بله | کانال گفتگو با قرآن | ghorangoft
عکس پروفایل گفتگو با قرآن | ghorangoftگ

گفتگو با قرآن | ghorangoft

۱,۵۷۹عضو
thumbnail
undefined#یادداشت | چرا کامیابی جبهه مقاومت به چشم‌مان نمی‌آید؟
undefinedزمان مطالعه: ۳ دقیقهundefined<img style=" />undefinedتولید: حلقه مسائل عمومی؛ اندیشکده قرآن‌گفت
undefinedچرا با تحولات رخ داده در دو سال اخیر و با پایان یافتن جنگ در این مقطع، احساس ناکامی داریم؟ undefinedچرا وقتی همه‌چیز دارد تغییر می‌کند، ما هنوز احساس می‌کنیم درجا می‌زنیم؟ undefinedآیا واقعاً شکست خورده‌ایم یا فقط در درکِ صحنه نبرد دچار خطا شده‌ایم؟ undefinedوقتی ضربات سهمگین دشمن ذهن‌مان را مشغول کرده، چطور می‌شود نشانه‌های موفقیت را دید؟ شاید مشکل نه در واقعیت، که در زاویه نگاه ما باشد.
undefinedاین یادداشت، با نگاهی به تحولات دو سال اخیر جبهه مقاومت، تلاشی‌ست برای پاسخ به یک پرسش بنیادین: چرا کامیابی‌ها به چشم‌مان نمی‌آید؟
undefinedمتن کامل یادداشت را در وبگاه اندیشکده قرآنگفت مطالعه کنید.
undefined صفحه گفتگو با قرآن | قرآنگفت@ghorangoft_ir

۱۵:۴۰

گفتگو با قرآن | ghorangoft
undefined undefined#یادداشت | چرا کامیابی جبهه مقاومت به چشم‌مان نمی‌آید؟ undefinedزمان مطالعه: ۳ دقیقه undefined<img style=" />undefinedتولید: حلقه مسائل عمومی؛ اندیشکده قرآن‌گفت undefinedچرا با تحولات رخ داده در دو سال اخیر و با پایان یافتن جنگ در این مقطع، احساس ناکامی داریم؟ undefinedچرا وقتی همه‌چیز دارد تغییر می‌کند، ما هنوز احساس می‌کنیم درجا می‌زنیم؟ undefinedآیا واقعاً شکست خورده‌ایم یا فقط در درکِ صحنه نبرد دچار خطا شده‌ایم؟ undefinedوقتی ضربات سهمگین دشمن ذهن‌مان را مشغول کرده، چطور می‌شود نشانه‌های موفقیت را دید؟ شاید مشکل نه در واقعیت، که در زاویه نگاه ما باشد. undefinedاین یادداشت، با نگاهی به تحولات دو سال اخیر جبهه مقاومت، تلاشی‌ست برای پاسخ به یک پرسش بنیادین: چرا کامیابی‌ها به چشم‌مان نمی‌آید؟ undefinedمتن کامل یادداشت را در وبگاه اندیشکده قرآنگفت مطالعه کنید. undefined صفحه گفتگو با قرآن | قرآنگفت @ghorangoft_ir
undefinedچرا کامیابی جبهه مقاومت به چشم‌مان نمی‌آید؟undefined<img style=" />undefinedاشاره‌ای قرآنی به یکی از عوامل تحلیل غلط در تحولات
undefinedقسمت ۱ از ۲
undefinedتلخی ضربات دو سال اخیر علیه جبهه مقاومت، در بخش‌هایی تبدیل به احساس ناکامی عمیق شده است: این‌که گویا از هدف نهایی دورتر شده‌ایم یا لااقل درجا می‌زنیم. این احساس پس از تلاش‌ها و فداکاری‌های بسیار، با نوعی بی‌اعتمادی نسبت به وعده‌های نصرت همراه شده و به راحتی نمی‌توانیم با آن کنار بیاییم. با این‌حال، واقعاً نشانه‌های #پیشرفت فراوان‌اند: از «ادراکات جدید و مترقی‌تر جهانی و منطقه‌ای نسبت به مسئله فلسطین و رژیم‌صهیونیستی» و «ارتقای برآوردهای خودِ جبهه مقاومت از وضعیت منطقه»، تا «انباشت تجربیات جدید توسط جبهه»، «اجازه ندادن به تغییر بنیادی نظم منطقه»، «کسب دستاوردهای واقعی در معادلات» و «تحمیل بن‌بست‌های راهبردی بر دشمن». همه اینها شواهدی است که یا دیده نمی‌شوند یا ضریب داده نمی‌شوند.
undefined این حالت ما را به یاد برخی از فرازهای قرآنی می‌اندازد. آنجا که مخالفان، وعده‌های انبیاء را مطابق شواهد و مستندات نمی‌یافتند و دائماً از آنها درخواست آیه و نشانه می‌کردند. در پاسخ نیز خدا مکرر می‌گوید آیات و نشانه‌ها فراوان است، اما مشکل در خود شماست: وَ قالوا لَولا نُزِّلَ عَلَيهِ آيَةٌ مِن رَبِّهِ قُل إِنَّ اللَّهَ قادِرٌ عَلىٰ أَن يُنَزِّلَ آيَةً وَلٰكِنَّ أَكثَرَهُم لا يَعلَمونَ ...]‌ وَالَّذينَ كَذَّبوا بِآياتِنا صُمٌّ وَبُكمٌ فِي الظُّلُماتِ(انعام ۳۷ تا ۳۹).

undefinedپرسش اصلی این است که چرا این نشانه‌ها «دیده» یا «درک» نمی‌شوند؟ یکی از عوامل بنیادین، ناآگاهی ما از ماهیت تدریجی و پله‌به‌پله حرکت به سوی هدف است. پیشرفت را نباید خطی تصور کرد؛ حرکت به سوی اهداف بزرگ مانند یک مارپیچ چرخشی است که هر مرحله‌اش اقتضائات خاص دارد و باید در هر گام کارهایی تثبیت شود تا بتوان به مرحله بعدی رفت. توقع گرفتن «همه چیز» یک‌باره، ما را نسبت به دستاوردهای مرحله‌ای سخت‌گیر و دچار احساس ناکامی می‌کند. ما چون این گام‌ها را نمی‌شناسیم، نمی‌دانیم دقیقاً باید موفقیت را در رسیدن به چه چیزی ارزیابی کنیم؟ لذا همه چیز را با هدف نهایی سنجیده و به خاطر احساس فاصله با آن هدف، دچار احساس ناکامی می‌شویم.

