌روزي ز سر سنگ عقابي به هوا خاستواندر طلب طعمه پر و بال بياراستبر راستي بال نظر كرده و می‌گفت:امروز همه جای جهان زير پر ماستبر اوج چو پرواز كنم از نظر تيزمي‌بينم اگر ذره‌اي اندر ته درياستناگه ز كمينگاه يكي سخت كمانيتيري ز قضاي بَد بگشاد بر او راستچون نیک نظر کرد پر خویش در آن دید گفتا : ز که نالیم؟ که از ماست که برماست!
@Kayhan_online@mesle_Beheshti

۸:۱۵

thumnail
undefined تی آر تی ترکیه در تجریشundefined
undefinedنخستین گفتگوی شبکه تی آر تی فارسی منتشر شد.undefinedاین شبکه تلویزیونی که مجوز حضور در ایران را دارد، در هفته جاری بصورت رسمی کار خود را آغاز کرد.@mesle_Beheshti

۸:۲۱

undefinedوزارت ارشاد: مجوزی برای شبکه «تی‌آرتی» فارسی صادر نکرده‌ایم
معاونت امور رسانه و تبلیغات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اعلام کرد که برخلاف برخی مطالب منتشر شده، شبکه ترکیه‌ای «تی‌آرتی» (TRT) فارسی مجوز فعالیت این معاونت را ندارد.
@mesle_Beheshti

۱۲:۱۶

undefined درگیری داخلی در سوریه به نفع کیست؟!
undefinedعلیرضا کمیلی
برخلاف تصور برخی افراد که بخاطر بغض مسلحین، درگیری داخلی در سوریه را مطلوب می بینند یا با توجه به تنوع گروههای مسلح، آن را امری غیر قابل اجتناب می بینند و حتی این وضع را تا سقوط دولت جدید سوریه مناسب می دانند، معتقدم که این امر یک بحران منطقه ای در پی خواهد داشت.
سوریه همین حالا هم از نظر اقتصادی، فروپاشی شده و هر نوع جنگ داخلی می‌تواند شاهد سرریز آوارگان فراوان به کشورهای پیرامون و از آن بدتر کشاندن عملیات های گروههای مسلح به آنها باشد. خصوصا لبنان و عراق مستعد چنین درگیری های مسلحانه ای هستند.
از همین رو استراتژی هایی که برخی تحت عنوان «مبارزه تا سقوط» مطرح میکنند و متاسفانه آنرا به بزرگان نیز نسبت میدهند، اشتباه و کاملا خلاف مصلحت مردم مظلوم سوریه و حتی کشورهای پیرامون آن می‌باشد. @komeilialireza@mesle_Beheshti

۱۸:۲۳

undefined #نئولیبرالیسم_ایرانی؛ تحمیقِ توده ها
undefined سیدمرتضی حسینی
نئولیبرالیسم ایرانی نظرا و عملا در حالِ تجویزِ نسخه های خود به تصمیم سازانِ کشور از سویی است و نیز القاء صحیح بودن و کارا بودنِ نسخه هایش به جامعه و توده ی مردم از طریقِ رسانه ها به نحوِ دیگریست. این فرآیند، همزمان در حالِ رُخ دادن است. مؤیدش هم در حوزه ی نظر؛ اشاعه و بازنشرِ دیدگاه های کارشناسانِ نئولیبرال از زبانِ مسئولین و مقامات سابق و لاحق جمهوری اسلامی است و در حوزه ی عمل، فعالیت های ژورنالیستی و تبلیغاتیِ حامیانِ این اندیشه که خود جزء ذی نفعانِ #گران_سازی هستند از طریق پمپاژ رسانه ای به افکار عمومی است. این سطح از بمبارانِ تبلیغاتیِ رسانه چی های نئولیبرالیسم ایرانی به قدری واضح و شفاف است که ذهنِ بیدار صرفا با اندک توجهی متوجه این تقسیم کارِ سازمان دهی شده می گردد.
راه کار فوری برای مقابله چیست؟ طبعا رسانه ی آنها قوی تر و گسترده تر از ماست؛ لکن هم افزایی و تلاشِ نظری و عملیِ جریان معتقد و متعهد به انقلاب اسلامی بایستی در جهت تبیین و آگاهی بخشیِ توده ی مردم جدّی تر و گسترده تر صورت گیرد و انسجامِ رسانه ای مخصوصا در سکوهای اجتماعیِ خارجی (توئیتر، اینستاگرام، تلگرام و یوتیوب) باید بیش از پیش جدّی گرفته شود و تقویت گردد.
سُستی و کوتاهی در این امر، لاجرم به کاهشِ سرمایه اجتماعیِ نظام اسلامی در سال های آتی منجر خواهد شد.@taammolatenazari@mesle_Beheshti