undefinedاین آفت را قرآن متذکر می‌شود و به بیان‌های مختلف به ما می‌آموزد که گرچه رسیدن به اهداف قطعی است، اما همزمان تدریجی و گام به گام است. در این [یادداشت
زاویه‌ای از بحث را شرح داده‌ایم. در اینجا نیز چند مثال را اشاره می‌کنیم: خدا در سوره قمر، ضمن وعده بر نابودی جبهه کفر، تأکید می‌کند که همه چیز را به تدریج خلق کرده‌ایم و این وعده نیز به تدریج محقق می‌شود: إِنّا كُلَّ شَيءٍ خَلَقناهُ بِقَدَرٍ(قمر، ۴۹) (برای فهم معنای آیه به اینجا یا در سوره انشقاق می‌گوید: شما دائم از مرحله و طبقه‌ای به مرحله‌ای دیگر گذر می‌کنید؛ لَتَركَبُنَّ طَبَقًا عَن طَبَقٍ(انشقاق، ۱۹). این را برای قانع کردن آنهایی می‌گوید که وقوع قیامت -آن وعده اصلی خدا- را مطابق با شواهد نمی‌دانند. می‌گوید در همه چیز گام به گام به مقصد نزدیک می‌شوید؛ اینجا هم همینطور است. یا در جایی دیگر می‌گوید بنا داریم کافران را به تدریج نابود کنیم، بدون آنکه خودشان بفهمند: وَالَّذينَ كَذَّبوا بِآياتِنا سَنَستَدرِجُهُم مِن حَيثُ لا يَعلَمونَ(اعراف، ۱۸۲).

undefinedنمونه‌ی عملیِ این بحث، رخداد #طوفان_الاقصی و تبعات دو سال اخیر است. سؤال این است که آیا ورود به این فاز از فرآیند حذف رژیم صهیونیستی الزامی بود یا نه؟
undefinedپاسخ روشن است: کسی که هدف حذف رقیب را دنبال می‌کند، نمی‌تواند همواره فقط دفاع کند؛ لاجرم باید به یک حرکت هجومی دست بزند. بنابراین اصل طراحی طوفان‌الاقصی یک امر اجتناب‌ناپذیر بوده است. طبیعی است که کیفیت اجرا می‌تواند محل بحث باشد و بخشی از نارسایی‌ها خارج از اختیار یا ظرفیت طرف مقاومت بوده است؛ اما شکلِ کلی عمل و ضرورتِ آن و حتی زمان آن (به ویژه با شرایط مهیای برای تحقق صلح ابراهیم در آن زمان) محل اختلاف اساسی نیست. منظور آنکه اگر قرار بوده عملیات هجومی تعریف شود، نهایتاً در کلیت شکلی مشابه همین پیدا می‌کرده است. تبعات طوفان‌الاقصی که در دو سال اخیر دیدیم نیز اموری بود که همگی خلاصه ظرفیت‌های جبهه مقاومت (از تحلیل و اراده و طراحی و عملیات) بوده است.#پیروزی_شکست
undefinedپایان قسمت اول
undefined ادامه یادداشت
undefinedصفحه گفتگو با قرآن | قرآنگفت@ghorangoft_ir