۱۸:۳۰

undefinedامتناع سیاست‌گذاری/۱ از ۲
undefinedعباس عبدی
undefinedبه طور قطع همه متوجه شده‌ایم که سیاست‌مداران ایرانی هنگامی که بیرون قدرت و مسئولیت هستند، بعضاً انتقادهای تندی هم می‌کنند، ولی هنگامی که بر صندلی قدرت می‌نشینند، اگر نگوییم سخنانی خلاف واقع می‌گویند، حداقل باید گفت اظهارات آنان ناروشن و فاقد معنای دقیق سیاستگذارانه و به نوعی کلیات کلاس درس یا توصیه‌های اخلاقی و مطالبی است که دردی از مسایل جامعه را درمان نمی‌کند. 
undefinedدر گذشته با درآمدهای نفتی چاله چوله‌های مدیریتی پُر می‌شد، اکنون و خوشبختانه آن هم نیست. نوعی از سیاست یا سیاست‌گذاری دیمی را پیشه می‌کنند. سیاست‌گذاری دیمی نیز مصداق حشو قبیح است. زیرا سیاست‌گذاری اوج عقلانیت و برنامه‌ریزی است و با شیوه دیم محقق نمی‌شود.
undefinedاینها را نوشتم تا بپردازم به اثبات ادعای خودم در باره امتناع سیاست‌گذاری در شرایط کنونی. پس از انقلاب شاید بتوان گفت که برنامه‌ریزی و سیاست‌گذاری با برنامه اول توسعه در سال ۶۸ آغاز شد. این برنامه از سوی کارشناسان و اقتصاددانان معتبر آن زمان و در سازمان برنامه و بودجه تنظیم شد. آقای دکتر طبیبیان مدیر اصلی آن بود. 
undefinedبرنامه به نسبت موفق بود. چرا می‌گویم به نسبت؟ چون برخی انحرافات از برنامه ایجاد شد که ساختار کلی آن را به هم ریخت. انحرافاتی که ناشی از ویژگی ساختاری ایران بود و برنامه‌ریزی را ممتنع می‌کرد. از جمله افزایش قیمت ارز و افزایش واردات و سپس افزایش رشد نقدینگی و رشد تورم و در نهایت بازگشت تعزیرات حکومتی و قیمت‌گذاری؛ بعلاوه واگذاری‌های غیر کارشناسی و رانتی، موجب این مشکل شد که ربطی به برنامه اول نداشت. اتفاقاً نویسندگان برنامه ملاحظاتی را رعایت کرده بودند که اهداف مناسب را محقق کند. 
undefinedولی یک ایراد جدی پیش آمد که بساط آن سیاستگذاری را جمع کرد، آن هم به دست خود آقای هاشمی. برنامه اول در سرفصل تصویر کلان برنامه ردیف ۴-۲ در باره پیش‌بینی نرخ تورم مقرر داشته بود: 
undefined«با توجه به نرخ رشد تولید ناخالص داخلی و حجم نقدینگی مورد پیش‌بینی در برنامه، رشد شاخص بهای کالا و خدمات مصرفی از حدود ۲۸.۵ درصد‌ در سال ۱۳۶۷ به ۸.۹ درصد در سال ۱۳۷۲ کاهش خواهد یافت. روند مذکور نشان دهنده مهار تدریجی نرخ تورم نسبت به سالهای گذشته است.»undefined 
undefinedآنچه در عمل رخ داد فقط در دو سال اول بود. نرخ تورم از ۲۹ درصد در سال ۶۷ ابتدا رسید به ۱۷ و سپس ۹ ولی در سالهای ۷۰ تا ۷۲ افزایش یافت به ترتیب به ۲۱ و ۲۴ و ۲۳ و در ادامه در سال ۷۳ و ۷۴ به ۳۵ و ۴۹ درصد رسید که بسیار وحشتناک بود. رشد نقدینگی هم قرار بود در سال ۷۲ به ۳/۵ درصد برسد که در عمل ده برابر بیشتر شد و به ۳۴ درصد رسید.
undefinedسال ۱۳۷۶ با آمدن جریان اصلاحات؛ انرژی و روح تازه‌ای به دولت و حکومت دمیده شد، هر چند شکاف درون ساختاری وجود داشت و شدید بود. ولی هدف اصلاح‌طلبان برای توسعه روشن بود. اراده آقای خاتمی هم به پذیرش نظر کارشناسی از خلال مشارکت عمومی نیز موثر بود، لذا چندین سیاستگذاری موردی مهم را در دوره خود اجرا کرد. از جمله برنامه سوم بهترین برنامه اجرا شده در ۵۰ سال اخیر است. خاتمی با پذیرش سیاست‌های شفافیت، تک نرخی کردن ارز، حاکمیت قانون، نظارت موثر مدنی و... تا حد زیادی بهترین شرایط اقتصادی را رقم زد. هر چند داخل قدرت شکاف جدی وجود داشت ولی با پشتیبانی جامعه حتی‌المقدور پیش‌ رفت.
undefinedدولت اصلاحات توانست اقتصاد و جامعه را در حالتی پایدار به ۱۳۸۴ برساند و تحویل دولت بعدی دهد، که از بخت بد یا خطای سیاسی(به نظر من این دومی بود)، دولت نصیب تندروهای اصول‌گرا شد، و همه آنچه اصلاحات و حتی هاشمی رشته بودند، را پنبه کردند و عامل مهم کمک‌کننده آنها، خطای اصلاح‌طلبان و مهمتر از آن درآمدهای نفتی بود، که مثل بمب اتم همه چیز بویژه نظام اداری را ویران کردند، و لمپنیزم سیاسی سکه رایج شد، و کشور به یک باره به قهقرا رفت و سیاست‌گذاری در عمل مسخره شد. 
undefinedمهم‌تر از همه اینکه سیاست‌گذار کیست؟ شکاف میان دولت، مجلس، دستگاه قضایی و نهادهای مرتبط با حاکمیت فراوان و حتی تند بود و از اتحاد و انسجامی که مستلزم امر سیاست‌گذاری است برخوردار نبودند. مهم‌تر از آن اینکه هدف واحدی بر مجموعه این نیروها حاکم نبود. دو رویکرد کاملاً متضاد میان دولت با سایر نهادها دیده می‌شد که عملاً به بروز تنش‌ها و مشکلات فراوانی منجر می‌شد. 
undefinedنظارت بیطرفانه هم که اصلاً وجود نداشت. بازیگران رسمی و غیر رسمی آن واجد وحدت و همدلی نبودند، سهل است که تضاد هم داشتند. مبنای دو جناح برای سیاست‌گذاری نه در هدف و نه در اجرا و نه در اصول یکسان نبود. یک سو خود را ملتزم به عقلانیت و علم متعهد می‌دید، طرف دیگر با هر دوی این مقولات دشمنی نسبی داشت و عقل را ناقص می‌دانست و به شبه علم ارادت بیش‌تری از علم داشت. هدف یک گروه تامین خیر عمومی، و گروه دیگر تخیلات ذهنی و آرزوهای محقق نشدنی بود.ادامه دارد@mesle_Beheshti