۱۵:۴۵

گفتگو با قرآن | ghorangoft
undefinedچرا کامیابی جبهه مقاومت به چشم‌مان نمی‌آید؟ undefined<img style=" />undefinedاشاره‌ای قرآنی به یکی از عوامل تحلیل غلط در تحولات undefinedقسمت ۱ از ۲ undefinedتلخی ضربات دو سال اخیر علیه جبهه مقاومت، در بخش‌هایی تبدیل به احساس ناکامی عمیق شده است: این‌که گویا از هدف نهایی دورتر شده‌ایم یا لااقل درجا می‌زنیم. این احساس پس از تلاش‌ها و فداکاری‌های بسیار، با نوعی بی‌اعتمادی نسبت به وعده‌های نصرت همراه شده و به راحتی نمی‌توانیم با آن کنار بیاییم. با این‌حال، واقعاً نشانه‌های #پیشرفت فراوان‌اند: از «ادراکات جدید و مترقی‌تر جهانی و منطقه‌ای نسبت به مسئله فلسطین و رژیم‌صهیونیستی» و «ارتقای برآوردهای خودِ جبهه مقاومت از وضعیت منطقه»، تا «انباشت تجربیات جدید توسط جبهه»، «اجازه ندادن به تغییر بنیادی نظم منطقه»، «کسب دستاوردهای واقعی در معادلات» و «تحمیل بن‌بست‌های راهبردی بر دشمن». همه اینها شواهدی است که یا دیده نمی‌شوند یا ضریب داده نمی‌شوند. undefined این حالت ما را به یاد برخی از فرازهای قرآنی می‌اندازد. آنجا که مخالفان، وعده‌های انبیاء را مطابق شواهد و مستندات نمی‌یافتند و دائماً از آنها درخواست آیه و نشانه می‌کردند. در پاسخ نیز خدا مکرر می‌گوید آیات و نشانه‌ها فراوان است، اما مشکل در خود شماست: وَ قالوا لَولا نُزِّلَ عَلَيهِ آيَةٌ مِن رَبِّهِ قُل إِنَّ اللَّهَ قادِرٌ عَلىٰ أَن يُنَزِّلَ آيَةً وَلٰكِنَّ أَكثَرَهُم لا يَعلَمونَ ...]‌ وَالَّذينَ كَذَّبوا بِآياتِنا صُمٌّ وَبُكمٌ فِي الظُّلُماتِ(انعام ۳۷ تا ۳۹). undefinedپرسش اصلی این است که چرا این نشانه‌ها «دیده» یا «درک» نمی‌شوند؟ یکی از عوامل بنیادین، ناآگاهی ما از ماهیت تدریجی و پله‌به‌پله حرکت به سوی هدف است. پیشرفت را نباید خطی تصور کرد؛ حرکت به سوی اهداف بزرگ مانند یک مارپیچ چرخشی است که هر مرحله‌اش اقتضائات خاص دارد و باید در هر گام کارهایی تثبیت شود تا بتوان به مرحله بعدی رفت. توقع گرفتن «همه چیز» یک‌باره، ما را نسبت به دستاوردهای مرحله‌ای سخت‌گیر و دچار احساس ناکامی می‌کند. ما چون این گام‌ها را نمی‌شناسیم، نمی‌دانیم دقیقاً باید موفقیت را در رسیدن به چه چیزی ارزیابی کنیم؟ لذا همه چیز را با هدف نهایی سنجیده و به خاطر احساس فاصله با آن هدف، دچار احساس ناکامی می‌شویم. undefinedاین آفت را قرآن متذکر می‌شود و به بیان‌های مختلف به ما می‌آموزد که گرچه رسیدن به اهداف قطعی است، اما همزمان تدریجی و گام به گام است. در این [یادداشت زاویه‌ای از بحث را شرح داده‌ایم. در اینجا نیز چند مثال را اشاره می‌کنیم: خدا در سوره قمر، ضمن وعده بر نابودی جبهه کفر، تأکید می‌کند که همه چیز را به تدریج خلق کرده‌ایم و این وعده نیز به تدریج محقق می‌شود: إِنّا كُلَّ شَيءٍ خَلَقناهُ بِقَدَرٍ(قمر، ۴۹) (برای فهم معنای آیه به اینجا یا در سوره انشقاق می‌گوید: شما دائم از مرحله و طبقه‌ای به مرحله‌ای دیگر گذر می‌کنید؛ لَتَركَبُنَّ طَبَقًا عَن طَبَقٍ(انشقاق، ۱۹). این را برای قانع کردن آنهایی می‌گوید که وقوع قیامت -آن وعده اصلی خدا- را مطابق با شواهد نمی‌دانند. می‌گوید در همه چیز گام به گام به مقصد نزدیک می‌شوید؛ اینجا هم همینطور است. یا در جایی دیگر می‌گوید بنا داریم کافران را به تدریج نابود کنیم، بدون آنکه خودشان بفهمند: وَالَّذينَ كَذَّبوا بِآياتِنا سَنَستَدرِجُهُم مِن حَيثُ لا يَعلَمونَ(اعراف، ۱۸۲). undefinedنمونه‌ی عملیِ این بحث، رخداد #طوفان_الاقصی و تبعات دو سال اخیر است. سؤال این است که آیا ورود به این فاز از فرآیند حذف رژیم صهیونیستی الزامی بود یا نه؟ undefinedپاسخ روشن است: کسی که هدف حذف رقیب را دنبال می‌کند، نمی‌تواند همواره فقط دفاع کند؛ لاجرم باید به یک حرکت هجومی دست بزند. بنابراین اصل طراحی طوفان‌الاقصی یک امر اجتناب‌ناپذیر بوده است. طبیعی است که کیفیت اجرا می‌تواند محل بحث باشد و بخشی از نارسایی‌ها خارج از اختیار یا ظرفیت طرف مقاومت بوده است؛ اما شکلِ کلی عمل و ضرورتِ آن و حتی زمان آن (به ویژه با شرایط مهیای برای تحقق صلح ابراهیم در آن زمان) محل اختلاف اساسی نیست. منظور آنکه اگر قرار بوده عملیات هجومی تعریف شود، نهایتاً در کلیت شکلی مشابه همین پیدا می‌کرده است. تبعات طوفان‌الاقصی که در دو سال اخیر دیدیم نیز اموری بود که همگی خلاصه ظرفیت‌های جبهه مقاومت (از تحلیل و اراده و طراحی و عملیات) بوده است. #پیروزی_شکست undefinedپایان قسمت اول undefined ادامه یادداشت undefinedصفحه گفتگو با قرآن | قرآنگفت @ghorangoft_ir
undefinedچرا کامیابی جبهه مقاومت به چشم‌مان نمی‌آید؟undefined<img style=" />undefinedاشاره‌ای قرآنی به یکی از عوامل تحلیل غلط در تحولات
undefinedقسمت ۲ از ۲
undefinedاگر قائل شویم این گام هجومی لازم بوده و با همه تلخی‌ها پشت سر گذاشته شده، چرا نباید آن را یک پیشروی در مسیر هدف نهایی شمرد؟پاسخ باز هم این است که ارزیابی باید متناسب با گام باشد: اگر با ظرفیتی که از تحلیل، اراده، طراحی، تجهیزات و عملیات داشته‌ایم، توانستیم این مرحله را بیازماییم، تجربه‌اندوزی کنیم، دستاوردهایی کسب کنیم و مانع از نفوذ کامل اراده دشمن شویم، آنگاه گامی به جلو برداشته‌ایم هرچند هزینه‌های سنگینی پرداخت شده باشد. البته بسیار طبیعی است که در مورد کمبودها و اشتباهات بسیار سخن باید گفت؛ اما نمی‌توان خارج از ظرفیت‌ها انتظار واهی داشت. ضمن آنکه نباید فراموش کرد که در مقابل دشمن هم تمام ظرفیت را رو کرد و دچار بن‌بست‌های مهمی گردید.
undefinedبله، با طی این گام به هدف نهایی نرسیده‌ایم و چنانکه در اینجا توضیح دادیم، قرار هم نبود. به قول دکتر خالد قدومی(۱) طوفان‌الاقصی اول الحروب است نه آخر الحروب. مهم آن است که توانسته‌ایم متناسب با واقعیات و ظرفیت‌ها، از این مرحله پله‌ای بسازیم تا گام‌های بعدی را برداریم. لذا هم‌اکنون مقاومت به گام دوم می‌اندیشد؛ به چیزهایی که قبل از این برهه، به آنها فکر نمی‌کرد و نمی‌توانست فکر کند. مقاومت در نقطه قبل نیست! مقاومت با حفظ هویت خود، در مرحله‌ای جدید پس از اتخاذ آرایش هجومی قرار گرفته است. آیا این معنای پیشرفت نیست؟! نباید اینکه پیشرفت احیاناً مطابق ذهنیت ما نبوده یا در ضمن آن ضربات مهلکی خورده‌ایم را دلیل بر ناکامی بدانیم. چنانکه قرآن به ما می‌آموزد که از کف رفتن داشته‌ها در رویارویی جبهه‌ها نباید معیار باشد: لِكَيلا تَحزَنوا عَلىٰ ما فاتَكُم وَ لا ما أَصابَكُم(آل عمران، ۱۵۳)
undefinedالبته در این موقعیت، یک نگرش دیگری وجود دارد که می‌گوید اساساً این هزینه‌ها نمی‌ارزد و الگوی طوفان‌الاقصی اساساً راه‌حل پیشرفت نیست. انتخاب با ماست! اما این دیدگاه نقطه مقابل نگاه قرآنی است که دقیقاً همین را پسرفت، ارتداد و عقبگرد حقیقی می‌نامد. به این آیه و سیاق قبل آن مراجعه کنید: يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا مَن يَرتَدَّ مِنكُم عَن دينِهِ فَسَوفَ يَأتِي اللَّهُ بِقَومٍ يُحِبُّهُم وَ يُحِبّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى المُؤمِنينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الكافِرينَ يُجاهِدونَ في سَبيلِ اللَّهِ وَ لا يَخافونَ لَومَةَ لائِمٍ(مائده، ۵۴).
undefinedکلام آخــرما بجای مقایسه فاصله حال‌حاضر تا افق نابودی رژیم صهیونیستی، باید ببینیم در این زمانه، چه مقدوراتی داشتیم و چه گامی را می‌توانستیم طی کنیم و آیا در عمل توانستیم آن را پشت سر بگذاریم یا نه؟ نشانه‌های فراوان حاکی است که جبهه مقاومت توانست یک اقدام تهاجمی موفق سامان دهد، آنگاه دوام بیاورد و نه تنها شرایط سخت را پشت سر بگذارد، بلکه با شناخت ظرفیت واقعی‌اش، در ضمن بازیابی، به فکر آینده و برداشتن گام‌های بعدی در این عرصه جدید باشد. این مرحله با همه رنج‌ها، تلاش‌ها، خون‌ها، کمبودها، قصورها و تقصیرها یک واقعیتی بوده که برای رسیدن به هدف ناگزیر از پیمودن آن بوده‌ایم و اکنون این کار را کرده‌ایم. و البته مراحل دیگر و شاید سخت‌تری نیز پیش‌رو وجود دارد که پریدن از روی آنها نیز ممکن نیست. اینکه مراحل بعد، با چه لغزش‌گاه‌هایی مواجه است و چقدر کیفی طراحی می‌شود و یا اینکه چقدر طول می‌کشد سؤال‌های بعدی است که پاسخ به آنها وابسته به ظرفیت‌های ماست و نمی‌توان بدون ملاحظه آنها، تنها با رؤیاپردازی آنها را تعیین نمود.
undefinedپایان

undefinedپانوشت
۱. مصاحبه با نماینده جنبش حماس در ایران؛ برنامه میدان، ۱۴ مهر ۱۴۰۴#پیروزی_شکست
undefinedصفحه گفتگو با قرآن | قرآنگفت@ghorangoft_ir

۱۵:۵۰

thumbnail
#لغت_نوشت
undefinedریشه غ.ن.ی | قسمت ششم(پایانی)

undefinedاستغناء: احساس بی‌نیازی یا احساس آسیب‌ناپذیری؟

undefinedجهت مطالعه قسمت قبل به اینجا مراجعه کنید.
undefinedصفحه گفتگو با قرآن | قرآنگفت@ghorangoft_ir

۱۷:۲۶

thumbnail
undefined#آیه_نوشت
undefinedلَكُم دينُكُم وَ لِيَ دينِ(کافرون، ۶)
undefinedهمه ما آیه پایانی سوره مبارکه کافرون را شنیده‌ و خوانده‌ایم: «لکم دینکم و لی دین». این آیه را معمولاً زمانی به کار می‌بریم که می‌خواهیم بگوییم که هر کسی بر طریق و مسیر خودش باشد و کار خودش را بکند و کاری به کار هم نداشته باشیم؛ شبیه این گزاره که: «عیسی(ع) به دین خود، موسی(ع) به دین خود»؛ هر کسی دین خود را دارد و نه با هم سر جنگ دارند و نه ستیز.
undefinedاما بیایید نگاهی دقیق‌تر به سوره کافرون بیندازیم:در فضایی که پیامبر(ص) با وجود فشارهای مختلف تبلیغ دین الهی را پیش می‌برد، کافران که خودشان را صاحب دین و عبادت‌کننده خدا می‌دانند، حرف از همسانی نوع عبادت پیامبر(ص) با عبادت مشرکانه خودشان می‌زنند و پیشنهاد سازش مطرح می‌کنند. این سوره -که به مثابه اعلامیه‌ای از جانب خدا و از زبان پیامبر(ص) است- در پاسخ به این پیشنهاد اینگونه آغاز می‌شود: «بگو: ای کافران! من آنگونه که شما عبادت می‌کنید، عبادت نمی‌کنم و با وجود این فشارها، از مسیرعبادت موحدانه کوتاه نمی‌آیم». در ادامه، خداوند توهم کفار از همسانی عبادت خود با عبادت پیامبر(ص) را اینگونه رد می‌کند: «شما آنگونه که من عبادت می کنم پرستنده خدا نیستید» و به علاوه، تهمت سابقه عبادت مشرکانه پیامبر(ص) را از دامن ایشان می‌زداید: «و من نیز قبلاً آنگونه که شما عبادت می‌کردید، نبوده‌ام». آنگاه باز هم با تأکید روی تعصب مشرکان، آب پاکی را روی دست ایشان می‌ریزد و آیه مورد بحث را می‌گوید. در این فضا و سیاق، منظور از این آیه آن است که دین من یعنی نظام عبادی و ارزشی من برای خودم است و هیچ انتسابی به شما ندارد و دین ساختگی مشرکانه شما نیز هیچ نوع انتسابی به من ندارد و همه‌اش برای خودتان است. این یعنی سازشی در کار نیست. دین الهی و دین کافرانه اساساً با هم قابل آمیزش و سازش نیستند.
undefinedهمانگونه که از سوره کافرون و آیات مذکور مشخص شد، این آیه نه تنها به معنای پایان ستیز و آغاز سازش نیست، بلکه پاسخ منفی قاطع به دیدگاه تکثرگرایی و التقاط است که می‌گوید: همه چیز با هم قابل جمع است و هیچ تقابلی بین دیدگاه‌ها وجود ندارد. اتفاقاً این مرزبندی بین دین الهی و غیرالهی در قرآن به وضوح بیان شده است تا آنجا که حضرت ابراهیم(ع) و مؤمنان به ایشان زمانی از ایمان آوردن قوم خود ناامید می‌شوند اینگونه بیان می‌دارد: قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَ الَّذِينَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآءُ مِنكُمْ وَ مِمَّا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ كَفَرْنَا بِكُمْ وَ بَدَا بَيْنَنَا وَ بَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةُ وَ الْبَغْضَاءُ أَبَدًا حَتَّىٰ تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ(ممتحنة، ۴)
undefinedصفحه گفتگو با قرآن | قرآنگفت@ghorangoft_ir

۱۷:۲۱

thumbnail
undefined#یادداشت | نماز؛ از نیایش فردی تا پایگاه شهری: خوانشی قرآنی از مفهوم صلاة و پیوند آن با فضاهای شهری
undefinedزمان مطالعه: ۳ دقیقهundefined<img style=" />undefinedتولید: حلقه تدبر و شهرسازی؛ اندیشکده قرآن‌گفت
undefinedیکی از مسائل مهمی که امروز با آن روبرو هستیم، کاهش حضور و تأثیر نماز در زندگی روزمره است. گویی نماز به تدریج از یک رفتار حیاتی در زیست مؤمنانه به آیینی تشریفاتی و گاه حاشیه‌ای تبدیل شده است. این کم‌رنگ شدن جایگاه نماز دلایل متعددی دارد، اما در این نوشتار قصد داریم به یک زاویه کمتر دیده‌شده اشاره کنیم: نگاهی تلفیقی از قرآن و معماری و شهرسازی.
undefinedمتن کامل یادداشت را در وبگاه اندیشکده قرآنگفت مطالعه کنید.
undefined صفحه گفتگو با قرآن | قرآنگفت@ghorangoft_ir