۱۸:۴۰

undefinedامتناع سیاست‌گذاری/۲ از ۲
undefinedعباس عبدی
undefinedبا آمدن آقای رییسی، ظاهراً باید مشکلات دوره دوم روحانی برطرف می‌شد، و یک‌دستی قدرت، زمینه را برای سیاست‌گذاری فراهم می‌کرد ولی دو عامل باعث شد سیاست‌گذاری به قهقرا برود. عامل اول شعارهایی که داده بودند قابل تحقق با رویکردهای شبه علم و خرافاتی نبود، لذت همین امر موجب تنش درون این جناح یک‌دست شد، و این عامل دوم در امتناع سیاستگذاری بود. نمونه آن برجام بود که بخش عاقل آن دولت در صدد حل برجام بود ولی جناح غیر عقلانی و طرفدار شبه علم و توهم؛ مخالف بود، لذا منجر به زنده شدن شکاف درون ساختاری شد. 
undefinedبه طور کلی دولت مزبور فاقد هر نوع سیاست‌گذاری بود و سعی می‌کرد به صورت اقتضایی کارهایی را انجام دهد و برای فرار از تهران به سفرهای بی‌فایده و پیاپی اقدام می‌کردند. پس شکاف درونی دولت رییسی و عدم پذیرش علم به عنوان راه اصلی برای تحقق خیر عمومی، که این را هم به عنوان هدف سیاستگذاری قبول نداشتند منشأ بلاموضوع شدن برنامه ریزی شد.
undefinedاکنون پزشکیان آمده است. دولت او تنها در صورتی می‌تواند برای حل مسایل ایران سیاست‌گذاری کند که در کلیت حاکمیت، وحدتی روشن و مبتنی بر عقلانیت شکل گیرد و علم به عنوان اساس راه‌حل‌ها شناخته شود و اهداف نیز باید معطوف به خواست‌های مردم و تامین خیر عمومی باشد و نه مطالبات اقلیت‌های قدرت. با وضعیت کنونی که ادامه اوضاع گذشته است، نه سیاست‌گذار معلوم است، نه هدف واحدی وجود دارد، و نه کارگزارانی معتبر و ساختاری کارآمد در دسترس است، و هر روز در حال آب رفتن ظرفیت‌های حل مسأله و نیز بدتر شدن وضع هستیم، بدون اینکه کاری بتوان انجام داد.منبع: روزنامه اعتماد@mesle_Beheshti

۱۸:۴۱

thumnail
undefined یارانۀ پنهان دروغ بزرگ!
undefinedدکتر صمصامی اقتصاد دان و نماینده مردم تهران در مناظره با دکتر زارع دیگر نماینده مردم:«یارانۀ پنهان دروغ بزرگی است» که وارد ادبیات اقتصاد سیاسی ایران شده.انفال و منابع ملی را به قیمت دلاری/جهانی برای مردم فاکتور می‌کنند اما تورم و دستمزد ریالی و عدم النفع را برای مردم محاسبه نمی‌کنند که اگر حساب کنند مردم طلبکار می‌شوند نه بدهکار!
@mesle_Beheshti

۱۹:۰۹