۱۷:۳۲

گفتگو با قرآن | ghorangoft
undefined undefined#یادداشت | نماز؛ از نیایش فردی تا پایگاه شهری: خوانشی قرآنی از مفهوم صلاة و پیوند آن با فضاهای شهری undefinedزمان مطالعه: ۳ دقیقه undefined<img style=" />undefinedتولید: حلقه تدبر و شهرسازی؛ اندیشکده قرآن‌گفت undefinedیکی از مسائل مهمی که امروز با آن روبرو هستیم، کاهش حضور و تأثیر نماز در زندگی روزمره است. گویی نماز به تدریج از یک رفتار حیاتی در زیست مؤمنانه به آیینی تشریفاتی و گاه حاشیه‌ای تبدیل شده است. این کم‌رنگ شدن جایگاه نماز دلایل متعددی دارد، اما در این نوشتار قصد داریم به یک زاویه کمتر دیده‌شده اشاره کنیم: نگاهی تلفیقی از قرآن و معماری و شهرسازی. undefinedمتن کامل یادداشت را در وبگاه اندیشکده قرآنگفت مطالعه کنید. undefined صفحه گفتگو با قرآن | قرآنگفت @ghorangoft_ir
undefined<img style=" />undefinedنماز؛ از نیایش فردی تا پایگاه شهری: خوانشی قرآنی از مفهوم صلاة و پیوند آن با فضاهای شهری
undefinedقسمت ۱ از ۲
undefined نسخه خلاصه + نسخه تفصیلی
undefinedیکی از مسائل مهمی که امروز با آن روبرو هستیم، کاهش حضور و تأثیر #نماز در زندگی روزمره است. گویی نماز به تدریج از یک رفتار حیاتی در زیست مؤمنانه به آیینی تشریفاتی و گاه حاشیه‌ای تبدیل شده است. در این نوشتار قصد داریم به یک زاویه کمتر دیده‌شده از مفهوم نماز اشاره کنیم که می‌تواند زمینه‌ساز بازگشت آن به متن زندگی فردی و اجتماعی شود: خوانشی تلفیقی از قرآن و معماری و شهرسازی.
undefinedنماز، فعالیتی اجتماعی
undefinedاین تلقی وجود دارد که نماز، رابطه «یک» انسان با خداست و عبادتی فردی محسوب می‌شود. اما «صلاة» در قرآن کریم مفهومی جامع‌تر از دعا، آیین پرستش و راز و نیاز با خداوند است؛ اگرچه محور اصلی آن ارتباط مستقیم امت با خداوند و اظهار تذلل و خشوع به آن درگاه و در حقیقت نوعی نمایش بندگی و خداگرایی است. اما برخلاف تصور، این آیین در نگاه اول، یک آیین فردی و خلوت‌گرا نبوده است. در نگرش قرآن کریم این نمایش بندگی و خداگرایی، غالباً با حضور انبوهی از مؤمنان و با رهبریت رهبری الهی به منصه ظهور می‌رسد و اساساً ماهیتی اجتماعی دارد تا فردی. از همین روست که یکی از ابعاد مهم نماز در قرآن کریم، ارتباط با رهبری الهی جامعه است. اساساً باید گفت نماز با این تعریف با محوریت دو رکن برپا می‌شود: رکن اول: امام، رکن دوم: مأمومین.
undefinedدر قرآن کریم بسیاری از آیاتی که به نماز امر می‌کند، با صیغه جمع است و صرفاً فرد مخاطب نیست. در برخی موارد نیز به شکل واضحی به جماعت بودن نماز اشاره شده است: وَ أَقيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ اركَعوا مَعَ الرّاكِعينَ(بقره، ۴۳). حتی در شرایط دشوار مانند میدان جنگ، نماز جماعت همچنان برقرار است: وَ إِذا كُنتَ فيهِم فَأَقَمتَ لَهُمُ الصَّلاةَ[...] (نساء، ۱۰۲) و با دستور خاصی که در این آیه بیان شده، نماز خوف به شکل جماعت برپا می‌شود. این نشان می‌دهد که اصل در نماز، جماعت بودن آن است.
undefinedدر مواردی نیز خصوصیاتی در سیاق بحث گفته شده است که نشان می‌دهد پیش‌فرض قرآن این است که نماز امر عمومی بوده و به صورت جمعی برگزار می‌شود. برای مثال درباره منافقان می‌فرماید وقتی به سوی نماز می‌ایستند، با کسالت و بدون نشاط درونی چنین می‌کنند ولی می‌خواهند به مردم نمایش دهند: وَإِذا قاموا إِلَى الصَّلاةِ قاموا كُسالىٰ يُراءونَ النّاسَ(نساء، ۱۴۲)؛ یا در آیاتی از سوره مائده، برای راستی‌آزمایی شهادت شاهدان بر وصیت، زمان بعد از نماز را تعیین می‌کند تا این امر در انظار عمومی واقع شود: تَحبِسونَهُما مِن بَعدِ الصَّلاةِ فَيُقسِمانِ بِاللَّهِ[...] (مائده، ۱۰۶).
undefinedنماز، پایگاهی مکانی
undefinedدر استعمالات قرآنی، مسجد در غالب موارد به معنای «مکانی برای صلاة» شناخته می‌شود؛ اما جالب اینجاست که گاه «صلاة» به نحوی بکار می‌رود که معنای «مسجد» از آن تداعی می‌شود. به تعبیر دیگر گویی جنبه مکانی و فضایی پیدا می‌کند. به عنوان مثال، در آیه شریفه يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُكارى‌ حَتَّى تَعْلَمُوا ما تَقُولُونَ وَ لا جُنُباً إِلاَّ عابِري سَبيلٍ حَتَّى‌ تَغْتَسِلُوا(نساء، ۴۳) منظور از نزدیک نشدن به الصَّلاةَ، نزدیک نشدن به نماز نیست، بلکه نزدیک نشدن به مسجد یا به تعبیری «پایگاه نماز» است؛ زیرا پس از آن، استثنائی ذکر شده و می‌فرماید «مگر آن که بصورت عبوری باشد»؛ و عبور از مکان معنا دارد. بنابراین منظور اولیه آیه با توجه به سیاق آن، این است که در حالت مستی به مسجد و پایگاه نماز نزدیک نشوید و همینطور در حالت جنابت، مگر آن‌که در مسیر عبور شما باشد. یا در سوره توبه، منافقان را اینطور توصیف می‌کنند: وَ لا يَأتونَ الصَّلاةَ إِلّا وَ هُم كُسالىٰ(توبه، ۵۴). این نشان می‌دهد نماز جایی است که آنها باید به سوی آن بیایند. این مثالها و موارد دیگر نشانگر رابطه تنگاتنگ مسجد و نماز بوده و اشاره می‌کند که نماز صرفاً یک رفتار و فعالیت نیست و بُعد مکانی-فضایی آن بخشی از ماهیت آن را تشکیل می‌دهد.

undefinedپایان قسمت اول

undefined ادامه یادداشت
undefinedصفحه گفتگو با قرآن | قرآنگفت@ghorangoft_ir

۱۷:۳۴

گفتگو با قرآن | ghorangoft
undefined<img style=" />undefinedنماز؛ از نیایش فردی تا پایگاه شهری: خوانشی قرآنی از مفهوم صلاة و پیوند آن با فضاهای شهری undefinedقسمت ۱ از ۲ undefined نسخه خلاصه + نسخه تفصیلی undefinedیکی از مسائل مهمی که امروز با آن روبرو هستیم، کاهش حضور و تأثیر #نماز در زندگی روزمره است. گویی نماز به تدریج از یک رفتار حیاتی در زیست مؤمنانه به آیینی تشریفاتی و گاه حاشیه‌ای تبدیل شده است. در این نوشتار قصد داریم به یک زاویه کمتر دیده‌شده از مفهوم نماز اشاره کنیم که می‌تواند زمینه‌ساز بازگشت آن به متن زندگی فردی و اجتماعی شود: خوانشی تلفیقی از قرآن و معماری و شهرسازی. undefinedنماز، فعالیتی اجتماعی undefinedاین تلقی وجود دارد که نماز، رابطه «یک» انسان با خداست و عبادتی فردی محسوب می‌شود. اما «صلاة» در قرآن کریم مفهومی جامع‌تر از دعا، آیین پرستش و راز و نیاز با خداوند است؛ اگرچه محور اصلی آن ارتباط مستقیم امت با خداوند و اظهار تذلل و خشوع به آن درگاه و در حقیقت نوعی نمایش بندگی و خداگرایی است. اما برخلاف تصور، این آیین در نگاه اول، یک آیین فردی و خلوت‌گرا نبوده است. در نگرش قرآن کریم این نمایش بندگی و خداگرایی، غالباً با حضور انبوهی از مؤمنان و با رهبریت رهبری الهی به منصه ظهور می‌رسد و اساساً ماهیتی اجتماعی دارد تا فردی. از همین روست که یکی از ابعاد مهم نماز در قرآن کریم، ارتباط با رهبری الهی جامعه است. اساساً باید گفت نماز با این تعریف با محوریت دو رکن برپا می‌شود: رکن اول: امام، رکن دوم: مأمومین. undefinedدر قرآن کریم بسیاری از آیاتی که به نماز امر می‌کند، با صیغه جمع است و صرفاً فرد مخاطب نیست. در برخی موارد نیز به شکل واضحی به جماعت بودن نماز اشاره شده است: وَ أَقيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ اركَعوا مَعَ الرّاكِعينَ(بقره، ۴۳). حتی در شرایط دشوار مانند میدان جنگ، نماز جماعت همچنان برقرار است: وَ إِذا كُنتَ فيهِم فَأَقَمتَ لَهُمُ الصَّلاةَ[...] (نساء، ۱۰۲) و با دستور خاصی که در این آیه بیان شده، نماز خوف به شکل جماعت برپا می‌شود. این نشان می‌دهد که اصل در نماز، جماعت بودن آن است. undefinedدر مواردی نیز خصوصیاتی در سیاق بحث گفته شده است که نشان می‌دهد پیش‌فرض قرآن این است که نماز امر عمومی بوده و به صورت جمعی برگزار می‌شود. برای مثال درباره منافقان می‌فرماید وقتی به سوی نماز می‌ایستند، با کسالت و بدون نشاط درونی چنین می‌کنند ولی می‌خواهند به مردم نمایش دهند: وَإِذا قاموا إِلَى الصَّلاةِ قاموا كُسالىٰ يُراءونَ النّاسَ(نساء، ۱۴۲)؛ یا در آیاتی از سوره مائده، برای راستی‌آزمایی شهادت شاهدان بر وصیت، زمان بعد از نماز را تعیین می‌کند تا این امر در انظار عمومی واقع شود: تَحبِسونَهُما مِن بَعدِ الصَّلاةِ فَيُقسِمانِ بِاللَّهِ[...] (مائده، ۱۰۶). undefinedنماز، پایگاهی مکانی undefinedدر استعمالات قرآنی، مسجد در غالب موارد به معنای «مکانی برای صلاة» شناخته می‌شود؛ اما جالب اینجاست که گاه «صلاة» به نحوی بکار می‌رود که معنای «مسجد» از آن تداعی می‌شود. به تعبیر دیگر گویی جنبه مکانی و فضایی پیدا می‌کند. به عنوان مثال، در آیه شریفه يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُكارى‌ حَتَّى تَعْلَمُوا ما تَقُولُونَ وَ لا جُنُباً إِلاَّ عابِري سَبيلٍ حَتَّى‌ تَغْتَسِلُوا(نساء، ۴۳) منظور از نزدیک نشدن به الصَّلاةَ، نزدیک نشدن به نماز نیست، بلکه نزدیک نشدن به مسجد یا به تعبیری «پایگاه نماز» است؛ زیرا پس از آن، استثنائی ذکر شده و می‌فرماید «مگر آن که بصورت عبوری باشد»؛ و عبور از مکان معنا دارد. بنابراین منظور اولیه آیه با توجه به سیاق آن، این است که در حالت مستی به مسجد و پایگاه نماز نزدیک نشوید و همینطور در حالت جنابت، مگر آن‌که در مسیر عبور شما باشد. یا در سوره توبه، منافقان را اینطور توصیف می‌کنند: وَ لا يَأتونَ الصَّلاةَ إِلّا وَ هُم كُسالىٰ(توبه، ۵۴). این نشان می‌دهد نماز جایی است که آنها باید به سوی آن بیایند. این مثالها و موارد دیگر نشانگر رابطه تنگاتنگ مسجد و نماز بوده و اشاره می‌کند که نماز صرفاً یک رفتار و فعالیت نیست و بُعد مکانی-فضایی آن بخشی از ماهیت آن را تشکیل می‌دهد. undefinedپایان قسمت اول undefined ادامه یادداشت undefinedصفحه گفتگو با قرآن | قرآنگفت @ghorangoft_ir
undefined<img style=" />undefinedنماز؛ از نیایش فردی تا پایگاه شهری: خوانشی قرآنی از مفهوم صلاة و پیوند آن با فضاهای شهری
undefinedقسمت ۲ از ۲
undefined نسخه خلاصه + نسخه تفصیلی
undefinedنماز، فراتر از نیایش
undefinedپس از این درک که نماز، پایگاهی جمعی و اجتماعی است، باید به کارکرد و عملکرد نماز توجه شود. در نگرش قرآنی، کارکرد نماز فقط محدود به نیایش، پرستش و عبادت (به معنای رایجش) نیست. نماز علاوه بر اینکه یک عبادت است، کارکرد هدایتی، تعلیمی، تربیتی، تبلیغی، فرهنگی و حتی سیاسی و حاکمیتی نیز دارد. ممکن است دور از ذهن به نظر بیاید، اما مراجعه به منظومه اندیشه‌ای قرآن چیز دیگری نشان می‌دهد.
undefinedبه عنوان نمونه، چنانکه در اینجا پرداختیم با تدبر در سوره مبارکه جمعه به وضوح روشن می‌گردد که #نمازجمعه، پایگاهی برای تربیت، تزکیه و تلاوت و کار فرهنگی رسول خدا(ص) دانسته شده است. همچنین با تدبر در سوره علق می‌توان پی برد که پیامبر(ص) از نماز برای قرائت قرآن، هدایت، تبلیغ و امر به تقوا استفاده می‌کرده‌اند: أَرَأَيتَ الَّذي يَنهىٰ،‌ عَبدًا إِذا صَلّىٰ،‌ أَرَأَيتَ إِن كانَ عَلَى الهُدىٰ، أَو أَمَرَ بِالتَّقوىٰ‌(علق ۹-۱۲). در این راستا جالب توجه است که قوم شعیب (ع)، دستورات و الگوهای اقتصادی او را ناشی از نمازش می‌دانستند: قالوا يا شُعَيبُ أَصَلاتُكَ تَأمُرُكَ أَن نَترُكَ ما يَعبُدُ آباؤُنا أَو أَن نَفعَلَ في أَموالِنا ما نَشاءُ(هود، ۸۷). اینها نشان می‌دهد نماز جایگاه امر و نهی از سوی رهبر الهی است.
undefinedسیره پیامبر اکرم(ص) نیز مؤید این است که پایگاه نماز، محلی برای انجام امور اجتماعی جامعه اسلامی همچون شروع جنگ‌ها، تجمع‌ها، مشورت‌ها، قضاوت، حکم، قانون‌گذاری و... بوده است.
undefinedبنابراین نماز پایگاهی است که در آن امت بر گرد ولیّ الهی تجمع می‌یابند و وی با تلاوت وحی الهی که منشور هدایت و اوامر الهی است، به هدایت، رهبری، تعلیم، تزکیه، امر به تقوا و انواع فعالیت‌های سیاسی، حاکمیتی و فرهنگی می‌پردازد. نماز جماعت، در حقیقت پایگاهی برای تبلیغ و انتشار عمومی دین توسط رهبر جامعه اسلامی و حتی در مواردی اقامه و اجرای آن است. جالب توجه است که صورت نماز جماعت نیز به نحوی طراحی شده که گویی مقیاسی کوچک از جامعه اسلامی است. امام پیش‌تر از مأموین ایستاده و مأمومین نیز با صفوفی منظم پشت سر او قرار می‌گیرند، تلاوت هدایت الهی از زبان امام را گوش می‌دهند و در اعمال نماز از وی تبعیت می‌کنند. این حالت مشابه حرکت جامعه اسلامی است.
undefinedنماز، یک مرکز شهری
undefinedچنانکه دیدیم «صلاة» با تعریف قرآنی آن، یک «پایگاه» است تا تنها یک «فعالیت». از سوی دیگر عملکرد آن نیز محدود به یک کارکرد خاص نیست و با بسیاری از فعالیت‌های عمومی رایج در زندگی مرتبط است. بنابراین «پایگاه نماز» می‌تواند یک مرکز شهری تلقی شود. مراکز شهری چندعملکردی بوده و محل تجمع و دسترسی همگان هستند. پایگاه نماز، و مسجد که تعین فضایی آن است، نیز در دسترس همگان قرار دارد و علاوه بر پیوند جامعه با خدا، محل رجوع و برآورده شدن نیازها و فعالیت‌های جمعی است. دامنه اثر این پایگاه محدود به اعمال عبادی نیست و به سایر فعالیت‌های شهری نیز سرایت می‌کند، ساختار فعالیت‌های حاکمیتی و مردمی را شکل می‌دهد و موطن تحقق فعالیت‌های متنوع (آموزشی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و...) است. بدین ترتیب، این نهاد و پایگاه دینی در جوهر خود کارکردی شهری دارد و می‌توان آن را یکی از کانون‌ها و مراکز اصلی حیات شهری دانست.
undefinedکلام آخر
undefinedآنچه گفته شد، روزنه‌ای است برای نگاهی نو به نماز؛ نگاهی که آن را از قالب یک وظیفه فردی و گاه حاشیه‌ای، به پایگاهی زنده در دل جامعه و شهر ارتقاء می‌دهد. از این منظر، کم‌رنگ شدن جایگاه نماز نه لزوماً به‌خاطر دور شدن مردم از دین، بلکه از زاویه‌ای، به‌خاطر گسسته شدن پیوند ارگانیک نماز با زندگی روزمره و ساختار شهری ماست. اگر نماز را نه فقط به عنوان یک «عبادت» بلکه به عنوان یک «پایگاه اجتماعی ـ مکانی» در نظر بگیریم، می‌توان آن را به عنوان مرکز فعالیت‌های شهری بازشناسی نمود و از ظرفیت آن برای تنظیم نسبت سایر فعالیت‌ها و عملکردهای شهری بهره برد. در این نگاه، نماز بخشی از سیستم حیاتی شهر است؛ جایی برای تعلیم، تربیت، مدیریت، مشارکت، فرهنگ و سیاست، نه عبادتی که تنها در خلوت خانه برگزار شود. بی‌توجهی به این معنا، موجب شده نماز در حاشیه بماند و اقدامات فرهنگی درباره آن، چندان ثمربخش نباشد. با احیای این تعریف گسترده، نماز شاید بتواند به جایگاه شایسته خود در بطن زندگی مردم بازگردد.

undefinedپایان

undefinedصفحه گفتگو با قرآن | قرآنگفت@ghorangoft_ir

۱۷:۳۷

thumbnail
#لغت_نوشت
undefinedریشه ق.د.ر
undefinedاز اندازه تا قدرت: بررسی معنا و کاربردهای ریشه ق.د.ر بصورت یکجا
undefinedصفحه گفتگو با قرآن | قرآنگفت@ghorangoft_ir

۱۸:۱۲

thumbnail

۱۸:۱۲

thumbnail

۱۸:۱۲

thumbnail

۱۸:۱۲

thumbnail

۱۸:۱۲

thumbnail

۱۸:۱۲

thumbnail

۱۸:۱۲

thumbnail

۱۸:۱۲

thumbnail

۱۸:۱۲

thumbnail
undefined#آیه_نوشت

undefinedيَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ(فتح، ۱۰)

undefinedاین عبارت مشهور قرآنی، قسمتی از آیه ۱۰ سوره فتح است. آنچه با شنیدن این تعبیر معمولاً به ذهن ما خطور می‌کند، برتری قدرت خداوند بر قدرت دشمنان است و این حقیقت، مایه دلگرمی مؤمنانی است که خدا را پشتوانه خود می‌دانند.اما بیایید با هم محتوای آیه و سیاق آن را بررسی کنیم.
undefinedفارغ از مباحث ابتدایی سوره فتح، خداوند از آیه ۸ سوره اینگونه بیان می‌دارد: إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِدًا وَ مُبَشِّرًا وَ نَذِيرًا ،‌ لِّتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُعَزِّرُوهُ وَ تُوَقِّرُوهُ وَ تُسَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ أَصِيلًا‌. خداوند در این دو آیه با اشاره به نقش‌ها و وظایف پیامبر(ص) و هدف مبعوث کردن ایشان، جایگاه رهبری ایشان را نزد مؤمنین یادآوری می‌کند. پس از این مقدمه، آیه ۱۰ ذکر می‌شود.
undefinedهمانگونه که از ترجمه آیه پیداست، این آیه در امتداد تقویت جایگاه پیامبر(ص) در بین مؤمنین، بیعت آنان با پیامبر(ص) را بیعت با خدا می‌داند و آنگاه برای تأکید بر این موضوع، می‌فرماید: «دست خدا بالای دست آنهاست» و ادامه می دهد که نقض این عهد و وفای به این عهد چه نتیجه‌ای دارد. بنابراین، در سیاق این آیه، بحثی از دشمنان نیست و ضمیر «هم» در ایدیهم به مؤمنان بیعت کننده برمی‌گردد. با این توضیح، برداشت مرسوم که ضمیر «هم» را به دشمنان بر می‌گرداند منتفی است.
undefinedحال بار دیگر بیاندیشیم که معنای «دست خدا بالای دست آنها(بیعت کنندگان) است» به چه معناست؟!چنانکه اشاره شد، جمله يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ، توضیح و بیان دیگری از جمله إِنَّ الَّذينَ يُبايِعونَكَ إِنَّما يُبايِعونَ اللَّهَ است و درحقیقت بیان می‌کند چرا این بیعت، بیعت با خداست. بنابراین فهم این جمله نیاز به تصویر روشن‌تر از «بیعت» دارد. در بیعت، دو طرف دست در دست هم می‌گذارند و با هم هم‌پیمان می‌شوند. خداوند دست دادن مؤمنان با پیامبر(ص) را بیعت با خود می‌داند و برای توضیح این نکته می‌گوید: بدانید که خدا بر بالای دست پیامبر و مؤمنان، دست خویش را قرار داده است تا هم این پیمان را تأیید کند و هم بر یاری خود بر اهل ایمان تعهد دهد؛ چنانکه مثلاً می‌فرماید: كَانَ حَقًّا عَلَيْنَا نَصْرُ الْمُؤْمِنِينَ (روم، ۴۷) و یا كَذَٰلِكَ حَقًّا عَلَيْنَا نُنجِ الْمُؤْمِنِينَ (یونس، ۱۰۳).
undefinedبنابراین بطور خلاصه جمله يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ بدین معناست که دست خدا بر بالای دست‌های مؤمنان قرار دارد که با پیامبر(ص) دست بیعت داده‌اند و این یعنی بیعت‌کنندگان با خدا بیعت می‌کنند.
undefinedصفحه گفتگو با قرآن | قرآنگفت@ghorangoft_ir

۱۸:۰۸

undefinedمکتب فاطمی، قرآن و آگاهی عمومی
undefined#خطبه_فدکیه خطابه‌ای است، که دخت نبی اکرم(ص) پس از غصب فَدَک توسط عوامل خلیفه اول، در مسجد النبیّ و در حضور مسلمانان ایراد کرده است. همگی کم و بیش، قسمت‌هایی از آن را شنیده‌ایم؛ اما کم‌تر سیرِ محتوایی این خطبه را دنبال کرده‌ایم. در این نوشته، به دنبال تحلیل همه خطبه نیستیم ولی قصد داریم کلیدی بودن نقش «فهم عمومی قرآن» را در آن بررسی کنیم.
undefinedاولین چیزی که با دیدن متن خطبه، توجه مخاطب را جلب می‌کند کاربرد آیات قرآنی توسط حضرت زهراء(س) است. ایشان بعد از حمد الهی و ذکر نعمت بعثت، امت اسلامی را «پرچمداران امر و نهى خدا، حاملان دین و وحى، امانتداران خدا بر یکدیگر و مبلّغان خدا بسوى امّت‌ها» می خواند و آنان را به قرآن کریم و تعالیم آن و ولایت اهل بیت(ع) توجه می‌دهد. سپس، نَسَب اختصاصی خود به پیامبر(ص) و نقش علی(ع) در پیشبرد هدایت الهی را به مردم یادآوری می‌نماید و پس از اشاره به غصب جایگاه حاکمیت علی(ع)، با پیش کشیدن مسئله فدک، به حاکم جدید اعتراض می‌کند که ظاهراً رویه او در حکمرانی، بر مبنای غیرالهی و غیرقرآنی استوار است. در حقیقت برای حضرت، مسئله فدک مثال و مصداقی است از ناحق بودن حکمِ حاکمان جدید و در نتیجه ناحق بودن اصل حاکمیت آنها.
undefinedابوبکر ادعا می‌کند که گرفتنِ فدک مستند بر شنیده‌ای از پیامبر(ص) است، مبنی بر اینکه: پیامبران ارث بر جای نمی‌گذارند و اختیار ارث مالی آنان بر خلیفه است. حضرت با اشاره به آیات قرآن درباره ارث، وی را توبیخ می‌کند که: مگر می‌شود پیامبر(ص) خلاف قرآن حکم کند؟! در این حال، خلیفه برای رفع اتهام از خود می‌گوید: مردم با من بیعت کردند و من نیز منافع فدک را به نفع عموم مردم و امور حکومت خرج خواهم کرد. در نهایت نیز حضرت زهراء(س) با مشاهده این پافشاری، مجدداً عموم مردم را خطاب قرار می‌دهند که: آیا شما در قرآن تدبر نمی‌کنید تا حقیقت را بفهمید یا قلب‌هایتان قفل زده شده که درک نمی‌کنید؟!
undefinedدر اینجا می‌خواهیم به دو نکته مهم اشاره کنیم که از سیر محتوایی خطبه قابل فهم بوده و از قضا مبنای استدلال حضرت زهرا(س) هستند، اما کمتر مورد توجه قرار می‌گیرند:
undefinedقرآن معیاری برای ارزیابی خطوط کلی حرکت حاکمیت است.undefinedدر خطبه، تأکید خاصی بر جایگاه قرآن وجود دارد و برای نشان دادن بطلان استدلال حریف، به آیات قرآن استناد می‌شود. همچنین در مقابل استناد قولی غلط به پیامبر(ص)، اینطور استدلال می‌شود که ایشان حرفی خلافِ قرآن نمی‌زند: ما كانَ اَبی رَسُولُ اللَّـهِ عَنْ كِتابِ اللَّـهِ صادِفاً، وَ لا لِاَحْكامِهِ مُخالِفاً، بَلْ كانَ یتْبَعُ اَثَرَهُ، وَ یقْفُو سُوَرَهُ، اَفَتَجْمَعُونَ اِلَی الْغَدْرِ اِعْتِلالاً عَلَیهِ بِالزُّور؟!undefinedاین بیان، یعنی اصول اساسی دین در قرآن است و معیار تشخیص اینکه کسی حق می‌گوید یا نه، کتاب خداست. حتی اگر قولی به پیامبر خدا(ص) نسبت داده شد و خلاف قرآن بود، بی‌تردید دروغ است. بنابراین اگر سمت و سو و رویه حاکم خلاف خط‌مشی‌های قرآنی باشد، نشانه ناحق بودن او بوده و باید مورد اعتراض قرار گیرد. معنای این حرف، ارائه یک دستگاه تشخیصی روشن برای ارزیابی رویّه حاکمان است. البته معیار بودن قرآن در مورد خطوط کلیِ دین است نه جزئیات و فروع که تبیین آن وظیفه رهبر الهی است.
undefinedاین معیار ارزیابی، قابل فهم برای عموم مردم است.undefinedجالب توجه است که مخاطب مراجعه به قرآن و مخاطب توبیخ حضرت(س) عموم مردم هستند، نه فقها و علمای جامعه. عموم مردم دعوت می‌شوند تا برای ارزیابی حاکمان جدید، به قرآن مراجعه کنند و در آن تدبر کنند: مَعاشِرَ الْمُسْلِمینَ! الْمُسْرِعَةِ اِلی قیلِ الْباطِلِ، الْمُغْضِیةِ عَلَی الْفِعْلِ الْقَبیحِ الْخاسِرِ، اَفَلا تَتَدَبَّرُونَ الْقُرْانَ اَمْ عَلی قُلُوبٍ اَقْفالُها؟ لذا ایشان مهاجرین و انصار را بابت سکوت‌شان در قبال این غصب سرزنش می‌کند، علی‌رغم اینکه کتاب خدا در میان آنها حاضر است: فَهَیهاتَ مِنْكُمْ، وَ كَیفَ بِكُمْ، وَ اَنَّی تُؤْفَكُونَ، وَ كِتابُ اللَّـهِ بَینَ اَظْهُرِكُمْ؟! با این توضیح می‌توان دریافت که نه تنها خطوط اصلی و بنیادی حاکمیت در چارچوب قرآن تعریف می‌شود، بلکه این خطوط برای عموم مردم نیز قابل فهم است.
undefinedخلاصه آنکه در مکتب فکری فاطمی، قرآن کریم معیاری عمومی برای آحاد مردم است تا بتوانند بواسطه فهم آن، حق را از باطل تشخیص داده، رهبر غیرالهی را بازشناسند و به یاری رهبر الهی بشتابند. در مکتب فاطمی، عموم مردم تنها به نخبگان جامعه -که ممکن است دچار انحراف بشوند- نگاه نمی‌کنند؛ بلکه خود در حدّ ارزیابی خطوط اصلی و بنیادی، صاحب‌تشخیص‌اند. اینگونه است که با گسترش فهم قرآن در جامعه، هیچ توطئه‌گری نمی‌تواند حرف ناحق را بجای حق جا بزند و حتی آن را به پیامبر(ص) منتسب کند و اینطور اهداف خود را پیش ببرد.undefined<img style=" />undefinedسیدهادی میردهقان
@ghorangoft_ir

۱۶:۰۹

thumbnail
#لغت_نوشت
undefinedریشه ح.ق.ق | قسمت اول

undefinedاز حقیقت تا تحقق

undefined در ادامه سلسله پست‌های لغت نوشت به ریشه ح.ق.ق رسیدیم.با ما همراه باشید...
undefinedصفحه گفتگو با قرآن | قرآنگفت@ghorangoft_ir

۱۷:۵۹